اشک تمساح....
معاون اول رئیس جمهور گفت: اینکه علیه نظام بانکی فضاسازی منفی ایجاد شود درست نیست زیرا بانکها از مظلومترین بخشها هستند.
معاون اول رئیس جمهور گفت: اینکه علیه نظام بانکی فضاسازی منفی ایجاد شود درست نیست زیرا بانکها از مظلومترین بخشها هستند.
امام سجاد ع فرمودند: از گناهانی که بلا را بر مردم نازل میکند "ترک اغاثة
الملهوف" است ؛ یعنی ترک یاری رسانی به فریادرسی درمانده که هیچ پناهگاهی
ندارد ... .
هرجا ندایش بلند شد باید مسلمانان یاری کنند اگر این کار را ترک کنند منتظر بلا باشند...
در سینما و تلویزیون ایران کم نداریم بازیگرانی را که به هنگام حضور در
جشنها و جشنواره ها و آیین های سینمایی که مملو است از حضور عکاسان می
کوشند با انتخاب پوششی زیبنده و در عین حال جذاب، تصاویر ماندگاری را هم
برای آرشیو عکاسان و هم برای خاطرات مخاطبان خویش فراهم کنند.
با
این حال در همه این سالها با یک سری بازیگر هم روبرو بوده ایم که معمولا
غیرمتعارف ترین پوشش ها را برای جشن ها و مناسک رسمی انتخاب می کنند. این
دسته از بازیگران همه تلاش خود را در این مسیر به کار می گیرند که عجیب و
غریب ترین پوششها که نه فقط ربطی به اخلاقیات ندارد بلکه حتی وجوه زیبایی
شناسانه در آنها لحاظ نشده را برای انتخاب پوشش به کار گیرند. نتیجه هم می
شود در کانون توجه قرار گرفتن کوتاه مدت این بازیگران در روزهای ابتدایی
بعد از برگزاری مناسک و البته سیل کامنتهای ریز و درشت خطاب به آنها در
فضای مجازی و سپس باقی ماندن این پوشش غیرمتعارف به عنوان یک گاف در
کارنامه بازیگر.
در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بودند تعدادی
بازیگر که با پوششهایی عجیب بر روی فرش قرمزها ظاهر شدند؛ این اتفاق در جشن
حافظ که اخیرا برگزار شد هم به گونه ای اغراق آمیزتر خود را نشان داد و
سریعتر از حد تصویر پوشش برخی از بازیگران زن حاضر در این جشن به سوژه ای
برای خنده و شوخی در شبکه های اجتماعی بدل شد.
اما چرا برخی
بازیگران می کوشند چنین پوششهایی را برای خود انتخاب کنند؟ و چرا تلاش نمی
کنند با پوششی معقولتر در مراسم سینمایی ظاهر شوند.
*بازیگران حاشیه ای و پوششهای غیرمتعارف
اگر
به صورت موردی به بررسی آن دسته از بازیگرانی که پوششهایی غیرمتعارف برای
خود انتخاب میکنند بپردازیم به یک ویژگی مشترک میرسیم و آن هم اینکه اغلب
چنین بازیگرانی چهره هایی مطرح در سینما و تلویزیون نیستند.
در
همین جشن حافظ غیرمتعارف ترین پوشش ها از جانب بازیگرانی بود که نه تنها
سالهاست جز نقشهای فرعی سینمایی نصیب شان نمی شود بلکه در تلویزیون هم هیچ
گاه به چشم بازیگری که بتواند نقشهای اصلی سریال یا احیانا مینی سریالی به
آنها محول شود مورد توجه قرار نمی گیرند.
این به بازی نگرفته شدن
که دلایل مختلف می تواند داشته باشد و اصلی ترین اش کیفیت پایین بازیگری
است سبب ساز آن می شود که بازیگر فرصت حضور در یک مناسک رسمی را مجالی کند
برای آن که هر چه بیشتر در کانون توجه قرار گیرد.
متأسفانه این در
کانون توجه قرار گرفتن هم با انتخاب پوشش غیرمتعارفی صورت می گیرد که
خواسته اصلی این تیپ بازیگران که مطرح شدن در بازه زمانی کوتاه مدت است را
برآورده می کند.
*جانم را می دهم تا دیده شوم
بازیگری
که از فرط نداشتن پیشنهاد مطلوب بازیگری مجبور است وقتش را به سلفی گرفتن
با شیر و پلنگ(!) و به اشتراک گذاری تصاویر این سلفی ها بگذراند چاره ای
ندارد جز آن که حضور در یک جشن تخصصی سینمایی-تلویزیونی را مجالی کند برای
در کانون توجه قرار گرفتن.
این بازیگر به دلیل کیفیت پایین بازیگری
مطمئنا شانس این را ندارد که به عنوان برنده چنین مراسمی روی صحنه برود و
به واسطه برتری در رشته اش شناخته شود پس چه بهتر که با انتخاب پوششی
غیرمتعارف که با کج سلیقگی تمام از یک نماد شهری الهام گرفته شرایطی برای
دیده شدن خویش فراهم کند.
بازیگری دیگر که بعد از سالها حضور در
تلویزیون هنوز وقتی جلوی دوربین می رود اعتماد به نفس لازم برای بیان بدون
تپق دیالوگهایش ندارد وقتی کارت دعوت یک جشن بهش می رسد نامناسب ترین پوشش و
اغراق آمیزترین میکآپ را برای خود انتخاب می کند تا لااقل به این طریق هم
که شده تعداد شاترهایی که تصاویر او را ضبط می کنند بیشتر شود.
آن
یکی بازیگر که بعد از سالها حذف شدن از جریان اصلی سینما و تلویزیون در
ماههای اخیر با واقعه نگاری اعتیاد پدرش اسباب جلب توجه به خود را فراهم
کرده می کوشد با الصاق تعدادی پروانه به پوششاش کاری کند که چند تصویر
بیشتر از او ضبط شود.
*پوشش قاعده مند بازیگران تراز اول
همان
قدر که بیکاران و کم کاران سینما و تلویزیون حضور در یک مراسم رسمی را
زمینه ای می کنند برای جلب توجه با استفاده از پوششهای غیرمتعارف، اغلب
بازیگران مطرح و فعال سینما و تلویزیون می کوشند با پوششی قاعدهمند در این
مراسم شرکت کنند.
به بیان بهتر و با کنار گذاشتن استثنائات خاص هر
چه کیفیت کاری بازیگر بالاتر می رود و بازیگر حضورهای مستمرتری در عرصه
دارد عمدتا در انتخاب پوشش هم دقت و وسواس بالاتری را به کار می برد.
دلیل
اش هم کاملا واضح است. بازیگری که به عشق بازیگری و نه دیده شدن به هر
قیمت ممکن وارد دنیای بازیگری شده نه تنها عطشی برای دیده شدن با غیرمتعارف
ترین روشها ندارد بلکه می کوشد دیده شدن را به روی صحنه یا جلوی دوربین
اختصاص دهد.
برای چنین بازیگرانی که اتفاقا در سینما و تئاتر و
تلویزیون مانند آنها کم نداریم حتی گفتگو کردن و از خود گفتن در یک رسانه
هم به شدت سخت به نظر می رسد چه برسد به انتخاب پوششی غریب و ناهمگون در
مناسکی سینمایی.
آنها که به خاطر پوشش غیرمتعارف برخی بازیگران کم
کار و بیکار، کل سینما و تلویزیون را به چالش می کشند یادشان باشد اگر
بناست سینما و تلویزیون را برمبنای پوشش بازیگرانش قضاوت کنیم حتما رزومه
ای از بازیگران را هم کنار سبک پوشششان ضمیمه کنیم. در این صورت قطعا به
نتایج بهتری در تعریف واژه بازیگری و در کل وضعیت سینما و تلویزیون مان می
رسیم.
یک روز در فرودگاه ، حاج احمد را دیدم .
از من پرسیدند : حاج مرتضی مواظب دستت هستی ؟
گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصبهای قطع شده دستم آسیبی نرسد .
حاج احمد گفت: خدا پدرت را بیامرزد این را نمیگویم. میگویم مواظبش هستی که با ماشینی، درجه ایی ، پست و مقامی تعویضش نکنی؟
سرم را به پایین انداختم و سکوت کردم.
ایشان ادامه دادند : اگر یک سکه بهار آزادی در جیبت باشد و هنگام رانندگی
یک مرتبه به یادت بیفتد سریعا دستت را داخل جیبت میکنی که ببینی سکه سر
جایش هست یا نه؛ در حالی که این دستی که در راه خدا داده ایی ارزشش بیش از
این است .
باید هر شب مواظبش باشی که این دست را از دست ندهی و یا با چیزی عوضش نکنی...
شهید عرفه سردار حاج احمد کاظمی - خاطره ایی از حاج مرتضی باقری (جانباز از ناحیه دست )
گاهی اتفاقاتی میافتد که مشخص است آخرش به کجا ختم میشود؛
خبرهایی میرسد که معلوم است از کجا آب میخورد؛ حقایقی از یاد
بعضیها میرود که مشخص است چرا فراموش شده.
در
دوران اعتدال هم در نهان و آشکار بارها و بارها از زیر سبیل
مسئولان محترم، اتفاقاتی رد شده است و بزرگواران خود را به
ندیدن زدهاند که خبرش به گوش عموم مردم رسیده
است.
البته شاید این خصوصیت ذاتی دولتی باشد که اصرار
دارد تا با عنوان «اعتدال» و شعار «تدبیروامید» شناخته
شود اما در هر صورت، این ندیدنها نمیتواند اتفاق
میمونی تلقی شود.
چندی پیش دختربچهای با نام ستایش
قربانی هوسرانی نوجوانی شد که نه رفتار طبیعی داشت و نه کسی به او
یاد داده بود چگونه بایداز اینترنت استفاده
کند. این اتفاق در شهری کوچک اتفاق افتاد که تا دفتر
رییسجمهور در شهر تهران کمتر از یک ساعت فاصله داشت.
کسی
به این جنایتکار نیاموخته بود که اینستاگرام هر چه باشد، باید
بر اساس فرهنگ ملی و دینی خودمان مورد استفاده قرار
گیرد. کسی به او یاد نداده بود که اگر فیلترینگ
هوشمند نمیتواند مانع از انتشار تصاویر آنچنانی توسط
تعدادی از کاربران مسألهدار داخلی شود، نباید
عکسهای انچنانی را منتشر کند.
توسعه لجامگسیخته اینترنت کثیف
آمریکایی سبب شده بود تا او بتواند با در دسترس
داشتن انواع شبکههای اجتماعی خارجی، فیلمهای مستهجن را بهسادگی
دریافت کند و نهایتاً فاجعهای بیافریند که قلم از نوشتنش
شرمسار و کلام از بیانش عاجز باشد.
در تهران اما کسی دیگر
از این موضوع حرفی نمیزند. سریال ندیدنها و زیرسبیلی رد
کردنها دارد ادامه پیدا میکند.
اینجا
بالاترین مقامهای اجرایی همچنان با افتخار از رساندن اینترنت با
کمترین پالایش ممکن به دورترین نقاط کشور سخن میگویند بیآنکه
توضیح بدهند این عمل دقیقاً کدام سود اقتصادی و
مادی را به دنبال دارد.
در پایتخت کشور ما کسی
میان مسئولان دولتی یافت نمیشود که بگوید میان توسعۀ اینترنت
پرسرعت با برنامههای فرهنگی چه نسبتی وجوددارد.
آقایانی
که در کرسی وزارت و وکالت قرار دارند و اصرار دارند
تا شعار اعتدال و اصلاحات و تدبیر و امید و امثال آن را در
تکتک جملاتشان بر زبان جاری کنند، هرگز طی سه سال گذشته
نتوانستهاند برای حل معضلات ناشی از گسترش انفجارگونه استفاده از
نرمافزارهای ارتباطی خارجی میان کاربران ایرانی، راهکاری ارائه
دهند.
امروز اطلاعات شخصی ایرانیان به سادگی در اختیار تلگرام و اینستاگرام و سایر شبکههای اجتماعی قرار دارد.
در
صفحات بزرگ و مشهور شبکههای اجتماعی، کاربران ایرانی را به لشکرکشی برای
فحاشی به فلان بازیگر و فوتبالیست خارجی میشناسند، هزاران خانواده
بخاطر اعتیاد زوجین به استفاده از شبکههای اجتماعی و
نرمافزارهای ارتباطی خارجی به مرز فروپاشی نزدیک شده و یا از آن
گدشتهاند، جان ستایشهای زیادی هم درخطر است اما در چنین
وضعیت بغرنجی، آقایان خوشحالند که دیگر فیلترینگ کارآمد در
کشور نداریم.
آمار داده میشود که مثلاً روستاهای
۲۰خانوار به بالا، اینترنت پرسرعت دارند یا قلان تعداد از
مردم، گوشی همراه هوشمند خریدهاند. کسی هم برایش مهم نیست
که این مصرف بالای اینترنت، دقیقاً برای چه هدفی است؟ چه
مقدار از حضور مردم ما در اینترنت با اهداف علمی قابل قبول
انجام میشود. در این عرصه گویا قرار است همه معضلات زیرسبیلی
رد شود چون بعضیها در توهم پیروزی تلگرامی در انتخابات
مجلس هستند.
حضرات مسئول و مشخصاً وزیر محترم ارتباطات،
یادم تو را فراموش! شاید شما دردهای فرهنگی جامعه را از
یاد برده باشید اما مردم انقلابی ما زیاد اهل فراموش
کردن حقایق نیستند.
در این مدت یک سال
باقیمانده از مسئولیت خود میتوانید دستکم بخشی از
نقصهای فرهنگی موجود در عملکرد سهساله خود را جبران
کنید. این فرصتی است که اگر نادیده بگیرید، حسرتش را
خواهید خورد.
۱- ریاست محترم قوه
قضائیه،فرمانده محترم نیروی انتظامی، ریاست محترم صداوسیما و فرمانده محترم
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی! می دانیم که کثرت مشاغل و کارهای روزه مره،
برخورد با معضلات حوزه مسئولیت و درگیری با خط و خطوط و جریانات سیاسی و...
و حتی نحوه تردد شما در سطح شهر و... مجال لمس واقعیتهای آشکار اجتماعی را
از شما گرفته است!
واقعیتی مانند تبدیل بی حجابی و کشف حجاب به
عریانی! واقعیتی که در کیش و قشم و سواحل شمال و شهرکهای تفریحی و مناطق
آزاد و ایستگاههای مترو و بوستانهای شهری و سطح معابر تهران و شهرهای بزرگ و
فرودگاهها به وضوح قابل مشاهده است!
دیگر از آن زمان که از معدود
تریبونهای حساس به مسئله حجاب فریاد اعتراض به عادی شدن روند کشف حجاب و بی
حجابی بلند بود، سالها گذشته است و الان (نه به امید تاثیر!) که فقط از
باب ادای تکلیف و اتمام حجت خدمت شما عرض می شود که اگر نجنبید تا چند ماه
دیگر باید به حضور زنان نیمه عریان در کوی وبرزن جمهوری اسلامی عادت کنیم،
همان گونه که مدتهاست به کشف حجاب و بی حجابی عادت کرده ایم و دیگر دیدن
زنان سربرهنه و دختران جوانی که با بلوز و شلوارهای چسبان در ملاء عام
میچرخند و فساد می پراکنند غیرتمان را به جوش نمی آورد!
۲- از آنجا
که مطمئن هستیم عبارت عادی شدن عریانی زنان و دختران در گوشه گوشه مملکت
را مبالغه میدانید لازم است یادآوری کنیم پس از رایج شدن مانتوهای بدون
دکمه و جلوباز ، اکنون پوشیدن بلوزهای کوتاه یقهباز و شلوارکهای کوتاه و
چسبان و شلوارهای پنجرهدار در حال عادی شدن است و کافی است از دوربین های
مستقر در اماکنی مانند مترو و فرودگاه موارد متعددی از این فحشای آشکار را
رصد کنید! و کاش میتوانستید یکی دو روز در کسوت افراد عادی سری به
خیابانها و اماکن عمومی بزنید و متوجه عمق فاجعه شوید!
۳- ممکن
است بفرمایید مملکت دهها مشکل جدیتر از عادی شدن عریانی زنان دارد! مشکلات
اقتصادی و رکود و تورم و بیکاری و اعتیاد و...! اما از شما میپرسیم به
تعبیر قرآن کریم مؤمنان هنگامی که به مکنت می رسند در گام اول چه
میکنند جز احیای شعائر و برپایی احکام الهی؟ (الذین ان مکناهم فی الارض
اقاموالصلاه)
آیا وظیفه اصلی حکومت اسلامی حل رکود یا تورم به
شیوههای معمول است؟ (که همه نظامهای سیاسی دنیا نیز این عرصه را وظیفه خود
می دانند و برخی از آنها بسیار کارآمدتر از جمهوری اسلامی این مهم را به
انجام رسانیده اند)آیا به نظر حضرت امام (به عنوان صاحب اصلی نظریه حکومت
دینی و موسس نظام جمهوری اسلامی) فلسفه تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت،
تأمین آب و نان جامعه است یا اقامه احکام الهی؟ اگر بنا باشد که حکومتی به
نام دین برپا شود و همّ و غم خود را آب و نان مردم بگذارد تفاوت آن با سایر
نظامهای سیاسی (و نامشروع) حاکم در جهان چیست؟
چرا باید این حکومت
به نام دین و با خرج از کیسه دیانت به حیات خود ادامه دهد وقتی در قبال
احکام دین احساس مسئولیت نمی کند؟ و به نظر شما وقتی در جامعه ای اسلامی،
فحشا عادی و روزمره شود دیگری راهی برای خلاص از ورطه اقتصاد در هم پیچیده
(به تعبیر قرآن مَعِیشَهً ضَنکاً) یافت خواهد شد؟
وقتی تمامی
دولتهای پس از جنگ تا به امروز توجه اصلی خود را بر اقتصاد گذاشته و اکنون
وضعیت اقتصادی ما همین است که می بینید(هر روز بدتر از دیروز!) آیا نباید
لحظهای تأمل کنید که نکند گیرکار اقتصادی نباشد؟ نکند اشکال در این جا
باشد که تنها حکومت دینی جهان مثل سایر نظامهای سیاسی غیر دینی و حتی دین
ستیز، صبح تا شام در فکر حیات دنیوی و نان و مسکن است و پرداختن به احکام
الهی و شعائر دینی را اولویت «هیچم» خود قرار داده و نتیجه آن شده که به
بیماری«معیشت ضنک»دچار شده است؟ مرضی که همه اقتصاد دانان و مدیران
کارآمدجهان از حل و فصل آن عاجزند؟
۵- از آنجا که در خصوص وضعیت
اخلاقی جامعه امیدی به دوستان دولتی نیست و همواره از این دوستان
خواستهایم که (ما را به خیر تو امید نیست شرمرسان!) از باب اتمام حجت شما
را مخاطب قرار داده ایم که هم اختیارات قانونی برای مهار موج روبه گسترش
فحشا در جامعه را دارید و هم دغدغه دیانت و نظام و انقلاب را.
(و
بماند که عزیزان دولتی مانند بهزیستی و وزارت بهداشت با اذعان به شیوع
وحشتناک روابط جنسی خلاف شرع در جامعه و گسترش روز افزون بیماریهای مقاربتی
و ایدز و... سرانجام به این نتیجه رسیدهاند که با آموزش به زنان روسپی
سعی در مهار بیماریهای مقاربتی نموده و خیال مشتریان این زنان را از سلامت
آنها راحت کنند! آن هم در جایی که حتی یک کلمه در خصوص حرمت این عمل و
بلاهایی که به واسطه شیوع فعل قبیح زنا دامنگیر جامعه و نسلهای حال و
آینده خواهد شد نگفته و نخواهند گفت! چرا که در نظر آنان دولت وظیفه دارد
به فکر سلامت مشتریان زنان روسپی باشد! آن هم دولتی که به نام اسلام بر
جامعه حکومت می کند!)
برادران بزرگوار! باور کنید با همین بودجه و
امکانات فعلی هم میتوانید موج خطرناک و فراگیر فحشا و بی حجابی و
عریانی زنان در جامعه را مهار کنید اگر فقط و فقط گوشهای از دقت و توجه
خود را برای مهار این بلای خانمانسوز معطوف کنید!
۶- کافی است ریاست
محترم سازمان صداوسیما بررسی کنند که در تمام شبکههای صدا و سیمای
جمهوری اسلامی (غیر از رادیو معارف و سیمای قرآن) چند دقیقه برنامه یا حتی
زیرنویس در خصوص نهی از بیحجابی و تبیین زیانهای اجتماعی و جسمی و روحی
آن پخش شده و می شود؟ چند حدیث از معصومین در مذمت زنان بیحجاب از طریق
صدا و سیما به اطلاع مردم رسیده و می رسد؟
چند برنامه جهت آگاه
کردن مردم از عوارض خانواده سوز بی حجابی و بی حیایی زنان تولید و پخش شده
است؟ و...! به نظر شما اگر از شبکه های مهم سیما مصاحبههایی با زنان و
مردانی که خانواده آنان به دلیل خیانت دچار فروپاشی و قتل و... شدهاند پخش
شود و طی این مصاحبهها مشخص شود که بیحیایی و بیحجابی زنان چه عواقبی
برای خانوادهها خواهد داشت در جامعه موثر نخواهد بود؟
۷- اگر
فرماندهی ناجا با قدرت و صلابت بحث توقیف خودرهای حامل زنان بی حجاب و نیمه
عریان را جدی بگیرد و اجرا کند (نه این که از آن سخن بگوید و در عمل
انفاقی رخ ندهد) و اگر از ارائه خدمات انتظامی به زنان بی حجاب و افرادی
که مشخصات آنها به دلیل پوشش و رفتارهای خلاف شرع در ملأعام در سوابق
ناجا ثبت و ضبط شده، خودداری کند میتوان به پیشگیری از رایج شدن
عریانی زنان در ایران اسلامی امیدوار بود.
۸- دادستانی محترم
میتواند به عنوان پیشگیری از وقوع جرم، با تولیدکنندگان و عرضهکنندگان
لباسهایی مانند مانتوهای بدون دکمه ، جلوباز و شلوارهای چسبان و... برخورد
کند و ضمن اعلام قبلی و رسمی به اتحادیهها و صنوف از ادامه فعالیت
واحدهایی که اصرار بر تولید و فروش این البسه را دارند جلوگیری کند و مطمئن
باشد که این اقدام تاثیر مثبتی بر کاهش جرائمی مانند خیانت، قتلهای
ناموسی و... خواهد داشت.
۹- فرمانده محترم سپاه پاسداران به خوبی و
بهتر از همه میدانند که وظیفه اصلی و قانونی سپاه ، مراقبت از انقلاب
اسلامی در برابر کلیه تهدیدات و خطرات است و متوجه این حقیقت نیز هستند که
اگر عریانی زنان نیز مانند بیحجابی در آن عادی شود دیگر جز نام از نظام و
انقلاب اسلامی باقی نخواهد ماند! چرا که مرز میان یک نظام سکولار و دینی
در اجرا و عدم اجرای شریعت است و اگر در جمهوری اسلامی شاهد ارتکاب
رفتارهای خلاف شرع در ملأ عام باشیم دیگر نمیتوان از نظام اسلامی سخن
گفت! چرا که در نظامهای سکولار هم با انجام شعائر دینی مخالفت نمیشود و
افراد برای رعایت یا عدم رعایت شریعت آزادند (همانگونه که در جمهوری
اسلامی زنان برای رعایت حجاب و عدم آن یا افراد برای روزهخواری در ملاعام
و یا روزهداری عملاً آزادند و مدتهاست که هیچ دستگاه قانونی افراد را به
خاطر عدم رعایت حجاب یا کشف حجاب یا روزه خواری در ملأ عام مواخذه یا
مجازات نمیکند!)
با این مقدمه از فرماندهی محترم سپاه میپرسیم؛
چرا باید سپاه مراقبت پرواز در فرودگاهها باشد و با مسافرین بر سر حمل یک
تفنگ اسباب بازی به درون هواپیما بحث و جدل کند (که البته وظیفه قانونی
مأمورین سپاه فرودگاههاست) ولی هیچ اقدامی در خصوص وجود زنان نیمه عریان در
فرودگاهها نکند؟
به نظر فرماندهی محترم سپاه کدامیک بیشتر نظام و
انقلاب اسلامی را با خطر سقوط یا استحاله مواجه خواهد کرد؟ تهدید امنیت یک
پرواز به وسیله یک اسباب بازی کودکانه یا اسلام زدایی و ترویج حرام و تضعیف
دیانت جامعه (که پایه اصلی نظام اسلامی و حکومت دینی است) از سوی زنان
نیمه عریان؟ چرا باید سپاه در قبال امنیت هواپیماها به شدت حساس باشد اما
در قبال زدن پایه های دیانت و شریعت در جامعه از سوی اهالی فحشا و فساد و
بی حیایی و بی حجابی صرفا تماشاچی باشد؟ آیا مصلحتی بالاتر از حفاظت از
نظام در برابر خطر سقوط و انحطاط برای سپاه می توان تصور کرد.
۱۱-
سالهای پیش با همین لحن و از همین تریبون با شما و مسئولین سابق دستگاههای
تحت امر شما و در باب لزوم جلوگیری از رواج و فراگیری بی حجابی گفتیم و
البته شاهد اقدامی نبودیم.
آن روزها عامل اصلی گسترش ایدز در کشور
سرنگهای آلوده معتادان به مواد مخدر بود. امروز نیز بر اساس وظیفه شرعی با
مسئولین فعلی دستگاههای موثر در مقابله با فراگیر شدن عریانی زنان اتمام
حجت می کنیم در حالی که به روایت وزارت بهداشت مدتی است عامل اصلی شیوع
ایدز در کشور روابط نامشروع جنسی بین دختران و پسران جوانی است که نه
فقیرند و نه معتاد! و نمی دانیم که فردا روزی که در کوی و برزن ایران زنان
عریان جولان خواهند داد منتظر کدام عذاب الهی باشیم! فردایی که دیگر از
جمهوری اسلامی جز نامی باقی نمانده و دیانت جامعه به حداقل رسیده و دیگر
برای مردم مفاهیمی مانند حکومت دینی و جمهوری اسلامی معنا و مفهومی نخواهد
داشت!
برادران بزرگوار! نظام اسلامی چندگام دیگر با سقوط در ورطه انحطاط فاصله ندارد! نگذارید این چندگام پیموده شود.
27تیر ماه سالروز ارتحال یکی از ساده زیستترین مراجع معظم تقلید در قم یعنی آیتالله حاج آقا سید رضا بهاءالدینی است.
ساده
زیستیاش تا آنجا بود که یکی از شاگردانش نقل میکند: «گاهی که با او از
محلی عبور میکردیم، اگر مکانی مناسبی همچون سایه یک دیوار یافت میشد،
میفرمود: همین جا قدری بنشینیم و استراحت کنیم. عرض میکردم: آقا اینجا
مناسب شأن شما نیست، مردم عادی در رفت و آمدند. میفرمود: این حرفها
چیست؟! همین جا خوب است. اگر ما بخواهیم این مسائل را مراعات کنیم و این
گونه ملاحظات داشته باشیم، اگر چیزی هم داشته باشیم، از ما میگیرند.»
در
حقیقت تلاش استادانی مانند حضرات آیات شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید
صدرالدین صدر، سید محمدتقی خوانساری، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی،
آخوند ملاعلی همدانی، آخوند میرزا محمد همدانی، آقا میرزا علی ادیب، شیخ
محمدتقی بافقی و شیخ ابوالقاسم قمی (کبیر) در قم و نجف موجب شد تا این
شخصیت برجسته حوزه علمیه قم رشد یابد، در سن ۲۵ سالگی به اجتهاد برسد و خود
موجب پرورش بزرگانی مانند حضرات آیات و حجج اسلام مطهری، فاضل لنکرانی،
سید مصطفی خمینی، مشکینی، امجد، فاطمی نیا، حیدری کاشانی، احمدی یزدی،
معزّی و حسینی کاشانی شود.
آیتالله بهاءالدینی در مدارس و مکانهای
مختلف تدریس داشت و از یک ساعت قبل از اذان صبح مشغول بود، سپس نماز صبح
را میخواند و تا شب، مشغول درس و بحث میشد. بسیاری از بزرگان امروز از
شاگردان او هستند. وی به تفکر زیاد، بیشتر از نقل اقوال و بحث در اقوال
اهمیت میداد. باید گفت ایشان بیشتر اهل تفکر بود و به شاگردان خود بینش
میداد.
معظمله در پرورش شاگردان خود، به گونهای تدریس میکرد و
آنان را پرورش میداد که حداکثر در یک تا دو سال، مباحث اصلی فقه،
دستگیرشان میشد و همین امر آنان را به مرحله اجتهاد میرساند. به بیان
دیگر ایشان تلاش داشت تا شاگردان به مباحث اصلی بپردازند و از پرداختن در
فروعات و هدر دادن زمان، بپرهیزند.
وی البته از بدو تولد در قم، در
دامان پدری پرهیزکار بود که ارتباطی مستمر با قرآن داشت و روزی تا ۱۵ جزء
تلاوت میکرد و به علت این انس زیاد، آیات را میشناخت و به «کشف الآیات
علما»، شهرت یافته بود.
او تا آنجا به امام خمینی ارادت داشت که
میفرمود: حاج آقا روح الله فقط به درد مرجعیت نمیخورد، بلکه به درد هر
کاری میخورد ... بعد از انبیاء و اولیاء، کره زمین شخصیتی مثل امام ندیده
بود.
علاقه ایشان به حضرت امام تا جایی بود که وقتی در سال ۱۳۴۲،
یکی از درسهای سطح عالی ایشان با کلاس حضرت امام، همزمان شد، وی برای
احترام و تقویت کلاس امام، درس خود را تعطیل فرمود.
این عارف کامل
همچنین در فاصله سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۷ میفرمود بعد از امام اگر بشود به
کسی اعتماد کرد، به این سید است ... ایشان از همه افراد به امام نزدیکتر
است ... کسی که ما به او امیدواریم، آقای خامنهای است ... باید به او کمک
کرد تا تنها نباشد.
و حضرت آقا هم در سفرهای متعدد به قم، به محضر
آیتالله بهاءالدینی شرفیاب میشدند و حتی در یکی از سفرها، از زیارت صبح
زود مسجد جمکران، به منزل ایشان رفتند و صبحانه را با آیت الله بهاءالدینی
میل کردند.
جذبه این مرد الهی، رفتار و اخلاق عملی او بود. او در
سالهای دفاع مقدس، با وجود بیماری و کهولت سن، بارها در مناطق عملیاتی
دفاع مقدس حضور یافت و موجب تقویت روحیه رزمندگان اسلامی میشد.
نقل
است که روزی فردی در محضرش، از ایشان خواست تا دعا کنند تا او آدم شود!
آیت الله بهاءالدینی اما با شیرین زبانی خاصی فرمود: با دعا کسی آدم
نمیشود!
ایشان همچنین درجواب سئوال مشابهی درباره چگونگی آدم شدن،
باز هم لبخند ملیحی زد و فرمود: چه امر مشکل و مهمی! ما که هنوز به آن
نرسیدهایم! کار سادهای نیست.
همچنین سیره مهم زندگی این عارف
برجسته، توجه به عموم مردم و حتی مردم عادی در حیات و ممات بود. حکایت است
که ایشان هرگاه به قبرستان میرفت، ابتدا برای دقایقی در کنار در ورودی
قبرستان توقف میکرد و فاتحهای نثار میفرمود؛ اما روزی ایشان به سرعت
وارد قبرستان شد و در کنار یکی از قبرها نشست. وقتی دلیل را از ایشان جویا
شدند، فرمود: «صاحب قبر در عذاب سختی بود. گفتم شاید نشست ما موجب شود که
تخفیفی برای او حاصل شود که البته بیتاثیر هم نبود.»
همچنین ثبت
است که اواخر عمر شریفش، بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد و وقتی از
مجاری تنفسی ایشان عکس گرفتند، مشخص شد که مجاری تنفسی معظم له، سالم و
طبیعی و بدون عارضه است.
از دیگر کرامات این عالم عامل، میتوان به این مورد اشاره کرد:
«حکایت
است که روزی در باغی پیاده روی میکردند که گوشه عمامهشان به شاخه درختی
گیر میکند و موجب تحریک زنبورها از داخل کندوی عسل میشود. در آن روز، ۱۹
نیش زنبور بر سر و صورت ایشان نقش میبندد که شدتش به حدی بوده که موجب ضعف
عمومی بدن ایشان میشود و به سه روز تعطیلی درس میانجامد.»
ایشان
چندی بعد درباره این حادثه به ظاهر ناگوار فرمود: «حادثه آن روز خوب بود و
برای ما خیر عظیمی داشت. خدا چنین خواست تا بیماری سختی که داشتیم، به
وسیله نیش زنبورها درمان شود.»
روزی نیز در محضرش سخن از شعر و
شاعری شد، فرمود: «بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت علیهم السلام و بهویژه
شخصیت امیرالمومنین (ع) شنیدهام؛ ولی برای بنده هیچ شعری به اندازه شعر
شهریار جذابیت نداشته است. به همین دلیل برایش دعا کردم و دیدم که برزخ را
از او برداشتند.»
همچنین مدتی در قنوت نمازش تنها دعای «اللهم کُن
لولیک ... » را میخواند. وقتی علت را پرسیدند، فرمود: حضرت پیغام دادند در
قنوت برای من دعا کنید.
این فقیه اخلاقی و سالک الی الله سرانجام
در مانند چنین روزی و پس از نزدیک به ۹ دهه عمر ب اعزت و در کمال ساده
زیستی، به ملکوت اعلی پیوست و در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه
(س) و در جوار مرقد مطهر تعدادی از استادان و شاگردانش به خاک سپرده شد.
پس از ارتحال ایشان، رهبر انقلاب پیام تسلیتی به این شرح صادر فرمودند:
بسم الله الرحمن الرحیم
با
تاسف و اندوه خبر یافتیم که عالم ربّانى و فقیه عارف و پارسا حضرت
آیتاللّه حاج آقا رضا بهاءالدینى قدّس الله روحه دار فانى را وداع گفته و
به جوار رحمت حق پیوسته است. براى حوزه علمیه قم و روحانیت معظم اسلام،
این ضایعهای بىجبران و فقدانى دردناک است. این عالم بزرگ از جمله
نوادرى بود که همواره در حوزههاى علمیه همچون ستاره درخشان معنویت و
عرفان، راهنماى خواص و مایه دلگرمى و امید برجستگاناند.
مقام رفیع
اخلاقى و معنوى آن بزرگمرد، موجب آن بود که هر کلمه و اشاره او چون برقى
در چشم ارادتمندانش بدرخشد و دریچهاى به عوالم معنا بگشاید. مجلس او
همواره معراج روح مستعدّ فضلاى جوانى بود که مىخواستند علم دین را با صفاى
عطرآگین عرفان دینى توأم سازند. معلّم اخلاق و سالک إلى اللّه بود و صحبت
نورانى و کلام رازگشاى او، دل مستعد را در یاد خدا مستغرق مىکرد.
پیر
مراد جوانان پاکباز جبهه و جنگ در دوران دفاع مقدس و شمع محفل بسیجیانِ
عاشق بود و بارها صفوف مقدم جبههها را با حضور خود نورانیت مضاعف بخشید.
این
عالم کهنسال و مراد و مقبولِ فضلاء و علماء، عمر با برکت و پرفیض خود را
در بهشتى از پارسایى و زندگى زاهدانه، در کنج محقّر خانهاى که دهها سال
شاهد غناى معنوى صاحبش بود به سر آورد و بى اعتنایى حقیقى به زخارف
ناپایدار دنیوى را که سیره همه صاحبدلان برجسته حوزه هاى علمیه است،
درس ماندگار خود ساخت.
همانطور که حیات مبارک آن اسوه پارسایى و
تقوا، در حوزه علمیه قم برجسته و محسوس بود، ضایعه وفات ایشان نیز در آن
حوزه عظیمالشّأن بسى بزرگ و سنگین است.
اینجانب این مصیبت دردناک
را به حضرت بقیت اللّه الاعظم أرواحنا فداه و به همه اعاظم و اعلام
حوزههاى علمیه و نیز به فضلاى جوان و طلّاب پاکنهاد و همه دلهاى سرشار
از شور و شوق معنویت و حضور، و نیز به خاندان معظم و فرزندان مکرّم و دیگر
بازماندگان ایشان تسلیت مىگویم و علو مقام روح مطهر آن عبد صالح را در
درجات قرب، از حضرت حق متعال مسألت مىنمایم.
سید علی خامنه ای
۲۸ تیر ماه ۱۳۷۶
قانون لطیف خداوند حکیم،
همانند دیگر قوانین روحبخش الهی جریان همارهی زندگی را به سر منزل
مقصود رهنمون است. در قرن حاضر با جریان سازیهای فعال مکاتب دستساز
استکبار هجمههای تندی به قوانین اسلام شده است که بیشترین سهم
هجمهها متوجه عفاف وحجاب است.
پرسش اساسی این است که علت این
تهاجمهای برنامهریزی شده چیست؟ در این قانون روحبخش و روانبخش الهی
که شاکله خانواده و در مرتبهای فراتر جامعه را حافظ است چه نهفته است
که غرب سالیان سال است که چشم طمع به زدودن اصل آن و چون نتوانست
دچار حواشی و آمیختگی نماید تا از اصالت آن بکاهد. در این اصل
اسلامی چه ماهیتی وجود دارد که آستانه تحمل برخی را تا بدان درجه
زایل کرده است که عمده تلاشهای مادی و فکری خود را در اتاقهای
بی فکری معطوف عفاف و حجاب ساختهاند؟
شبهه ای که از سر تحقیق
است به خوبی باید پاسخ داده شود اما متوجه شبهه پراکنی مکاتب
دستساز دشمن نیز باید بود و جلوی رشد روزافزون این بدحجابی و
بیحجابی را با کارفکری و فرهنگی به موقع گرفت. مسئله مهم دیگر روشنسازی
برخی در داخل است که به غلط گفتمان نامفهوم و غیر منطقی دشمن را باز
نشر میکنند با این مضمون که مشکل کنونی جامعه ما حجاب نیست یا دو
تارموی جوان مسئله ما نیست! که بازی دشمن از دو تارمو به ریشه رسیده
است جدای از این اتفاقا یکی از مسائل مشکل ساز جامعه ما همین است که اگر
گفتمانپر برکت انقلاب بازگشایی شود و گفتمان جعلی اصلاحات و تعدیلاتی
که روح اسلامی ندارد وبا هویت انقلاب فاصله دارد کنار رود قطعا
نتایج نورانی انقلاب بیش از پیش نشان داده خواهد شد برخی متاسفانه
به جد در تلاشند تا فرهنگ منسوخ غرب را با همان چالشها و افت و
خیزها در جامعه پیاده کنند حال آنکه غرب در گفتمان پوسیده خود
به انتها رسیده و باخته است و ما با فاصله گرفتن از حقیقت فرهنگی جامعه
خود در حال زنده کردن همان فرهنگ منسوخ هستیم که به گواه آمار
همان جوامع غربی خانواده دیگر مفهومی در غرب ندارد و این حجم
فحشاء و بی قانونی نمود آن است.
و پرسش اساسی دوم که همپای سوال
اول باید به آن پراخته شود انفعال جامعه اسلامی، دولت و نهادهای
مرتبط با این امر است گرچه صحیح تر این که نهادی در جامعه اسلامی
وجود ندارد که در این مهم سهیم نباشد. چرا که حجاب با شعاع نوری
خود و با شمولیت حکمی خود آحاد جامعه را در بر میگیرد و امری که
متوجه تک تک افراد جامعه باشد مسئولیت مضاعفی را متوجه جامعه میکند.
با گذشتن سه دهه از عمر شریف انقلاب شکوهمند اسلامی سوالات
اساسی مطرح است که چرا در این سالها دولتها و خصوصا نهادهای فرهنگی
به خوبی تلقی درست و درمانی از حجاب نداشتهاند و برنامه منظم و دقیق
نداشتهاند تا گفته شود با تلاشهای دشمن برابری کرده باشد؟
قانون شریف حجاب قانونی زندگی بخش و منطقی و با زوایای روشن و قابل
درک برای حیات انسانی است و اما انفعال سالهای گذشته قابل اغماض نیست.
هنوز که هنوز است در نهادها و ادارات و موسسات دولتی بحث حجاب و
عفاف پیگیری نشده است و متاسفانه آنچه در دید و بازدید هرروزه
مردم در این نهادهاست نیروی انسانی است که نمونه کار و تلاشهای
بیگانه است با پوششی بیگانه از روح تعالیم اسلامی و حضور این حجم از
بدحجابی در موسسات درون یک دولت به روشنی نشانگر تلاشهای آن دولت
در جاریسازی حجاب است!
در نگاهی دقیقتر قبح شکنی که این
حضور به همراه دارد و پدیده عادت دادن مردم به دیدن
بدحجابهای نشسته پشت میزهای مسئولیت است و این در حالی است که نیروهای
مومن و انقلابی و اسلامی در این ارگانها جایگاهی نداشته و
ندارند...
از این دردناک تر حضور زنانی در مسئولیتها و
پستهای کلیدی است که برای حفظ پست و میز خود هم که شده به ظاهر محجبه
اند اما بلندگو و تریبون دشمناناند و بر طبل بیعاری می دمند
و گاه به دلیل نفوذ خانوادگی سیاسی که دارند آن چنان پا از گلیم
خود فراتر مینهند که برای هر شنوندهای این سوال پیش میآید که
اگر این رفتار و این حرفها از یک انسان معمولی در این جامعه سر میزد چه
برخوردی با او میشد؟!
مسئله عفاف و حجاب بصورت یک قانون ملی
پیگیری شایستهای نشده است و اینکه در حوزه هنر و سینما حجاب به شوخی
زنندهای تبدیل شده و سنت شکنی است، اگر هنرمندی را با حجاب معمولی
در گیشهها ببینیم. در جشنواره بین المللی و خبر ساز فجر که به نام
انقلاب اسلامی فجر خوانده شده است بازیگرانی که در ویترین جامعه قرار
دارند با پوششهایی نامرسوم و دور از باور و با حرمت شکنی بی نظیر
حضور می یابند و برای نسل جوان چگونه پاسخگو میتوان بود؟ چگونه و به
چه جرئتی سینمای ما به ترویج بدحجابی می پردازد و حضور بانوان و
آقایان بازیگر با حداقل پوشش جامعه اسلامی اتفاق نمی افتد؟!
و
معلوم است مادامی که سپردن نهادهای فرهنگ ساز به دست هر نااهل و
غیر متخصص غیر متعهدی مانند توپ بازی بین جناحها تبدیل به یک عادت
تکراری ناخوشایند میشود، هیچ عقلانیتی حوزه فرهنگ این جامعه را
اداره نمیکند و وزارت ارشاد در تمام ادوار به مرور زمان کارآیی
خود را از دست داده و کاملا تغییر کاربری و ماهیت میدهد و
میشود ضد ارشاد اسلامی! آن دیگری میشود ضد تبلیغات اسلامی!
آن دیگری میشود ضد شهید! و قس علیهذا!
علت اصلی و اساسی وضعیت کنونی، بیشتر از دلایل دیگر عدم توافق و تفاهم و نداشتن یک فکر مشترک و اصیل در امر حجاب است!
تا
جایی انفعال در این امر مشهود و قابل رویت است که هر کسی حرفی میزند
و هر صاحب فکری نسخهای میپیچد و تا بدانجا زمام کار از دست عقلا
درمیرود که آنها هم که صاحب فکر و خط مشی نیستند اظهار نظر کرده و
هرج و مرجی در حوزه و حیطه حجاب به وجود می آید که ماحصلش را امروزه
کاملا واضح میتوانیم ببینیم!
تا جایی کم کاری شده است که شبههها
به اصالت و ریشه مساله حجاب رسیده است و برخی شبهه میکنند که آیات
حجاب واضح نیست! آیات حجاب مختص زنان پیامبر است! آیات حجاب برای مومنین
است پس چه اجباری وجود دارد که همه مومن و محجبه باشند؟!...
در
حالیکه انتظار میرفت بعد از سی و چند سال آنقدر در مباحث
روانشناختی و جامعه شناسی و مباحث ایدئولوژی کار کرده باشیم، تبیین
کرده باشیم که جامعه خود خواهان حجاب و عفاف برای سلامتی روحی و روانی
عموم مردم باشد.
اما به جای تبیین و بالابردن آگاهی و رشد
فکری عقلانی مردم، پای ماهوارهها و بازیهای رایانهای و فیلمهای مبتذل
ساخت داخل! و برداشتن فیلترینگ شبکههای اجتماعی هرزه نگار، به
خانههای مردم باز شد و گاهی صدا و سیما هم به بهانه های واهی
همصدا با این جریان گشته و با اضافه کردن یک روحانی و خواندن
چندتا حدیث کلاه شرعی بر سر ماجرا گذاشت!
عدم توجه به مقام و جایگاه زن نیز علت بزرگ تمام این اتفاقات شوم است که بسیار از آن گفته و نوشتهایم و کو گوش شنوا؟!...
جدایی
نادر از سیمین در این دولت عینیت یافت و بیشترین هجم پیوستن
بازیگران به شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب رخ داد! در سریال
مناسبتی شبهای قدر، شخصیت مثبت و سفید و مذهبی به شکل چندش آمیز
نچسبی فیلم جدایی نادر و سیمین را به نامزدش هدیه داد! صدا و
سیما با آب و تاب در مهم ترین بخش خبری، اخبار جشنواره کن را پوشش
داد... و بعد جوان جامعه در اینترنت تصاویر شرمآور بازیگران زن را
در جشنواره کن دید و از خودش پرسید چرا تمام امکانات و
موفقیتها و لذتهای دنیا در این جامعه و در این نظام سهم
بدحجابها و بیحجابهاست؟!!!
با دقت و تامل در این مسائل
آدم حیرت زده میشود و به این نتیجه میرسد که اگر هنوز هم
راهپیماییها و مراسمات شبهای قدر و اعتکافها و راهیان نور و...
پابرجاست، از امدادهای غیبی خداوند و برکت خون شهیدان و صداقت
رهبری نظام است که جوانان را پایبند انقلاب نگه داشته است.
و
این همان پرسشی است که دشمنان نظام هم دارند که با این همه کارشکنی و
امواج مخرب و توطئه و دسیسه در میدان جنگ نرم چطور هنوز این انقلاب
پابرجاست! اما چون آنها نمیتوانند معنای امداد غیبی و برکت خون
شهدا و جایگاه رهبری را در قلوب مومنین بفهمند درمانده میشوند
و هرگز به جواب نمیرسند...
اما نکتهای که میشود در آخر
به صورت کلیدی مطرح کرد و در آن تامل نمود این است که بازیگران و
خوانندهها و ... آلت دستی بیش نیستند که دشمن با آنها خیمه
شببازی راه می اندازد ولی مسئولین چه؟!
آیا آنها نیز آلت
دست دشمن اند که علیرغم تاکیدات فراوان بالاترین مقام و عالی ترین
شخصیت نظام بر حضور جوانان انقلابی از صدر تا ذیل در پستهای کلیدی و
فعالیتهای تبلغاتی و فرهنگی – هنری، دقیقا برعکس فرمایش ایشان عمل کرده
و جوان انقلابی را منزوی کرده و جوانان (اگر نگوییم لاابالی بی درد
بی دغدغه باید بگوییم قطعا غافل و آلت دست دشمن گشته) را بر سر
کار میآورند ؟!
صحبت از حجاب و عفاف است! همان که لیلای فیلم لطیفی گفت در گذشتهی خویش جور دیگری رعایت میکرده و اصلا از آن پشیمان نیست!
عفاف
که زن و مرد ندارد، زمان و مکان نمی شناسد و از یک تقوای درونی
دستور می گیرد... اما حجاب! اصل فراموش شده مظلوم ! حقی الهی که به
هیچ فتوا و نظریه و شرایطی منسوخ نمیشود و گاه واجب و فرض میگردد که
زن (اگر زن باشد) برای حراست از حق الهی خویش سالها در کنج خانه اش
بنشیند تا دوران کشف حجاب (که انگار طولانی شده) بگذرد!
همیشه
یک ایدئولوژی با بانیان و تابعانش شناخته میشود. مثلا در دوران
پرافتخار و باشکوه دفاع مقدس این حضور خیل جوانان در جبههها بود
که ایدئولوژی دفاع و جهاد را به دنیا معرفی میکرد. حالا
ایدئولوژی حجاب با چه کسانی قرار است شناخته شود؟!
باورمندان
حقیقی که در انزوایند و نظام طبقاتی دوران ساسانیها دوباره بر
جامعه حکمفرماست و آقازادهها با ماشینهای گرانقیمت خود در
خیابانهای همین جامعه رژه قدرت میدهند و آن آقازاده های دیگر که
با منافقین و فتنه گران به گپ و گفت و خنده و ریشخند مقدسات می
نشینند و در همین ام القرای جهان اسلام خون به دل مومنین میکنند و
در تمام عزل و نصبها و سهمیه بندیهای قبولی دانشگاهها در سطوح
عالی تا جذب نیروی انسانی برای کار در تمام مناصب، افراد مومن و
انقلابی و مهجور و گمنام، سهمی ندارند!
سهم آنها همین قدر است
که در فیلمهای ساخته شده برای جشنوارههای آنطرف آبها (که انگار حلوا
خیرات میکنند برای کارگردانهایش که نان و نمک این سرزمین را
خوردهاند و نمکدان شکستهاند)؛ نقش آدمهای متحجر بدبخت را
بازی کنند که زنهایشان، خواهران و مادرانشان انسانهایی بدبخت و
بیسواد و تو سری خور هستند!
معلوم است وقتی بانی و تابع یک
ایدئولوژی در صحنه نباشد، آن فکر و آن باور هر چقدر هم که اصیل به
سخره گرفته میشود و کم کم طوری به جهان ارائه میشود که آنگونه نیست!
اینگونه میشود که باید گفت از ماست که بر ماست!