«ماجرای نیمروز» و اعدامهای 67
«ماجرای نیمروز» می تواند به یکی از بزرگترین ادعاهای سازمان مجاهدین خلق علیه جمهوری اسلامی پاسخ دهد: جنایت علیه مجاهدین خلق.
اجازه دهید چند تصویر کوتاهی را که ماجرای نیمروز از سال 60 برای مردم یادآوری میکند، مروری گذرا کنیم:
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیتالله بهشتی (رئیس دیوان عالی) و بیش از 70 نفر از نمایندگان مجلس و وزرا و ...
به رگبار بستن یک خانواده سه نفره
انفجار دفتر نخست وزیر و شهادت رئیسجمهور و نخست وزیر ایران (و سه نفر دیگر) بستن راه مردم در وسط شهر با لباس سپاه و تظاهر به گشت شبانه و به رگبار بستن مردم و …
ترور یکی از توابین مجاهدین خلق به دست خواهرش
شکنجه و کندن پوست و سوزاندن سه تن از پاسداران انقلاب اسلامی
همین وقایع که از تیر تا بهمن 60 روایت میشود کافی است که توسل جمهوری اسلامی به خشونت برای برخورد با منافقین را موجه کند؛ حال همه کشتارهایی را که در یک فیلمنامه نگنجیده و در طول سالهای 60 تا 67 هزاران نفر از مردم ایران را به قتل رسانده، اضافه کنید؛ با عاملان ترورها و یاریکنندگان این تروریسم گسترده چه باید کرد؟
ببینیم امام خمینی (ره) به عنوان رهبری که هزاران نفر از مردمش قربانی شدهاند، با اینان چه میکند؟ امام دستور اعدام زندانیهای مجاهدین را صادر میکنند؛ اما چه زمانی؟ بعد از ترورهای مسئولان عالیرتبه کشور در تابستان 60؟ بعد از ترورهای مردم کوچه و بازار در همه سالهای دهه 60؟ بعد از همکاریهای گسترده با صدام حسین علیه مردم ایران در جریان جنگ تحمیلی؟ بعد از فروش اطلاعات مردم ایران به خارجیها؟ نه؛ امام امت سالها صبوری میکنند. امام بعد از هفت سال که از آغاز مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق با مردم و حکومت ایران میگذرد، دستور اعدام زندانیهای منافقین را صادر میکنند.
آن هم وقتی که رسماً با نام «فروغ جاویدان» به کشور حمله میکنند و مسعود رجوی صراحتاً زندانیان مجاهدین را نیروهای بالقوه عملیاتش میخواند و آنها هم درون زندان جشن فروغ جاویدان برگزار میکنند! آن هم باز امام میفرمایند اگر بر سر موضع خود هستند، در حکم محاربند؛ یعنی اگر موضعشان عوض شده که هیچ، همچنان راه توبه باز است.