یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ب.ظ

این همه راه که آمدیم یعنی...

آه! دوباره یوم‌الله افتاده آدینه! روز متعلق به حضرت صاحب‌الزمان! قریب ۴۰ سال است که به «آزادی» رسیده‌ایم اما به آزادی از این روزگار غریب غیبت، نه! فردا فریاد ما، جز خواندن شما نیست یابن‌الحسن! فردا ما خود سخن‌ها داریم! و این شعارهای ما ملت است که سخن و سخنران اصلی مراسم را معین می‌کند! آقاجان! ما چون معمای حل گشته، حمل بر آسان بودنش نمی‌کنیم! و بر این باوریم سرنگونی رژیم شاه، کاری نشدنی بود اگر دست امام ما را نمی‌گرفتی! مستظهر به لطف و عنایت شما بود که ترس در قاموس خمینی، محلی از اعراب نداشت! ما را ببخش، اگر گاهی فراموش می‌کنیم شما را! هر روز هم به یادتان باشیم، باز نتوانسته‌ایم قدر شما را بشناسیم! گمانم ما واقف نیستیم «غیبت» یعنی چه و الا تا به حال آمده بودی! قریب ۴۰ سال است چو فردایی، جشن پیروزی می‌گیریم، به آن نشانه که برای واقعه عظمای ظهور در صحنه حاضریم! فردا تا ساعاتی دیگر خواهد آمد! و یقین داریم آن فردای موعود نیز! این درست که غیبت، دست نالایق ما را از دامان شما کوتاه کرده اما امام مگر می‌تواند به فکر امت خود نباشد؟! و برای‌شان دعا نکند؟! دعای تو اگر نبود، کدام «طریق‌القدس» به «فتح‌المبین» می‌رسید؟! و کدام خرمشهر، آزادی را جشن می‌گرفت؟! حق داشتند شهدا، این همه امام زمانی بودند! این همه تهدید، این همه تحریم، این همه جنگ، این همه فتنه، لکن این همه راه که آمدیم، یعنی در گذر هر حادثه‌ای، مراقب ما بوده‌ای! و امام ما بوده‌ای! امامِ خمینی! و امامِ خامنه‌ای! رهبر ما، خطبه جمعه، آن همه می‌گوید و می‌گوید، تا دست آخر، با امام خود، نجوایی کند: «مولای ما تویی! صاحب ما تویی!» آقاجان! غم جدایی از آفتاب را، از همه بیشتر ماه می‌داند! و آن ستاره شهید مدافع حرم که آرزو داشت جانش قربانی آن راهی شود که عاقبت به آمدن شما ختم می‌شود!

آه! دوباره یوم‌الله افتاده آدینه! فردا باید «ندبه» را انقلابی‌تر از همیشه بخوانیم! و «سمات» را پر شورتر و از هر جمعه‌ای بیشتر، تو را از خدا بخواهیم! به یمن تقارن فردا از این پس باید آدینه‌های ما بیشتر رنگ انتظار بگیرد! آن موعود فرخنده، اگر شمایی، باید «ایستاده» منتظر بود! «انقلابی» منتظر بود! جوری که انگار هر ثانیه این غیبت، عمری به درازای یک قرن دارد!

آقاجان! پیامبری نیامده است الا آنکه خود را از منتظران شما خوانده باشد! و خدا وعده آمدن تو را، قبل از همه به «آدم» داد! و «عیسی» خود را از حواریون تو می‌داند! و «محمد» که سلام و صلوات خدا بر او باد، وعده آمدن تو را می‌داد! اگر چشم دنیا به آخرین رسول روشن شد، دوباره باز یک روز، چشم ما به واپسین امام می‌افتد! آدمیزاد قدرت را ندانست! و همین شد راز غیبت! ما از گناه خود پشیمانیم! به گلدسته‌های مسجدالحرام نگاه می‌کردم، دیدم استعاره از دستان ما ابنای آدم است که به علامت تسلیم رفته بالا! و دیدم این همه بت که گستاخانه سایه بر خانه خدا انداخته‌اند، بت‌شکنی بت‌شکن‌تر از ابراهیم می‌خواهد! تو یوسفی هستی که از خیل پیامبران، فقط یعقوب انتظارت را نمی‌کشد! تو مهدی فاطمه‌ای... و فردا، همه فریاد ما!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۱/۲۱
میم الف الف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی