یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

۲۶ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

اخیرا در یکی از مدارس دخترانه منطقه ۱۲ تهران آقایی اقدام به بازرسی موی دختران دانش‌آموز کلاس پنجمی باهدف یافتن شپش نموده و با دستور مسئولان مدرسه دخترهای سن تکلیف پشت سر گذاشته مجبور به برهنه کردن موهایشان در برابر آقای مذکور شده‌اند!


۱- یکی از دختران کلاس فوق که حاضر به کشف حجاب نشده و بحث محرم و نامحرمی را پیش کشیده به دفتر مدرسه هدایت شده و در آنجا آقای مذکور ماموریت مهم خودش را انجام داده است!


۲- خدا کند خبر دروغ باشد در غیر این صورت معنای اعتدال در آموزش و پرورش را هم فهمیدیم! امروز سر دختران را به نام اعتدال برهنه می‌کنند و لابد فردا و در ادامه سیاست اعتدال در مدارس مربیان مرد برای آموزش شنا به دختران دبیرستانی منصوب می‌کنند و پس فردا...!


۳- اگر «حسن آقای کلید بنفش» با این روند اعتدالگرایی افراطی یا افراط در اعتدالگرایی مقابله نکند، قطعا سرنوشت ایشان مثل عاقبت «مردی با عبای شکلاتی خواهد شد!»


۴- شاید هم کشف حجاب اجباری در مدارس دختران یکی از رهنمودهای رضاخان برای اعتدال باشد و ما خبر نداشته‌ایم!


۵- بعید نیست در آموزش و پرورش قحط‌النساء آمده و صدایش در نیاورده‌اند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۲
میم الف الف


افسران - حاج منصور ارضی در مراسم دعای روز عرفه : خدایا مرگ هاشمی را برسان !
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۹
میم الف الف
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۷ ب.ظ

کدوم گرونی؟؟؟

افسران - کدوم گرونی؟؟؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۷
میم الف الف
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ب.ظ

زهرا اشراقی تا جعفر کذّاب

زهرا اشراقی (همسر محمدرضا خاتمی): ترانه‌های گوگوش، هایده و مهستی را گوش می‌دهم و دوست دارم در زمینه حجاب خط‌شکن باشم. عکس بدون چادرم را به مجله‌های عربی داده‌ام تا چاپ کنند و گفته‌ام هرکسی دوست ندارد نبیند! در خانه ماهواره داریم و آخرین فیلم‌های هالیوودی را می‌بینیم! (رسانه‌ها ۲۱/۷/۹۲)

۱- وقتی از بیت شریف امامت «جعفر کذّاب» خارج شود عجیب نیست که در بیت حضرت امام هم نوه‌ای مانند «زهرا اشراقی» ظهور کند!

۲- زمانی حضرت امام در مصاحبه با اوریانا فالاچی (خانم خبرنگار مشهور و اسلام‌ستیز ایتالیایی) و در پاسخ به سوال فالاچی که پرسیده بود آیا من هم در حکومت اسلامی باید چادر سر کنم؟ فرموده بودند: حجاب برای عجوزه هایی مانند تو واجب نیست! (فالاچی در زمان آن مصاحبه تقریبا هم سن و سال الان خانم اشراقی بوده است!)

۳- محضر زهرا خانم عرض می‌کنیم همین بهتر که چادر را کنار گذاشته‌اید! چون پوشیدن چادر لیاقتی می‌خواهد که شما با رفتارهایی مثل رفتن به کافه‌ها (آن‌طور که خود در مصاحبه با مجلات عربی گفته‌اند!) فاقد آن شده‌اید! چادر پوشش زنان باوقار و با متانت است! نه بعضی‌ها!

۴- خانم اشراقی! گوش دادن به ترانه‌های زنان هرزه کاباره‌ای و دیدن فیلمهای خلاف ناموسی هالیوود و تماشای سریالهای ماهواره‌ای ترکیه اموری نیستند که با افتخار از آنها صحبت کرد! اکثر اراذل و اوباش و الواط و‌ول معطل‌ها و بچه‌خلافها و دبیرستانی‌های تنبل هم همین کارها را می‌کنند!

البته آن قدر عاقل هستند که پز این کارها را ندهند و صدایش را هم درنیاورند! (بماند که گوش دادن به هایده و مهستی مدتهاست که خزوخیل محسوب می‌شود و خانم اشراقی برای اینکه از قافله عقب نماند بهتر است از اوباش محله‌شان سراغ ترانه‌های روز را بگیرد!)

۵- آدم باید خیلی خفن باشد که هم مرتکب حرام شود و هم با افتخار از ارتکاب حرام یاد کند! در ضمن کشف حجاب (چادر) خانم اشراقی آن هم در نشریات متعلق به شاهزاده‌های عربستانی جای تامل دارد! چرا آنجا؟ مگر نشریات خودمان مشکلی داشتند؟ یک زن باید خیلی بی‌خیال باشد که جلوی چشم‌های هیز شاهزادگان سعودی چادرش را بردارد!

۶- چند سال پیش (دقیقا سال ۱۳۷۵) در مراسمی که به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام در حسینیه شماره ۲ جماران برگزار می‌شد، محافظان مانع ورود زهرا اشراقی به قسمت جلوی حسینیه شدند! آن هم به این دلیل که او را را نمی‌شناختند! 

زهرا اشراقی چنان داد و قالی راه انداخت که من نوه امامم! من اشراقی‌ام! چرا مرا نمی‌شناسید؟ من باید جلوی حسینیه بنشینم و...! راستی زهرا اشراقی جز ارتباط نسبی با امام چه دارد که پزش را بدهد؟ تحصیلات عالیه؟ ابتکار و اختراع؟ تالیف و تحقیق؟ اداره موسسه خیریه و...؟

واقعا چنین فردی برای خودنمایی (آن هم در سنین پس از میانسالی!) چه دارد جز تفاخر به ارتکاب حرام؟(آن هم برای مجلات عربی!) جز تبرّج در برابر آل سعود؟

۷- خانم اشراقی! لااقل از اراذل و اوباش و خلاف‌کارهای مملکت یاد بگیرید! آنها همه کارهایی را که شما انجام داده و بابتش پز داده‌اید را را انجام می‌دهند! بدترش را هم انجام می‌دهند؛ اما آن قدر جنبه دارند که خلافشان را توی بوق نکنند و جار نزنند! راست گفته‌اند که هر کاری جنبه می‌خواهد! حتی ارتکاب حرام!

۸- یادمان آمد که افکار مترقی خانم اشراقی باب طبع اسفندیار رحیم مشایی است! براین اساس به خانم اشراقی توصیه می‌کنیم در اولین سری به دفتر آقای مشایی بزنند که تیم مشایی یک زهرا اشراقی کم دارد!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۹
میم الف الف
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۵ ب.ظ

ما فرزندان رمضان و محرم هستیم.


افسران - ما فرزندان رمضان و محرم هستیم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۵
میم الف الف
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۰ ب.ظ

آقای هاشمی لطفا حتما این خاطره را بخوانید!!!


افسران - آقای هاشمی لطفا حتما این خاطره را بخوانید!!!

جناب آقای هاشمی،

باسلام


از آنجا که می دانم فرصت خواندن خاطرات دیگران را ندارید خواهشمندم دستور فرمایید تا یکی از پرسنل محترمتان در اوقات استراحت و فراغت آن را برایتان بخواند تا قدری خستگی از تن بدر کنید.
چه اینکه یقین دارم شنیدن مطالبات مردمی و آنچه که در کف میدان وبلاگ ها میگذرد برایتان جذابیت دارد.
*
سال 1359 بود و من کودکی 11 ساله.
آن ایام شطرنج آزاد نبود و من نیز تجربه این بازی را نداشتم.
در یکی از روزهای آوارگی (من از جنگزدگان خوزستان بودم) پسرکی هم سن و سال خودم که علم بازی شطرنج را میدانست با خودکار آبی بیک اقدام به کشیدن صفحه شطرنج روی مقوای کارتن قندهای ده کیلویی نموده و مربع های صفحه را با همان خودکار آبی یکی درمیان تیره کرده و مثلا صفحات سیاه شطرنج را ایجاد کرد.
برای تهیه مهره ها نیز از قند و نخود و لوبیا و اشیاء متفرقه استفاده کردیم.
این را عرض کنم که پدر متدین من بیخبر از این سرگرمی بنده بود و ما پنهانی مشغول بازی شدیم.
طولی نکشید که بنده به خودکفایی کامل در بازی شطرنج رسیدم.
القصه..
چندی بعد خانواده ی آن پسرک به جای دیگری رفتند و من ماندم و عطش شطرنج و فقدان حریف.
چاره ی کار را در آن دیدم که برادر کوچکترم را وارد گود کنم.
او 4 سال از من کوچکتر بود اما انصافاً هوش بیشتری برای پیروزی در این بازی از خود نشان داد.
هنوز دو روز از نبرد ما دو برادر نگذشته بود که او پشت سرهم مرا شکست میداد.
تحملش برایم سخت بود.
بناچار هرجا گیر می کردم و کم می آوردم به برادرم میگفتم : اینجا یک قانون وجود دارد که فراموش کرده ام برایت بگویم و حالا اعلام می کنم.
برادرم به من اعتماد کامل داشت و می پذیرفت.
داستان بدین منوال سپری شد تا موارد قوانین خلق الساعه ی بنده به چند مورد رسید و اخوی نازنین بنده علناً زمینگیر این جمله ی بنده شده بود : «آهان! اینجا یه قانونی هست که یادم رفته بود بهت بگم» .
نهایتاً کار به جایی رسید که گفت : من دیگه بازی نمی کنم تا تمام قانونای بازی رو یکجا اعلام کنی.
*
خاطره ی من تمام شد آقای هاشمی.
اکنون از شما خواهشی دارم :
اگر ممکن است لطفا تمام خاطراتی را که از حضرت امام(ره) دارید یکجا، یکباره و کتباً اعلام فرمایید .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۱:۵۰
میم الف الف
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۹ ب.ظ

نامه چند خطی به جناب هاشمی


افسران - باز نشر: نامه چند خطی به جناب هاشمی

سمه تعالی

جناب آقای هاشمی
چون میدانم این روزها همه ی کارهای دولت گردنتان افتاده زیاد مزاحم نمی شوم
امام "ره" در مورد آقا زاده ها هم
در مورد اجرای عدالت هم
در مورد پشتیبانی از ولایت فقیه هم
زیاد صحبت کرده اند
فراموشی که نگرفته اید زبانم لال؟!
پس لطفا آنها را هم مرور کنید
راستی 
حال مهدی بابا خوب است؟
خدایی نکرده دادگاه که نرفته اند؟
خوب خداروشکر!
ترسیدم
گفتم نکند دور از جانش عدالت در حقش اجرا شود
والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۹
میم الف الف
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۳۲ ب.ظ

و باز هم با تو بودن، بانو !


افسران - ... و باز هم دوشنبه‌های با تو بودن، بانو ! (11)
دلم -شاید یکی از کفتراتون-
حسابی خو گرفته با هواتون

یه عمره عاشقونه هر شب و روز
توی شادی و غم کردم صداتون

صُبا گفتم : سلام ، خورشید بانو !
شبا گفتم : سلام ، مهتاب خاتون !

ببخش از اینکه گفتم عاشقونه
نه خانم ، ما کجا و عاشقاتون ؟

سر راه حرم گاهی اگر چه
دوتا شاخه غزل چیدم براتون...

همه ش تقصیر خوبیتونه خانم
که کرده ما بَدارم مبتلاتون

همیشه درد دل کردیم و رفتیم
نشد با ما بگید از ماجراتون

اگر چه ؛ تو دلا می پیچه گاهی
مناجات رضا جانم رضا تون

وَ یا بین صدای ندبه خونا
صدای ناله ی آقا بیاتون 

یه عمره سائلم اما یه بارم
شما چیزی بخواین از این گداتون 

مگه تا کی قراره زنده باشم
بیام تا کی بگم جونم فداتون ؟

چی می شه زیر پاهاتون بشم خاک
منی که عمریه پایین پاتون ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۲
میم الف الف
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۴ ب.ظ

یادداشتی که همیشه همراه شهید همت بود


افسران - یادداشتی که همیشه همراه شهید همت بود
صحبتی دارند که آن را نوشته‌ام و همیشه در جیب خودم دارم؛ دوست دارم حرف‌های امام همیشه در ذهنم باشد، حالا من آن را برای شما می‌خوانم، این دیگر یک شعار باید برای ما باشد!

امام صراحتاً اعلام می‌کنند هرکس که بیشتر برای خدا کار کرد بیشتر باید فحش بشنود ....
ما باید برای فحش‌ شنیدن ساخته بشویم! برای تحمل تهمت‌ها، افتراء و دروغ، چون ما اگر تحمل نکنیم باید میدان را خالی کنیم. فکر نکنید افرادی مثل خوارج دوران حکومت امام علی(ع) الان در اطراف ما وجود ندارند؛ وجود دارند! خوارج چه کسانی بودند؟ خوارج آمدند ابتدا به حضرت علیگفتند: یا علی ما با تو هستیم؛ بعد همین‌ها از پشت به علی(ع) ضربه زدند. این نیست که ما هم در اطراف خودمان چنین آدم‌هایی نداشته باشیم، الان هم مثل حکومت حضرت علی(ع) خوارجی هستند که دارند اذیت می‌کنند، داریم دیگر. انجمن حجتیه می‌بینید که این‌ور و آن‌ور نفوذ کرده و اینها هزار کانال دارند».
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۴
میم الف الف

مهم نیست که موسیو ایوبی (همان معاون سینمایی وزارت ارشاد که می‌میرد تا همه موسیو صدایش کنند!) چند سال توی پاریس زندگی کرده و بیشتر از «تقی‌زاده» (همانی که می‌گفت باید از فرق سر تا ناخن پافرنگی شد!) اهل ذوب در فرهنگ فرنگ است و حال می‌کند که با مسئول دفترش فرانسه اختلاط کند و فیلم فرانسوی گذشته را به نمایندگی از سینمای ایران اسلامی به جشنواره اسکار بفرستد!

مهم این است که از این به بعد به همت همین موسیو، جشنواره فیلم فجر به جشنواره فیلم «ون بلانش*» تغییر نام خواهد داد و به جای دهه فجر در سالروز انقلاب کبیر فرانسه برگزار خواهد شد!

مهم این است که موسیو ایوبی می‌میرد برای اینکه یک بزرگداشت اساسی برای «برژیت باردو» برگزار کند و از حضرت ایشان برای حضور در آن دعوت به عمل بیاورد! (مهم نیست که برژیت دیگر برژیت جوانی‌های موسیو ایوبی نیست! مهم این است که برژیت پیر هم باشد باز «برژیت باردو» است و...)

مهم این است که اگر موسیو ایوبی همچنان سکاندار سینمای ایران باشد چند ماه بعد شاهد کلید خوردن فیلم فاخر «میرزابل*» با هزینه بنیاد فارابی خواهیم بود! و پس از آن هم لابد موسیو هوس می‌کند تا پول بیت‌المال را صرف ساخت فیلم «ژرمینال*» کند!

جایزه سینمایی «الن دلن» راه بیندازد و تندیس متعلقه «سارکوزی» را به جای سیمرغ بلورین به برگزیدگان جشنواره‌های سینمایی وزارت ارشاد بدهد!

مهم این است که معاون سینمایی وزارت ارشاد شبها خواب می‌بیند که «ژولیت بینوش» به دفترش آمده و دقایقی باهم «پرله*» کرده و باهم فیلم ««آبی گرم‌ترین رنگ است» را تماشا نموده و فریاد زده‌اند:« مرویو*»! 

۱- شنیده‌ایم موسیو ایوبی بخشنامه کرده‌اند که هر کدام از پرسنل معاونت سینمایی که نتواند تا آخر امسال فرانسه صحبت کند باید انتقالی‌اش را از این معاونت بگیرد و برود!

۲- شنیده‌ایم ایشان در دفترشان یک طوطی سخنگو دارد که هر چند دقیقه یک بار با لهجه آمازونی می‌گوید: «مون‌شر» و جواب می‌شنود:« مون امور*»!

۳- نقل است که معاون سینمایی وزارت ارشاد یک آپارتمان در «کارتیه لتن» قولنامه کرده و معطل کد رهگیری است تا در معیت فروشنده بروند محضر و مابقی قضایا!

توضیح ضروری: هر چند نصیحت برای نشنیدن است اما خدمت وزیر محترم ارشاد عرض می‌کنیم این موسیو ایوبی برای زمین زدن پنجاه تا وزیر ارشاد و ریختن آبروی همین تعداد وزارتخانه کفایت می‌کند!

از ما گفتن بود! فردا روزی نگویید کسی چیزی نگفت!
لطفا توصیه‌های ایمنی را جدی بگیرید!

(کلیه موارد ستاره‌دار به زبان فرانسه‌اند! ترجمه‌اش را از موسیو ایوبی بپرسید!)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۲۰:۲۹
میم الف الف