یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ب.ظ

بار بگشایید اینجا کربلاست...





محرم با رسالت جهانی‌اش، پیغام جدید آورد از ملکوت... نمی‌دانم اگر محرم را نداشتیم؛ چه سان اندازه‌ی نسیمی قدسی، اخبار عالم علوی به جان‌های عطشناک و دلهای تنگمان می‌رسید! کوته‌نظری و محدوداندیشی است گمان کنی محرم یادبود است!

گرامیداشت است! ایامی است از ایام‌مقدس و نظر شده! با صرفاً زنده نگه داشتن یاد و نام حسین بن علی علیه‌السلام است به روضه و اشک و ماتم!...

که تمام اینها ظواهری است کوچک در برابر آن معنای معظم که شهرالحسین علیه السلام دارد. اگر شهیدان آنهایند که خداوند در کلامش، به جان عالمین که علمش علم لدنی و قدسی و ملکوتی است تاکید می‌کند که؛ ای پیامبر، هرگز "مپندار کشته شدگان در ره خدا مردگانند...

دیگر تو حدیث مفصل را از این مجمل بخوان و ببین آنکه شهادتش، شهادت را شرافت بخشید و محرم و عاشورایش، هر سال دگرگونه‌تر و زیباتر و اعلی‌تر از سال قبل، درست سر بزنگاه حوادث آخرالزمانی از راه رسید، و کربلایش صلا داد عاشقان را که؛ راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست / آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست... مع الوصف، ببین کیست این حسین علیه‌السلام که شورعاشورایش، بالاترین شعورها و معرفت‌ها را به جانها می بخشد و اقامه عزا و ماتمش مدار به مدار بر قرب بنده به حق تعالی می افزاید...

رسید شهرالحسین علیه‌السلام... و باز هم مخاطب حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، انسان است، تاریخ است، وجدانها و فکرها و عواطف‌اند. ببین دسته‌بندی‌ها و قبیله‌گرائی‌ها و تفرقه‌ها و تشتت‌ها، چگونه در هنگامه عزای او رنگ می بازند و همه صبغة‌اللهی می‌شوند. ببین این روضه‌ها را ، نوحه‌ها را ، اشک‌ها را، سوز و گدازها را... همان حالات و آناتی که گمان می‌کنی شدتشان آنقدر زیاد است که باید به پایشان جان دهی اما نمی‌دانی که در پای منبر بزرگ عاشورا و در این روضه ها و نوحه‌ها و مقتل‌ها، باید جان بگیری، احیاء شوی و زندگی کنی!

شدت بارش معنا در معارف عاشورا، آن سان زیاد است که نمی‌شود احیاء نشد. حسین علیه‌السلام، اول احیاء می‌کند و بعد که بیدار کرد و در جان بشر، انتباه و یقظه و زلزال افکند، او را وارد منظومه شیدایی خویش می‌کند و بعد جذبه «حب الحسین» علیه‌السلام، آدمی را مدار به مدار به قلب منظومه، به کانون نوری عالمین، نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند... و سپس اگر آن همه قابلیت یافته باشی و اهلیت و لیاقت که خلعت شهادت به تن و پیکرت گشاد نیاید، نصیبت می‌کند نوشیدن از آن جرعه‌های گوارا که نوشیدند حواریونش در شب دهم.

و بعد منزلتت می‌دهد، فضیلتت می‌دهد و رستگار می‌شوی... که سفینة الحسین علیه‌السلام اسرع! و مپندار آنان که لاجرم... روزی بعد از آنهمه سوز و گدازها، از غمهای حسین علیه‌السلام جان دادند و از شدت و غلظت فهم معنای یوم‌الحسین علیه‌السلام و مصائبش، به تمامی سوختند و گداختند و تمام شدند، مردگانند...

حسین علیه‌السلام، ابتدا احیاء می‌کند و آنگاه خلعت شهادت می‌بخشد...
محرمش از راه می‌رسد؛ درست زمانی که مرده‌ایم! محرمش، مانند نسیم روحبخش قدسی از راه می‌رسد و زنده می‌کند. جانی تازه می بخشد و پیام رسان سرّ شریف خون «شهید» می‌گردد...

عاشورا، سیاست بی عیب و نقص خداست در برابر شیاطین بزرگ و کوچک عالم؛ الی الابد. مگر نفرمود: و مکروا و مکرالله و الله خیرالماکرین.

که؛ اگر عاشورا نبود از هیچ دین و آیین توحیدی و از هیچ خوبی و پاکی و فضیلت و فطرت و درستی، اثری نمانده بود. عاشورا، تدبیر و مکر خداست با جنود ابلیس؛ تدبیری مقابل تدبیر و مکر آنها. تدبیری که کارگر افتاد و موثر واقع شد؛ موثر واقع شدنی... آن سان که عاشورا ، فرقان شد، تبیین شد، تبیان شد، حجت شد... و کار را تمام کرد.

اگرچه این فتح عظیم به قیمت خون حسین علیه‌السلام و اولاد و اصحابش و به قیمت اسارت خاندان و اهل حرمش تمام شد ...

محرم؛ شهرالله است. شهرالله ثانی! که از آن ِ حسین علیه‌السلام شد تا پیام خون گم نشود. تا رسالت «شهید» به اتمام برسد. تا فرقان و حجت، پابرجا بماند. تا بدی نتواند خوبی را محو کند. تا بدی نتواند خود را خوب بنماید. تا سجاده نشینان پیشانی پینه بسته‌ی بیماردل، کلمات عربی را لقلقله زبان ها نکنند و نگویند: این جنگ آل هاشم و آل امیه است، ما به بندگی و عبادت و بهشت و نعمت هایش برسیم!

تا در این ساده اندیشی و جهالت و تاریکی فکر ِ کوفی های هزار در هزار ، سنت و سیره رسول الله و مرام جاودانه علی علیه السلام گم نشود...
محرم، آغاز سال هاست... و امر شهادت حسین علیه‌السلام در آن مستقر شد تا آغاز و بهار و ابتدای هر امری باشد.

شهرالله است که «ربنا ربناهایش» با اشک درهم آمیخته و... دیگر ببین اگر کسی قدردان قدر شهرالحسین علیه‌السلام باشد، چه نصیب‌ها که نمی‌برد و از این سوختگی و گداختگی توأمان چه مراتب که نمی افزاید در تقرب به رب‌العالمین...

محرم، سفیر است حنجره و حلقوم پاره پاره حسین بن علی علیه‌السلام را با تاریخ، با بشر، با هستی... هربار کلماتی از کلماتش جلوه‌گری‌ می‌کند و محرم‌الحرام، می‌شود سفیر الحسین علیه‌السلام تا پیغام رسانی کند ...
پیغام حسین علیه‌السلام، سرّ خون شهید است. سرّ استقامت بر توحید است تمام عمر. سرّ وارستگی است انسان را از هر چه که از خدا دورش کند...

این حسین علیه‌السلام است که با رویت هلال قمری محرم، زمزمه‌هایش به گوش می‌رسد: بار خدایا، ماعترت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله هستیم که از حرم جدمان(مدینه) اخراج و رانده شده‌ایم و بنی‌امیه بر ما تعدی کردند.

این حسین علیه‌السلام است که مردم را تذکار میدهد از دام دنیا: الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الدیانون...

این حسین علیه‌السلام است که نگرش و فهم وارونه انسان را از مرگ و دنیا اصلاح می‌کند: فانّی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برماً...
و حتما زمزمه‌های ما نیز به حسین علیه‌السلام رسیده وقتی از روز شهادت مسلم بن عقیل علیه‌السلام شروع به مویه و ندبه و ناله کردیم که: حسین مرو به کوفه...

حسین علیه‌السلام به کوفه نرفت. خانه امن خدا را که برای نواده رسول خدا ناامن بود، ترک گفت! به کربلا رفت و اینک قدم بر خاک کرب بلا می نهد و آه جانکاه می‌کشد و می‌فرماید: ارض کربٍ و بلاءٍ ، قفوا و لا ترحلوا منها، فهاهنا والله مناخ رکابنا و هاهنا والله سفک دمائنا...

اینجا زمین اندوه و بلاست، اینجا کربلاست، توقف کنید و کوچ ننمایید. به خدا سوگند اینجا محل خوابیدن شتران ما و محل ریخته شدن خون‌های ماست. به خدا سوگند اینجا پرده حرمت ما دریده می‌شود، مردان ما کشته می‌گردند و اطفال ما ذبح می‌شوند. اینجاست آرامگاه ما...
«بار بگشایید اینجا کربلاست...»

شهرالحسین علیه‌السلام با پیغام دیگری، با رسالت جهانی همیشگی‌اش از راه رسید و شیاطین خرد و کلان، به عذاب افتادند... تو گویی که نه فقط در آسمان که در زمین نیز با شهاب ثاقب می‌رانند آنها را...

و این ذکرالحسین علیه‌السلام است که به واسطه آن و دگرگونی قلوب در اثر استماع مصائبش، هزار در هزار بنده خطاکار را می‌بخشد خدا و هدایت، چونان بارانی باریدن گرفته است در کربلایی که وسعتش، به بزرگی جهانی است که خواهی نخواهی ذراتش ، دلشیده و شیدای حسین علیه‌السلام‌اند...

ذکر کن حسین بن علی علیه‌السلام را و مصائب بی‌سابقه و بی‌مانند و بی‌نظیرش را و بگذار سوختگی و گداختگی بر تو اثر کند! قدر بدان ثانیه‌های شهرالله را... لحظه‌های نورباران شهرالحسین علیه‌السلام را...

آن تشنگی که داری برای قرب به حسین علیه‌السلام را با عطش نیم روز دهم محرم حواریونش گره بزن و بگذار ساقی جامت را پر کند... که؛ اگر چه مشکی به خیام نرسید اما چشمهای علمدار الی‌الابد، ساقی تشنه کامان معارف محمدی شد...

که؛ اصلا اباالفضل العباس از شدت عطش خویش به جان عالمین، علمدار و ساقی باده توحید شد، بزرگترین فدایی حسین علیه‌السلام شد، باب حاجات شد و باب‌الحسین علیه‌السلام گشت...

زمان زانو زد... زمین زانو زد... تو هم زانو بزن به احترام خونی که بر شمشیر پیروز شد، به حرمت خونی که خون‌بهایش خداست و حسین علیه‌السلام «ثارالله» است، «وتر الموتور» است... قدر بدان محرم... عاشورا... حب‌الحسین علیه‌السلام... شهرالله را... کربلا را

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۵
میم الف الف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی