یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
پنجشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۷ ق.ظ

با این اوضاع باید هم با آمریکا رفیق شد!

فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که می توانستیم مثل یک خانواده با هر چه داریم سر یک سفره بنشینیم ، نه حالا که برای جمع آوری غنایم سفره های یکدیگر را خالی می کنیم. مال وقتی بود که ریاست را فرصت خدمت و با رسنگین مسئولیت می دانستیم نه حالا که برای رسیدن به یک میز حاضریم صندلی را از زیر پای هم بکشیم.

محمدرضا.ز

در آستانه سیزدهم آبان و پس از مکالمه تلفنی رییس جمهوری اسلامی ایران با رییس جمهور ایالات متحده انواع لطیفه ها و شوخی های کلامی و تصویری که در فضای مجازی و حقیقی میان مردم رد و بدل می شود حکایت از اهمیت و حساسیت رابطه ای دارد که از سالهای پایانی دوره قاجار و ماجرای عکاسی دیپلمات آمریکایی از سقاخانه تا امروز همیشه با تنش و درگیری همراه بوده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی آمریکا که ابرقدرت بود به شیطان بزرگ تبدیل شد و جمهوری اسلامی سردمدار جریانی از مقاومت در مقابل سلطه غربی گردید که نه تنها کشورهای اسلامی منطقه بلکه اطراف و اکناف جهان را به هم پیوند داد و رنگ و بویش حتی به خیابانهای نیویورک و واشنگتن هم رسید و نه تنها همه آزادگان بلکه بسیاری از نخبگان را برای ایستادگی در مقابل استکبار جهانی دلگرم ساخت. آمریکا نماد طاغوت بود و طاغوت در هر رتبه و قالب و شکل و شمایلی مغضوب و مطرود بود، از ظلم و ستم در محیط خانواده تا فساد اداری و از غرور یک مسئول سازمانی تا رشوه و پارتی بازی در سطوح بالاتر همه نمونه های طاغوت شناخته می شد و فریاد مرگ بر آمریکا نماد مقابله و ایستادگی در مقابل زیاده خواهی و زورگویی استکبار بود.

بعد از قرنها نظامی نوپا و مردمی به اتکای ایمان و اراده آهنین انسانها با دست خالی در مقابل زور و زر و تزویر ابرقدرتها ایستاده و طلسم شکست ناپذیری آنان را باطل کرده بود. آنچه باعث می شد این مردم یک تنه در مقابل همه جهانخواران بایستند و قدرت ظاهری آنان را به چالش بکشند قدرت معنوی و انسجام درونی آنان بود و ایمان و یقین آنان به درستی کار و راستی گفتارشان. هر چه داشتند در یک سفره می گذاشتند و آیینه دلهایشان پیدا بود، رئیس و مرئوسشان با هم فرقی نداشت و فقط به خودشان فکر نمی کردند، راه و رسم پاکی و سلامت را برگزیده بودند و رو به خدا داشتند، سالم و پاک بودند و برای همین می توانستند سختی ها را تحمل کنند و مقتدرانه به همه زورگویان جهان «نه» بگویند.

در مقابل این ایستادگی هزینه های سنگین می دادند و عزیزانشان یک به یک قربانی می شدند اما این آزمون های سخت تنها ایمانشان را تقویت می کرد و بر پیوستگی شان می افزود. اگر با ایمان و آزادگی فریاد «مرگ بر آمریکا» سر می دادند از آن رو بود که چشم از همه وسوسه های دنیا بسته بودند و فریاد می زدند. اگر از آمریکا و شوروی روی می گرداندند از آن رو بود که دل به داشته های خود خوش کرده بودند و طمع به دست غریبه ها نداشتند. اگر مردانه قدرت ظاهری و دنیایی غرب و شرق را به بازی گرفته بودند از آن رو بود که پشتشان به قدرت الهی و غیبی گرم بود. باید صادقانه بپذیریم که از آن روزگار مدتها گذشته است و این روزها شرایط فرق می کند. باید اعتراف کنیم که ما دیگر آن مردم نیستیم . فریاد را کسی می تواند بزند که گرفتار شکمش نباشد، فریاد را کسی می تواند بزند که دستش پاک باشد، فریاد را کسی می تواند بزند که پایش جایی گیر نباشد.

فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که مردم حاضر بودند به خاطر برادر فلان که همکارشان بود و خواهر بهمان که همسایه شان بود جانشان را بدهند نه حالا که همه مان مثل هم شده ایم و به خاطر سر سوزنی زیرآب برادر خونی مان را هم می زنیم. فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که تیتر روزنامه هایمان خبر شهادت رزمنده‌هایمان باشد نه خبر اختلاس های میلیاردی و ناپدید شدن اسناد تحقیق سازمان تامین اجتماعی و گم شدن هدایای موزه ریاست جمهوری و ارقام عجیب و غریب تر از سوء استفاده های رنگارنگ. فریاد قدرتمند مرگ بر آمریکا مال وقتی بود که می توانستیم مثل یک خانواده با هر چه داریم سر یک سفره بنشینیم ، نه حالا که برای جمع آوری غنایم سفره های یکدیگر را خالی می کنیم. مال وقتی بود که ریاست را فرصت خدمت و با رسنگین مسئولیت می دانستیم نه حالا که برای رسیدن به یک میز حاضریم صندلی را از زیر پای هم بکشیم. مسأله فقط دیپلماسی و سیاست این رئیس جمهوری یا آن حزب سیاسی نیست. ما همه عوض شده ایم، نه نماینده مجلس ما آن نماینده است و نه رئیس اداره مان آن رئیس اداره. نه تبلیغات انتخاباتی و کار سیاسی مان و نه روابط اقتصادی و اجتماعی مان هیچکدام چیزی نیست که بشود با آن در مقابل آمریکا گردن کلفت کرد و فریاد زد. وقتی می شد مردانه فریاد زد که همه با یک اشاره رهبرشان جان می دادند نه حالا که از مظلومیت و تنهایی رهبر می نالند. با این اوضاع باید هم با آمریکا رفیق شد و بر سر میز مذاکره نشست. اگر کسی عزت بخواهد و اقتدار دیگر نمی تواند دروغ بگوید، نمی تواند با فساد و دزدی مماشات کند، نمی تواند رهبرش را تنها بگذارد، نمی تواند با آرمانهایش شوخی کند، نمی تواند دستش آلوده باشد و شکمش از حرام پر شود، حالا که اوضاعمان این است طبیعی است نتوانیم خیلی فریاد بزنیم! مساله خیلی به سیاست بین الملل ربطی ندارد، ماجرا خودمانی تر از این حرف‌هاست.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی