خیمهشببازی فرهنگی با جلوهگری بازیگران بیمایه
قانون لطیف خداوند حکیم،
همانند دیگر قوانین روحبخش الهی جریان همارهی زندگی را به سر منزل
مقصود رهنمون است. در قرن حاضر با جریان سازیهای فعال مکاتب دستساز
استکبار هجمههای تندی به قوانین اسلام شده است که بیشترین سهم
هجمهها متوجه عفاف وحجاب است.
پرسش اساسی این است که علت این
تهاجمهای برنامهریزی شده چیست؟ در این قانون روحبخش و روانبخش الهی
که شاکله خانواده و در مرتبهای فراتر جامعه را حافظ است چه نهفته است
که غرب سالیان سال است که چشم طمع به زدودن اصل آن و چون نتوانست
دچار حواشی و آمیختگی نماید تا از اصالت آن بکاهد. در این اصل
اسلامی چه ماهیتی وجود دارد که آستانه تحمل برخی را تا بدان درجه
زایل کرده است که عمده تلاشهای مادی و فکری خود را در اتاقهای
بی فکری معطوف عفاف و حجاب ساختهاند؟
شبهه ای که از سر تحقیق
است به خوبی باید پاسخ داده شود اما متوجه شبهه پراکنی مکاتب
دستساز دشمن نیز باید بود و جلوی رشد روزافزون این بدحجابی و
بیحجابی را با کارفکری و فرهنگی به موقع گرفت. مسئله مهم دیگر روشنسازی
برخی در داخل است که به غلط گفتمان نامفهوم و غیر منطقی دشمن را باز
نشر میکنند با این مضمون که مشکل کنونی جامعه ما حجاب نیست یا دو
تارموی جوان مسئله ما نیست! که بازی دشمن از دو تارمو به ریشه رسیده
است جدای از این اتفاقا یکی از مسائل مشکل ساز جامعه ما همین است که اگر
گفتمانپر برکت انقلاب بازگشایی شود و گفتمان جعلی اصلاحات و تعدیلاتی
که روح اسلامی ندارد وبا هویت انقلاب فاصله دارد کنار رود قطعا
نتایج نورانی انقلاب بیش از پیش نشان داده خواهد شد برخی متاسفانه
به جد در تلاشند تا فرهنگ منسوخ غرب را با همان چالشها و افت و
خیزها در جامعه پیاده کنند حال آنکه غرب در گفتمان پوسیده خود
به انتها رسیده و باخته است و ما با فاصله گرفتن از حقیقت فرهنگی جامعه
خود در حال زنده کردن همان فرهنگ منسوخ هستیم که به گواه آمار
همان جوامع غربی خانواده دیگر مفهومی در غرب ندارد و این حجم
فحشاء و بی قانونی نمود آن است.
و پرسش اساسی دوم که همپای سوال
اول باید به آن پراخته شود انفعال جامعه اسلامی، دولت و نهادهای
مرتبط با این امر است گرچه صحیح تر این که نهادی در جامعه اسلامی
وجود ندارد که در این مهم سهیم نباشد. چرا که حجاب با شعاع نوری
خود و با شمولیت حکمی خود آحاد جامعه را در بر میگیرد و امری که
متوجه تک تک افراد جامعه باشد مسئولیت مضاعفی را متوجه جامعه میکند.
با گذشتن سه دهه از عمر شریف انقلاب شکوهمند اسلامی سوالات
اساسی مطرح است که چرا در این سالها دولتها و خصوصا نهادهای فرهنگی
به خوبی تلقی درست و درمانی از حجاب نداشتهاند و برنامه منظم و دقیق
نداشتهاند تا گفته شود با تلاشهای دشمن برابری کرده باشد؟
قانون شریف حجاب قانونی زندگی بخش و منطقی و با زوایای روشن و قابل
درک برای حیات انسانی است و اما انفعال سالهای گذشته قابل اغماض نیست.
هنوز که هنوز است در نهادها و ادارات و موسسات دولتی بحث حجاب و
عفاف پیگیری نشده است و متاسفانه آنچه در دید و بازدید هرروزه
مردم در این نهادهاست نیروی انسانی است که نمونه کار و تلاشهای
بیگانه است با پوششی بیگانه از روح تعالیم اسلامی و حضور این حجم از
بدحجابی در موسسات درون یک دولت به روشنی نشانگر تلاشهای آن دولت
در جاریسازی حجاب است!
در نگاهی دقیقتر قبح شکنی که این
حضور به همراه دارد و پدیده عادت دادن مردم به دیدن
بدحجابهای نشسته پشت میزهای مسئولیت است و این در حالی است که نیروهای
مومن و انقلابی و اسلامی در این ارگانها جایگاهی نداشته و
ندارند...
از این دردناک تر حضور زنانی در مسئولیتها و
پستهای کلیدی است که برای حفظ پست و میز خود هم که شده به ظاهر محجبه
اند اما بلندگو و تریبون دشمناناند و بر طبل بیعاری می دمند
و گاه به دلیل نفوذ خانوادگی سیاسی که دارند آن چنان پا از گلیم
خود فراتر مینهند که برای هر شنوندهای این سوال پیش میآید که
اگر این رفتار و این حرفها از یک انسان معمولی در این جامعه سر میزد چه
برخوردی با او میشد؟!
مسئله عفاف و حجاب بصورت یک قانون ملی
پیگیری شایستهای نشده است و اینکه در حوزه هنر و سینما حجاب به شوخی
زنندهای تبدیل شده و سنت شکنی است، اگر هنرمندی را با حجاب معمولی
در گیشهها ببینیم. در جشنواره بین المللی و خبر ساز فجر که به نام
انقلاب اسلامی فجر خوانده شده است بازیگرانی که در ویترین جامعه قرار
دارند با پوششهایی نامرسوم و دور از باور و با حرمت شکنی بی نظیر
حضور می یابند و برای نسل جوان چگونه پاسخگو میتوان بود؟ چگونه و به
چه جرئتی سینمای ما به ترویج بدحجابی می پردازد و حضور بانوان و
آقایان بازیگر با حداقل پوشش جامعه اسلامی اتفاق نمی افتد؟!
و
معلوم است مادامی که سپردن نهادهای فرهنگ ساز به دست هر نااهل و
غیر متخصص غیر متعهدی مانند توپ بازی بین جناحها تبدیل به یک عادت
تکراری ناخوشایند میشود، هیچ عقلانیتی حوزه فرهنگ این جامعه را
اداره نمیکند و وزارت ارشاد در تمام ادوار به مرور زمان کارآیی
خود را از دست داده و کاملا تغییر کاربری و ماهیت میدهد و
میشود ضد ارشاد اسلامی! آن دیگری میشود ضد تبلیغات اسلامی!
آن دیگری میشود ضد شهید! و قس علیهذا!
علت اصلی و اساسی وضعیت کنونی، بیشتر از دلایل دیگر عدم توافق و تفاهم و نداشتن یک فکر مشترک و اصیل در امر حجاب است!
تا
جایی انفعال در این امر مشهود و قابل رویت است که هر کسی حرفی میزند
و هر صاحب فکری نسخهای میپیچد و تا بدانجا زمام کار از دست عقلا
درمیرود که آنها هم که صاحب فکر و خط مشی نیستند اظهار نظر کرده و
هرج و مرجی در حوزه و حیطه حجاب به وجود می آید که ماحصلش را امروزه
کاملا واضح میتوانیم ببینیم!
تا جایی کم کاری شده است که شبههها
به اصالت و ریشه مساله حجاب رسیده است و برخی شبهه میکنند که آیات
حجاب واضح نیست! آیات حجاب مختص زنان پیامبر است! آیات حجاب برای مومنین
است پس چه اجباری وجود دارد که همه مومن و محجبه باشند؟!...
در
حالیکه انتظار میرفت بعد از سی و چند سال آنقدر در مباحث
روانشناختی و جامعه شناسی و مباحث ایدئولوژی کار کرده باشیم، تبیین
کرده باشیم که جامعه خود خواهان حجاب و عفاف برای سلامتی روحی و روانی
عموم مردم باشد.
اما به جای تبیین و بالابردن آگاهی و رشد
فکری عقلانی مردم، پای ماهوارهها و بازیهای رایانهای و فیلمهای مبتذل
ساخت داخل! و برداشتن فیلترینگ شبکههای اجتماعی هرزه نگار، به
خانههای مردم باز شد و گاهی صدا و سیما هم به بهانه های واهی
همصدا با این جریان گشته و با اضافه کردن یک روحانی و خواندن
چندتا حدیث کلاه شرعی بر سر ماجرا گذاشت!
عدم توجه به مقام و جایگاه زن نیز علت بزرگ تمام این اتفاقات شوم است که بسیار از آن گفته و نوشتهایم و کو گوش شنوا؟!...
جدایی
نادر از سیمین در این دولت عینیت یافت و بیشترین هجم پیوستن
بازیگران به شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب رخ داد! در سریال
مناسبتی شبهای قدر، شخصیت مثبت و سفید و مذهبی به شکل چندش آمیز
نچسبی فیلم جدایی نادر و سیمین را به نامزدش هدیه داد! صدا و
سیما با آب و تاب در مهم ترین بخش خبری، اخبار جشنواره کن را پوشش
داد... و بعد جوان جامعه در اینترنت تصاویر شرمآور بازیگران زن را
در جشنواره کن دید و از خودش پرسید چرا تمام امکانات و
موفقیتها و لذتهای دنیا در این جامعه و در این نظام سهم
بدحجابها و بیحجابهاست؟!!!
با دقت و تامل در این مسائل
آدم حیرت زده میشود و به این نتیجه میرسد که اگر هنوز هم
راهپیماییها و مراسمات شبهای قدر و اعتکافها و راهیان نور و...
پابرجاست، از امدادهای غیبی خداوند و برکت خون شهیدان و صداقت
رهبری نظام است که جوانان را پایبند انقلاب نگه داشته است.
و
این همان پرسشی است که دشمنان نظام هم دارند که با این همه کارشکنی و
امواج مخرب و توطئه و دسیسه در میدان جنگ نرم چطور هنوز این انقلاب
پابرجاست! اما چون آنها نمیتوانند معنای امداد غیبی و برکت خون
شهدا و جایگاه رهبری را در قلوب مومنین بفهمند درمانده میشوند
و هرگز به جواب نمیرسند...
اما نکتهای که میشود در آخر
به صورت کلیدی مطرح کرد و در آن تامل نمود این است که بازیگران و
خوانندهها و ... آلت دستی بیش نیستند که دشمن با آنها خیمه
شببازی راه می اندازد ولی مسئولین چه؟!
آیا آنها نیز آلت
دست دشمن اند که علیرغم تاکیدات فراوان بالاترین مقام و عالی ترین
شخصیت نظام بر حضور جوانان انقلابی از صدر تا ذیل در پستهای کلیدی و
فعالیتهای تبلغاتی و فرهنگی – هنری، دقیقا برعکس فرمایش ایشان عمل کرده
و جوان انقلابی را منزوی کرده و جوانان (اگر نگوییم لاابالی بی درد
بی دغدغه باید بگوییم قطعا غافل و آلت دست دشمن گشته) را بر سر
کار میآورند ؟!
صحبت از حجاب و عفاف است! همان که لیلای فیلم لطیفی گفت در گذشتهی خویش جور دیگری رعایت میکرده و اصلا از آن پشیمان نیست!
عفاف
که زن و مرد ندارد، زمان و مکان نمی شناسد و از یک تقوای درونی
دستور می گیرد... اما حجاب! اصل فراموش شده مظلوم ! حقی الهی که به
هیچ فتوا و نظریه و شرایطی منسوخ نمیشود و گاه واجب و فرض میگردد که
زن (اگر زن باشد) برای حراست از حق الهی خویش سالها در کنج خانه اش
بنشیند تا دوران کشف حجاب (که انگار طولانی شده) بگذرد!
همیشه
یک ایدئولوژی با بانیان و تابعانش شناخته میشود. مثلا در دوران
پرافتخار و باشکوه دفاع مقدس این حضور خیل جوانان در جبههها بود
که ایدئولوژی دفاع و جهاد را به دنیا معرفی میکرد. حالا
ایدئولوژی حجاب با چه کسانی قرار است شناخته شود؟!
باورمندان
حقیقی که در انزوایند و نظام طبقاتی دوران ساسانیها دوباره بر
جامعه حکمفرماست و آقازادهها با ماشینهای گرانقیمت خود در
خیابانهای همین جامعه رژه قدرت میدهند و آن آقازاده های دیگر که
با منافقین و فتنه گران به گپ و گفت و خنده و ریشخند مقدسات می
نشینند و در همین ام القرای جهان اسلام خون به دل مومنین میکنند و
در تمام عزل و نصبها و سهمیه بندیهای قبولی دانشگاهها در سطوح
عالی تا جذب نیروی انسانی برای کار در تمام مناصب، افراد مومن و
انقلابی و مهجور و گمنام، سهمی ندارند!
سهم آنها همین قدر است
که در فیلمهای ساخته شده برای جشنوارههای آنطرف آبها (که انگار حلوا
خیرات میکنند برای کارگردانهایش که نان و نمک این سرزمین را
خوردهاند و نمکدان شکستهاند)؛ نقش آدمهای متحجر بدبخت را
بازی کنند که زنهایشان، خواهران و مادرانشان انسانهایی بدبخت و
بیسواد و تو سری خور هستند!
معلوم است وقتی بانی و تابع یک
ایدئولوژی در صحنه نباشد، آن فکر و آن باور هر چقدر هم که اصیل به
سخره گرفته میشود و کم کم طوری به جهان ارائه میشود که آنگونه نیست!
اینگونه میشود که باید گفت از ماست که بر ماست!