داستان وفات مرحوم هاشمی رفسنجانی و مرحوم طالقانی چقدر شبیه یکدیگر است.
در سال 58 بود که طالقانی دعوت حق را لبیک گفت. #لاشخور_سیاسی
آن روز ( منافقین و کمونیست ها ) تلاش بسیار گسترده ای کردند تا در جریان
تشییع جنازه ایشان، با پدر پدر کردن، وی را مصادره کنند و در مقابل امام
راحل بایستند.
امام خمینی یک بیانیه صادر نموده و در آن مرحوم طالقانی را ابوذر زمان خوانده و تمام بیانیه های این #لاشخورها را نقش بر آب کردند.
مردم با شکوه هرچه تمامتر پیکر آن بزرگوار را تشییع کردند و جایی برای عرض اندام تفاله های استکبار نگذاشتند.
امام امت در سخنرانی بعد از تشییع گفتند ( قریب به مضمون): " مردم در تشییع
میگفتند ای سید ما جای تو خالیست. مردم بیل و کلنگی که با آن قبر کندند را
میبوسیدند. مردم چون سید اولاد پیامبر بود از او تجلیل کردند و بیل و کلنگ
را بوسیدند نه چون فلان و فلان بود" . این اقدام مشترک رهبری و ملت هشیار
دودمان #لاشخور_سیاسی را به باد داد.
امروز این داستان تکرار شد ولی برای مرحوم هاشمی رفسنجانی. همه برنامه
ریزیهای دشمنان انقلاب ( سلطنت طلب و اصلاحاتی و ...) با بیانیه دقیق رهبری
انقلاب و حضور مقتدرانه نیروهای مومن بر باد فنا رفت.
منافقین و کمونیستهای سال 58 امام را متهم به کشتن مرحوم طالقانی کردند و امروز این #تفاله_های_آمریکایی، رهبری انقلاب را متهم به ترور مرحوم هاشمی میکنند. چه رفتار مشابهی دارند این خودفروخته ها....
در گذشته انتقام این شکست را از رجایی و باهنر و بهشتی و ... گرفتند و
اینک باید دید کدام فرزند انقلاب تقاص این کینه آنان را متحمل خواهد شد.
ماجرای مستی اشرافیگری عدهای و بارزتر شدن فاصله طبقاتی در کشور هر
روز زوایای جدیدی به خود میگیرد. زوایایی که سیاستهای دولت آن
را بیشاز پیش نمایانتر کرده است. جایی که ویلانشینان دولتی، مسکن
مهر را مزخرف خواندند یا میلیاردهای دولتی، نجومیها را
ندیدند و آنها را ذخیره نظام نامیدند یا در جایی که مردم
لنگ حداقلهای معاش خود بودند قراردادهای میلیاردی برای
خرید هواپیما بسته شد.
اینها و نمونههای دیگر، نشانی از
مستی اشرافیگری در کشور دارد که هر روز رنگ و لعاب جدید به
خود میگیرد. رنگ و لعابی که بوی فتنه میدهد.
مهدی
نصیری، سردبیر سابق نشریات صبح و کیهان در این زمینه میگوید: «ما
امروز با یک فتنه خفی مواجهیم و حساسیت لازم را در قبال آن نداریم که
آن هم «اشرافیگری مسئولان» است. این فساد لجام گسیختهای که در بعضی
از وزارتخانهها، بانکها و نهادهای مختلفی که مردم با آن مواجه
هستند، البته پنهان نیست، ولی ممکن است خیلیها به آن توجه نکنند. در
فتنه جلی مسجد آتش زدند، به صف عزاداران حمله کردند و
رسانههای بیگانه حمایت کردند و صحنهسازی کردند و همه
فهمیدند. ولی اینجا کمتر میشود رسانههای بیگانه وارد این مقوله
شوند، یعنی لااقل با نیت سازنده وارد نمیشوند و اگر جایی هم
وارد شوند میخواهند طعنه بزنند. ممکن است برای عدهای خفی
باشد، ولی اگر بخواهیم با دقت نگاه کنیم این هم جلی است. حالا با عنوان
فتنه خفی از آن یاد میکنم. معتقدم باید همسنگ با این فتنه جلی روی
آن حساس باشیم.»
وی میافزاید: «اگر قرار است دوقطبی ایجاد
شود باید دو قطبی موافقان و مخالفان کرسنت باشد. به نظر من
عدهای مسئله کنسرت را درست میکنند که کرسنت به فراموشی سپرده
شود. در هر صورت احساس میکنم روحانیت و نهادهای حوزوی ما به هیچوجه
آن واکنش شایسته و لازمی که در مقابل این فتنه خفی و این فساد
اشرافیگری مسئولان و این فساد اقتصادی و مالی که در نهادها و
بانکها است باید انجام شود انجام نمیدهند. باید از این جهت
احساس خطر کنیم.»
آنچه باعث میشود، دغدغه این احساس خطر
بیشتر شود پیامدهای فساد اشرافیگری و آسیبهای شکل گرفته از آن در
جامعه است. مسئله گورخوابها یکی از همین پیامدها است. اتفاق تلخی که
در یکی از گورستانهای اطراف شهریار -در اطراف شهر تهران- رخ داد
جایی که تعدادی از هموطنان ما برای رهایی از سرمای زمستان به گورها
پناه بردند. ماجرایی که پس از رسانهای شدن آن واکنشهای متعددی
در پی داشت. عدهای بدنبال تبرئه خود برآمدند و با ژست حقبه
جانب گفتند که اینها معتادان متجاهر هستند و عدهای دیگر هم با
شنیدن مطلب فقط بغض کردند و آن را رسانهای کردند. در این
میان هم کسانی بودند که دست به قلم شدند و تلاش کردند بر روی
موج عواطف سوار شوند. اصغر فرهادی از جمله کسانی بود که در ژستی
تلاش کرد در نامهای به روحانی اینگونه وانمود کند که دلش به حال
گورخوابها سوخته است!
حجتالاسلام پناهیان درباره موجسواریها
در ماجرای گورخوابها میگوید: «کسانی هم که موجسواری میکنند،
بلد هستند. البته خیلی به قیافه اینها نمیآید اهل حمایت از فقرا
باشند. به برج عاجنشینها و کاخنشینها و لندننشینها نمیآید از
اینها حمایت کنند. آنهایی که خودشان با حمایت نهضتهای سرمایهداری،
فقر را تولید میکنند چگونه میتوانند مدعی فقرا باشند یا
عدهای که با پول شیخنشینان امثال قطر کار هنری میسازند چگونه
میتوانند مدعی حمایت از کارتنخوابها باشند. این هم طنز روزگار
ماست. ولی به نظر میرسد دستکم برای پوسترهای تبلیغاتی خودمان از
فقرا عکس نگیریم. این را بهعنوان زخم بگیریم و برطرف کنیم.»
اگرچه
معمولا گرهگشاییهای دولتی، در این امور بعد از رسانهای شدن
ماجرا به چند سرکشی و یکی و دوتا دستور ختم میشود اما سئوال اصلی
این است که منشا تولید چنین آسیبهایی در جامعه چیست و کدام
اقدامات در تولید چنین آسیبهایی موثر است.
حسین شریعتمداری
مدیرمسئول روزنامه کیهان در اینباره معتقد است: «این روزها ماجرای
گورخوابها مطرح شده است که شمار آنها هرچه باشد ناگوار است ولی آقایان
به جای آن که مسئولیت این پلشتی را بپذیرند، به گونهای اظهارنظر
میکنند که گویی در این ماجرا هیچ تقصیری متوجه آنان نیست و حال آن که
ننگ گورخوابها بر پیشانی کسانی نقش بسته است که زندگیهای اشرافی را
ترویج میکنند و حقوقهای نجومی را قانونی میدانند و یا برای
بازپسگیری مبالغ کلان و چند هزارمیلیارد تومانی بدهیهای بانکی
دست روی دست گذاشتهاند.»
اینها در شرایطی است که وقتی
دولتی غرق در اشرافیگری باشد و میلیاردها سکاندار باشند نه
تنها چارهای برای درد فقرا اندیشیده نمیشود بلکه تلاش میشود
تا نسل فقرا را منقرض کنند تا جا برای بخور بخور به اندازه باشد.
شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان ریاست جمهوری چندی پیش از بررسی
طرحی خبر داد که بر اساس آن باید زنان کارتن خواب «عقیم» شوند تا
از میزان هزینهها و خطرات آنها کاسته شود!
راهحلی که بزرگمهر
حسین پور (کاریکاتوریست اصلاح طلب) در جریان موج اعتراضها به ماجرای
گورخوابهای نصیرآباد شهریار، از آن استقبال میکند و مینویسد:
«باید با توضیح ماجرا و محبت و آگاه سازی از سرنوشت بچه هایشان، عقیم
سازی این کارتن خوابها و آشفتگان بی جا و مکان از تولید کارتن خوابهای
آینده جلوگیری کرد.» همسر او سیما حق شناس نیز که چندی پیش در
افادهای روشنفکری، کمپینی به نام «سگ، فحش نیست» به راه انداخته و
خواستار احترام بیشتر به سگها شده بود، در واکنش به ماجرای
«گورخوابها» این چنین نوشت: «نمیشود که اینها تولید مثل کنند و
بعد دولت با سرمایه مردم تولیدات اینها را سیر کند... تنها راه
حل واقعی کنترل کردن جمعیت کارتن خوابها و حاشیه نشینها، عقیم کردن
اجباریه و...»
جالب است که همین به اصطلاح روشنفکران، وقتی قرار است
برای عقیمسازی گربههای شهر، از سوی دیگران اظهار نظری شود فریاد
واأسفا و وامصیبتا سر میدهند اما به راحتی برای طرح عقیمسازی
انسانهایی که حق زندگی دارند و باید برای زندگی سالم آنها
برنامهریزی و تلاش کنند، کف میزنند و هورا میکشند!
گورخوابهای
گورستان نصیرآباد شهریار، اگر چه امروز خبرساز شدند اما آیا کسی
سراغی هم از دیگر گورستانهای متروکه، کوچههای تاریخی پایتخت، لابهلای
شمشادهای اتوبانها و خیابانها، روی پلهای عابر پیاده و دهها و
صدها نقطه دیگر را میگیرد که هر کدامشان مأمنی هستند برای
عدهای بیخانمان در تاریکی شبها که با روشنایی روز فقط پتو و
پلاستیکهایی که روانداز آنها بوده به جا میماند؟
گور
خوابهای امروز نتیجه سیاستگذاریهای مسئولان است، وقتی به جای راهحل
ایجاد شغل و تأمین مسکن و سرپناه، یا به دنبال له شدن طبیعی آنها زیر
چرخهای توسعه هستیم یا در پی عقیم کردنشان که نسلی از آنها باقی
نماند، اتفاقات بدیع اینچنینی در جامعه امروزمان، دور از ذهن نیست.
سعید
جلیلی در اینباره میگوید: فتنه جدید نا امید کردن مردم از
آیندهای روشن است که فقط با تفکر انقلاب اسلامی به دست میآید و
اگر روزی در عرصه سیاسی عدهای برای مردم میخواستند تعیین تکلیف
کنند، امروز هم همانها دنبال این هستند تا یک عده بیشتر از بقیه
حق داشته باشند. نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی
با بیان اینکه خوی استکبار بد عهد است چه در کاخ سفید باشد چه
در برجهای میلیاردی، گفت: نمیشود در برجهای میلیاردی نشست و
برای مبارزه با فقر نسخه پیچید. وی ادامه داد: انقلاب اسلامی یک
منظومه است. مبارزه با فقر، بدون مبارزه با فساد و تبعیض نمیشود و
این فریاد امام علی علیهالسلام است، همان قدر که نمیتوان نسبت به
گرسنگی مظلومان بیتفاوت بود، مقابل شکمبارگی مترفان نیز نباید ساکت
بود. جلیلی افزود: حقوقهای نجومی متکاثران به اندازهی کارتن خوابی
مستضعفان مایه شرمساری است و نگاه لیبرال سرمایهداری که ذات آن افزایش
فاصلهی فقیر و غنی است، نمیتواند حامی مظلومین و فقرا باشد.
این
گفته سعید جلیلی در حالی است که بعد از افشای ماجرای گورخوابها؛
رئیسدفتر روحانی به دیدار فقرای گورخواب رفت و با آنها عکس
یادگاری گرفت! عکسهایی که محمد ایمانی یادداشتنویس کیهان اینگونه
از آن استقبال کرد که عکس یادگاری با بیخانمانهای نصیرآباد خوب است
اما کاش آقای رئیس دفتر رویش میشد کمی درباره اثر برجام زدگی بر
زندگی آنها و نابودی ۴۱ ماه فرصت گرهگشایی به دست مدیریت اشرافی
سخن بگوید. آیا رئیس دفتر رئیس جمهور سرانجام فهمید بیخانمان
نصیرآبادی به کدام کنسرت درگورستان گوش میسپارد وچقدر از منشور
حقوقشهروندی سهم میبرد؟ کاش فقط برای دقایقی در گور میخوابید و
میشنید.
وضعیت وخیم و بیدروپیکر حجاب زنان در خیابان میرود تا در یک
بازگشت قهقرایی به جاهلیت، برهنگی زنان را برای اهالیاش به ارمغان
بیاورد. دیر زمانی است که زنان بزک کرده با اغواگری مشغول چریدن
در طویله خودساخته هرزگی هستند و در این میان قانون و متولیانش از
همیشه زمان منزویتر! انکار سنگها را بستهاند و سگها را رها
کردهاند.
میدرند عفت و حیا را در خیابانها و آلوده
میکنند جوانهای عفیف کشور و صدایی از کسی در نمیآید. آنقدر
با سرعت و شتاب مشغول لجنپراکنی و فتح سنگرهای عفاف در جامعهاند که
باورش را سخت میکند و به همین خاطر است که مانند بهتزدگان فقط
نظارهگر شدهایم. تا جایی که رسیدن به مرز برهنگی با شلوارهای پاره و
لباسهای بدننما نیز دیگر آزارمان نمیدهد.
پس از
هشدارهای مکرر مقام معظم رهبری به مسئولان در سالیان گذشته به ویژه از
اواسط دهه هفتاد به این سو در خصوص برنامه گسترده دشمن برای
«تهاجم فرهنگی» به کشور، این روزها و در سایه بی توجهی مسئولان امر، در
برخی خیابانها و معابر عمومی کلانشهرهای کشور شاهد یکی از مهمترین
جلوههای تهاجم فرهنگی دشمنان قسم خورده ملت مسلمان ایران هستیم. یقینا
یکی از بارزترین و شاخص ترین جلوههای تهاجم فرهنگی دشمن «تبرج و
تننمایی» در جامعه اسلامی ایران است؛ موضوعی که قریب به اتفاق کارشناسان
و صاحبنظران عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، دلایل فراوان و اغلب
مشترکی را برای آن یاد میکنند. زهره طبیب زاده نماینده مردم
تهران در مجلس نهم در گفتوگویی به ماجرای دور زدن قانون توسط
دولتیها و عدم اجرای آن در مواجهه با نکبت بدحجابی در جامعه
پرداخته است که گزیدهای از آن در پی میاید:
پوشاکی که
امروز به نام «کویین» در تن عدهای از دختران و پسران میبینیم،
نمادی از رفتارهای زشت در غرب است که به اشتباه و البته غرض ورزی
جریانی در پشت صحنه وارد ایران شده است. در لباسهای کویین، علایم
اختصاصی خانمها در پوشاک آقایان به چشم میخورد و علائم اختصاصی
آقایان نیز بر روی پوشاک بانوان خودنمایی میکند.
کسانی که این
لباسها را میپوشند از محتوا و نماد آن آگاهی لازم را ندارند اما
آنهایی که این پوشاک را ترویج میکنند یقینا آگاهانه و با برنامه این
اقدام را انجام میدهند.
نمادهای غربی که به تن زنان و
مردان مسلمان ایرانی میرود یک برنامه کاملا حساب شده فرهنگی است و
این امر ناشی از بی در و پیکر بودن سیاستهای فرهنگی موجود در
دولت است و صرفا نباید در این موضوع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
را مقصر بدانیم.
قانون «عفاف و حجاب» حوالی سال ۸۴ و در دولت
اصلاحات مصوب شد و در آن وظایف دستگاههای اجرایی در ارتباط با
نمادهای فرهنگی در جامعه به خصوص در موضوع حجاب و عفاف بیان شد.
در
قانون عفاف و حجاب، بخش گمرک وزارت اقتصاد به عنوان مرجع وارد کننده
پوشاک به کشور شناخته شده است همچنین وزارت صنعت و معدن مسئولیت
لباسهایی که در تولیدیهای داخلی پوشاک تولید میشوند را بر
عهده دارد و مرجع نظارت کننده بر مراکز عرضه پوشاک نیز وزارت کشور و
نیروی انتظامی شناخته شده است. همه این مبادی تا قبل از آنکه لباس به
دست مردم برسد باید طی شود و اگر این برخوردها به صورت صحیح و
در هنگام لازم خودش با تولید کنندگان و توزیع کنندگان صورت
گیرد، قطعا نیازی به برخورد با چند میلیون مصرف کننده وجود
نخواهد داشت.
پس از تصویب قانون عفاف و حجاب توسط شورای عالی
انقلاب فرهنگی، متاسفانه در هیچ یک از دولتها این قانون به درستی
اجرا نشده است. اکنون دیگر کار از برخورد با بدحجابی در معابر
عمومی گذشته است و در حال حاضر نیروی انتظامی قادر نیست با این حجم از
رفتارهای ضدفرهنگی در جامعه مقابله کند و اگر هم مقابلهای از سمت
نیروی انتظامی روی میدهد میبینیم که برخی از مسئولان کشور با آن
اقدام به صورت مستقیم ابراز مخالفت میکنند.
متاسفانه شاهد
هستیم هنگامیکه گشت نامحسوس نیروی انتظامی با کسانی که در جامعه علنا بی
حجابی میکنند برخورد میکند، برخی از مسئولان میگویند که نیروی
انتظامی نباید در امور شخصی مردم دخالت کند؛ در حالیکه ما
نباید ساحت عمومی جامعه را به ساحت شخصی مردم تنزل دهیم.
به این چند گزاره توجه کنید:
امیر پورکیان تهیه کننده سینما در گفتگو با باشگاه خبرنگاران جوان؛
در خصوص عدم توازن فیلمهای تولیدی با میزان کم اکران در سینمای
ایران گفت: دلیل اصلی این معضل کمبود سالن سینما است چرا که عرضه
زیاد و تقاضا کم است و در نتیجه اتفاق دیگری نمیتواند رخ دهد.
چند روز پیش یکی از دوستان از من پرسید که آیا در اکران، مافیا
وجود دارد؟ گفتم بدون شک مافیا است؛ در حال حاضر شما اگر بهترین
فیلم را بسازید و صبح تا شب هم برای آن تبلیغ کنید اگر سینمادار سالن
و سانس در اختیارت قرار ندهد، نمیتوانید فیلم را به مخاطب عرضه
کنید. وی افزود: این تبلیغات به نفع مافیا تمام میشود چون بیننده
برای دیدن فیلم به سینما میرود ولی به دلیل نبود سانس به تماشای
فیلم دیگری مینشیند.
محمدعلی باشهآهنگر کارگردان سینما
در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم، شرایط نمایش فیلمهای دفاع مقدس بنا
بر وجود مافیای اکران و شرایط مختلف تحت تاثیر قرار دارد. در خصوص
اکران فیلمها شرایط یکسانی در رسانه و در زمینه تبلیغات تلویزیونی و
میدانی وجود ندارد و براساس شیوههای متفاوت سعی در فروش فیلم
خود دارند و فروشهای چند میلیاردی را رقم میزنند.
حمید
بهمنی کارگردان «گامهای شیدایی» که فیلمش سال گذشته با موضوع جنگ نرم
درسی و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد در مورد اکران
این فیلم گفت: بی شک نباید مافیای اکران را نادیده گرفت چرا که این
مافیا چتر بسیار گستردهای دارد و سایه آن بر روی هر فیلمی
میتواند وجود داشته باشد گاهی این مافیا زمینه فروش یک فیلم را
مهیا میکند و گاهی نیز سبب اکرانسوزی میشود. لذا بنده به صراحت
نمی توانم اعلام کنم گامهای شیدایی که به موضوع جنگ نرم میپردازد
چقدر درگیر مافیای اکران خواهد شد؟
شجاعی کیاسری نماینده
مجلس نهم به مساله مافیای اکران اشاره کرد و با موثر خواندن آن در
میزان ریزش مخاطبان سینما گفت: مافیای اکران یکی از معضلاتی است که هنوز
معاونت سینمایی علیرغم آنکه ادعای حل و رفع آن را دارد، حل نشده و
این مافیا هنوز وجود دارد و معاونت سینمایی باید فراتر از حرف و
در عمل نشان دهد که بهترین اثر اکران میشود. عضو کمیسیون فرهنگی
ادامه داد: در کارنامه سینمایی ما بسیاری از تولیدات وجود
دارند که از افراد صاحب نام در آن استفاده نشده، اما کار
ارزشمندی است و در تصمیمگیریها باید این موضوع لحاظ شود و
نباید نفوذ این افراد در هماندیشیهایی که صورت میگیرد، نسبت
به افراد مشهور و صاحبنام در حد کمتر و پایینتری باشد و کسانی
راه به مقصود ببرند که صدای بلند، پارتی کلفت و پول بیشتری
دارند یا بهتر میتواند لابی کند.
مدیر مسئول روزنامه
سینمایی سینمافیلم: در روزهای اخیر و با مطرح شدن برخی انتقاداتی از
ناحیه دستاندرکاران سینمای کشورمان در مورد گسترده شدن حوزه
فعالیت مافیای اکران و ممانعت تراستهای پنهان محفلی از روی پرده رفتن و
نمایش تعدادی از فیلمهای سینمایی متعلق به سینمای مستقل، به نظر
میرسد شرایط جدیدی پیش روی سینمای ایران قرار گرفته است.
این
رویه مرسوم اگر چه در سالهای گذشته نیز مجال عرضاندام و مانع تراشی
در روال اکران و پخش فیلمهای سینمایی را داشت، اما در این دو سه
سال اخیر با به کار گرفتن شیوههای بعضا حذفی، سعی در استحکام بخشیدن
به ساختار تاثیرگذاری خود بر حوزه نمایش فیلمهای سینمایی را دارد.
این شیوههای غیرحرفهای و به دور از اخلاق، روی دیگر سکه جریان
نامیمونی به نام مافیای پخش است که تلاش گستردهای برای در دست گرفتن
نبض اکران و نمایش فیلمهای سینمایی در داخل کشور دارد!
ماجرای
مافیای اکران در سینما زخم کهنهای است که در حال عفونی شدن است.
مافیایی که با خروار خروار پول و امکانات خود مشغول جهت دهی به سینمای
ایران است. این جهتدهی و تاثیرگذاری تا حدی است که حتی نهادهایی چون
حوزه هنری هم با داشتن حدود صد سینما نتوانسته جریانی غالب
ایجاد کند.
نکته تاسفبار ماجرا آنجاست که قدرت و لابی این
مافیا و شدّت و حدّت تاثیرگذاری آن به قدری است که نهادهای مثلا
انقلابی را نیز در پازل مافیایی خود به کارگیری میکند و اساساً
آنها را اخته میکند.
اگرچه تلاشهایی در برخی از مقاطع برای
درهم شکستن دیوار بتنیساز مافیای اکران کلید خورده اما با نگاه
درآمدساز به سینما و هجمه سرپنجههای رسانهای مافیا این تلاشها راه
به جایی نبرده است و همچنان درب اکران در سینما بر پاشنه مافیا
میچرخد.
اینها در حالی است که سهم مدیریت اکران آثار
سینمایی در گرایش به سینمایی که محتوای آنرا مضامین سخیف و کم ارزش تشکیل
داده نباید مورد غفلت قرار بگیرد. آثاری که نه تنها
دستاوردی در سینما محسوب نمی شوند بلکه به عنوان ویترین سینمای
ایران باید مایه شرمساری قلمداد شوند و در برنامهریزی اکران
سالانه سینمای ایران شرایط مطلوب را به خود اختصاص میدهند و موجب از
دست رفتن فرصتها برای دیده شدن آثاری میشوند که جنبه ملی ـ
میهنی دارند.
پرویز شیخ طادی، کارگردان سینما معتقد است:
وقتی سینما کوپنی باشد، اکران کوپنی میشود و مافیا شکل میگیرد. ما
تعداد محدودی سینما داریم که همیشه سرش دعوا است. وقتی چیزی
کوپنی و کم میشود خود به خود پارتی بازی و حق خوریها شکل
میگیرد. این زمین کجی دارد که از هر جایش میتواند فساد شکل
بگیرد. وقتی در فیلمها کسانی که اصلا لیاقت و شایستگی بازیگری
ندارند، وارد بازار میشوند تمام بهداشت سینما را بهم
میریزند. خیلیها میگویند فلان خانم باید پول و سرویسهای مختلف
بدهد تا به او کار بدهیم. این سینما خراب است.
همین وضعیت
باعث شد تا وحید جلیلی مسئول شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی عمار
در نشست خبری هفتمین دوره این جشنواره یکی از ماموریتهای جشنواره
مردمی عمار را بازسازی سازمان تماشا اعلام کند. وحید جلیلی در این
نشست رسانهای در ارتباط با سازمان تماشا و تعریفش از آن گفت: امروز چالش
اصلی سینمای ایران سازمان تولید نیست،سازمان تماشا است. اگر تعارفات را
کنار بگذاریم، جریانات سیاسی و فرهنگی خاص توانستهاند با حمایتهای
بیشائبه قدرتهای بزرگ به سازمان تماشای خوبی برسند. ورود
ماهوارهها به تبلیغات واقعیت غیر قابلانکاری است که اثرش را هم در فروش
آثار سینمایی میبینیم. فروشهایی که معنادار است، فیلمهایی که اگر ۳
الی ۴ سال پیش بود و به نمایش در میآمد یک دهم این فروش را هم به
خود نمیدیدند. واقعاً این آثار به لحاظ استانداردهای هنری و
حرفهای در سطح متوسطی هستند و با اتکا به سازمان تماشا به فروش قابل
توجهی دست پیدا کردهاند. در مقابل، استراتژی تهدیدمحور و
فرصتسوزی در بعضی از مدعیان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران وجود
دارد. ما سازمان تماشای مناسب سینمای انقلاب را نداریم و از آن بهره
نمیبریم.
مسئول شورای سیاستگذاری جشنواره مردمی فیلم عمار در
ادامه افزود: سال اخیر یکی از بهترین سالهای سینمای انقلاب از جهت
تولید بوده است فیلمهای متعددی تولید شده و به چرخه اقدام
رسیدهاند. از فیلم سینمایی «یتیمخانه ایران»گرفته تا فیلم سینمایی
«سیانور» یا «ایستاده در غبار». گاهی برای تولید یکی از این فیلمها
باید سالها انتظار کشید تا یکی از آنها تولید شوند، اما امسال این
اتفاق افتاد. اما اگر نگاهی به فروش آنها کنیم متوجه میشویم که در
سازمان تماشا دچار چالش جدی هستیم.
اگر آقای ابوالقاسم طالبی
یک فیلم ۱۰ دقیقهای با مضمون ضدانقلابی میساخت صدها تریبون
نمازجمعه و ... علیه او موضع میگرفتند، اما جای تأسف است که بعد از
دنبال کردن استراتژی تهدیدمحور به جایی میرسیم که آثار پرفروش
سینما، که یک دهم «یتیمخانه» نیستند و قابلیت آن را ندارند اما به
دلیل برخورداری از سازمان تماشای مناسب به فروش خوب میرسند.
جلیلی
عنوان کرد:جشنواره مردمی فیلم عمار جایی برای بازسازی سازمان تماشای
جمهوری اسلامی است. امیدواریم به یک شرایط طبیعی برسیم، شرایطی فراتر از
دوپینگهای ماهوارهای که بتواند تصویر واقعی از داشتههای سینمای
ایران را به جهان عرضه کند. در سازمان تماشا یک سختافزار و یک
نرمافزار داریم تریبونهای نمازجمعه میتوانند در این بخش به ما کمک
کنند که متأسفانه غافل هستند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در
چالشهای رسانهای (متناسب با آن دوره) همواره حضور پررنگی داشتند و
از هنرمند مسلمان دفاع میکردند. مقام معظم رهبری نیز این رویه را
به وفور داشتهاند،اما رهبر انقلاب را مقایسه کنید با اطرافیانشان
که یک صدم ایشان با هنر انقلاب نسبتی ندارند. نمیتوانیم ادعا کنیم
که در یک جنگ فرهنگی هستیم و نباید به راحتی از کنار خطاهای راهبردی
گذشت. اگر شبکههای مختلف یا مساجد و تریبونهای نمازجمعه کمک کنند و
فرصتمحور به این موضوع نگاه شود با تحول بزرگی روبهرو خواهیم شد.
نباید
فراموش کرد زمین کج این روزهای سینما که شرایط ویژهای برای رشد مافیا
و از پی آن مفاسد مختلف دارد یکی از ابزارهایی است که در تخریب
فضایل اخلاقی در جامعه به شدت اثر دارد و سازمان تماشای جشنواره
مردمی عمار که نه تنها مراکز استانها بلکه شهرهای دورافتاده و
روستاها را درنوردیده است میتواند فرصتی برای متلاشی کردن چنبره
مافیایی بر سینما و ریلسازی جدیدی برای اکران و دیدهشدن آثار
انقلابی باشد.
انقلاب اسلامی ایران پس
از بهمن ۱۳۵۷، پنج دوره حساس را پشت سرگذاشته است که هر کدام از آنها
خصوصیات منحصر بفرد خود را داشتهاند اما دوران غبارآلود فتنه ۸۸،
بیتردید یکی از حساسترین مقاطع حساس نظام اسلامی به شمار میآید. این پنج
برهه، به شکل پلکانی طراحی شده و در هر مرحله بر گستردگی و ابعاد آن
اضافه شد که هر کدام از آنها بر مقاوم شدن انقلاب اسلامی در برابر
تهدیدات، اثر قابل توجهی داشتند.
۱. دوره اول انقلاب اسلامی، با
درگیریها و عملیاتهای تروریستی گستردهای همراه بود که دشمنان انقلاب
برای حذف فیزیکی عناصر مؤمن و نیروهای تأثیرگذار در عرصه سیاسی بکار
گرفتند. ترورهای هدفمند و کور فرقه رجوی در آن دوره، منجر به شهادت ۱۷ هزار
نفر از جمله شهید بهشتی، رجایی، باهنر و دیگر یاران مؤثر انقلاب اسلامی
گردید اما بیداری و مقاومت مثالزدنی مردم موجب شد تا به هدف موردنظر دست
نیابند.
۲. دوره دوم، جنگ تحمیلی هشت ساله بود که از نظر حجم
کمکهای جبهه غربی – عربی به کشور مهاجم، به سختی میتوان مورد مشابه آن را
پس از جنگ جهانی دوم آدرس داد. اگرچه جنگ تحمیلی، خسارات سنگینی را به
کشور وارد کرد اما با رشادتهای رزمندگان بسیجی و نیروهای مسلح، هدف شوم
از هم گسستن شیرازه انقلاب با توسل به نیروی نظامی، ناکام ماند و موجب
همبستگی مضاعف اقشار مختلف مردم در مقابل جبهه پراکنده دشمنان گردید.
۳.
با تغییر شاخصههای جهانی در اواخر قرن بیستم میلادی که از یک سو با شکست
جبهه غربی- عربی در جنگ تحمیلی و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر
همراه بود، استکبار جهانی وارد دوره سوم مصاف با جمهوری اسلامی در قالب
پروژه «جنگ نرم» گردید که بستر آن مسائل و موضوعات فرهنگی است. این برنامه،
در حال حاضر نیز ادامه دارد و از مصادیق آن نیز میتوان به گسترش شبکههای
ماهوارهای و اجتماعی، حساسیتزدایی از ارزشها در جامعه، تلاش برای
رواج ابتذال فرهنگی و عقیدتی اشاره کرد که همه این موارد، ذیل مقوله «نفوذ
فرهنگی» قابل تحلیل و ارزشیابی هستند.
۴. در سال ۱۳۸۸ در راستای
انتخابات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، فرصت مساعدی برای
گروههای فعال در جنگ نرم که بیش از ده سال از فعالیت علنی آنها میگذشت،
فراهم شد تا دوره چهارم زورآزمایی با جمهوری اسلامی ایران را با اسم رمز
«تقلب» کلید بزنند. در فتنه سال ۸۸، دشمنان نظام با طراحیهای پیچیده قبلی،
صحنهای را آماده کردند تا از آن طریق، تجربه انقلابهای رنگی را در ایران
تکرار کنند. در این میان برخی کاندیداهای انتخاباتی نیز که سوابقی در
انقلاب داشتند در طرح دشمن به بازی گرفته شدند و به نوعی حرکت کردند که
پازل دشمن را تکمیل و در نتیجه با ایستادن در برابر قانون، زمینه شکلگیری
یک کودتای رنگی در کشور را فراهم نمودند اما بصیرت و هوشیاری مردم انقلابی،
دستهای پشت پرده را رو کرد و این توطئه سنگین را که به مراتب از سه نقشه
قبلی دشمن خطرناکتر بود، خنثی کرد.
مسئله حائز اهمیت درباره وقایع
آن سال این است که برخی از ناآگاهان و فریبخوردگان، اصرار دارند فتنه ۸۸
را معلول فرایند اشتباه رقابتهای انتخاباتی بدانند، لذا تأکید میکنند که
آن دوره به پایان رسیده و باید گذشتهها را فراموش کرد! این در حالی است
که شواهد و مدارک فراوان، از این واقعیت حکایت دارد که این فتنه، یک پروژه
سنگین برای به چالش کشیدن نظام اسلامی بود، نه صرفاً یک فرایند و پروسه.
این
نکته، همان مسئلهای اساسی و مهمی است که آیتالله آملی لاریجانی، ریاست
قوه قضائیه در جلسه اخیر خود با مسئولان قضایی مطرح کرده و به آن پاسخ
گفتند: «برخی ایراد میگیرند که چرا همچنان به موضوع فتنه میپردازیم ؟ ...
اگر فتنه گذشته را مورد واکاوی، تحلیل و بررسی دقیق قرار ندهیم نمیتوانیم
با فتنههای آینده مقابله کنیم.»
۵. دوره پنجم انقلاب، دورهای است
که هماکنون در آن قرار داریم و بر این اساس، جبهه استکبار، تحت لوای
جنگهای نیابتی در منطقه، تلاش میکند به موازات پروژه داخلی نفوذ، جبهه
مقاومت را در غرب آسیا تحت تأثیر قرار داده و قدرت داخلی و منطقهای نظام
اسلامی را به زعم خود تضعیف کند. مخالفت با توان موشکی و استفاده ابزاری از
موضوع حقوق بشر در پسابرجام نیز همین هدف را تعقیب میکند تا از این
طریق، برجامهای بعدی به نظام تحمیل گردد و هدفی که در فتنه ۸۸ ناکام
ماند، از این طریق محقق شود.
شواهدی در دست است که نشان میدهد
اندیشکدهها و طراحان سیاستهای استکباری در غرب و آمریکا، در حال تدارک
فتنهای پیچیدهتر از فتنه ۸۸ هستند و با کسب تجربه از ناکامیهای گذشته،
خود را برای تقابلی جدید با انقلاب اسلامی آماده میکنند، لذا همانگونه که
آیتالله آملی لاریجانی تأکید کردهاند: «اگر فتنه گذشته را مورد واکاوی،
تحلیل و بررسی دقیق قرار ندهیم نمیتوانیم با فتنههای آینده مقابله کنیم.»
از
واکاوی این پنج مرحله، این حقیقت به دست میآید که از نظر نظام سلطه،
سیاست ترور مردم و مسئولین، رویارویی نظامی با ایران و اردوکشی خیابانی با
هدف قرار دادن مردم در مقابل نظام، اثر خود را از دست داده و در حال
طراحی توطئهای با ابعاد وسیعتر هستند. بنابراین، شناخت، بررسی و واکاوی
همهجانبه این برهه حساس به منظور ایمنسازی ارکان انقلاب اسلامی، از
ضروریات اجتنابناپذیر در حوزه دشمنشناسی به شمار میآید و هر گروه یا
فردی که بر فراموش کردن آن اصرار داشته باشد، - دانسته یا نادانسته – در
مسیر بدخواهان این مرز و بوم بازی حرکت میکند.
داستان زامبی ها رایادت هست ؟
مردگانی که ازگوربرمی خیزند وتونبایداجازه دهی واردشهر شوند وگرنه gam over...
می دانی شیطان زامبی راخلق کرد تا اعتقاد به "رجعت" شیعه را به سخره بگیرد؟
ولی نمی دانست قبل از ظهورِامامِ آخرین ورجعت خوبان وبدان عالم هرازچندگاهی
سربازان امام قلب ها خمینی عزیز رجعت خواهندکرد وپیشمرگان سیدعلی به
استقبال آنهاخواهندرفت.
وقتی شنیدی ستاره ها ازخاک برخاستند سرازپانشناخته به استقبال آمدی وچون
نگین انگشتری به میان گرفتی شان تا دستت رابگیرند.آخرستاره هاخوب راه را
نشان می دهند ...
شیطان بازهم اشتباه کرد چون زامبی ها مردگانی هستندکه از گوربرمی خیزند اماستارها ...
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ...
آری تو عاشقانه به استقبال ستاره های برخاسته از خاک آمدی تادر مصاف با شیطان gam over نگردی...
شیطان زامبی راساخت تا امام زمان تورا بدنام کند وتوبا استقبال باشکوه ازستاره ها دل نائب امام زمانت را شادکردی...
واینگونه شیطان رابه سخره گرفتی...
----------------------------------------------------------
پ ن: عجب روزی بود...