یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
افسران - بسیار جالب | ماجرای سیلی محکم امام در مقابل آیت الله!

امام خمینی هر چه پیرتر می‌شد جوان‌تر می‌شد. آخر عمرش مثل چریکی که در کوهستان‌ها بیانیه می‌دهد، بیانیه می‌داد و مانند یک جوان 20 ساله حرف می‌زد و انگار این آدم تجربه 10 حکومت و این همه مشکلات را نداشت و مثل اینکه جنگ و مشکلات و تحریم را ندیده و یا نادیده گرفت امام خمینی به سفارت‌خانه‌ها و وزارت خارجه صریحا می‌گوید نباید این‌ها بروکرات‌های سیاسی دیده شوند و می‌گوید باید بر اساس قانون‌های انقلاب باشد.

« ما باید چقدر از این فرصت و زمینه به عنوان پشتوانه‌ای برای دیپلماسی استفاده بکنیم؟ آیا غرب آنطور که ما فرض می‌کنیم در دیپلماسی خودش اهل مماشات و رعایت ضوابط مورد قبول کل جهان است؟ یعنی غرب یک زبان دموکراتیک در دیپلماسی خودش دارد یا خیر؟ آیا فاصله‌ای بین زبان دیپلماتیک غرب و آمریکا با زبان ایدئولوژیکش هست؟ گفت: علی‌رغم اینکه تحت لفافه‌های آکادمیک علمی مدام به امثال ما توصیه می‌شود که دیپلماسی از شعار انقلابی جداست، ما در رسانه های عمومی هیچ وقت فاصله‌ای بین زبان ایدئولوژیک و زبان دیپلماتیک غرب و به طور اخص آمریکا و رژیم ‌صهیونیستی نمی بینیم؛ زبان آنها اساسا آلوده به تعارف نیست.

 حتی معمولا دیده می‌شود که وزیر خارجه و سخنگویان دیپلماسی آمریکا از رئیس‌جمهور این کشور تندتر صحبت می‌کنند. ما نمی خواهیم بگوئیم این به عنوان یک اصل در همه جا تعقیب شود. ما معتقدیم حتما زبان دیپلماتیک با زبان انقلابی تفاوت‌هایی دارد اما سوال این است که آیا در عرصه‌های دیپلماسی ما با زبان دیگری باید همان ایدئولوژی انقلاب را بگوئیم یا باید اساسا چیزهای دیگر بگوئیم؟

 آمریکا و اسرائیل دارای ایدئولوژیک‌ترین دیپلماسی

 ممکن است این تفاوت معنادار باشدکه عیبی ندارد چرا که غرب این فاصله را بین دیپلماسی و ایدئولوژی و منافعش ایجاد نکرده و خیلی صریح  و گستاخ صحبت می‌کند. معتقدم که دیپلماسی آمریکا و رژیم‌صهیونیستی از هر دیپلماسی‌ای در دنیا ایدئولوژیک‌تر و صریح‌تر است و هیچ‌گاه خلاف منافع و عقایدشان چیزی را نمی‌گویند مگر به عنوان پوشش تبلیغاتی که جزوی از پروژه‌شان است.

رمحذورات دیپلماسی روشن است اما آیا دیپلماسی ما باید همان ایدئولوژی انقلاب را بگوید منتها با زبان دیپلماتیک و با توجه به محذورات جهانی یا اساسا حق دارد چیزی غیر از او و خلاف او را بگوید؟

 ادبیات امام در سال آخر عمرشان نه تنها کندتر نشد، بلکه تندتر شد

عبارات مکرری که یکی دو تا نیست، هم به قبل از انقلاب و سال ۱۳۴۲ مربوز می‌شود، هم به اوایل تشکیل نظام و هم در آخر عمرشان. یعنی شما تقریبا حرکت سیاسی متفاوت و متضادی در ادبیات و ایدئولوژی و دیپلماسی امام نمی‌بینید بلکه درست در لحظه‌ای که امام باید بیش از همه براساس منطق محافظه‌کار می‌شد-سال آخر عمرش- که ما مشکلاتی همچون جنگ داشتیم، قطعنامه امضا شد، حجاج را کشتند و مسائل مختلفی که اتفاق افتاد، ادبیات امام تندتر از ادبیات تمام عمرشان و حتی زمانی که در نجف در راس اپوزیسیون قرار داشت؛ تندتر، صریح تر، شفاف‌تر و انقلابی‌تر شد.

دعوت پیامبر بر مبنای نفرت‌پراکنی نبود

 پیامبر اکرم با این ادبیات حرکت کرد و امام و انقلاب هم همین‌طور. اساس دعوت جهانی پیامبر نفرت‌پراکنی نبود. می‌فرمود خدا مرا مامور کرده است که همانطور که به تبلیغ رسالت پرداخته شود، به صدور نهضت هم مامور کرده. در روایت دیگری دارد که همانطور که امر کرده مرا به اقامه فرائض و واجبات، همانطور مرا امر به مدارا با بشریت کرده است. 

مدارا، روش است، نه هدف

 مدارا و تساهل هدف نیست و یک روش است. این مدارا باید در خدمت مبارزه با ستم و گسترش مفاهیم توحیدی و عدالت جهانی باشد نه اینکه خود مدارا هدف شود. زیاد کردن دوستان و کاستن از دشمنان، هدف نیست. این یک استراتژی است نه یک هدف؛ هدف پیروزی پرچم حقیقت و توحید است.

پیامبر کسی را متنفر نمی‌کرد. خوش‌رو، خوش‌خو و نرم گفتار بود؛ بدزبان و خشن نبود. رفتارش با مسلمانان وحدت و برابری بود و با سایر ادیان هم همینطور بودند. طبری در تاریخش نقل کرده که در متن نامه‌ای که پیامبر اکرم حقوق اهل کتاب را تضمین کرد، آمده که برای اهل نجران و حاشیه و اطرافیانشان؛ شما را در جوار خدا و زیر سایه و تحت الحمایه پیامبر می‌پذیریم. اموالتان، جانتان و آبرویتان کم و زیاد به طور کامل تحت حمایت و ضمانت ماست و شما با اینکه مسلمان نیستید کاملا تحت حمایت ما هستید. هیچ اسقفتان را ما از اسقفیت عزل نمی‌کنیم. تمام مقامات مذهبی و نظام حقوقی و دینی و روابطتتان عین قبل محفوظ است و کاملا تحت حمایت ما هستید.

پیامبر اسلام در عین حال که این اخلاق را در دیپلماسی  رعایت می‌کرد، در عین حال یک کلمه از حرفهایش کوتاه نیامده. نامه‌هایی که ایشان به سران قدرتها و ابرقدرتها می‌نویسد، کوتاه‌ترین نامه‌هاست و از آن نمی توان کوتاه‌تر نوشت. می نوشتند اسلام بیاورید؛ تسلیم شوید و سالم بمانید که ما داریم می‌آئیم؛ در برابر ما مقاومت نکنید. 

دیپلمات بودن، اصل را بر معامله گذاشتن نیست

ا از این بخش نتیجه‌ می‌گیریم که می‌شود زبان و ادب دیپلماتیک همچون مدارا با همه، اخلاق انسانی، ادب و منطق را رعایت کرد، یعنی از محذورات دیپلماتیک خارج نشویم و از آن سو خیلی صریح و شفاف انقلابی باشیم. انقلابی بودن بی‌ادب بودن و اهانت کردن و هتک‌حرمت حقوق و حرمتها نیست ولی معنی دیپلمات بودن هم مسامحه‌کاری و اصل را بر معامله گذاشتن و کوتاه آمدن نیست. 

در دیپلماسی امام نشستن با آمریکا و حل همه مسائلمان وجود ندارد

باید بپذیریم امام و انقلاب ما دنبال ایجاد آرامش در منطقه و جهان نبوده است. بنای امام این نبوده که جمع‌تر بنشینید و یک جایی به ما بدهید تا ما هم بنشینیم و بعد دیگر نه ما کاری به کسی داریم و نه کسی لطفا کاری به ما داشته باشد. من فکر می‌کنم چنین چیزی در سیاست خارجی امام وجود ندارد. اصلا چنین هدفی که ما باید بنشینیم یک جا و یکبار برای همیشه کل مسائل‌مان را با آمریکا حل کنیم، در دیپلماسی امام وجود ندارد و خلاف دیپلماسی امام است. 

در دیپلماسی امام عدم تنش‌زایی قطعی نیست؛ اما چه نوع تنشی؟

 یکی از اهداف دیپلماسی نفی تنش‌های غیر ضروری و مهار تنش‌های تحمیل شده است. این ۱۰۰ درصد درست است اما جزئی از دیپلماسی امام این نیست که هیچ تنشی به هیچ قیمت و هیچ وقت نباید به وجود بیاید. بعضی از تنش‌ها لازمه تولد یک مرحله جدید از تاریخ است. هیچ تمدن جدید بدون تنش متولد نشده. بعضی تنش‌ها باید باشند ولی باید درست مدیریت شوند؛ بعضی تنش‌ها حتما نباید باشند؛ بعضی تنش‌ها باید نفی و بعضی‌ باید مهار و بعضی باید مدیرت و ایجاد شوند.

 این کاری است که غرب دو قرن در حال انجام آن است. غرب تنش درست می‌کند، آن را مدیریت، بهره برداری‌ و دوباره مهار می‌کند. آنگاه تنش بعدی را درست، بهره برداری و کنترل می‌کند. اصلا تاریخ بدون تنش تاریخ جلو نرفته، بنابراین نه تنش مطلقا «آری» و نه تنش مطلقا «نه». به نظرم این هم یکی از اصول سیاست خارجی امام است. 

امام نشان داد می‌توان گفتمانی جدید در دنیا رقم زد

جهان جدیدی بعد از انقلاب شروع شده که ما باید آن را باور کنیم و جدی بگیریم زیرا دشمنانمان آن را باور کردند و جدی گرفتند. در دیپلمماسی ما باید جدی گرفته شود که روابط بین‌الدول و بین‌الملل یک مفهوم کاملا پویا و تغییر پذیر است. 

نوبت ملت ماست که قوانین دنیا را تغییر دهند

 اینکه قوانین دنیا قابل تغییر است باید یکی از مبانی دیپلماسی ما باشد. قوانین دنیا را می‌شود تغییر داد حتی اگر از سنگ ساخته شود منتها یک الیگارشی بر جهان حاکم است که آنها قوانین را تغییر می‌دهند و برای بقیه ملتها و دولتها کلیشه درست می‌کنند اما امروز نوبت ملتهاست.

از این به بعد ما کلیشه‌های غرب را می‌شکنیم و می‌توانیم در آن دست ببریم. البته هر از چندی ملتی و دولتی متکی به ملت پیدا می‌شوند که کلیشه‌ها را می‌شکنند و می‌توانند گفتمان بین‌المللی را کم یا زیاد تغییر دهند. 

 می‌خواهیم بازیچه باشیم یا بازیگر و یا بازیگردان؟

 در روانشناسی تربیتی می‌گویند هر طور خودت خودت را باور کنی، بقیه هم تو را همانطور باور می‌کنند. یعنی شما به چه چشمی خودت را نگاه می‌کنی، بر همان اساس هم دیگران در خانواده و جامعه با همان چشم به تو نگاه می‌کنند. در روابط بین‌الملل هم همینطور است. ما می‌توانیم تعیین کنیم که ما را به عنوان بازیگر یا بازیچه یا بازیگردان بپذیرند.منتها باید کمی هزینه‌هایش را بپردازیم و عقلانیت هم درست رهبری شود. 

 مرزهای بین اقلیت و اکثریت شکستنی است

همه مساله این است که این مرزهایی که بین اقلیت و اکثریت سه‌گانه‌ کاملا شکستنی است و این یکی از درسهای بزرگی است که امام در دوره معاصر به ما داد، به شرطی که این درسها را مدام مرور کنیم و یادمان نرود و سراغ درسهای دیگری نرویم.

 این بر عهده خود ماست که ما جزء بازیچه‌ها یا بازیگران یا بازیگردان‌ها باشیم. در روانشناسی تربیتی داریم که می‌گویند هر طور که خود را باور کنید بقیه نیز همانطور شما را باور می‌کنند. یعنی شما به چه چشمی به خودتان نگاه می‌کنید، بر همان اساس دیگران در خانواده و جامعه نیز به همان چشم به تو نگاه می‌کنند. در واقع خودتان تعیین می‌کنید که با چه چشمی به شما نگاه کنند. به نظرم در روابط بین‌الملل هم همین طور است و ما می‌توانیم تعیین کنیم که ما را به عنوان “بازیچه” یا “بازیگر” یا “بازیگردان” بپذیرند. البته باید باید هزینه‌اش را بپردازیم و این مسئله با عقلانیت درست رهبری شود.

یکی از درس‌های بزرگی است که امام در دوره معاصر به ما داد به شرطی که این درس‌ها را به صورت مستمر و مداوم مرور کنیم تا یادمان نرود و به سراغ درس‌های دیگری نرویم.

عقلانیت باید در خدمت ایدئولوژیک باشد، نه بهانه‌ای برای ایدئولوژی‌زدایی

 ایدئولوژیک مرادف شده با اینکه اگر بگویند فلان شخص ایدئولوژیک است یعنی احمق است و محاسبه نمی‌کند و شرایط را نمی‌فهمد. اینطور نیست. دیپلماسی ایدئولوژیک و عقلانی ولی عقلانیت در خدمت ایدئولوژیک باشد، نه اینکه عقلانیت بهانه‌ای برای ایدئولوژی‌زدایی از سیاست زدایی باشد.

عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: همان‌هایی که مدعی ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی هستند، همان‌ها سیاست خارجی‌شان ۱۰۰ درصد ایدئولوژیک است ولی چطور خودشان این مسئله را برای ما مشتبه می‌کنند؟ خود آنها از همه بیشتر زبانشان ایدئولوژیک است.

در گرجستان و روسیه اتفاقی می‌افتد بعد همین‌ها از آنجا بدون هیچ تعارفی صحبت می‌کنند و می‌گویند منافع ملی به خطر افتاده است در صورتی که باید پرسید منافع شما به گرجستان و مرزهای روسیه چه ربطی دارد؟ می گویند منافع ملی ما و ایدئولوژی جهان به خطر افتاده است و ما محکم پشت این قضیه ایستادیم! اینها تعارف ندارند. زبانشان کاملا ایدئولوژیک، گستاخانه و صریح است و حرف خود را نیز پیش می‌برند و بعد به ما می‌گویند ایدئولوژیک نباشید!

قانون اساسی صریحا اشاره می کند که ما در دنیا بی طرف نیستیم و به نظام حاکم بر جهان معترضیم

اصلاً تعریف غیرایدئولوژیک از منافع مالی نداریم و در غرب هم همین طور است. این دیپلماسی گفتمان‌ساز سلیقه جناحی نیست و یک رفتار احساساتی و رمانتیک و فانتری نیست. مبنای مشروعیت وزرات خارجه و دیپلماسی ماست؛ چرا؟ حالا اسلام به کنار، قانون اساسی هم در مقدمه و هم در ضمن قانون اساسی صریحا اشاره می کند که ما در دنیا بی طرف نیستیم و ما به نظام حاکم بر جهان معترضیم.

 رهبر معظم انقلاب فرمودند انتظار فرج به معنای اعتراض به نظم حاکم بر جهان است. یعنی ما این نظام حاکم بر جهان را قبول نداریم. البته اینکه قبول نداریم یعنی نظام حاکم بر جهان را به مشروعیت نمی‌شناسیم که بخواهیم خودمان را با این نظام حاکم بر جهان تطبیق دهیم.

 ما دنبال تراشیدن این نظام جهانی هستیم و می‌خواهیم از هر جایی که می‌توانیم بتراشیم، البته می‌توان تراشید و امام و شهدا در طی این ۲۰-۳۰ سال این کار را کردند.

 اصل ۱۵۴ قانون اساسی راجع به سیاست خارجی صریح می‌گوید که جمهوری اسلامی سعادت انسان را در کل جامعه بشری آرمان خود می‌داند. یعنی سرنوشت همه ملت‌ها جزء آرمان‌های ماست و تلاش برای سعادت همه بشریت به عنوان یک آرمان برای سیاست خارجی است که برای ما هدف‌گذاری شده است و برای ما نیز هدف‌گذاری شده است.

این اصل در ادامه می‌گوید: “جمهوری اسلامی استقلال، آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌داند. از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در مقابل مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند”. این اصل ۱۵۴ قانون اساسی ما است و مبنای مشروعیت وزارت خارجه و دیپلماسی است. البته این اصل می‌گوید ما مداخله نمی‌کنیم ولی حمایت می‌کنیم. این را باید صریح بگوییم.

اسرائیل خط قرمز سیاست‌ خارجی آمریکا است

 آمریکا صریح می‌گوید که اگر موجودیت اسرائیل به خطر بیفتد ما وارد عمل می‌شویم و حتی از سلاح اتمی هم استفاده می‌کنیم. دموکرات و جمهوری‌خواه، هم جناح فیل و هم جناح الاغ، همه این موضوع را می‌گویند و در اینجا دموکرات و جمهوری‌خواه نداریم زیرا اینجا خط قرمز سیاست خارجی آمریکا است.

«آمریکا می‌گوید ما اسلحه و بمب اتم هم می‌دهیم و خودمان هم وارد می‌شویم ولی برخی در داخل می‌گویند ما حتی یواشکی نگوییم از فلسطین حمایت می‌کنیم و حداکثر هم بگوییم حمایت معنوی می‌کنیم. چرا باید آمریکا صریح بگوید که ما از اشغالگران حمایت عملی می‌کنیم بعد ما جرأت نکنیم بگوییم از مظلوم حمایت معنوی می‌کنیم. تازه ما اینجا بدهکار می‌شویم»

ه نظر من، خیلی صریح می‌شود حمایت خود را اعلام می‌کنیم و قانون اساسی ما نیز صریح گفته است که ما بی‌طرف نیستیم، تصریح کرد: اولا در قانون اساسی دعوای مستکبرین و مستضعفین را در عالم به رسمیت شناختیم و اینکه ما بی‌طرف نیستیم و آرمان ما است، خیلی واضح و شفاف در قانون اساسی که مبنای قانونی و تئوریک سیاست خارجی جمهوری اسلامی است، آمده است.

 صف‌بندی مبارزه مستضعفین در برابر مستکبرین و مفهوم استکبار و استضعاف و قطب‌بندی این‌ها و نبرد بین‌المللی آنها را قانون اساسی به رسمیت شناخته است و این را مبنای دیپلماسی کشور قرار داده و مبنای سیاست خارجی قرار داده و بی‌طرف نبودن ما را در این نبرد را رسما مبنای دیپلماسی معرفی می‌کند. هدف وزارت امور خارجه، سیاست خارجی و سفارت‌خانه‌ها بدون تعارف، شرمندگی با روش عقلانی و با همه ملاحظات است.

امام در آخر عمرش مانند یک چریک در کوهستان بیانیه می‌داد، گویا مشکلات جنگ و تحریم را ندیده بود

 امام خمینی هر چه پیرتر می‌شد جوان‌تر می‌شد. آخر عمرش مثل چریکی که در کوهستان‌ها بیانیه می‌دهد، بیانیه می‌داد و مانند یک جوان ۲۰ ساله حرف می‌زد و انگار این آدم تجربه ۱۰ حکومت و این همه مشکلات را نداشت و مثل اینکه جنگ و مشکلات و تحریم را ندیده و یا نادیده گرفت و یا مثل اینکه در اطاق در بسته بود ولی واقعا اینطوری نبود. امام خمینی به سفارت‌خانه‌ها و وزارت خارجه صریحا می‌گوید نباید این‌ها بروکرات‌های سیاسی دیده شوند و می‌گوید باید بر اساس قانون‌های انقلاب باشد.

 امام خمینی صریح می‌گوید که سفارت‌خانه‌ها بدون شرمندگی باید اسلام و اصول انقلاب را تبلیغ کنند و به اتهامات دشمن در رسانه‌ها و رادیوهای بیگانه پاسخ صریح بدهند و سر خود را بالا بگیرند. امام خمینی (ره) در دیدار با سفیرها در وزارت خارجه فرمودند که اصلا نباید اینجا بنشیند و باید دائم از این مسجد به آن دانشگاه بروید و حرف بزنید و داد بزنید و این‌ها جزو وظایف صریح سفارت‌خانه‌هاست. حفظ ساده‌زیستی، روح انقلابی، خلوص مبارزاتی، مرعوب و مجذوب جاذبه‌های غرب نشدن، هضم در ادبیات مادی و سکولار غرب نشدن، هضم در روابط بین‌الملل نشدن از جمله توصیه‌های صریح به سفارت خانه‌هاست و عین جملات و عبارات امام (ره) است.

صحبت‌های امام خمینی(ره) به این معناست که هر کسی، هر رهیافتی در تبیین روابط بین‌الملل دارد نباید این هدف را فراموش کند،  البته این هدف بسیط نیست و پیچیده است که به نظریه‌پردازی نیاز دارد و باید کرسی ثابت نظریه پردازی در عرصه روابط بین‌الملل و دیپلماسی در وزارت خارجه تشکیل شود.

 بنابراین یک کرسی نظریه پردازی و اتاق‌های فکر ثابت نیاز داریم تا در مورد روابط بین الملل و دیپلماسی در وزارت امور خارجه دائما کار کنند و رهیافت‌های اصولگرایانه اسلامی و سیاست خارجی بر اساس مفاهیم انقلابی را تئوریزه کنند و البته باید دیپلماسی باشد و نفی دیپلماسی از آن بیرون نیاید، نباید نفی مذاکره، رابطه و عقلانیت از آن بیرون بیاید ولی عقلانیت و مذاکره هم مبنا و غایت و جهت و روش‌های آن باید تئوریزه شود و ادامه پیدا کند. جایی را نداریم که این‌ها را تئوریزه کنند. غرب جهان را منطقه به منطقه، کشور به کشور، مذهب به مذهب حتی جناح به جناح پرونده سازی می‌کنند.

 اسناد وزارت خارجه انگلیس که منتشر شد ، نشان می‌دهدکه این‌ها راجع به روانشناسی تک‌تک افراد موثر در کشورها پرونده تشکیل می‌دهند. مثلا در ایران چند جناح موثر وجود دارد و افراد موثر نیز فلان اشخاص هستند و درجه بندی می‌شوند و سپس روی روانشناسی آنها می‌روند.

اتاق‌های فکر که برای هر منطقه از جهان تشکیل شود که مداوم منطقه را رصد کنند و تحلیل شوند و پشنهاد استراتژی شود. چطور آمریکا برای هر بحرانی از قبل تئوری دارد. مثلا اختلافات مرزی روسیه با کشورهای مرزی را بحث می‌کنند، انگار که همین الان یک جنگ مرزی اتفاق افتاده است. حالا اگر ۵ سال بعد این اتفاق افتاد می‌فهمند که باید چه بگویند و چگونه وارد عمل شوند و چقدر جلو بروند و…آیا ما چنین اتاق فکرهایی در وزارت خارجه داریم که برای هر حادثه‌ای از قبل آماده شویم؟ یا اینکه هر دولتی که آمد بسته به گرایشی که داشت مطلبی را گفت و رفت؟

سیاست خارجی نباید تابع دولت‌ها باشد، بلکه باید تابع اصول اساسی انقلابی باشد

 سیاست خارجی نباید تابع دولت‌ها باشد، بلکه باید تابع اصول اساسی انقلابی باشد، عقلانیت، مدارا و تولی و تبری و مرز دوست و دشمن و روش دوستی و دشمنی‌ها را دائم به راهبرد تبدیل کنند. هم آنهایی که مخالف دیپلماسی و روابط بین‌الملل و انزوا هستند را باید ساکت کرد و متقاعد کنند و هم مبانی دیپلماسی غرب‌گرا و سیاست خارجی منفعل و تسلیم طلب را دائما نقد کنند.

 مدل‌های تحلیل‌های مناسبات‌ جهانی که مدام به اسم دیپلماسی علمی ترجمه می‌شود و می‌آید و ما نیز همین‌ها را می‌خوانیم و طوطی‌وار می‌خوانیم و به یکدیگر پس می‌دهیم و سپس دیپلمات علمی می‌شویم. از مدل رفتارگراها، نظریه سیستم‌ها و نظریات مختلف در ارتباطات باید دائم اینجا رصد شود و بررسی  و نقد شود. از موضع ایرانی اسلامی و جهان اسلام و حتی مستضعفان جهان، نظریه‌‌های رایج در آکادمی‌های غرب نقد شود و بدیل اسلامی ایرانی با روح انقلابی و عقلانیت دیپلماتیک مداوم اداره شود تا بدانیم در هر منطقه چه می‌خواهیم.

 ما در عرصه نظر باید بپذیریم که جزمیات و محکماتی برای ما درست کردند که می‌توان آنها را زیر سئوال برد، بسیاری از هدف‌گذاری‌ها در دیپلماسی دنیا غلط است. بسیاری از تقسیم‌هایی که مبنای دیپلماسی شده غلط است. مثلا در حوزه جامعه شناسی و روابط بین‌الملل تقسیم می‌کنند ۶ دسته برداشت از روابط بین‌الملل داریم و این‌ها را از یکدیگر جدا می کنند. مثلا برداشت اقتصاددان‌ها، فیلسوف‌ها، اخلاقیون، سیاستمدارها، حقوق‌دان‌ها، علمی‌ها و … این موارد حرف‌های مفت است و یا حداقل قابل سئوال است و یک بار برگردیم تمام مسائل آکادمیک بین‌الملل و سیاست خارجی را روی میز بگذاریم و بگوییم یکی تو و یکی هم ما بگوییم و دوباره بحث کنیم. این‌ها کلیشه‌هایی است که برای ما ساختند و کسی جرأت ندارد راجع به اصل این‌ها سئوال کند ولی راجع به اصل این‌ها می‌شود سئوال طرح کرد.

تقسیم مکتب‌های روابط بین‌الملل به ایده‌آلیستی و رئالیستی منشا خیلی حرف‌ها در سیاست خارجی می‌شود. یک بار دیگر می‌توان این مسائل را زیر سئوال برد. تقسیم مکتب‌های روابط بین‌الملل به دیپلماتیک و استراتژی، تقسیم نظریه‌پردازی‌ها به سنتی و علمی و… به نظرم همه این‌ها از عمق قابل سئوال و قابل تردید است. نمی‌خواهم به صورت معتصبانه بگویم قابل “رد” است و می‌گویم قابل تردید است و باید در مورد سئوال کرد.

دنبال تغییر حکومت ایران و اگر نشد دنبال تغییر ماهیت انقلاب هستند

 آن هفت‌خوان تئوریکی که باید از آن عبور کرد تا مکتب دیپلماسی امام را درست شناخت و به آن وفادار بود. فهم آنها و عدم فهم آنها کاملا در روش ما در وزارت خارجه موثر است، وقتی آمریکا و غرب صریحا و بارها اعلام کردند که دنبال تغییر حکومت ایران هستند. می‌گویند اولا دنبال تغییر حکومت ایران و اگر نشد دنبال تغییر ماهیت انقلاب هستند. مثلا اسمش جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد ولی دیگر دیپلماسی و فرهنگ حاکم بر آن فرهنگ انقلابی و امام خمینی نباشد.

 آمریکایی‌ها می‌گویند در درجه سوم اگر نه تغییر حکومت و نه تغییر ماهیت حکومت ممکن بود، حداقل تغییر رفتار حکومت را پیگیر باشیم. یعنی می‌گویند اگر ماهیت را نتوانستیم عوض کنیم پس کنترل کنیم که رفتارها را عوض کنیم و ادبیات جمهوری اسلامی عوض شود. چناچه برخی تلاش کردند شعارهای انقلاب را عوض کنند و یک دفعه شعار صدور انقلاب به جرم تبدیل شد و دیگر کسی جرأت نمی‌کرد حرفی را به زبان بیاورد در صورتی که جزو محکمات اندیشه امام خمینی بود.

 اخیرا نیز این صحبت‌ها را مبنی بر تغییر حکومت و یا تغییر ماهیت و … را گفتند و بدون تعارف و شرمندگی حرفشان را می‌زنند و ما حمل بر صحت می‌کنیم. عده‌ای بارها در این ۳۰ سال گفتند که ما با آمریکا و غرب دچار سوءتفاهم هستیم و باید این سوتفاهم‌ها حل شود. حالا یک سئوال؛ واقعا بین ما و غرب سوءتفاهم است؟ یعنی ما هنوز منظور همدیگر را نفهمیدیم؟ این مبنای خیلی از جهت‌گیری‌ها در دیپلماسی شده است.

 در طی ۳۰ سال ما چند دیپلماسی داشتیم، : قانون اساسی ما یکی و جمهوری اسلامی هم یک دیپلماسی بود. در داخل نیز همین طور بود؛ در مکتب اقتصادی حاکم بر کشور و نظام فرهنگی حاکم بر کشور بر رسانه‌ها دانشگاه و آموزش پروش و… در این ۳۰ سال به راست و چپ رفته و به مرزهای سکولاریسم و عریان نزدیک شده است و از آن طرف نیز به مرزهای طالبانیزم نزدیک شده است. همه این‌ها را داشتیم و در آینده نیز خواهیم داشت، البته بستگی دارد که مجلس و دولت دست چه کسانی باشد و وضعیت اقتصاد و فرهنگ چگونه باشد؟ اقتضائات جامعه و تمایلات جوانان و فشارهای خارجی و مسائل داخلی و خیلی موارد دیگر بستگی دارد.

معنای حل کردن مسئله ایران و آمریکا

 یکی دیگر از مسائلی که باید حل کنیم این است که آیا واقعا بین ما و غرب سوءتفاهم وجو دارد یا مشکلی وجود دارد؟اینکه بعضی‌ها می‌گویند یک بار برای همیشه بشینیم و یک جا همه مسائل خودمان را با آمریکا حل کنیم، ما چه مسئله‌ای با امریکا داریم.معلومه که مسئله ما چیست و مسئله آنها چیست؟ مسئله آمریکا با ما اینطور است که خودش می‌گوید و مسئله ما با امریکا سوءتفاهم نیست.

اینکه ما بشینیم و مسائل و مشکلاتمان را با امریکا حل کنیم به چه معناست؟ یعنی خطرات و تهدیدات دشمن را کم کنیم؟ این حرف درست است. یعنی موانع و منافع خودمان را کمترین تنش پیش ببریم؛ این حرف هم درست است. یعنی جاهایی که مسائل قابل حل است توافق کنیم؛ این حرف هم درست است ولی به هر حال تا زمانی که آمریکا، آمریکاست و غرب همین است یعنی هویت امپریالیستی دارد و زیاده طلب است و این انقلاب هم شعارهای ضد امپریالیستی دارد، ما چطور می‌توانیم مسائل خود را با آمریکا حل کنیم؟

حل کردن مسئله یعنی اینکه خودمان را برای آمریکا و صهیونیسم که جان آمریکا به صهیونیسم بسته‌ است، یا باید خودمان را برای آنها قابل تحمل کنیم و یا اینکه آنها را برای خودمان قابل تحمل کنیم و به رسمیت و مشروعیت بشناسیم. یعنی بگوییم این رابطه ارباب و رعیتی که شما می‌خواهید را ما قبول داریم؟ در این صورت قابل حل است. این تصور که مشروع باشد یا خیر را کاری ندارم ولی سئوال اینجاست که این تصور واقع بینانه و قابل تصدیق است و یا یک توهم است. چه تغییراتی باید بکنیم که ما را به رسمیت بشناسند؟ آنها گفتند ما باید چه تغییراتی کنیم. گفتند تغییر حکومت، اگر نشد تغییر ماهیت انقلابی و اگر نشد تغییر رفتار و ادبیات و خنثی شدن.

راه این است که خودمان را بر نظام بین الملل تحمیل کنیم

یک راه دیگر هم وجود دارد و این است که ما خودمان را بر نظام بین‌الملل تحمیل کنیم و تحمیل کردیم مگرنه اصلا بنا نبوده که ما ۳۰ سال بمانیم. پس یک نکته: امام خمینی درگیری بین مستکبر و مستضعف را مطرح می‌کند و جزو مبانی ترمینولوژی امام در سیاست خارجی است و نبرد اسلام و کفر که دو تا جبهه است و آنها با ما درگیر هستند و سوءتفاهمی وجود دارد و این دعوا اجتناب ناپذیر بود. البته به این معنا نیست که ما باید فحش‌های ناموسی بدهیم و همه جا با دعوا وارد شویم ولی باید این را بفهمیم که سوءتفاهمی در کار نیست.

 نکته دوم در عصری که در عرف روابط بین‌الملل با شعار دپیلماسی علمی و واقع‌گرا، دیپلماسی سکولار را نُرم و هنجار کردند. یعنی دیپلماسی منهای معنویت و منهای شریعت. دیپلماسی منهای حقیقتی که انبیا گفتند دیپلماسی سکولار و دنیایی می‌شود. در شرایطی که به اسم دیپلماسی علمی و واقع گرا، دیپلماسی سکولار هنجار اصلی شد و ثانیا با شعار دیپلماسی عقلانی و تنش‌زدا دیپلماسی تمکین و سازش و تسلیم در برابر هژمونی غرب و زمانی که شرق بود در مقابل شرق، امام خمینی دو شوک را به دیپلماسی جهانی وارد کرد و با این دو شوک فصل جدیدی را امام خمینی آغاز کرد.

تقسیم دیپلماسی به دینی و سکولار یک تقسیم ضروری است

 تقسیم دیپلماسی به دینی و سکولار نه تنها تقسیم معنی‌داری است بلکه یک تقسیم ضروری است. در دنیا تعریف می‌کنند که هدف دیپلماسی جلب منافع و دفع مضرار بین‌المللی برای کشور مادر. ما این را می‌پذیریم. بعد طبق تعریف آکادمیک دیپلماسی امام خمینی به ما آموختند هم در تعریف نفع و ضرر می‌توان سکولار و دینی تعریف کرد و هم در روش جلب منفعت و دفع ضرر.

 از سکولاریزم تعریف‌هایی همچون غیرقدسی، غیر دینی و … می‌کنند، به نظر من بهترین تعریف اصالت دنیاست. دیپلماسی که اصالت را صرفا به قدرت و ثروت و دنیا پرستی دهد و شاخص‌های آن بر این باشد که کوتاه بیاییم و یا نیاییم همین موارد باشد. یعنی درجه اصالت و اعتبار را از تکلیف، کرامت، اخلاق، عدالت و … در سیاست خارجی ساقط کنیم و این به معنی دنیوی کردن سیاست خارجی است. اولین شوکی که امام وارد کرد همین بود که امام خمینی فرمودند نباید دیپلماسی فقط با معیار دنیوی دیده شود. دیپلماسی سکولار از ادبیات حقوق بشری و حتی معنوی، عدالت و کرامت استفاده می‌کند ولی معیار تصمیم‌گیری‌ها هیچ‌کدام از این ارزش‌ها نیست. یعنی نه اهداف و نه روش‌هایی که دارند دینی و اخلاقی نیست ولی اگر لازم باشد از ادبیات مذهبی استفاده می‌کنند.

 در حالی که دیپلماسی امام خمینی هم در تعریف منافع ملی، هم در روش دیپلماتیک و هم ادبیات دیپلماتیک معیار دینی دارد و حتی به زبان دینی هم توجه دارد. امام خمینی در بحث‌های دیپلماسی حتی زبان دینی را رعایت کرد.

نظرات (۱)

سلام
خیلی متن محشری بود واقعا کیف کردم
خیلی عالی بود خیلی
ان شا الله که همیشه سر بلند باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی