یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۵۶ ب.ظ

نان که آجر شده است ..!

افسران - نان که آجر شده است ..!

برخی می گویند که توافق نان بعضیها را آجر می کند !
و اینها همان کسانی هستند که زندگی پر رنگ و لعاب خود را در پس این دست دادن ها می جویند ؛
و چقدر بد است صلح با فرزندان یزید در روزهایی که کربلا با خون حسین (ع) رنگین است و کودکانش آواره ی صحرا ؛
و این تقارن آزاردهنده است ؛
انگار می خواهند به ما بگویند که زمان عاشورا گذشته است ،
انگار ماجرا کمی بوی سازش می دهد و انگار ..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۶
میم الف الف
دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ

کارمزد امریکا !

افسران - کارمزد امریکا !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۵
میم الف الف

افسران - من قاتل شهید امر به معروف طلبه بسیجی علی خلیلی را از کودکی می شناسم

قاتل طلبه بسیجی شهید علی خلیلی کیست؟چرا دست به این کار زد و چه شد که سرنوشتش به اینجا رسید؟ اگر پاسخ این سوالات را جویا هستید با این نوشتار همراه شوید چرا که من او را از دوران کودکی اش می شناسم و سالها با هم رفیق بودیم.
شاید در انتها شما هم به این نتیجه برسید که او را می شناسید.اما قبل از اینکه نام و نشانش را عرض کنم اجازه بدهید قدری از دوران کودکی و مراحل زندگی اش بگویم.شاید بهتر بشود دریافت که چرا او به اینجا رسیده است.سالهای تولد و کودکیمان زمانه ای بود که فضای جامعه هنوز رنگ و بوی انقلابی ارزشی و دفاعی مقدس داشت.دین و ارزش ها حرمت داشتند کسی جرات دهن کجی به آنها را نداشت.

ولو اینکه قلبا اعتقادی هم به آنها نداشت.معروف،معروف بود و منکر،منکر.اگر کسی مرتکب منکری می شد هنوز مردانی بودند که اقامه امر به معروف و نهی از منکر کنند.اما آرام آرام برخی چیزها عوض شدند.ظاهرا زمانه میل به تغییر داشت.البته من و او هر دو کوچک بودیم و خیلی از این حرف ها چیزی نمی فهمیدیم.اما با همه بچگی یک چیز را میفهمیدیم.در راه مدرسه میدیدیم که مدل مو و لباس و ظاهر برخی جوانان شهر عوض شده است.اما نمی دانستیم علت این تغییرات چیست.نمی دانستیم که نه تنها برخی از جوانان بلکه برخی از مسئولین هم در حال تغییرند.

نمی دانستیم برخی آقایان ضمن توهین به برخی نمادهای ارزشی فرمان مانور تجمل را صادر کرده اند.شاید هم نمی دانستند که تجمل گرایی نماد فرهنگی است که در حال مبارزه با ما و ارزش های ماست.نمی دانستیم که برخی آقازاده ها برای برگزاری دوچرخه سواری بانوان دامن همت به کمر زده اند.گاهی اوقات که بزرگترها اخبار گوش می دادند می شنیدیم که رهبر درباره تهاجم فرهنگی هشدار میدهند اما نمی دانستیم و نمی فهمیدیم که این تهاجم فرهنگی یعنی چه و اینکه قول و فعل برخی آقایان دقیقا بر خلاف گفته های رهبر است.یادش به خیر،در مسیر مدرسه ما پیرمردی مغازه چاقوسازی داشت.

پیرمرد میگفت میخواهم چاقویی بسازم که ضربه آن تا عمق قلب و مغز هدف نفوذ کند ولی چون یک چاقوی معمولی نیست ساخت آن چند سال طول می کشد.ما هم عادت کرده بودیم هر روز پیرمرد را در حال ساخت آن چاقوی خاص ببینیم و منتظر بودیم ببینیم ثمره این کار مداوم چند ساله چه میشود.فکر میکنم سفارتخانه یک دولت فخیمه هم همان اطراف بود.مدتی گذشت و ما هر دو بزرگتر شدیم.

حالا هر دو نوجوان بودیم و بعضی چیزها را می فهمیدیم.می دانستیم که خبرهایی شده.زمزمه آزادی و اصلاحات را می شنیدیم.وقتی از مدرسه بر می گشتیم جلوی دکه روزنامه فروشی مرحوم اقا یوسف می ایستادیم و روزنامه ها را نگاه می کردیم.تلوزیون به ما یاد داده بود که مهم ترین مساله عالم، فوتبال است و ما هم دنبال نشریات ورزشی بودیم اما نگاهی هم به روزنامه های سیاسی می انداختیم.

یک روز دیدیم که روزنامه ها تیتر زده اند که آقای رئیس جمهور گفته اگر دین در مقابل آزادی قرار بگیرد محکوم به شکست است.رئیس جمهوری که از بخت نامراد لباس روحانیت برتن و عبای سیادت هم بر سر داشت.دوست آن روز من و قاتل امروز شهید خلیلی گفت پس این چیزهایی که درباره امر به معروف در کتاب تعلیمات دینی نوشته چه معنی دارد؟شاید هم با خودش فکر کرده بود با این حساب هیچ کس حق ندارد به اسم دین و احکام در کار کسی دخالت بکند.یادم می آید همان ایام تهران چند روز شلوغ شده بود.

به ما می گفتند:مواظب خودتان باشید.مبادا به خیابان های اطراف کوی دانشگاه بروید.عده ای ریخته اند و می زنند و غارت میکنند و شعارهای اهانت آمیز سر می دهند.اما چند روز بعد دیدیم روزنامه ها تیتر زده اند به دنبال وقایع اخیر مسئولان نیروی انتظامی محاکمه میشوند.چند وقت بعد هم تلوزیون ماجرای دادگاه را پخش کرد.دوستم گفت:لابد نیروی انتظامی غلط زیادی کرده که با قشر شریف و زحمت کش چاقو کش و چماقدار و عربده کش و محارب و برانداز برخورد کرده که الان باید تاوان پس بدهد.نفهمیدم شوخی میکند یا جدی میگوید.

خندیدم و گفتم:احتمالا!الان دیگر می فهمیدیم که عده ای در جامعه به سرعت در حال عوض شدن هستند.ظاهر و آداب زندگی شان رنگ و بوی دیگری گرفته است.مثلا چادرهاشان مانتو،مانتوهایشان رنگی،مانتوهای رنگی شان هم روز به روز آب میرود.یک معلمی داشتیم که گاهی اوقات حرف های قلمبه میزد.مثلا یک روز می گفت:بسیاری از مسئولان فرهنگی ما نه تنها قدمی برای مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن برنداشته اند بلکه خود از عاملان این تهاجم و تخریب کننده فرهنگ و ارزش های خودی اند.

میگفت: “آقا” گفته الان کار از تهاجم گذشته و دشمن در حال شبیخون فرهنگی است.میگفت شبیخون زمانی است که در اثر غفلت دیده بانان و محافظان خودی دشمن در تاریکی شب که دوست و دشمن برای بسیاری قابل تشخیص نیستند حمله کند عده زیادی را قلع و قمع کند و چه فاجعه ای خواهد شد اگر عده ای درون جبهه خودی با شبیخون دشمن همراهی کنند.”شنیده بودم این آقا معلم خودش بسیجی است و چند سال هم جبهه بوده.خونش به جوش اومده بود وقتی شنیده بود یکی از مسئولان آموزش و پرورش گفته:ثواب برخی کف و سوت زدن ها از ثواب سینه زدن برای امام حسین ع کمتر نیست.

خلاصه اش کنم و دیگر از دانشگاهمان نگویم.نگویم که برخی از مسئولینش پای ثابت اقدامات و تحرکات ضد ارزشی بودند.یا از فیلم هایی که گاهی اوقات در سینما می دیدیم که الان میفهمم حتی ارزش سخن گفتن هم ندارند.طرفه آنکه برخی از برنامه ها و برنامه سازان تلویزیون هم از همان قماش بودند.

تقریبا از همان دوران بود که اراذل و اوباش محله هم جان گرفتند.با افتخار از شرارت ها و دفعات دستگیری و زندانشان میگفتند اما همیشه اضافه میکردند:آنجا خوش میگذرد.آب و هوایی عوض می کنیم و سریع می آییم بیرون.می گفتند:گذشت آن زمانی که کمیته ای داشتیم و امر به معروف های بسیج و سپاه قدرتی داشتند.راستی یادم رفت عرض کنم که پیرمرد چاقو ساز همچنان مشغول کار بود.هرچند من دیگر کمتر رغبتی به دیدن او داشتم اما دوستم هنوز منتظر نتیجه کارش بود.تازه پا به سن جوانی گذاشته بودیم که یک اتفاق جالب افتاد.شخصی با شعار دولت مکتبی و بازگشت به ارزش ها رئیس جمهور شد.من به دوستم می گفتم:حالا همه چیز عوض می شود.شاید او هم مثل من فکر می کرد.مثل خیلی های دیگر.چون دانشجو بودیم میفهمیدیم که در خیلی از حوزه ها شرایط عوض شده اما ظاهرا مشی فکری آقای رئیس و اطرافیانش آن چنان که شعارش را می داد مکتبی نبود.شاید هم مکتب او با مکتب ما فرق می کرد.یک روز از دوستم شنیدم که می گفت:فلان بازیگر رفته اروپا و کشف حجاب کرده.آن هم از نوع نگفتنی اش.ولی آقای رئیس جمهور گفته کسی حق ندارد به او بگوید چرا بالای چشمت ابرو است؟!بعد پرسید:اصلا دیگران چه حقی دارند کاری به پوشش کسی داشته باشند؟می گفت:رئیس جمهور گفته نیروی انتظامی حق ندارد با افراد متجاهر به فسق و بد حجابی برخورد کند و الا خودم شخصا وارد قضیه میشوم.گفتم:پس تکلیف شرع و قانون چه می شود؟جواب داد:لابد قانون گذار بی خود چنین چیزی را به عنوان وظیفه پلیس مطرح کرده.شاید دین هم نباید در این خصوص وظیفه ای برای حکومت اسلامی مشخص می کرد.

در همان دوران نزدیک ایام اعتکاف که شد به گفتم:بیا امسال ما هم ثبت نام کنیم.دو سه روز با رفقا خوش می گذرد.گفت:فلان سریال ماهواره به نقطه حساسش رسیده و نمی توانم آن را ازدست بدهم و همین شد سر آغاز جدایی ما.بعد از آن من کم کم پایم به مسجد و هیئت و…باز شد ولی او رفت که رفت و ما روز به روز از هم دور شدیم.فقط شنیدم که سال ها کار مداوم چاقو ساز ثمر داده و دوستم به قیمت گزافی آن را خریده است.حالا با شهادت علی خلیلی می فهمم قیمتش آنقدر گزاف بوده که هرچه می پردازد تمام نمی شود.اول شاهرگ علی خلیلی،بعد جان او،آبروی خودش و خانواده اش بعد هم فراری شدن و دستگیری و آخرش هم معلوم نیست.شاید او و دیگر حمله کنندگان به ناهیان از منکر که سال ها چنان سخنانی از برخی آقایان شنیده بودند حق داشتند در آن لحظات عصبانی بشوند که او چه حق دارد به حریم خصوصی من تجاوز کند؟اصلا او کیست که من امر و نهی بکند؟بگذاریم و بگذریم که خون دل بسیار است. فقط بدانیم که آن دستی که علی خلیلی را به شهادت رساند چنین روزگاری را گذرانده است و در بستر سیاست های فکری و فرهنگی چنین مسئولینی پرورش یافته است.هنوز هم می خواهید اسم و آدرسش را بدانید.خیلی سخت نیست.کافیست گشتی در گوشه و کنار شهر خود بزنید تا او را بیابید.وجدان مسئولین فرهنگی و غیر فرهنگی را نمی دانم اما وجدان من از همان روز، محاکمه مرا شروع کرده است که اگر امثال تو دغدغه اصلاح آنان را داشتید شاید امروز کار آنها به این جا نرسیده بود و صد افسوس که در این محاکمه مرا تبرئه نمی کند.آری این شخص ونظائر او نمونه هایی از کارنامه عملی متولیان مقابله با تهاجم فرهتگی دشمن هستند.امروز همه باید از خود بپرسند که چه شد در ایران اسلامی و انقلابی انجام بساری از نواهی و محرمات علنی شده اما کمتر کسی رغبت و یا جسارت نهی از آنها را دارد و مجرمین آن چنان حریمی برای خود قائلند که حتی نهی از منکر لسانی را هم برنمی تابند و احیانا با سیلی و چاقو دشنه پاسخ می دهند.اما مسئولین علاوه بر فکر کردن باید پاسخگو هم باشند.پاسخ دهند که در بستر کدام سیاست های فرهنگی نزد برخی اقشار جامعه معروف،منکر و منکر،معروف شده و ناهی از منکر مستحق چشم دریده و گلوی بریده است.آیا جز این است که فرهنگ و طرز فکر آنان به تغییر یافته است. نمی خواهم تک بعدی به قضیه نگاه کنم.قطعا هر کسی صاحب اختیار خود است و باید به تناسب جرم ارتکابی مجازات بشود اما حقیقت روی دیگری هم دارد.این شخص و امثال او پیش از آنکه قاتل علی خلیلی ها باشند خود مقتول تهاجم فرهنگی دشمنند.و شما به تهاجم فرهنگی اضافه کنید ضعف دستگاه قضایی و انفعال دستگاه های انتظامی و امنیتی و…را. دشمن خارجی و اذناب داخلی اش مانند چاقوساز قصه پر غصه ما اکنون دارند میوه سال ها کار مداوم خود را در سایه غفلت و خدای ناکرده همراهی برخی مسئولین این سال ها جمع میکنند.هرچند این ثمره در مقایسه با تلاش آنها و غفلت ما ناچیز است اما برای ما از دست رفتن یک جوان هم بسیار است و غیر قابل جبران و چه تلخ است که می بینیم در این ماجرا قاتل مقتول هر دو از جوانانی بودند که از دست رفته اند و یکی چه بد سرانجامی داشته است.شهید علی خلیلی به مولایش سیدالشهدا اقتدا کرد که برای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت قیام کرده بود.پس بیاییم ما هم قدری از عقیله بنی هاشم زینب کبری درس بگیریم و ریشه ای به مسائل نگاه کنیم آنسان که فرمود:برادرم حسین علیه السلام را در سقیفه کشتند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۳ ، ۱۳:۵۴
میم الف الف



حسن روحانی :
درس و پیام امام حسین(ع) درس برادری، وحدت، گذشت و قبول توبه از یکدیگر است و درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین می‌باشد

...دکتر احمدی نژاد :
درسی که از مکتب حسینی می گیریم درس ایثار است. ایثار رمز حیات جاوید است. ایثار رمز عزت و زندگی سعادتمند است.
امام حسین علیه السلام یک هدیه ی بزرگ خداوندی به بشریت است که راه او و مشی او برای همه ی ملت ها ، برای همه ی عصرها و نسل ها مایه ی نجات است. شما هر چه از زیبایی و کمال انسانی بخواهید در وجود امام حسین علیه السلام متجلی است. او در سماحت و شجاعت ، در قله است. در مروت و آزادگی در اوج است، در عشق و محبت و رأفت در نهایت است. دیدید که با دشمنش چه کرد. با حر و یاران حر چه کرد. دیدید که تا لحظه ی آخر برای هدایت مردم برای هدایت یک ملت گمراه چه کرد، چه فریادها زد، و چه دعوت هایی به سوی نور و راه خدا کرد. امام حسین علیه السلام تجلی توحید است. تجلی خداست.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۹
میم الف الف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۹
میم الف الف
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۳ ب.ظ

ای بدبخت....!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۳
میم الف الف
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۱۱ ب.ظ

حقه باز...!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۱۱
میم الف الف
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ

اسیدپاش را شناسایی کنید !!


در حالی که پس از حادثه دردناک اسیدپاشی در اصفهان، همه مسئولان و دستگاه های ذیربط درحال پیگیری این پرونده برای شناسایی عاملان آن هستند، رسانه های خارجی ضد انقلاب این حوادث را مرتبط با «طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» که برای حمایت از این احیا کنندگان امر خدا در مجلس پیگیری می شود اعلام کرده و ادعا نمودند تصویب

 این قانون، حمایت از اسیدپاشی است!


این ادعا که در حقیقت برای تخریب گروهی از نمایندگان مجلس صورت گرفته بود با میانداری رسانه های زنجیره ای اصلاح طلب دامن زده شد تا جایی که در مطالب و مصاحبه هایی طرح مهم مجلس را طرحی داعشی! عنوان کردند.

اکنون اما مشخص است که این هوچی گری رسانه ای زنجیره ای ها به دلیل تخریب رقبای انتخاباتی و برای بدنام کردن

 رقیب است، نه دلسوزی برای مردم؛ کاری که رسانه های اصلاحات ماه هاست برای تحققش دست از هیچ اقدام غیر اخلاقی برنداشته اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۸
میم الف الف

افسران - مدیر شبکه ی فارسی1می گویدتا سال 2020 کاری می کنیم که خود مردان زنانشان را برای نمایش بیرون ببرند.

ﭼﻨﺪ ﺷﺐ ﭘﯿﺶ ﻣﺪﯾﺮ ﻋﺎﻣﻞ ﺷﺒﮑﻪ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ
ﻭﺍﻥ ‏( farsi1 ‏) ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ‏( voa ‏) ﺑﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺠﺮﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯﺵ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﻪ؟
ﮔﻔﺖ ﺗﺎ ﺳﺎﻝ 2020 ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺯﻧﻬﺎﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﺑﻔﺮﺳﺘﻦ .
ﻣﺠﺮﯼ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮔﻔﺖ : ﻣﮕﻪ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺮﺩﻫﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ
ﻏﯿﺮﺗﺸﻮﻥ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻥ؟
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺁﺑﻪ
ﺻﺪ ﺩﺭﺟﻪ ﯾﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯﯼ ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯿﭙﺮﻩ،
ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺍﻏﻪ، ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻪ ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﺭﻭ ﺑﻨﺪﺍﺯﯼ ﺗﻮﯼ
ﺁﺑﻪ ﺧﻨﮏ، ﺑﺮﺍﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﻪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺏ ﺟﻮﺵ
ﺑﯿﺎﺩ، ﻗﻮﺭﺑﺎﻏﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮔﺮﻣﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺑﭙﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻣﺎ
ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻧﺪﺍﺭﻩ . ﻣﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﮐﻪ
ﺯﻧﻬﺎﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﭘﯿﺶ ﺑﺮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ
ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺪﻭﻧﻦ ﮐﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ...
ﻧﺸﺮ ﺍﻳﻦ ﭘﯿﺎﻡ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ
ﺑﺪﻩ، ﮐﺎﺭﺕ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺭﻩ ...
ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺒﮑﻪ ﮐﺜﯿﻒ GEM ﻫﻢ ﺻﺪﻕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۹:۵۷
میم الف الف
يكشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۵۶ ب.ظ

فتنه با پوسته جدید...

افسران - فتنه با پوسته جدید...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۹:۵۶
میم الف الف