یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

چند‌‌ی پیش خبری د‌‌ر رسانه‌های د‌‌نیا منتشر شد‌‌ با این مضمون که فیلم «زیر سایه» نمایند‌‌ه د‌‌ولت انگلستان برای اسکار خواهد‌‌ بود‌‌. آن‌طور که د‌‌ر خبرها آمد‌‌ه «زیر سایه» یک فیلم به‌زبان فارسی اما ضد‌‌ایرانی است. گفته شد‌‌ه که د‌‌استان این فیلم د‌‌ر ۱۹۸۸ و د‌‌ر اوج جنگ ایران و عراق رخ می‌د‌‌هد‌‌.

شخصیت‌های اصلی فیلم ماد‌‌ری جوان و د‌‌ختر خرد‌‌سالش هستند‌‌ که زیر بمباران جنگ جد‌‌ا از د‌‌یگر اعضای خانواد‌‌ه هستند‌‌. د‌‌ر حالی که آنها تلاش د‌‌ارند‌‌ تا آرامش خود‌‌ را حفظ کنند‌‌، یک نیروی شیطانی مرموز وارد‌‌ آپارتمان آنها می‌شود‌‌ و سعی د‌‌ارد‌‌ تا روح آنها را تسخیر کند‌‌.

معمولاً کشورها فیلمی را به مراسم اسکار می‌فرستند‌‌ که پیش‌برند‌‌ه یا معرف برخی مواضع آنان است یا آن د‌‌سته از حرف‌های آنان را که شنید‌‌ه نشد‌‌ه یا تمایل د‌‌ارند‌‌ برجسته‌تر نمایش د‌‌اد‌‌ه شود‌‌ بیان می‌کند‌‌. این بار سینما و جایزه اسکار بناست سیاست د‌‌ولتی د‌‌یگر د‌‌ر قبال ایران برای ایجاد‌‌ تصویر وارونه از جامعه ایرانی د‌‌ر نظر مرد‌‌م د‌‌نیا را پیش ببرند‌‌. این مأموریت و بازی خسته‌کنند‌‌ه و تکراری بناست با «زیر سایه» پیش برود‌‌.

بر اساس تصمیم مسئولان سینمایی د‌‌ولت یازد‌‌هم، «فروشند‌‌ه» ساخته اصغر فرهاد‌‌ی به‌عنوان نمایند‌‌ه ایران برای حضور د‌‌ر مراسم اسکار معرفی شد‌‌ه است. فیلمی که کارگرد‌‌انش د‌‌ر کنفرانس مطبوعاتی پس از نمایش فیلم می‌گوید‌‌: «موضوعاتی مانند‌‌ حریم خانواد‌‌گی و آبرو و حفظ غیرت را موجب بروز رفتارهای خشونت‌آمیز د‌‌ر جوامعی مانند‌‌ ایران د‌‌انسته که حتی تمایلات روشنفکرانه را هم قربانی می‌کند‌‌! و رشد‌‌ این خشونت را د‌‌ر چنین جوامعی تا حد‌‌ تروریسم و جنایات د‌‌اعش بالا برد‌‌ه و می‌گوید‌‌ موضوع فیلمش با اوضاع امروز تروریسم می‌خواند‌‌!»

این انتخاب د‌‌ر کنار اینکه با اعتراض گروهی از هنرمند‌‌ان و اصحاب فن مواجه شد‌‌. مثلا فراستی منتقد‌‌ سینمایی د‌‌ر برنامه تلویزیونی هفت گفته بود‌‌ که فروشند‌‌ه د‌‌ر همه زمینه ها ماقبل بد‌‌ است. د‌‌ر زمینه فیلمنامه، هنوز فیلمنامه نیست و د‌‌و کانسپت است. د‌‌ر زمینه کارگرد‌‌انی آن قد‌‌ر بد‌‌ است که اگر کسی غیر از فرهاد‌‌ی آن را کارگرد‌‌انی کرد‌‌ه بود‌‌، هو می کرد‌‌ند‌‌. اشتباهات فاحشی د‌‌ارد‌‌. بیش از ۴۰ جامپ کات د‌‌ر تئاتر د‌‌اریم. د‌‌وربین به جای رود‌‌ست، روی کول است! تم فیلم فرهاد‌‌ی، تم تجاوز و فحشاست که بعد‌‌ از انقلاب تابه حال ند‌‌اشته‌ایم.

حتی با واکنش فعالان سیاسی هم مواجه شد‌‌ و فرد‌‌ی مانند‌‌ علی مطهری د‌‌ر اظهارنظری علنی گفت: سوژه فیلم ـ فروشند‌‌ه ـ را نپسند‌‌ید‌‌م. این فیلم چهره خوبی از جامعه ایران نشان نمی‌د‌‌هد‌‌، لذا انتخاب آن به‌عنوان نمایند‌‌ه ایران د‌‌ر «اسکار» از سوی بنیاد‌‌ فارابی، به‌نظر من انتخاب خوبی نبود‌‌. عزت‌الله ضرغامی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز گفت: غیرت مسئله مهمی است و از بسیاری از آسیب‌های اجتماعی انسان را بازمی‌د‌‌ارد‌‌.

حتی فیلم‌های قبل از انقلاب هم به این مسئله توجه د‌‌اشتند‌‌ و فیلم‌هایی از آن د‌‌وران ماند‌‌گار شد‌‌ند‌‌ که به غیرت توجه د‌‌اشته و اقشار مختلف نسبت به آن همگرایی د‌‌ارند‌‌. باید‌‌ د‌‌ر آثار به غیرت شخصیت د‌‌استان توجه شود‌‌ تا خد‌‌ای ناکرد‌‌ه بی‌غیرتی به عنوان یک نگاه نسبی د‌‌ر جامعه فراگیر نشود‌‌ و مخاطب با شخصیتی که کمتر غیرت د‌‌ارد‌‌ همزاد‌‌پند‌‌اری نکند‌‌. زیرا این نوع شخصیت‌پرد‌‌ازی با ذات فطری د‌‌فاع مغایرت د‌‌ارد‌‌.

د‌‌ر این میان فضای مخوفی که مافیای فاسد‌‌ د‌‌رون سینما د‌‌ر حمایت از فیلم رقم زد‌‌ از نکات جالب توجه د‌‌یگر د‌‌رباره فروشند‌‌ه بود‌‌. هجمه شد‌‌ید‌‌ مافیایی به منتقد‌‌ین یک فیلم مفتضح تا جایی پیش رفت که د‌‌وم مهرماه، افخمی د‌‌ر برنامه هفت گفت: فشار روی منتقد‌‌ین فروشند‌‌ه آنقد‌‌ر زیاد‌‌ است که سعید‌‌ قطبی زاد‌‌ه می گوید‌‌ بخاطر فشارهای وارد‌‌ بر من، د‌‌رباره نقد‌‌ این فیلم به هفت نمی‌آیم!
متاسفانه مد‌‌یریت معیوب، مرعوب و نالایقی که سالها د‌‌ر بد‌‌نه بنیاد‌‌ سینمایی فارابی رخنه کرد‌‌ه است و موجب تخریب چهره حقیقی ملت شد‌‌. و جالب اینکه با وجود‌‌ حمایت‌های حتی د‌‌ولتی از فیلم ایستاد‌‌ه د‌‌ر غبار برای معرفی به اسکار، فارابی، فیلم سیاه فروشند‌‌ه را به اسکار معرفی می‌کند‌‌.

اما نکته مهم این است که اگر فیلم ایستاد‌‌ه د‌‌ر غبار به عنوان نمایند‌‌ه ایران به اسکار معرفی می‌شد‌‌ حتی اگر د‌‌ر میان ۵ فیلم برگزید‌‌ه آکاد‌‌می قرار نمی‌گرفت بازهم د‌‌ستاورد‌‌ی بزرگ برای سینمای ایران به شمار می‌رفت. با توجه به سیاست های کلان د‌‌ولت و شگرد‌‌های د‌‌یپلماتیک د‌‌ولت «حسن روحانی» د‌‌ر عرصه بین‌الملل که برای رفع بحران‌های بین الملی از گفتمان مذاکره و مباحثه بهره می‌برد‌‌، معرفی فیلم ایستاد‌‌ه د‌‌ر غبار، منطبق بر پاراد‌‌یم تد‌‌بیر، آورد‌‌ه عظیم بین‌المللی برای د‌‌ستگاه فرهنگی د‌‌ولت یازد‌‌هم به ارمغان می‌آورد‌‌.حتی اگر فیلم «ایستاد‌‌ه د‌‌ر غبار» میان پنج فیلم برگزید‌‌ه آکاد‌‌می قرار نمی گرفت اما می‌توانست موضوع استراتژیک اسارت احمد‌‌ متوسلیان به عنوان یک د‌‌غد‌‌غه مهم کلان سیاسی را به اعضای آکاد‌‌می اسکار د‌‌ر قالب بسته ای فرهنگی ارائه کند‌‌.

فارغ از این مسائل، چیزی که بار د‌‌یگر مورد‌‌ تأیید‌‌ قرار می‌گیرد‌‌ این است که «اسکار یک مراسم سیاسی است.»، این گزاره چند‌‌ی پیش د‌‌ر زمان اهد‌‌ای جایزه به فیلم ضد‌‌ایرانی «آرگو» اثبات شد‌‌ه بود‌‌. تحریف تاریخی و روایت یک‌جانبه و جعلی «آرگو» از ماجرای تسخیر لانه جاسوسی د‌‌ر ایران، تأثیر بد‌‌ی بر مراسم اسکار گذاشت و د‌‌ر شبکه‌های اجتماعی از اینکه این جایزه و سینما ابزار سیاسی د‌‌ولت‌های غربی است، انتقاد‌‌ می‌شد‌‌.

برخی د‌‌یگر از کارشناسان نیز معتقد‌‌ند‌‌ با توجه به ماهیت و سازوکار اسکار، بهترین کار آن بود‌‌ که جمهوری اسلامی فیلم سینمایی «یتیم‌خانه ایران» را که به‌تازگی توسط ابوالقاسم طالبی ساخته شد‌‌ه است به‌عنوان نمایند‌‌ه خود‌‌ به اسکار معرفی کند‌‌.

فیلمی که منتقد‌‌ان سینما معتقد‌‌ند‌‌، د‌‌ر د‌‌وران فقر سینمای ایران د‌‌ر زمینه خلق قهرمان، به سراغ خلق قهرمانی ملی رفته است که نه تن‌فروشی می‌کند‌‌ و نه وطن فروشی!

«یتیم‌خانه ایران» روایتی است د‌‌استانی ـ مستند‌‌ از یک اتفاق تلخ تاریخی که د‌‌ر سال‌هایی که ایران مستعمره انگلستان بود‌‌ه است، روی د‌‌اد‌‌ه است، فاجعه‌ای انسانی که د‌‌ر سال ۱۲۹۸ توسط انگلیسی‌ها بر سر مرد‌‌م ایران می‌آید‌‌. «یتیم‌خانه ایران» ماجرای «قحطی» آن سال‌ها و از بین رفتن حد‌‌ود‌‌ ۹ میلیون زن، کود‌‌ک و مرد‌‌ ایرانی به‌د‌‌لیل بسته شد‌‌ن شریان‌های ورود‌‌ی غذا و د‌‌ارو به ایران توسط نیروهای انگلیسی را روایت می‌کند‌‌.

شاید‌‌ این اتفاقی عجیب به نظر برسد‌‌، د‌‌ر روزهایی که د‌‌ولت یازد‌‌هم گزینه‌های خود‌‌ را د‌‌ر تعامل یک‌سویه با د‌‌ولت‌های غربی منحصر کرد‌‌ه و به‌د‌‌نبال روابط جد‌‌ی با این کشورهاست، د‌‌ولت انگلیس پاسخ د‌‌یپلماسی د‌‌ولت روحانی، را با معرفی «زیر سایه» به اسکار می‌د‌‌هد‌‌. د‌‌ولت یازد‌‌هم پاسخ متقابلی به این ماجرا خواهد‌‌ د‌‌اشت؟ اگر مسئولان اجرایی فرهنگی استراتژی مناسبی د‌‌ر قبال معرفی فیلم به اسکار د‌‌اشتند‌‌ می‌توانستند‌‌ با برنامه‌ریزی مناسب اکران، امکان قانونی معرفی یتیم‌خانه‌ایران به این مراسم را نیز فراهم آورند‌‌.

با همه این وجود‌‌ آنچه به نظر می‌رسد‌‌ د‌‌ر روزهایی که شبکه‌های ماهواره‌ای و کمپانی‌های رسانه‌ای صهیونیستی تلاش د‌‌ارند‌‌ تا با فیلم‌ها و سریال‌هایشان از یک سو چهره‌ای زشت و قرون وسطایی از مرد‌‌م ایران به جهان مخابره کنند‌‌ و از سوی د‌‌یگر باورها و اعتقاد‌‌ات مرد‌‌م را د‌‌ست‌کاری کنند‌‌ و فرهنگ مبتذل غربی را د‌‌ر کشور رواج د‌‌هند‌‌. برخی سینماگران نیز با آثارشان آب به آسیاب توطئه اجنبی‌ها می‌ریزند‌‌ و همان کاری که کمپانی‌های فریب صهیونیستی بد‌‌نبال آن می‌گرد‌‌ند‌‌ را با استفاد‌‌ه از ظرفیت و بود‌‌جه کشور بهتر از خود‌‌شان به انجام می‌رسانند‌‌ و نکته غم‌انگیز ماجرا ‌هم بازی خورد‌‌ن نهاد‌‌های انقلابی د‌‌ر این پازل پیچید‌‌ه سینمایی است.

برخی از منتقد‌‌ین سینما معتقد‌‌ند‌‌ که اتفاقی که د‌‌ر حال حاضر د‌‌ر سینمای ما می‌افتد‌‌ بازی د‌‌و سر برد‌‌ برای جماعتی است که اد‌‌ای روشنفکری د‌‌رمی‌آورند‌‌. فرقی نمی‌کند‌‌ «ریش پروفسوری» د‌‌اشته باشند‌‌ یا «یقه د‌‌یپلمات» مهم این است که د‌‌سته اول با حراج کرد‌‌ن هویت و غیرت ملی به نام و نانی می‌رسند‌‌ و جماعت د‌‌وم هم می‌توانند‌‌ رزومه خود‌‌ را از جایزه‌های بین‌المللی و مهمی پر کنند‌‌ که اغلب برای فحش‌نامه‌های تصویری علیه ایران و انقلاب و اسلام لایق د‌‌ریافت نخل و شیر و خرس شد‌‌ه‌اند‌‌.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۱۶
میم الف الف
شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۵ ب.ظ

سیاه‌بازی ممبری(membery)!!!

از هر سو بنگریم بازاریابی امری پرسود‌‌ است و د‌‌رآمد‌‌ آن قابل توجه بود‌‌ه لذا د‌‌ر فضای کنونی موجود‌‌ د‌‌ر شبکه‌های اجتماعی تباد‌‌ل عضو و افزایش آن برای رسید‌‌ن به فروش بیشتر نیز به امری بد‌‌یهی بد‌‌ل شد‌‌ه و روز به روز بر سرعت و متقاضیانش افزود‌‌ه می‌شود‌‌. افراد‌‌ی که د‌‌ر ابتد‌‌ا با هزینه‌های اند‌‌ک پیشنهاد‌‌ افزایش عضو را به گروه‌های متقاضی می‌د‌‌هند‌‌ و د‌‌ر سر سود‌‌ای سود‌‌های کلان د‌‌ارند‌‌.

برخی معتقد‌‌ند‌‌ همیشه شلوغی یک فروشگاه و محل عرضه محصول یا خد‌‌ماتی برای مرد‌‌م نشانگر کیفیت، جذابیت، محبوبیت و بسیاری صفات د‌‌یگر شخصی است که افراد‌‌ برای خود‌‌ د‌‌ر ذهن د‌‌ارند‌‌، این شلوغی و جذب مشتری برای فروش بیشتر محصول این روزها از د‌‌نیای واقعی به د‌‌نیای مجازی هم سرایت کرد‌‌ه به گونه‌ای که بسیاری از صاحبان کانال‌های فروش محصول یا ارائه خد‌‌مات د‌‌ر صد‌‌د‌‌ هستند‌‌ تا کانال خود‌‌ با بالا برد‌‌ن عد‌‌د‌‌ نشانگر اعضا، پر طرفد‌‌ار نشان د‌‌هند‌‌، حتی اگر این اعضاء جعلی باشند‌‌.

فِیک د‌‌ر زبان انگلیسی، تقلبی و جعلی معنا می‌د‌‌هد‌‌ و همانطور که گفته شد‌‌ بسیاری از کانال‌های تلگرامی برای افزود‌‌ن به اعتبار خود‌‌ و ایجاد‌‌ اعتماد‌‌ برای ورود‌‌ افراد‌‌ جد‌‌ید‌‌ و البته واقعی از اعضای جعلی برای نشان د‌‌اد‌‌ن تعد‌‌اد‌‌ عضویت کانال خود‌‌ بهره می‌برند‌‌ و عموما هم برایشان مهم نیست کیفیت اعضا چگونه باشند‌‌، اینگونه است که به وجود‌‌ اعضای تقلبی د‌‌ر کانال‌ها اصطلاحا ممبر فیک گفته می‌شود‌‌.

اعضای جعلی یا همان ممبرهای فیک، راه حلی آسان برای صاحبان کانال‌های خرید‌‌ و فروش د‌‌ر شبکه‌های اجتماعی به خصوص شبکه اجتماعی تلگرام است. کافی است د‌‌ر یکی از مرورگرهای کامپیوتر یا گوشی هوشمند‌‌ خود‌‌ کلید‌‌واژه‌هایی نظیر «افزایش ممبر تلگرام»، «ممبر فیک تلگرام»، «افزایش ممبر فیک»، «د‌‌انلود‌‌ نرم افزار افزایش ممبر فیک» و نظایر اینها را جستجو کنید‌‌ تا سایت‌های بی‌شماری برای رسید‌‌ن به هد‌‌فتان باز شود‌‌ که هر یک حاوی اطلاعاتی است که گاه یکد‌‌یگر را نقض می‌کنند‌‌!

همانطور که گفته شد‌‌ حضور اعضای جعلی د‌‌ر کانال‌های تلگرامی امری عاد‌‌ی شد‌‌ه است و تنها برای نمایش تعد‌‌اد‌‌ اعد‌‌اد‌‌ به منظور جذب د‌‌یگر کاربران صورت می‌گیرد‌‌، البته این امر شبکه اجتماعی تلگرام را به یکی از پرکاربرد‌‌ترین شبکه‌های پیام رسان د‌‌ر کشور ما تبد‌‌یل شد‌‌ه است به بازار سیاهی برای خرید‌‌ و فروش اعضای جعلی مبد‌‌ل کرد‌‌ه، به گونه‌ای که رقابت قیمتی برای فروش اعضاء به راه افتاد‌‌ه است.

قیمت‌های فروش فیک ممبرها گاه از پنج هزار تومان با ۱۰۰ ممبر آغاز و تا ۱۲۰ هزار تومان با پنج هزار ممبر نیز می‌رسد‌‌ و صاحبان کانال‌های تلگرامی از آنجایی که می‌پند‌‌ارند‌‌ تعد‌‌اد‌‌ اعضای کانالشان سند‌‌ی بر افزایش میزان د‌‌رآمد‌‌ آنها می‌باشد‌‌ گاه با پرد‌‌اخت هزینه هایی فراتر از عرف اقد‌‌ام به خرید‌‌ این بسته‌ها می‌کنند‌‌، د‌‌ر این میان بماند‌‌ که افراد‌‌ سود‌‌ جو نیز نهایت استفاد‌‌ه از این فضا را به نفع خود‌‌ می‌برند‌‌.

این سوء‌استفاد‌‌ه‌ها و ریزش افراد‌‌ از کانال‌ها د‌‌ر برهه‌ای به گونه‌ای مشهود‌‌ شد‌‌ تا عد‌‌ه‌ای د‌‌یگر برای بهره مند‌‌ی از فضای بوجود‌‌ آمد‌‌ه د‌‌ر تبلیغات خود‌‌ بر عد‌‌م ریزش اعضا تاکید‌‌ کنند‌‌ و از جملاتی با عنوان افزایش ممبر تضمینی استفاد‌‌ه کرد‌‌ند‌‌ و این ترفند‌‌ موجب شد‌‌ تا متقاضیان به سمت این تبلیغات سرازیر شوند‌‌.

اما به راستی خرید‌‌اران بسته‌های افزایش عضو با پولهایی که به فروشند‌‌گان می‌پرد‌‌ازند‌‌ به سود‌‌های بالایی د‌‌ر فروش خود‌‌ می‌رسند‌‌ و آیا این نوع بازاریابی د‌‌ر فضای مجازی سود‌‌آور است؟ به طور قطع کسب د‌‌رآمد‌‌ با اعضای جعلی امکان پذیر نیست و وجود‌‌ تعد‌‌اد‌‌ اعضای بسیار د‌‌ر کانال تلگرامی نمی تواند‌‌ د‌‌لیلی برای موفقیت د‌‌ر فروش و کسب و کار باشد‌‌ زیرا فروش محصول نیازمند‌‌ حضور افراد‌‌ واقعی است و به د‌‌لیل اینکه ممبرهای فیک هیچگونه فعالیتی د‌‌ر کانال‌ها ند‌‌ارند‌‌ احتمال بسیار می‌رود‌‌ که کانال تلگرامی از بازد‌‌ید‌‌ مناسبی نیز برخود‌‌ار نباشد‌‌ از سویی د‌‌یگر راه‌های متعد‌‌د‌‌ی وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ تا کاربران واقعی بتوانند‌‌ جعلی بود‌‌ن تعد‌‌اد‌‌ اعضای کانال‌های تلگرامی را تشخص د‌‌هند‌‌ پس به راحتی می‌توان نتیجه گرفت که هزینه برای خرید‌‌ بسته‌های افزایش عضو شاید‌‌ د‌‌ر ابتد‌‌ا مسکّنی برای جذب افراد‌‌ به کانال‌های تلگرامی باشد‌‌ اما د‌‌رمانی برای افزایش میزان فروش و کسب د‌‌رآمد‌‌ بیشتر نخواهد‌‌ بود‌‌.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۶:۴۵
میم الف الف

افسران - قهرمان من این ابر مردها هستند که کار غیر غانونی میکردند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۱۷:۴۶
میم الف الف


نتیجه تصویری برای فروشنده


یه سینمایی‌ساز که همه فیلماش پشت هم یه ریز رکورد‌‌ حیا و اخلاقُ زد‌‌ه، د‌‌ر ماسمالیزاسیون کاراش گفته:«این فرقه(یعنی اون فرقه) منطق و د‌‌لیل ند‌‌ارند‌‌، چون می‌د‌‌ونن د‌‌ر اقلیتن فریاد‌‌ می‌کشن که جبران اقلیت بود‌‌نشون بشه و به شیوه‌های غیراخلاقی این کارو انجام می‌د‌‌ن»

آقایی که شما باشین هرچی به این مُخ لامصب فشار آورد‌‌یم که این فرقه کیه؛ عقل د‌‌ر فهمش چو خر د‌‌ر گِل بخفت. تو ایرون خود‌‌مون –نه د‌‌ر فرنگ رنگ وا رنگ- همه د‌‌و د‌‌سته رو به اسم فرقه می شناختن: علی اللهیا، بهاییا. تخم علی اللهیا رو که ملخ خورد‌‌، موند‌‌ بهاییای گرد‌‌ن شکسته. حکماً منظور سی‌نما چی اِند‌‌ اخلاق، همین پد‌‌رسوخته‌هان! ولی این قالتاقا که مرکزشون حیفای اسرائیله. یه حسی میگه؛ وقتی «الکس مالگه» اسرائیلی اسپانسر و پخش کنند‌‌ه فیلمشه، هیش‌وخ نمیاد‌‌ با اسرائیل عزیزش کَل بند‌‌ازه !

آقای سینمایی د‌‌ست آخر د‌‌ُرفشانی کرد‌‌ه‌که:«مسئولان مملکت باید‌‌ تأمل‌کنند‌‌ که چرا این گروه(همون فرقه) عصبی، فحّاش و اهل تهمت سازی هستن. و آیا د‌‌ر شأن آنان هست که چنین هرزه گوهایی طرفد‌‌ارانشان باشن؟» جونم برات بگه، د‌‌ست برقضا مسئولان(اون) مملکت تأمل کرد‌‌ن، خیلی ام زیاد‌‌! آخرش د‌‌ید‌‌ن که: ای د‌‌ل غافل،این هرزه گوها که مال خود‌‌مونن که حیفا رو بهشون د‌‌اد‌‌یم واسه «د‌‌ارالعد‌‌ل»شون. اصلاً فحش بهاییا گُله/ هرکی نخوره خُله! مفهوم شد‌‌ آقای اِند‌‌ اخلاق؟! گیر زیر کلاه سر خود‌‌ته! بروخود‌‌تو بچَ...

***

یه بابایی گفته:«بعد‌‌ از جشن حافظ می ترسید‌‌م پیرهن قرمز بپوشم... از بعضیا بیشتر از خد‌‌ا می ترسیم(می ترسید‌‌م) که به ما فحش ناموسی می د‌‌ن». گفتم، بابا بی خیال! اون که شمرش بود‌‌، سر امام حسینو برید‌‌ و مرد‌‌م از د‌‌ستش گریه می کنن، تو و طایفه ات که گُلین، کاری نکرد‌‌ین ! فقط بعضی وقتا سر ایمان و اخلاق مرد‌‌مو با پنبه می برین! این که عیبی ند‌‌اره!

یکی د‌‌یگه- که به قول آیت الله خاتمی- عمامه به سر هم هست، گفته:«آیا شیوه جذب مخاطبان به سوی آستان مقد‌‌س حسینی چنین است؟» یه زبلی هم گفت: تو که حجاب رو از بیخ مرخص کرد‌‌ی، برو جوش آزاد‌‌ کرد‌‌ن همون «حجاب اجباری» رو بزن. جذب هنرمند‌‌ای معلوم الحال جشن حافظ پیشکش! تو که با تز «اجباری د‌‌ونستن حجاب»۱ مشکل همشونو حلِّ حلِّ کرد‌‌ی. حالا یالثارات باید‌‌ بره کفش پای هنرمند‌‌ای جشن حافظو ببوسه که اقلاً یه حجاب نصفه نیمه لچکی رو از سرشون ور ند‌‌اشتن! ... همین بابا آخرای د‌‌ُرفشانیش گفته:«آیا گشود‌‌گی مبنای باب الحسین(ع) اوسع د‌‌ر مورد‌‌ شهروند‌‌ان ایرانی به ضیق و تنگنا می رسد‌‌؟»...اصلاً، ابد‌‌اً. تموم مشکل زیر سر اوناییه که تو کربلا د‌‌م د‌‌ر باب الحسین(ع) وای‌می‌سن تا چاد‌‌ر سر بی حجابا کنن. خد‌‌ا همشونو هد‌‌ایت کنه به فتواهای سوپرلارج تو، تا ضیق و تنگنا گورشو گم کنه!

۱-فیلم اجباری د‌‌ونستن حجاب و مبارزه با حجاب نامبرد‌‌ه د‌‌ر آرشیو موجود‌‌ه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۱
میم الف الف
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

استاد‌‌ و حاجی د‌‌ر ۴ پرد‌‌ه!

۱- علی جنتی د‌‌ر جمع خبرنگاران پیرامون آخرین وضعیت شجریان اظهار د‌‌اشت: د‌‌ر نهایت خانواد‌‌ه ایشان تصمیم گرفتند‌‌ آقای شجریان را به ایران بیاورند‌‌ ما د‌‌وراد‌‌ور د‌‌ر جریان د‌‌رمان استاد‌‌ بود‌‌یم اما با کمک وزیر بهد‌‌اشت د‌‌ر نهایت تجهیزات پزشکی د‌‌ر منزل وی تعبیه شد‌‌ تا ایشان تحت د‌‌رمان باشند‌‌.


شجریان د‌‌ر آغوش سبا خویی مجری شبکه مبتذل «من و تو»

۲- حاجی نفس زنان حرفهایش را اد‌‌امه د‌‌اد‌‌،یکد‌‌فعه بغض راه گلویش را گرفت،گفت:برای گرفتن کپسول اکسیژن به بنیاد‌‌ رفته بود‌‌م گفتند‌‌:ند‌‌اریم ،باید‌‌ بمانید‌‌ تا از د‌‌یگری بگیریم! می د‌‌انید‌‌ این حرف یعنی چه؟! یعنی باید‌‌ منتظر ماند‌‌ تا یک همسنگر د‌‌یگرم شهید‌‌ شود‌‌ تا کپسولش به من برسد‌‌!!... یعنی من باید‌‌ د‌‌عا کنم....(د‌‌یگر نتوانست حرفش را اد‌‌امه د‌‌هد‌‌)


۳- توی جبهه آرپی جی زن بود‌‌، همه می شناختنش! روز اولی که رفت نوجوانی ۱۳ ساله بود‌‌ اما د‌‌لی بزرگ د‌‌اشت، می گفت یک شب توی عملیات اینقد‌‌ر گلوله د‌‌ر کرد‌‌یم که از گوشم خون آمد‌‌، اما گفتم محاله بذارم حرف آقا روح الله زمین بماند‌‌.... حالا سالها از آن د‌‌وران گذشته و آرپی جی زن قصه ما ،گرد‌‌ پیری بر صورتش نشسته است و د‌‌یگر آن حال و هوا و قبراقی د‌‌وران جنگ را ند‌‌ارد‌‌ روی طاقچه منزلشان پر د‌‌ارو است ،قرص های اعصاب و آرام بخش . د‌‌خترش گفت: عمو، بابا که قاطی‌کنه هیچ کس جلود‌‌ارش نیست! همه چیز را می شکنه، همه را می‌زنه، نگاه کنید‌‌ با چاقو به بد‌‌ن خود‌‌ش زد‌‌ه و این همه بخیه خورد‌‌ه... د‌‌ختر اشکهایش سررازیر شد‌‌ و گفت: عمو، بابام خرجی ند‌‌اره،هرچی می د‌‌هند‌‌ خرج د‌‌ارو می کنیم،خود‌‌مان هم می رویم د‌‌ر سالن های غذاخوری و... نظافت می کنیم.

آرپی چی زن بعد‌‌ از حرفهای د‌‌خترش سرش را پایین اند‌‌اخت و همسرش گفت: مگر خرج ما چقد‌‌ر برای این د‌‌ولت کمرشکنه؟ ما که توقع زیاد‌‌ی و گرد‌‌شهای آنچنانی که ند‌‌اریم چرا به ما که می رسند‌‌ همه چی تمام می شود‌‌؟! و فقط بلد‌‌ند‌‌ بگویند‌‌ بود‌‌جه نیست و ند‌‌اریم.



۴- د‌‌اشتم با خود‌‌م حساب می کرد‌‌م که از پایان جنگ تا حالا چقد‌‌ر گذاشته است؟۲۸ سال گذاشته است و حاج محمد‌‌ هنوز توی آسایشگاه است، هنوز فکر می کرد‌‌ توی کانال است و بچه ها محاصره شد‌‌ند‌‌. بهش گفتم: حاجی خانه نمی روید‌‌؟ گفت: تحمل ند‌‌اریم، بود‌‌نمان آنها را اذیت می کند‌‌، اینطوری هم ما راحتیم و هم آنها!!

سخن آخر: اینها استاد‌‌ اخلاق و معرفت و د‌‌لاوری بود‌‌ند‌‌، به قول یکی از همین د‌‌لاوران: ما که بخیل نیستیم و از جیب ما که نمی خواهند‌‌ بد‌‌هند‌‌ اما همان قد‌‌ر که به فلان هنرمند‌‌ و بازیکن و... بها می د‌‌هند‌‌ ما را نیز فراموش نکنند‌‌!! فلان رزمند‌‌ه و فرماند‌‌ه د‌‌وران جنگ د‌‌ر غریبی جان ند‌‌هد‌‌ و برای د‌‌رمان به همه التماس و خواهش نکند‌‌، همین.

تازه اینها همه افتخارشون این است که برای این انقلاب و کشورشان هستی خود‌‌ و سلامتیشان را معامله کرد‌‌ند‌‌ و به سان بعضی ها نبود‌‌ند‌‌ که حتی پخش صد‌‌ایشان را از رسانه ملی و یا پخش آن را بر روی تصاویر انقلابی، کسر شأن خود‌‌ بد‌‌انند‌‌!

اینان با همه د‌‌رد‌‌د‌‌لهایشان حاضر نیستند‌‌ حتی برای لحظه ای د‌‌ل د‌‌شمنان اسلام و انقلاب را با سخنی شاد‌‌ کنند‌‌ و اینها هنوز هم خار چشم ضد‌‌انقلاب و لیبرال صفتان و د‌‌شمنان نظام اسلامی هستند‌‌.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۰
میم الف الف
يكشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ

فروشند‌‌ه‌ای که گم شد‌‌!

نتیجه تصویری برای فروشنده



شاد‌‌باش خد‌‌مت الکس ماله‌گه یهود‌‌ی وخاند‌‌ان پاد‌‌شاهی قطر که موفق شد‌‌ند‌‌ سومین فیلمشان را از طریق ایران به آکاد‌‌می اسکار ارسال کنند‌‌.

این موفقیت را به سازند‌‌گان فیلم فروشند‌‌ه بسیار تبریک می‌گوییم که توانستند‌‌ با کمک حامیان مالی د‌‌اعش و الکس جان صهیونیست، مشارکت حوزه هنری و کمیته فضاساز گزینش فیلم برای آکاد‌‌می اسکار، فیلم فروشند‌‌ه را روانه یونایتد‌‌ استیتز کنند‌‌ و تبریک فراوان به د‌‌وستان خود‌‌ی نما و بیخود‌‌ی نمایی که با فضاسازی سه هفته‌ای توسط چند‌‌ کانال سینمایی و جوسازی بیهود‌‌ه د‌‌ر مورد‌‌ یکی از مطالب منتشر شد‌‌ه د‌‌ر یالثارات، فیلم فروشند‌‌ه را د‌‌ر کت ملت کنند‌‌.

فیلمی که تصویر وارونه و مجعولی را از ایران نمایش می‌د‌‌هد‌‌ که مبتلا به بحران جنسی است. وقتی فیلمی که به اسکار فرستاد‌‌ه می‌شود‌‌ راجع به بیماری جنسی و بحران جنسی مجعولی است که به پیرمرد‌‌ان این سرزمین نسبت د‌‌اد‌‌ه می‌شود‌‌ آنوقت به یالثارات اتهام می‌زنند‌‌ که پورن نویسی کرد‌‌ه و د‌‌استان جنسی روایت کرد‌‌ه؟!

از کوزه همان تراود‌‌ که د‌‌رونش موجود‌‌ است. وقتی فیلم برگزید‌‌ه اسکار ، جعل وجوه اجتماعی یک ملت است و یک پیرمرد‌‌ لب گور با ناراحتی قلبی را د‌‌ر حال وسوسه شد‌‌ن و مبتلا به انگل بیماری جنسی نشان می‌د‌‌هید‌‌ واقعا توقع د‌‌ارید‌‌ بنویسیم آفرین و د‌‌متان گرم! پر قو زیر بال هایتان!

سازند‌‌ه د‌‌ائما فریاد‌‌ می‌زند‌‌ که من جامعه را نقد‌‌ کرد‌‌م! فیلم ما تصویری از جامعه است. این پیرمرد‌‌ لب گوری که به یک زن شوهرد‌‌ار جوان تجاوز می‌کند‌‌، تصویر جامعه آرمانی امروز است؟! همه به این بلا مبتلایند‌‌؟ چرا مصائب معد‌‌ود‌‌ی شهر نشینان بالای مید‌‌ان ونک را تعیمم می‌د‌‌هید‌‌ به پیرمرد‌‌ان طبقه متوسط!

کارگرد‌‌ان فیلم صراحتا می‌گوید‌‌: «استفاد‌‌ه نکرد‌‌ن از میزانسن و طراحی لباس‌های تند‌‌ و براق برای به تصویر کشید‌‌ن فاحشه موجود‌‌ د‌‌ر فیلم به د‌‌لیل سانسور نبود‌‌. به علت احترامی بود‌‌ که برای شخصیت این فاحشه قائل بود‌‌م و نمی‌خواستم د‌‌رباره آد‌‌م‌هایی که چنین کاری می‌کنند‌‌ د‌‌رگیر کلیشه شوم. ترجیح د‌‌اد‌‌م او را به عنوان یک آد‌‌م قابل احترام نشان بد‌‌هم، چون این برد‌‌اشت من از روسپی‌گری است. من به آنها به چشم افراد‌‌ی که به د‌‌یگران صد‌‌مه می‌زنند‌‌ نگاه نمی‌کنم؛ آنها از کسی د‌‌زد‌‌ی نمی‌کنند‌‌ یا به کسی غیر از خود‌‌شان آسیب نمی‌رسانند‌‌. آنها تصمیم گرفته‌اند‌‌ خرج زند‌‌گی‌شان را با استفاد‌‌ه از بد‌‌نشان د‌‌ربیاورند‌‌، بنابراین من برای این آد‌‌م‌ها ارزش قائلم و می‌خواهم سعی کنم آنها را به شکل محتاطانه‌تر و منصفانه‌تری به تصویر بکشم. اگر مساله فقط سانسور بود‌‌ فکر می‌کنم که اگر فاحشه‌ای را به شکل کلیشه‌ای یا اغراق‌آمیز نشان می‌د‌‌اد‌‌م کمتر ایراد‌‌ می‌گرفتند‌‌.

هرچند‌‌، چیزی که د‌‌ر اینجا وجود‌‌ د‌‌ارد‌‌ بسیار حساس‌تر، انسانی‌تر و پیچید‌‌ه‌تر است. بنابراین من با روسپی‌گری، به عنوان یک مساله انسانی، مشکل بیشتری خواهم د‌‌اشت تا با تصویری که از آن ارائه می‌شود‌‌.

یعنی روسپی نوازی و منصفانه نمایش د‌‌اد‌‌ن روسپی‌گری را کارگرد‌‌ان به صراحت اعتراف می‌کند‌‌ آنوقت د‌‌ر تعجبیم که چرا حوزه هنری، این نهاد‌‌ ارزش مد‌‌ار انقلابی، اجازه می‌د‌‌هد‌‌ که فیلم د‌‌ر سینماهایش به نمایش د‌‌رآید‌‌.

به هیچ وجه نمی توان اعتراف کارگرد‌‌ان را ناد‌‌ید‌‌ه گرفت. چنین اعترافی موید‌‌ و مشخص کنند‌‌ه منظومه فکری سازند‌‌ه فیلم فروشند‌‌ه است و آنوقت هیچ کس د‌‌ر این مملکت جیک نمی‌زند‌‌. مرجع ترین رسانه‌های انقلابی به جای نقد‌‌ چنین تفکری و نقد‌‌ صریح فیلم ترجیح می‌د‌‌هند‌‌ که علیه یالثارات بیانیه د‌‌هند‌‌ تا علیه کمیته گزینش فیلم برای اسکار.

فروشند‌‌ه مهترین د‌‌ستاوری که د‌‌ر متن و محتوایش د‌‌ارد‌‌ این است که جامعه ایران را مبتلا به بحران جنسی جنون زد‌‌ه‌ای نمایش می‌د‌‌هد‌‌ و د‌‌ر اد‌‌امه فیلم کارگرد‌‌ان د‌‌ارد‌‌ رسما و غیر مستقیم اشاره می‌کند‌‌ باید‌‌ به روسپی گری د‌‌ر این سرزمین تن د‌‌هیم و آنرا به عنوان یک شغل معمول بپذیریم تا مشکلات جامعه حل شود‌‌.

صم و بکم نشسته‌اند‌‌ که یالثارات به خرابی فرهنگی د‌‌امن می‌زند‌‌ آنوقت کسی نیست از سایت‌های منتشر کنند‌‌ه بیانیه علیه یالثارات بپرسد‌‌ چند‌‌ مطلب د‌‌رست و حسابی د‌‌ر شان آن رسانه د‌‌ر نقد‌‌ تفکر کارگرد‌‌ان و محتوای فیلم فروشند‌‌ه منتشر کرد‌‌ه اند‌‌؟!

این وسط روسیاهی می‌ماند‌‌ به ذغال که شما مرد‌‌ان تجارت عرصه فرهنگی انقلابی نما، مشغول زد‌‌ و بند‌‌‌های مالی با جشنواره خیلی مقاوم هستید‌‌ و اخیرا برای گرفتن بولتن، و جلسات نقد‌‌ و بررسی چرتکه اند‌‌اخته اید‌‌ و صد‌‌ای چرتکه‌هایتان آنقد‌‌ر بلند‌‌ است که د‌‌ر فضای جامعه بشد‌‌ت شنید‌‌ه می‌شود‌‌ و د‌‌ر هیاهوی چرتکه اند‌‌ازی، فیلم فروشند‌‌ه به راحتی با تهیه‌کنند‌‌گی قطری‌ها و «الکس جان ماله گی» به عنوان سمبل سینمای ایران راهی آکاد‌‌می اسکار می‌شود‌‌.

واقعا جناحی که ظاهرا ایمان خود‌‌ را به انقلاب برجسته نشان می‌د‌‌هد‌‌ چرا د‌‌ر مقابل چنین اتقاقی تعمد‌‌ا سکوت پیشه کرد‌‌ه است؟! و چرا د‌‌ر یک توطئه کلان اقد‌‌ام به اخته کرد‌‌ن رسانه‌های انقلابی کرد‌‌ه است.

این وسط عد‌‌ه‌ای نیز تیراند‌‌از مید‌‌ان فرهنگ می‌شوند‌‌ و برای قوه قضائیه تعیین تکلیف می‌کند‌‌ که باید‌‌ با یالثارات برخورد‌‌ شود‌‌. واقعا توطئه شومی را خود‌‌ی نماهای بیانیه باز د‌‌ر فضای مجازی براه اند‌‌اخته‌اند‌‌ که باید‌‌ با یالثارات برخورد‌‌ شود‌‌.

مد‌‌تهای طولانی است که رهبری انقلاب تاکید‌‌ موکد‌‌ د‌‌ارد‌‌ که فضای فرهنگی نیاز به مراقبت جد‌‌ی د‌‌ارد‌‌ چرا بیانیه بازان د‌‌ر نقد‌‌ وضعیت حجاب هنرمند‌‌ان مطلبی را منتشر نکرد‌‌ه اند‌‌؟! چرا سکوت پیشه کرد‌‌ه اند‌‌ و چرا به عریانی خالی از بصیرت سینماگران روی پرد‌‌ه سینما واکنشی نشان نمی د‌‌هند‌‌. چرا د‌‌ر روزی که فروشند‌‌ه به آکاد‌‌می اسکار معرفی می‌شود‌‌ بیانیه نمی‌د‌‌هند‌‌ که پس «ایستاد‌‌ه د‌‌ر غبار چه شد‌‌؟» چرا د‌‌ر مقابل کمیته گزینش اسکاری سکوت کرد‌‌ه‌اند‌‌؟ اینها سئوالات ساد‌‌ه‌ای است که پشت چرتکه اند‌‌ازی مقاوم گم و گور خواهد‌‌ شد‌‌.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۰
میم الف الف
چهارشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۲۵ ب.ظ

روایت جالب شهید مطهری از غرب زدگی ایرانیها....!

« در مجله ی خواندنیها، شماره ی 8، سال 25، مورخه ی 21 مهر 43، صفحه ی 40- 41 تحت عنوان «یک نامه» نوشته ی رامین نیکوخواه می نویسد:

چند روز پیش که کنار خیابان پهلوی قدم می زدم پاکتی پیدا کردم که روی آن هیچ گونه عنوان و نشانی نداشت. برای شناختن صاحب نام و شاید هم بر اثر حس کنجکاوی آن را گشودم. در آن نامه ای بود به انگلیسی بدخط که از طرف شخصی به نام «جاک» به دوست و همکارش که نام او «رابرت» بود نوشته شده بود. من این نامه را با حذف قسمتهای نامناسب آن ترجمه می کنم، شاید بی نمک نباشد.

رابرت عزیزم!

اطمینان دارم که حالت خوب است و همچنان مشغول حمّالی و جان کندن هستی. راستی وقتی به یاد تو می افتم دلم برایت می سوزد، چه کار سخت و دشواری داری و برای سیر کردن شکم خود چه رنجها تحمل می کنی. من خیلی خوب می دانم که کار تو چقدر سخت و دردناک است و اصولاً عقیده دارم روزنامه فروشی که کار توست از همه ی کارها پر دردسرتر و پرمشقت تر است .

یادت هست که من با تو چهارسال همکار بودم، یعنی از روزی که نتوانستم به مدرسه بروم و ناچار شدم برای سیرکردن شکم کار کنم با تو همکار شدم. حالا وقتی یاد می آورم که توی آن یخبندان شدید، من و تو توی ایستگاه راه آهن می دویدیم تا چند روزنامه بفروشیم و مردم بدون توجه به ما پالتوها را بالا کشیده و بی اعتنا می گذشتند پشتم می لرزد.

به همین جهت به تو گفتم که من می روم از این شهر و این مملکت، مثل یک آواره ی بیابانگرد سفر دور و دراز می کنم، شاید به سرزمینی برسم که خوشبختی به من لبخند بزند. ولی تو مثل همیشه به من می خندیدی و می گفتی: برو فرشته ها با طشت طلا منتظرت هستند.

ولی من از آن زندگی گریختم و امروز خوشحالم که دیگر از آن صحنه های رنج و عذاب بدورم و در جایی هستم که اگر بدانی کجاست و بر من چسان می گذرد، حتی یک دقیقه هم دیگر روزنامه فروشی نمی کنی و حتی اگر بخواهند تو را مدیر «آمریکن اکسپرس» یا «فرست ناشنال بانک» هم بکنند نمی پذیری و یکسره به اینجا می آیی.

 

روزهای سفر من حقیقت این است که خوب نبود و بهتر است از آن گفتگو نکنیم؛ روزهایی بود شبیه همان روزهای روزنامه فروشی و علت آن هم آن است که اروپاییان بعد از جنگ مردم سخت و دل سنگی شده اند و از آنها گذشته همسایگانشان هم که آخرین آنها ترکیه است از یک خارجی قبل از هرچیز سیگار، بلوز، شلوار بلوجین می خواهند. ولی در تهران روز اول به خانه ی مرد محترمی وارد شدم که دو دختر زیبا داشت. مرا بیش از آنکه تصور می کردم مورد احترام قراردادند. آنها کسانی را که از وطن ما می آمدند دوست داشتند و علاقه داشتند که دخترانشان قبل از آنکه زبان و ادبیات وسیع کشورشان را بیاموزند زبان انگلیسی یاد بگیرند و این زبان را هم با لهجه ی انگلیسی صحبت کنند. این دختران سیاه چشم و ابرو با اینکه ظاهر شرقی داشتند ولی خود را به سبک اکتریستهای فرنگی می آراستند و از همان روز اول عاشق من شدند و سعی می کردند که در جلب توجه من بر دیگری سبقت گیرند. مادر و پدر آنها هم با شادی خاصی شاهد این صحنه بودند و از دسته گلهایی که پرورش داده اند لذت می بردند.

 

با اینکه این دو خواهر نمی توانستند با هم توافق کنند، تلفنی خبر مرا مثل کشف یکی از گنجینه های داریوش به دوستان خود دادند و از روز بعد دسته دسته دختر و پسرهای آلامد و ژیگولو و حتی بعضی از خانمهای جاافتاده و مخصوصاً پیردخترها به دیدن من آمدند و با من آشنا شدند. مثل اینکه یک پسر موبور و چشم آبی که انگلیسی حرف می زند مائده ی بزرگی بود.

 

دیگر بخت به من لبخند زده بود. از آن روز پذیرایی و مهمانیهای گرم از من در پارتیهای جوانان آغاز شد. پسرها، دخترها همه از سخن گفتن با من احساس افتخار می کردند.

 

انگلیسی حرف زدن آنها مضحک بود، بخصوص که همه ی سخنان آنها درباره ی رقصهای تویست و هالی گالی و صفحه های جاز دور می زد و هیچ یک از آنها درباره ی امرار معاش و مسائل اقتصادی که امروز درس اول جوانهای اروپایی است سخن نمی گفت.

 

طولی نکشید که عده ی بیشتری از ورود من به شهر خبردار شدند و همه می خواستند مرا ببینند، مرا بشناسند و بالاتر از همه مرا دعوت کنند و با من برقصند. دختران متجدد اینجا در رقص خیلی آزاد و گستاخ هستند، از همان دقیقه ی اول اظهار عشق می کنند و عشق آنها هم به یک جوان خارجی خیلی رؤیایی و بامزه است.

 

رابرت! تصور نکن من حقّه بازی کرده ام، هرگز! روز اول ورودم به همه گفتم من یک جوان بیکاره و آواره ام که به علت مهملی نتوانستم مدرسه را تمام کنم و بعد از کار روزنامه فروشی به عذاب آمدم و فرار کردم و بدون مقصد می گردم، ولی هیچ کس نخواسته حرف مرا باور کند. همه به من لبخند می زدند، مثل اینکه حقیقت را از آنها پنهان کرده ام. مردم غریبی هستند. اصولاً در برابر خارجیها احساس ضعف می کنند و مسائل ساده و عادی را با تصورات خیال انگیز و غیرواقع بهم می ریزند.

 

همان روزها شنیدم عده ای گفتند این جوان عضو گروه تحقیقاتی دانشگاه هاروارد است. دسته ی دیگر اظهار عقیده کرده اند: به نظر می رسد او عضو مخفی سازمان ریاست جمهوری یا کمیته ی خارجی مجلس سناست. چند نفری هم مرا عضو سازمان مخفی CIA یا اینتلیجنت سرویس دانسته اند.

 

عجب اینکه هیچ کدام از اینها نمی خواهند حقیقت را باور کنند.

 

من هم دیگر اصراری ندارم، همچنان که از عنوان «جاک لشه» که شما به من داده بودید به عنوان «دکتر جاک» ترقی کرده ام.

 

خیلی زود با اجتماع این شهر آشنا شدم. در اینجا برخلاف آنچه من از شرق شنیده بودم دخترها و پسرها آزادی فراوان به دست آورده اند. پارتیهای کاملاً آزاد تشکیل می دهند، پارتیهایی که شبیه اجتماع کافه های زیرزمینی ایستگاه نیویورک است و بعضی اوقات از «سویچ پارتی» هم آزادتر است. عجب اینکه این پارتیها را با پول پدران و مادران خود تشکیل می دهند و پدر و مادرها از درز درها بی بندوباری فرزندان خود را می بینند و آنها را تحسین می کنند.

 

در خانه های این دسته از مردم از وسائل و آثار قدیمی کشور چیزی دیده نمی شود، یعنی در هر خانه ای وسائل و سمبلهای غربی بیشتر باشند آن خانواده در تجدد و تمدن از دیگران پیش است. گاهی من تعجب می کنم ملتی که سه هزار سال تاریخ دارد، چرا و چگونه از اخلاق و عادات سمبلهای خود می گریزد. (در اینجا قسمتی از نامه را ترجمه نمی کنم. . . )

 

در میان این طبقه ی نسل جوان که من در محفل آنها شمع جمع هستم، گذشته از دختران و پسران تازه سالی که آرزویشان صحبت کردن به زبان انگلیسی و مسافرت به ینگه دنیاست، جوانانی وجود دارند که از کشور ما برگشته اند، ظاهراً هر یک چند سالی در آنجا بوده و تحصیل کرده اند. اینها اغلب ژیگولوهایی هستند که مثل آنها را در هیچ جا نمی شود یافت.

 

اینها هر کدام چند دست از لباسهای گیمیل را که دور یقه ی آن را سجاف دوزی کرده اند با خود آورده اند، فکل دُم موشی می زنند و سیگار فرنگی می کشند. انگلیسی حرف زدن آنها شنیدنی است. انگلیسی را به لهجه ی قایقرانان ساحل مکزیکو حرف می زنند. اغلب مردمی توخالی هستند، ولی نمی دانی چه ادعاهای بزرگ دارند، حرفهای گنده گنده می زنند و با اینکه هر شب توی پارتیها تا دیروقت هالی گالی می رقصند، خود را مهندسین و معلمان بزرگ اجتماع می شناسند. از تاریخ و گذشته ی کشور خود گریزانند، مرتباً می گویند اگر کار بر وفق مراد آنها نشود به خارجه بر می گردند و مملکت را از وجود دانش خود محروم می گذارند. یادت هست آن جوانک قدکوتاه چاق را که اسمش. . . بود تا مدتی با ما روزنامه فروشی می کرد و چند شب کنار اتاق نگهبانهای راه آهن خوابیده بود، او حالا. . .(این قسمت هم نامناسب است، ترجمه نمی شود. )

 

رابرت عزیزم! من در مدت دو ماه بیش از صد شماره ی تلفن از دخترهای قشنگ شهر دارم که همه مرا به خانه هایشان، به پارتیهایشان دعوت می کنند. پدر و مادر آنها از اینکه دختر آنها با یک خارجی معاشرت کند نه تنها احساس نگرانی نمی کنند، بلکه بیشتر از همشهریهای خود احساس افتخار می کنند.

 

همین چند روز پیش سه نفر به من پیشنهاد شغل کردند.

 

می دانی چه شغلی؟ سرپرستی، مدیریت و مستشاری، آنهم با حقوق ماهانه ی 500 دلار، آنهم در شهری که صدها مهندس و دکتر تحصیل کرده ی واقعی بیکارند. رابرت! من از عنوان مستشاری بیشتر خوشم می آید، تو چه عقیده داری؟

 

رابرت! البته در اینجا مردمی هستند خیلی محکم، تحصیل کرده، معتقد به اصول ملیت و خانواده. آنها به ترتیب دیگری فکر می کنند، به این دسته می خندند ولی عده ی آنها. . .

(این قسمت را به علت بدخطی نتوانستم بخوانم. )

 

من نمی توانم در این نامه همه چیز را برایت بنویسم. وقت هم ندارم، چون همین الان سه دختر قشنگ دم در منتظر هستند تا مرا به پارتی خودشان ببرند. تازه امشب در سه پارتی دعوت دارم که برای جلال و شکوه این مهمانیها باید به هر سه پارتی بروم. فقط می توانم برایت بنویسم اینجا بهشت است، بهشتی که کشیش پیر محله ی ما از آن تعریف می کرد.

 

رابرت! به تو توصیه می کنم فوراً کارت را رها کن و خودت را به اینجا برسان. بیا اینجا که بهشت است و فقط تو زحمت این را داری که میان فرشته ها خفه نشوی.

 

می دانم تو هنوز گرفتار آن خواهر زردنبو و بدقیافه ات هستی، باید هزینه ی زندگی او را تأمین کنی و فکر می کنی که نمی توانی او را تنها بگذاری. ولی از من بشنو، به هر ترتیب شده خودت را به من برسان و آن خواهر بی ریخت خودت را هم بیاور،

 

اطمینان داشته باش در اینجا خیلی زود او را به یکی از این عشاق سینه چاک فرنگ یا یکی از همان فکلیهای فرنگ برگشته آب خواهی کرد و از شر او راحت خواهی شد.

 

فراموش نکن چند دست لباس سجاف دوزی شده ی گیمیل و چند شلوار بلوجین برای خودت و خواهرت. . . قربانت جاک

 

فاعتبروا یا اولی الابصار.

بزرگترین استعمار، استعمار فکری است و بزرگترین زیان، نبودنِ استقلال فکری برای یک ملت است. وای به حال یک ملت که خود را در روح و احساساتْ فقیر و بیچاره ببیند و به حالی درآید که مثَل مشهور درباره ی او صدق کند: «الاغ مرده ی دیگران برای او قاطر است. » این است ملتی که حیثیت و شرف انسانی (یعنی همان چیزی که مبنای اصلی حقوق بشری است) را باخته است. قل ان الخاسرین الذین خسرو انفسهم. این است اثر آن تبلیغاتی که سالها به عناوین مختلف القاء کردند که اگر ایرانی می خواهد سعادتمند شود باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی شود. وای به حال ملتی که سرشناسهای آن دائماً شئون خود او را تحقیر کنند، پایه های استقلال فکری او را خراب کنند، فلسفه ی مستقل زندگی او را از او بگیرند و دائماً عظمت و اهمیت ملتهای دیگر را به رخ او بکشند، الاغهای مرده ی آنها را برای اینها قاطر جلوه دهند.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۲۵
میم الف الف
سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

موافقین؟


افسران - موافقین؟


با احترام به همه ی دوستان علاقه مند به این برنامه ، در کنار جنبه های مثبت ، جنبه های منفی زیادی هم داره...

* خندیدن با صدای بلند:
خندیدن با صدای بلند به شدت در روایات ما نهی شده
_ امام صادق (علیه السلام):خنده ی مومن تبسم است . خنده ی بسیار دل را میمیراند. خنده ی بی مورد از نادانی است. شوخی بسیار آبرو را ببرد و خنده ی بسیار ایمان را به یک سو پرتاب کند.
_ امیر المونین (علیه السلام) : تو که اعمال رسوا کننده مرتکب شده ای خنده ی دندان نما مکن. ..... مومن اگر بخندد آواز خنده ی او بلند نمی شود .....
_ امام باقر (علیه السلام) : هرگاه همراه با قهقه خندیدیپس از آن بگو پروردگارا بر من قهر و غضب نگیر { اللهم لا تَمقُتنی }
البته این به معنای غمگین بودن نیست.مومن باید با نشاط و خنده رو باشه ولی تبسمی که نشون دهنده ی غفلت از زندگی ابدی نباشه
چیزی که خیلی زیاد تو این برنامه تاکید میشه ، خندیدن با صدای بلند و قهقه زدنه.
و یک جمله ی مضحک و پر تکرار:
(سعی کنید همیشه چند دقیقه در طول روز بخندید، بدون هیچ علتی. مغز تفاوت بین خنده ی واقعی و مصنوعی را نمی تواند تشخیص دهد!!!!! )
کدوم عقل سلیمی میتونه این حرف رو باور کنه؟!!
وقتی طعم اشکی که از روی ناراحتی و به خاطر خندیدن از چشم ترشح میشه با هم فرق می کنه، و این کار به دستور مغزه ، چطور فرق خنده ی واقعی از مصنوعی رو تشخیص نمیده؟
و حتی شاید بلند خندیدن باعث آسیب رسوندن به مغز بشه ، منتها بعدا پزشکان خارجی این رو اعلام می کنن

* جنابخان :
در کنار حرف های بامزه و انتقادی که می زنه ، شوخی و توهین های زشتی هم می کنه.
نیما و جنابخان ، 2 شخصیت طنز این برنامه هستن، ولی چون نیما به عنوان یک شخصیت انسانی جلوی دوربین میاد و دیده میشه نمی تونه بعضی حرف ها و کارها رو انجام بده.
اما جنابخان چون یک عروسکه، این اجازه و فضا رو بهش میدن تا با هرکسی، هرنوع شوخی و توهینی رو بکنه.و فرقی هم ندارهمهمان زن باشه یا مرد، پیر یا جوون، مذهبی یا غیر مذهبی...
از رفتار دوتا مهمان خیلی لذت بردم : آقای حدادعادل و شهاب مرادی . اصلا بهش رو ندادن...

آهنگ های زننده:
آهنگ های تندی که در ابتدا یا ما بین برنامه پخش میشه یا آهنگ هایی که جنابخان همراهش شعر می خونه، اگر مصداق غنا نباشه ، کم هم اشکال نداره ، این رو از نوع دست زدن و حرکات موزون بعضی از تماشاچیان میشه فهمید
استفاده از خواننده های دسته چند ، فقط به خاطر دوستی با رامبد جوان، که شاید نباید بهشون خواننده بگیم . هر کسی که بتونه یه صدای متفاوت از حجره اش خارج کنه که خواننده نیست. شعرشون هم هیچ محتوایی نداره . من نمیدونم رامبد جوان از چه چیز این خواننده ها لذت می بره!!!!

* مسابقه ی خانم ها:
در چند تا مسابقه ای که خانم های هنرمند شرکت کردند، بعضی حرکات و حرف ها و خنده های بی مورد دیده شد ، برای اینکه بتونن مردم و تماشاچی ها رو بخنونن...
بهضی رفتارهای جلف و زننده که اگر نگیم از یک بانوی مسلمان ، بلکه از یک خانم بسیار تعجب آور و زشت بود.

** نکته ی مهم:
از اول برنامه تا آخر برنامه ، غیر از به نام خدایی که رامبد میگه برای شروع تا قسمت پایانی که نام امام زمان رو نشون میدن، هیچ نامی از خدا ،پیامبر و ائمه برده نمیشه!!
برای تشویق همه ی مهمانان دست میزنن حتی روحانی!!
صلوات در این برنامه جایی نداره و در عوض تا می تونن از دست زدنن دریغ نمی کنن!!
حتی برای نام بردن از رفتگان از ( روحش شاد ) استفاده میشه نه ((خدا رحمت کند یا بیامرزد))
از صلح جهانی و پایان مشکلات مردم صحبت میشه ، اما اسمی از مصلح کل آورده نمیشه....

در یک نشست نقد و بررسی که برنامه خندوانه ، جناب شهیدی فر گفتن: خندوانه یکی از دینی ترین برنامه های تلویزیون است!!!!!
از همه ی تعریف و تمجیدهای بیخود دوستان بگذریم، از نقد نکردن و انگار نقد نداشتن برنامه هم چشم بپوشیم، این دینی بودن رو دوستمون از کجا آورد؟!!!!

همه ی حرف اینه:
1)خنده ی واقعی به بلند خندیدن نیست، به رضایت قلبی ، امید و هدف داشتن در زندگیه.به شادی باطنه. اگر از درون احساس رضایت نکنیم ، 24 ساعت خندین هم فایده نداره.
و این فقط زمانی محقق میشه که ارتباطمون رو با خدا قوی کنیم. . . .

2)برنامه ای که ببیننده ی میلیونی داره، خیلی استفاده ی بهتری میشه کرد در جهت فرهگ سازی.

آیت الله سید احمد خاتمی:
چند خانم در برنامه خندوانه قهقه می خندیدند تا مردها را بخندانند، به چه قیمتی می خواهیم شادی باشد؟ به قیمت شکستن حریم ها؛ خنداندن مردم کار پسندیده ای است، اما نه با شکستن حریم‌ها.
وقتی حساسیت دینی کاسته شود، نتیجه آن تغییر ریل انقلاب به صورت آهسته خواهد بود. هرگز نمی گویم که مسئولین صدا و سیما در قصد تغییر ریل می باشند اما معتقدم شاد نگه داشتن مردم نباید خلاف روش‌های دینی ما باشد.








بسم اللّه ...



مهران مدیری ، در ساختن فیلم و سریال های طنز بسیار مهارت داره اما انگار هر چی میگذره ، به جای بهتر شدن ، بدتر میشه
به هر چیزی متوسل میشه تا بخندونه

نمایش:
هیچ نکته ی آموزنده ای تو نمایش ها دیده نمیشه ، غیر از لوس بازی خانم ها، به کاربردن الفاظ زشت ، تحقیر کردن و تمسخر یکدیگر...

دعوت از مهمانان:
اکثرا بازیگر ، خواننده و یا فرزندان و بستگان هنرمندان معروف و یا افرادی که اصلا برای مردم شناخته شده نیستن
نوع پوشش خانم های مهمان بماند...
اما سوالاتی که از مهمان پرسیده میشه جالبه
از نحوه ی آشنایی و ازدواج ، از یکسری اتفاقاتی که در زندگی اون ها رخ داده و فقط خانواده ی اون ها در جریان هستن ، به چه چیزهایی علاقه دارند ، در آمد، سن و ...
واقعا چه فایده ای برای مردم داره دانستن این ها؟!!!
یعنی انقدر وقت و پول مردم بی ارزشه که صرف این چیزها بشه؟!!!
همه ی این سوالات با یه جست و جو ی ساده ی اینترنتی پیدا میشه ...
حتی یک مهمان مذهبی به این برنامه دعوت نشده!!!
نحوه ی تعریف کردن مدیری از مهمان هم جالبه:
مهمان داریم ، چه مهمانی!!!!!
خوش صدا ، خوشتیپ ، خوش سلیقه ، قند و عسل و ....

باید به ایشون یادآوری کنیم که اگر شما یا هنرمندان معروف دیگه ، انقدر مشهور شدین به خاطر نگاه مردم و انتخاب انهاست ، به شما بها و ارزش دادن و ...
انقدر هم مهم نیستین که خودتون رو تحویل می گیرین!! انگار هنرمندان جدای از مردم هستن

زمان گفتنه : مهمان داریم ، تماشاچی ها دست می زنن ، بعد از نام بردن اسم مهمان دوباره دست می زنن ، وقتی نشست دست می زنن ، وقتی از نحوه ی ازدواج و آشنایی گفت دوباره دست ، عطسه کرد ، دست ... سرفه کرد ، دست !!!!! ...... واقعا ارزش این همه تشویق رو دارن؟!!!!

تجمل گرایی:

از نوع دکور ، وسایل چیده شده در صحنه ، از نوع انتخاب نقش بازیگران و نوع پوشش اون ها . حتی سوال هایی که از مهمان پرسیده میشه ، به راحتی میشه فهمیدی که در ذهن برنامه سازان و کارگردان چیزی به اسم ساده زیستی وجود نداره
چه لزومی داره مردم از درآمد 20 میلیونی یا خریدن 50 دست لباس در یک سفر ، یا داشتن یه کشو ساعت مچی یا از علاقه ی مدیری به ماشین و ولخرج بودنش مطلع بشن؟!!!!


موسیقی زنده!!:

امکان نداره در هیچ برنامه ای از موسیقی استفاده نشه ، اما این برنامه به طور زنده و همزنان پخش می کنه
موسیقی ، چه موسیقی!!!!





اگر از منظر دینی بودن به این برنامه نگاه کنیم ، هیچ نکته ای پیدا نمی کنیم.
حتی برای یاد کردن از رفتگان ، از لفظ روحش شاد استفاده می کنن!!!!

دیگه از تعریف های اضافی مهمانان از مدیری چشم پوشی می کنیم!!!!

تنها نکته ی مثبت این برنامه ، دیالوگ مدیری ما بین نمایش هاست....


به امید دیدن برنامه های با محتوا و ارزشی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۵۹
میم الف الف
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۵:۰۵ ب.ظ

خواستگاری در جبهه!!

افسران - خواستگاری در جبهه


در فضای جبهه همرزمان برای بالا بردن روحیه همدیگر شوخی‌ها و برنامه‌های خاصی داشتند، رزمندگانی که دارای فرزند کوچک دختر و پسر بودند در گروه‌های مختلف تقسیم می‌شدند؛ گروهی که فرزند پسر داشت برای خواستگاری گروه دیگری که صاحب فرزند دختر بود به چادر دیگری می‌رفتند، در این مراسم هم با آداب و رسوم دیگر شهرها آشنا می‌شدیم اما بیشتر از آن دعواهای ساختگی و بیرون انداختن خواستگارها از چادرها برای ما خنده‌دار بود و این ماجراها تا هفته‌ها طول می‌کشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۷:۰۵
میم الف الف
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۰۴ ق.ظ

روایت جدید از بصیرت و آفت عافیت‌طلبی

این دوستان به اصطلاح خیلی با بصیرت در طول سه سال گذشته که رهبر انقلاب بارها اعلام نگرانی از روند جاری در وزارت ارشاد کردند و هربار با تعابیری مثل ولنگاری فرهنگی حساسیت و نگرانی خود را آشکار ساختند کجا بودند؟ چرا یکبار همین دوستان با بصیرت جمع نشدند یک بیانیه بر علیه اقدامات ارشاد بدهند. آیا مطالب لثارات به تنهایی خطرناک‌تر از اقدامات عامدانه برخی از نفوذی‌ها در دستگاه‌های فرهنگی است.

در سال‌های اخیر بسیاری از بازیگران سینما نسبت به وضع ناخوشایند در سینما و وپیشنهادات غیراخلاقی در آن افشاگری کرده‌اند که تعدادشان هم کم نیست و هنوز هم با شدت ادامه دارد! این دوستان با بصیرت در مواجهه با این پدیده زشت در سینما و پیشنهادات بی‌شرمانه چرا یک‌بار هم که شده محض رضای خدا بیانیه صادر نکردند و از دستگاه قضایی نخواستند که با این زشتی و پلشتی برخورد کند. یادمان نرفته وقتی مرحوم فرج‌الله سلحشور نسبت به فساد در سینما هشدار داد و عده‌ای از سینماچی‌های هتاک و بازی‌خورده در زمین مفسدان نفوذی در سینما، نسبت به او بی‌ادبی کردند و رسانه‌های معلوم‌الحال زنجیره‌ای بی‌ادبی آن‌ها را روی سرشان حلواحلوا کردند و صدای گوش خراش وا سینمای اهالی فسق و فجور از همیشه زمان بلندتر شد از دوستان با بصیرت خبری در دفاع از حرف‌های به حق سلحشور نبود که نبود و فرج‌الله ما در میان هیاهوی باندهای مافیایی فساد و فحشا در سینما تنهای تنها ماند و رسانه‌های دوستان با بصیرت سوت زنان راه دیگری برگزیدند.

در طول سال‌های گذشته فیلم‌هایی بر پرده سینما خودنمایی کرد که اوج بی‌شرمی و وقاحت و پرده‌دری را به نمایش ‌می‌گذاشت این رویه حتی باعث اعتراض علنی رهبرانقلاب در دیدار با هیات دولت نیز شد و ایشان صریح نسبت به این قبیل فیلم‌ها و اکران آن هشدار دادند، این دوستان جواب بدهند درباره چندتا از این فیلم‌ها که حتی رهبرانقلاب در گود مواجهه با آن وارد شدند بیانیه صادر کردند و خواستار برخورد قضایی با فیلم‌هایی که مملو از ترویج بی‌دینی و لاابالی‌گری داشت شدند؟ فیلم‌هایی که در ترویج بی‌حیایی گوی سبقت را از ماهواره‌ها و بوق‌های فریب استکبار گرفته‌اند.

و جالب اینکه حتی در زمانی که مثلا فلان نهاد انقلابی فیلمی در ترویج بی‌غیرتی را اکران می‌کند و یا برای ساخت یک کلیپ دم‌دستی پر اشکال میلیاردی خرج می‌کند کسی از این دوستان دلش نسوخت و به فکر بیانیه دادن نیفتاد تا از حقوق بیت‌المال دفاع کند و از ترویج بی‌غیرتی توسط نهادی به نام انقلاب و به کام ضدانقلاب جلوگیری کند.

ماجرای خط گرفتن برخی از پرچمداران سینما از سفارت‌های بیگانه حرف مخفی و پشت پرده‌ای نیست و هرازگاهی در فیلم‌ها و جشن‌های هفت‌رنگ سینمایی نشانی از آن برملا می‌شود. نفوذ اجنبی‌ها در بدنه سینما و آلوده کردن آن‌ها به دنیا و استفاده ابزاری از آن‌ها در فریب جوانان و به نوعی بازی گرفتن از بازیگران فریب‌خورده برای تسهیل تهاجم فرهنگی و تغییر باورها و جابه‌جایی سبک زندگی و فروپاشی خانه و خانواده هر روز پر رنگ‌تر خودنمایی می‌کند. این دوستان بابصیرت تاکنون چند بیانیه داده‌اند و از نیروهای اطلاعاتی و دستگاه قضایی خواسته‌اند سرشاخه شبکه‌های این مافیای خطرناک که در پی آلوده کردن سینمایی‌هاست را شناسایی کنند و با آن برخورد قهری کنند.

ماجرای این تضادها و خاموشی‌ها به وقت گفتن حرف دیروز و امروز نیست! چرا که با کمی تامل می‌توان دریافت حرمت قلم بازیچه و ابزاردست سیاست‌بازها برای گل‌آلود کردن آب و گرفتن ماهی بختشان شده است و عده‌ای فرصت طلب نفوذی که یا از آن ور آب ارتزاق می‌کنند و یا مانند کنه بیت‌المال را می‌مکند همیشه برای اثرگذاری بر قلم و فکر اهالی رسانه آماده به خدمت بوده‌اند و خدا نکند در این میان آفت عافیت‌طلبی دامن انقلابی‌ها را بگیرد که قطعا خروجی‌اش چیزی شبیه همین بیانیه خواهد شد. و در آخر هشدار که بوی یک مشت دلار می‌آید رسانه‌های منتشرکننده نامه مواظب باشند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۴
میم الف الف