یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۳ ب.ظ

امام جماعتی که وسط نماز فرار کرد!

مجید نیک نفس از رزمندگان آذربایجانی و از ایثارگران لشکر ۳۱ عاشورا، خاطره جالبی از یک نماز جماعت در یک ایستگاه صلواتی را اینگونه برای ما تعریف می کند:

یادی کنیم از رزمنده مرحوم «مجید خیری»؛ دوستانی که ایشان را در جبهه دیده بودند وقتی اسمشان را می برم تمام ادا و اطوارهای این رزمنده که هم اینک به رحمت خدا رفته و ان شاءالله با شهدا محشور شود، جلوی چشمشان مجسم می شود.

مرحوم «مجید خیری» اندکی حواسش ناجمع بود و به قول امروزی ها آنرمال بود. از هیچ کس ترس و ابایی نداشت، نه از خودی ها و نه از عراقی ها، ولی به حاج محمد سوداگر ارادت ویژه ای داشت و از ایشان بسان برادر بزرگتر حساب می برد.

می خواهم خاطره ای از او در ایستگاه صلواتی را که از زبان خودش شنیدم و سایر دوستان مراغه ای نیز که شاهد ماجرا بودند، بعدا این ماجرا را تایید کردند، تعریف کنم.

در ایستگاه صلواتی نزدیک اهواز موقع ظهر شده و برادران رزمنده حاضر در حسینیه دنبال فردی می گردند که نماز را به امامت او اقامه کنند. معمول بود که در چنین جاهایی از برادران رزمنده ای که طلبه بودند و یا از رزمندگان مخلص دیگر بعنوان امام جماعت استفاده می کردند. چشم بچه ها از میان آن همه جماعت رزمنده، به مجید خیری می افتد که کلاه مشکی شیخ مآبی بر سر گذاشته و ریش پرپشتی دارد و در گوشه ای از حسینیه نشسته...
امام جماعتی که وسط نماز فرار کرد!

نفر دوم نشسته از راست چفیه بر گردن مجید خیری، موقعیت چوئیبده قبل از والفجر هشت و نفر دوم ایستاده از راست حاج محمد سوداگر

در اینگونه ایستگاه های صلواتی نیروهای رزمنده تمامی لشکرهای موجود در منطقه می آمدند و شربتی می خوردند و نفسی تازه می کردند و می رفتند. بر و بچه هایی که شناختی با مجید نداشتند از او دعوت می کنند که امامت جماعت را برعهده گرفته و نماز را بخواند.

ایشان هم با صلواتی از جمع رزمنده ها بلند شده و بدون تعارف جلوی صفوف نمازگزاران می رود تا نماز را اقامه کند. مجید لکنت زبان بخصوصی داشت و با آن گرفتگی زبانش و ادای عجیب غریب کلمات، اقامه را می خواند، همه بلند می شوند و پشت سر او صف ها را منظم می کنند و ایشان تکبیره الاحرام را گفته و نماز را شروع می کند.

رکعت اول را می خواند. می گفت آنچنان جوگیر شده بودم که دور و برم را نمی دیدم چون تا بحال در جایی امام جماعت را تجربه نکرده بودم و این بار اولم بود که امام جماعت می شدم. رکعت دوم را هم تا قنوت ادامه داده و دستانش را که برای قنوت بالا می برد چشمش به مسیب فرزند طیب خیراللهی می افتد که میکروفون بدست جلوی مجید خیری مکبری می کند.

مسیب همشهری مجید بود و خیلی با هم انس و الفت داشتند. مجید یادش می رود که سر نماز است و نباید به چیز دیگری مشغول باشد، به مسیب می گوید عه عه مسیب تو اینجا چیکار می کنی؟! مسیب اشاره می کند که نمازت را ادامه بده و مجید یهو متوجه می شود که سوتی بزرگی داده است. قنوت را ادامه می دهد تا رکوع رکعت دوم. مجید گفت که وقتی رکوع رفتم سعی می کردم در آنحال از میان جفت پاهایم صفوف نماز پشت سرم را دید بزنم که نکند بچه ها متوجه سوتی من شده و نماز را ترک کنند!

از رکوع بلند شده و سجده اول را تمام کرده و در سجده دوم بلافاصله بلند شده و در حالی که جماعت در حال سجده هستند به مسیب اشاره می کند که صدایش را درنیار و بدون تشهد و سلام آنجا را ترک می کند و آن جماعت بی خبر از همه جا را در حال سجده جا می گذارد.

متاسفانه این قسمت خاطره درست یادم نیست که مسیب هم همراه ایشان آن جمع را در سجده رها کرده رفته یا نه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۳۳
میم الف الف
يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ

آب نبات چوبی حوزه هنری برای اکران فروشنده!


Image result for فروشنده


صورت مسئله چالش برانگیز هفته‌های اخیر و خیل عظیمی از خبرهای منتشر شده طی چند هفته اخیر حول مسئله اکران فروشنده توسط حوزه هنری ، با واکنش رسانه‌های مختلفی مواجه بوده است.

مسئله‌ای که همچنان در هاله‌ای از ابهام است و تا زمانی که حوزه هنری تصمیم قطعی نگیرد، حل نشدنی نیست. اما حوزه هنری در اقدامی غیر متعارف، سعی کرد که چالش اکران فروشنده را با ترفندی خاص پشت سر بگذارد و به نوعی بحران رسانه‌ای شکل گرفته را پشت سر بگذارد. به همین دلیل باشگاه فیلم سوره به صورتی برق آسا ترتیب اکران نماهنگ ما ایستاده ایم ۲ را داد. پروژه‌ای که ساخت آن دو سال به طول انجامید و به روایت روزنامه جوان یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان هزینه ساخت آن شد.

در مورد ساخت این کلیپ مستقل از همزمانی خبر همکاری حوزه هنری برای اکران فیلم فروشنده چند مسئله اصلی و مهم پیش می‌آید. نخست اینکه نهاد‌های دولتی در شرایطی خاص، ماجرای فیش گیت را پشت سر می‌گذارند که موجب رنجش افکار عمومی شده است و در دوران فیش گیت، انتشار میزان رقم ساخت کلیپ میلیاردی صورت مسئله‌ای است که به رنجش افکار عمومی دامن می‌زند.

در واقع حوزه هنری قصد داشت که مزه زهر مار اکران فروشنده را تلطیف کند و به جایش از یک آب نبات یک میلیارد و دویست میلیون تومانی رونمایی کرد. به عبارت دیگر گاف‌های دوگانه مدیریت دوگانه سوزش رو شد.

اما اوضاع نه تنها برای حوزه بهتر نشد بلکه موجب سیل فزاینده‌ای از انتقادات در مورد این نماهنگ منتشر در فضای رسانه‌ای شد. تهیه کننده این نماهنگ محمدرضا شفا نام دارد که به عنوان یکی از تهیه کنندگان گران عرصه تصویر شناخته می‌شود.

قسمت نخست کلیپ ما ایستاده ایم با مبلغ نیم میلیون تومان در سال ۱۳۹۲ ساخته شد. هر چند همین هزینه میلیونی با توجه به محتوای ۵ تا ۷ دقیقه اثر و تاثیر اجتماعی اش در سال ۱۳۹۲ با شرایط آن دوران، چفت شد و عوض ۵۰۰ میلیون، پانصد میلیارد تومان کارکرد اجتماعی داشت. قسمت اول کلیپ در شرایطی ساخته شد که دولت جدید سرکار آمد و تدبیری اندیشید بود تا امید را در پای میز مذاکره با آمریکا جستجو کند و تاثیر اجتماعی ما ایستاده ایم(۱) بسیار ارزنده و دقیقا در زمان بسیار درستی اتفاق افتاد.

قسمت نخست را خانه فیلم داستانی سازمان اوج تولید کرده بود و پس از اینکه محمدرضا شفا عنوان مدیریت باشگاه فیلم سوره را کسب کرد پیشنهاد تولید قسمت دوم نماهنگ را ارائه کرد و مسئولان حوزه عزم کردند قسمت دوم این نماهنگ را بسازنند.
اما چه چیزی سبب موفقیت قسمت نخست شد؟

نگاه مردمی در قسمت نخست این مجموعه چنان جاری بود که هر مخاطبی را سر شوق می‌آورد . مثلا سازندگان به جای استفاده از ترانه و آوازخوانی فردی به هم آوایی جمعی روی آورده بودند و نوعی سرود مدرن را در قسمت نخست اجرا می‌کردند. با اجرای سرود به جای استفاده از ترانه متن اثر ریتم جمعی و مردمی تری پیدا کرده بود.

به این ترتیب ویژگی شاخص قسمت نخست نماهنگ «ایستاده ایم»، پرهیز از اجرای فردی و عدم بهره‌گیری از ترانه بود. به همین دلیل قسمت نخست نماهنگ مفهوم جمعی تری پیدا کرده بود. هیچ مولفه نمایشی در آن نماهنگ انتزاعی نبود و شکل واقعی از یک تجمع انقلابی در میدان آزادی را به تصویر می‌کشید. اما در قسمت نماهنگ ما ایستاده‌ایم (۲) همه چیز شکل انتزاعی پیدا کرده است مثلا در بخشی از این نماهنگ خانواده‌ای را می‌بینیم که کنار دریای جنوب در نیمه گرم تابستان زمانی که هواپیمای ایرباس ایرانی توسط ناو شکن آمریکایی مورد حمله قرار می‌گیرد، کناردریای جنوب مشغول تفریح هستند.

ساده ترین و ابتدایی ترین انگاره‌های نمایشی در نماهنگ ما ایستادهایم رعایت نشده است. یعنی خانواده‌ای ایرانی در موعد خرماپزان جنوب برای تفریح عازم کناره‌های دریای جنوب می‌شوند؟ این انگاره‌های نمایشی و لحن انتزاعی اثر، فاقد جذابیت‌های خاص و مشابه قسمت اول است.

اما نکته دوم در مورد کلیت نمایشی اثر این است که چند جوان پرچم هایی را در دست می‌گیرند و با صدای فریاد خود ناوهای آمریکایی را در دریای جنوب غرق می‌کنند. این پیرنگ را مقایسه کنید با انیمشین «پیام راشل کوری» که چند وقت اخیر منتشر شده بود و بمباران اسرائیل را توسط جنگده‌های ایرانی نشان می‌داد. صورت انتزاعی حمله به اسرائیل با یک بازسازی انیماتوری مخاطب را قطعا سر شوق می‌آورد چون این آینده انتزاعی را باور می‌کند اما حمله چند جوان پرچم به دست به ناوهای آمریکایی در باور، هیچ مخاطبی نخواهد نشست.

پر واضح است که سازندگان هیچ طراحی خاصی در ذهن نداشتند و اثر تولید شده هدف گیری خاصی برای جذب مخاطب نشده است. سازندگان به جای رفتن سراغ واقعیت‌های مرسوم در جامعه ما سراغ موضوعات انتزاعی رفته اند که هیچ ارزش اجتماعی – انقلابی در آن نمود ندارد و تنها اتکای کلیپ تک خوانی خواننده آن است که از ارزشهای جمعی اثر می‌کاهد.

نکته قابل نقد و تحلیل در ساخت قسمت نماهنگ ما ایستاده ایم این است که فضای تخریبی و غرق شدن کشتی‌های آمریکایی را عین به عین و نعل به نعل از فیلم ۲۰۱۲ به کارگردانی رولند امریش برداشت کرده و هیچ شباهتی با یک اثر مستقل ندارد.

بلافاصله پس از انتشار این کلیپ رسانه‌های انقلابی به نقد اثر پرداختند و آنرا ضعیف و غیر باور توصیف کردند و این موضوع را مطرح کردند که یک میلیارد و دویست میلیون تومان مبلغ بسیار زیادی برای ساخت این کلیپ ۷ دقیقه‌ای است .

به فاصله دو روز بعد محمد حمزه زاده معاون حوزه هنری به این امر واکنش نشان داد و در گفت و گو با خبرگزاری میزان با واکنش نسبت به حواشی ساخته شده در مورد هزینه ساخت کلیپ «ما ایستاده‌ایم» گفت: متاسفانه باید بگویم آنها که در حال حاضر به دنبال این اعداد و ارقام می‌روند آیا در مورد خود کلیپ هم مطلبی نوشته‌اند؟. وی ادامه داد: واقعاً از بعضی اهالی رسانه تعجب می‌کنم که خبر ساخت این کلیپ با این اهمیت را رها کردند و حالا به دنبال اعداد و ارقام هستند.

حمزده زاده تصریح کرد: چه صد میلیارد چه ده میلیارد، فحوا و درون مایه این اثر، اتفاقی ضد امریکایی است و معانی بزرگی را درون خود دارد. در هر صورت بنا نیست که بابت هر مبلغی این مقدار شایعه پراکنی ایجاد شود. وی در پایان خاطرنشان کرد: اخبار منتشر شده در مورد هزینه‌های این کلیپ برای اطلاع رسانی نیست بلکه به عمد و برای دشمنی با هدفی است که این کلیپ در معنا دنبال می‌کند.

جناب حمزه زاده با این اظهار نظر اعداد و ارقام را تکذیب نکردند. یعنی با افشای مبلغ طرح شده مخالف بودند امـا در پاســخ ایشان باید نوشت زمانی که رسانه‌ها موضوع هزینه صرف شده را طرح می‌کنند چون میزان مبلغ صرف شده به صرفه نبوده و این کلیپ مضحـک هیــچ کارکــرد ضــد آمریکایی نخواهد داشت بلکه این کلیپ آمریکایــی کپی شده از خود محصولات آمریکایی است و اثر انقلابی بلند مدت نخواهد داشت.

البته با یک میلیارد و دویست میلیون تومان می‌توان سه فیلم جمع و جور خوب با مفاهیم اجتماعی ضروری مرتبط بازندگی مردم ساخت تا طی یک پروسه زمانی چند ساله اثر بیشتری روی متن اجتماعی زندگی مردم داشته باشد. ضمن اینکه رویکرد انقلابی یعنی کمترین هزینه و بیشترین دستاورد. این کلیپ را در نهایت مردم یکی دوباری تماشا می‌کنند و به آن می‌خندند و برای بار سوم که تلویزیون آنرا پخش می‌کند، قطعا مدار برق جعبه جادو را قطع خواهند کرد.

رویکرد انقلابی و ضد آمریکایی یعنی اینکه فیلم فروشنده، اثری تولید شده با پول یک یهودی صهیونیست یعنی الکس مالگه، که ماهی یکبار به اورشلیم تشریف می‌برند، در سینماهای نهاد انقلابی حوزه هنری اکران نشود، آب نبات چوبی ما ایستاده‌ایم پیشکشتان.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۳۰
میم الف الف

افسران - به کاه دون زدی ناشی ، دست بالای دست بسیار است !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۹
میم الف الف
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۶ ب.ظ

ماجرای....


در سال ۱۳۴۸ وارد نیروی هوایی شدم . در بدو ورود می بایستی یک سری آموزشها را در نیروی هوایی می دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود.این کلاس ها شروع آشنایی چندین ساله ی من با عباس بابایی بود...
ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن آمریکایی بود.
این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد،به دانشجویان پیشنهاد شرم آوری داد که، اگر کسی امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره اش بیشتر بود او امتحان را ۱۹ گرفته بود. من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود .
و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس تقوا و عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۶
میم الف الف
يكشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ب.ظ

نامه محرمانه ای که در اتوبوس جا ماند...!

حاج فیروز احمدی، از دیدبان های گردان ادوات لشکر ۱۰ سید الشهدا علیه السلام در بیان خاطره ای می گوید:

قبل از عملیات کربلای ۴ آماده باش صد در صد بود ولی در تهران مشکلی برایم پیش آمده بود. به فرمانده تیپ، احمد غلامی گفته بودم که من چند روز مرخصی می خواهم ولی چون آماده باش بود، موافقت نمی شد.

روز بعدش ستاد فرماندهی من را صدا زد و گفت شانس آوردی یه نامه محرمانه از طرف فرماندهی برای متطقه ده سپاه تهران است، چون باید این نامه سریع برده شود و جواب گرفته شود، شما می توانید این نامه را ببرید و مشکل خودت هم یک روزه حل کنی و بیایی به منطقه.

من هم از خدا خواسته، نامه را گرفتم و چون پدرم هم در منطقه بود اجازه ایشان را هم گرفتم و با هم آمدیم اهواز و سوار اتوبوس شدیم و به طرف تهران حرکت کردیم. ما در کنار میدان سوار شده بودیم و در بوفه اتوبوس جا به ما دادند ولی قبل از ساعت ۶ صبح از اتوبوس در ترمینال پیاده شدیم و نماز صبح را خواندیم. با پدرم خداحافظی کردم چون مسیرمان یکی نبود. من که آمدم سوار تاکسی بشوم دیدم کیف پول و نامه نیست. آن موقع دنیا روی سرم چرخید. رفتم دوباره به ترمینال که گفتند این اتوبوس مال این ترمنیال نیست و گذری مسافر سوار کرده.

خلاصه با ناراحتی فراوان با اتوبوس دو طبقه بدون اینکه بلیط بدهم، آمدم و رسیدم به خانه ام در تهرانپارس. آن موقع این همه خانه سازی انجام نشده بود و خرابه های زیادی بود. روبروی خانه ام دیدم یک اتوبوس پارک است و دارند آن را می شویند. توجه کردم و دیدم همان اتوبوسی است که ما را از اهواز سوار کرده بود. رفتم جلو و گفتم: کیف و یک نامه ام جا نمانده است.

نامه محرمانه ای که در اتوبوس جا ماند
راننده ترسیده بود چون نامه مهر سپاه و محرمانه خورده بود، فقط می گفت: چه جوری به این زودی آدرس خانه من را پیدا کردی و آمدی سراغ نامه؟

من هم که متوجه موضوع شده بودم، گفتم: ما همسایه هم هستیم و خانه مان کنار هم است. خدا را شکر کردم و این بهترین و غیر باورترین خاطره من بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۳
میم الف الف
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ب.ظ

هرچه کردم ....



هرچه کردم نشوم ازتو جدا بدتر شد
از دل مـا نرود مهر و وفــا بدتر شد

مثـلا خواســتم این بــار موقـر باشــم
و به جای "تو" بگویم که "شما" بدتر شد

آسـمان وقـت قـرار من و تــو ابری بود
تـازه با رفتـن تـو وضـع هـوا بدتر شــد

چاره دارو و دوا نیست، که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد

روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشـق تـو را ... بدتـر شـد !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۲
میم الف الف
جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۲ ب.ظ

کلش....مدافع حرم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۲
میم الف الف

رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در وصف دردهای بزرگ ما که امام خویش را گم کرده‌ایم (یا بهتر آنکه ما از حضور او گم گشته‌ایم) و در وصف عذابی که می‌کشیم از اینکه نمی‌توانیم حق را برپاداشته و باطل را نابود کنیم فرمود : «در آن دوران، قلب مومن در درون خود مانند نمک در آب ذوب می‌شود زیرا زشتی‌ها را می‌بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارند. مومن در میان آنها با ترس و لرز راه می‌رود که اگر حرف بزند او را می‌خورند و اگر ساکت شود، دق مرگ می‌شود!»

ساکت نمی‌مانیم نه برای ترس از دق مرگ شدن از شدت غصه‌ها... بلکه برای آتشی گداخته که جانمان را می‌سوزاند و آرام و قرارمان را می‌گیرد...

ماجرا، مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر در آخرالزمان است. درست همانگونه که آقایان و ائمه ما (علیهم السلام) وعده داده بودند که: «برای مردم روزگاری می‌رسد که تنها همّ و غمشان شکم آنها، شرافتشان تجملات زندگی، قبله آنها همسرانشان، دین و آئینشان دِرهم و دینارشان می‌باشد. آنها بدترین خلایق هستند و نزد خداوند ارج و مقامی ندارند... سیاتی علی‌الناس زمان، یخیّر فیه الرجل بین العجز و الفجور، فمن ادرک ذلک الزمان فلیختر العجز علی الفجور!... باید امر به معروف کنید وگرنه بد کاران بر شما مسلط خواهند شد و خوبان هرچه دعا کنند مستجاب نخواهد شد. خوشبخت‌ترین مردم در دنیا افراد پست و نادان خواهند بود، که به خدا و رسولش ایمان نخواهند داشت... هنگامی که ستم و تباهی فراوان شود، منکر آشکار گردد، امت من امر به منکر و نهی از معروف کنند، امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کنند...»

دروغ نگفته‌اند به ما و به ایشان نیز دروغ گفته نشده است و حق گفته‌اند. و اینک مصادیق عینی تمام این احادیث را می‌بینیم! ماجرا روشن‌تر و واضح‌تر از توضیح و تشریح است... ماجرای سبک شمردن محرمات الهی!

اینکه لابی‌گری‌های فرهنگی – سیاسی به امری رایج بدل گشته است، شکی نیست... وقتی زنگها به صدا در می‌آیند و پچ پچه‌های پنهانی، بدعتی نوین را پایه ریزی می‌کند؛ بلاشک نفر سوم و یا چندم حاضر در آن لحظه شیطان است!

وقتی پیاده لشگر شیطان تاب حرف حق را نمی‌آورند و یک نهی از منکر آنگونه آشفته می‌کندشان که دست به دامن حاج آقاهای امام و انقلاب و جنگ دیده تسبیح به دست می‌شوند تا به فتوای شریح گونه‌ای چهره کریه و زشت خویش را شستشو دهند!

همان‌ها که بهشت شداد غربی‌ها را در سر می‌پرورانند و کم کم نمونه‌های ایرانی کن و اسکار و... را در ایران بازسازی می‌کنند و گمان می‌کنند تهاجم فرهنگی رگ غیرت مومنین را آنگونه خشکانده که دیگر از هیچ حنجره‌ای فریادی بلند نشود!

اما آنها که حافظه تاریخی خوبی داشته باشند و هنوز رگه‌هایی از غیرت در وجودشان پیدا شود، حواسشان آنقدر جمع است که بدانند آنانکه دار این قالی را علم کرده‌اند و پیاده لشگر شیطان مشغول بافتن و گره در گره زدن تار و پودش هستند، ناکجاآبادی چون جشن هنر شیراز زمان طاغوت را هدف و منظور گرفته‌اند!

مع الوصف چه جای تعجب دارد اگر لثارات را که یک تنه برابر شبیخون‌های دشمنان ایستاده، بازنده بخوانند و افراطی بدانند و حرف حق تلخ و بدآیندشان باشد و دست به دامن این و آن شوند که این فریاد را در نطفه خفه کنند؟!

مگر امیرالمومنین علیه السلام نفرمود که: زمانه‌ای بیاید که هر که امر به معروف کند، خوار شود و کسی که مرتکب گناه شود مورد ستایش قرار گیرد...

چه جای تعجب اگر کسانی که داعیه دینداری و شریعت داشتند، امر به معروف کنندگان را دعوت به توبه کنند؟! که آخرالزمان آنگونه دوران تحیر است که گاهی شخص بی آنکه بداند و بفهمد ضد باور و خط فکری خویش حرف می‌زند و عمل می‌کند و خودش هم متوجه نمی‌شود که چه رودستی از شیاطین خورده است!

که امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: «شخص با ایمان در نزد آنها ضعیف و حقیر است و فرد بافضیلت در چشم آنها پست و بی مقدار، ولی در مقابل شخص فاسق محترم و فرد ستمگر مورد تعظیم و احترام است. ضعیف در بین آنها پایمال و قوی در نزد ایشان صاحب اختیار است!»

آنچه رخ داد اگرچه یک سنت‌شکنی قبیح و یک بدعت زشت بود که نهی از منکر کننده دعوت به توبه شود و به تعبیر بیان امام صادق علیه‌السلام «و رایت الآمر بالمعروف ذلیلا » گردد، اما این حسن را داشت که تلنگری به وجدان‌های خواب رفته بزند و خودی‌هایی که توسط نخودهرآش‌های خودباخته بی آنکه خود بدانند به دروازه خودشان گل بزنند و در خوشبینانه‌ترین حالت مومنین بدانند و بشناسند خواص بی بصیرت را...

حال و روز و اوضاع به ظاهر هنرپیشه‌ها و اهالی سینما و موسیقی و طرب و غنا و فضای هنر مجهول الهویه هفتم، گواه آن است که بعضی‌ها انگار خیلی دلشان برای دوره سیاه و سرد و زشت و کریه طاغوت تنگ شده است و شبها را به آرزو و سودای آن سر بر بالین می‌گذارند که صبح که بیدار شدند خود را در زمانه‌ای ببینند که به زباله دان تاریخ پیوست!

و کارشان از هزل و بیهوده گویی گذشته و گاه تا آنجا ارج و قرب کذایی می‌یابند که ادبیات فاخر و عارفان و ادیبان و مفاخر این خاک را به سخره می‌گیرند تا هنرنمایی کنند! (اشاره به افاضات شرم آور آهنگساز دعوت شده به برنامه خنداونه درباره مولوی و اشعار عرفانی او)...

آرزوست دیگر ! بگذار بکنند! آنچه در مومنین زیاد است، صبر است... صبری که وقتی سرآید ژاله خون می‌شود خون جنون می‌شود و عهدی که با روح خداوندی رضوان الله علیه بسته‌ایم محکم‌تر می‌گردد.

این روزها، کم نیستند مومنینی که اسماعیل در پی اسماعیل به میقات می‌فرستند و حسین علیه‌السلام را می‌بینند که صدای هل من ناصر می‌زند و جوانان مدافع غیور برای دفاع از حریم اسلام از جان گرامی خویش می‌گذرند علی اکبر سان...

آن وقت اینجا و در ام القرای جهان اسلام کسانی از بدحجاب‌ها و پیاده لشگریان و مجریان امر و نهی‌های شیطانی دفاع می‌کنند!
که آن حضرات را سفارش می‌کنم به مطالعه وصیت نامه‌های شهیدان هشت سال دفاع مقدس و شهیدان مدافع حرم؛ تا بشمارند چند بار در سطور وصیتنامه‌هاشان به حجاب توصیه‌های موکد کرده‌اند.

سفارش می‌کنم به شنیدن صحبتهای همسران شهیدان مدافع حرم که حقیقتا تکان دهنده و انسان ساز است. سفارش می‌کنم به ذره‌ای انصاف، ذره‌ای انصاف، و دریغ از انصاف! که نمی‌بینند همین بدحجابی‌ها و همین بی‌بندوباری‌ها و همین شبیخون گسترده و سنگین فرهنگی مسموم با جوانان انقلابی چه کرده و چگونه آنها را منزوی و غریب و مهجور نموده است...

سفارش می‌کنم آنها را که فتوی می‌دهند تا قانون خدا تعطیل گردد و آمران به معروف را به توصیه‌های عجیب و دور از انتظار، تحقیر کنند؛ به اندکی فکر و تامل... تا بیندیشند این جبهه فعال مسموم ضد اسلامی جز برابر خون شهدا و جز برابر باور منجی صف نکشیده‌اند.

آنها که با امر به معروف و نهی از منکر زاویه دارند، حتی اگر خود ندانند آبشخور روحشان سلسله افکار حجتیه‌ای‌هاست که به هر سازی می‌رقصند و با هر فسادی مدارا می‌کنند!

مخلص کلام آنکه؛ در عمل به فرامین الهی و وظایف دینی برد و باخت اگرچه بی‌معناست و امام ما فرمود ما موظف به انجام تکلیفیم و به نتیجه کار نداریم اما بازنده - بدان مضمون که آخرت خویش را به کلامی نسنجیده به رفتاری دور از تقوا فروختن - آنانند که نمی‌خواهند بفهمند با این جریان‌های مسموم فرهنگی عرصه بر جوانان انقلابی خالص تا بدانجا تنگ می‌شود که در انزوای تحمیلی بسوزند و دم برنیاورند و راه نفسشان هر روز تنگ‌تر شود. بازنده آنانند که فراموش کرده‌اند تعالیم دین مبین را که آنکه گناه را می‌بیند و سکوت می‌کند همردیف و محشور با همان اهل معصیت است. بازنده آناناند که «یذل المومن للکافر» می‌کنند. بازنده آناناند که فراموش کرده‌اند رسول الله صلی الله علیه و آله چه کسانی را لعنت فرستاد!

«سیکون فی آخر امّتی رجال، نسائهم کاسیاتٌ عاریات... لایجدن ریح الجنة ! فالعنوهنّ فانّهنّ ملعونات» بازنده آناناند که دام گسترده تاریخی یهود را نمی‌بینند که هر گوشه جهان اسلام را به واسطه فتنه‌ای گرفتار و مشغول ساخته است!

یادش بخیر مرحوم سلحشور را که آنقدر مرد بود و آنقدر غیرت داشت که در میانه میدان باشد و از هیچ چیز و هیچ کس نترسد و هیچ مصلحت اندیشی نکند و پشت‌پرده فسق و فجور هنر هفتم را عیان کند و از تیرهای زهرآگینی که از هر سمت و سو او را نشانه رفت خوفی نداشته باشد...

بازنده آناناند که به حال جوانان بیکار ناامید پریشان‌حال که با حسرت زرق و برق زندگی و سر و وضع هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها و آقازاده‌ها را می‌بینند و آه جانکاه می‌کشند رحمی نمی‌کنند و بلاشک شریک هر معصیتی می‌شوند که آنها به واسطه همین هنر هفتم و اهالی آن و سکوت خواص مرتکب می‌شوند ...

بازنده نیست هر کس که چشم به روی دنیا و منافع خویش ببندد و برای رضای خدا حق بگوید و حتی از خودی‌ها سیلی بخورد... اگر برای خداست، نوشمان باد که دفاع از حریم اسلام اشکال گونه گون دارد و از دست و قلم و توان ما تذکر و نهی از منکر برمی آمد که کوتاهی نکردیم.

« عالمی چون برگ شد خرج خزان بی بهار / تا که دریابد بهار بی خزان عشق را/ در زمین شور، تخم خویش را باطل مکن / گوش زاهد نیست در خور، داستان عشق را»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۹
میم الف الف
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۳۷ ب.ظ

پرده‌دری جماعت بی‌حیا زیر لوای قانون!

شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران بعد از ۳ روز خواب در واکنش به انتشار گزارش تصویریِ یالثارات از جشن سینمایی «حافظ»، واکنش نشان داد و بیانه ای صادر کرد. این انجمن در اعلام موضع خود، حق قانونی و شرعی اعاده حیثیت را برای تمامی هنرمندان و خانواده آنها محفوظ دانسته و برخورد قاطع مسؤولان قضایی و قانونی ذیربط با این بی حرمتی را کمترین انتظار هنرمندان دانسته است!.

دست پیشِ انجمنِ کذایی در طرح بحث شکایت و اعاده حیثیت، پدیده ای متاثر از عقب نشینیِ امثال احمد توکلی‌ها در مقابل گستاخی و پرده‌دری جماعت بی‌حیایی است که زیر لوای قانون به اشاعه رسمیِ فسق مشغولند. بر همین مبنا لازم است تا مواردی را برای ثبت در تاریخ متذکر شد:

۱- جشن حافظ کذایی مُشتی از خروارِ دهها مجلس آنچنانی است که به مناسبت های مختلف برگزار می شوند و جماعت مثلا هنری نیز به بهانه همین برنامه با قیافه ای مزخرف به جلوه فروشی برای عوام می پردازند.

۲- فیلم فجر، تئاتر فجر و... بخشی از همین برنامه‌ها محسوب می شوند که ذیل نامی فاخر ، محتوایی پَست را به خورد جامعه می‌دهند.

۳- مسئله اینجاست که زنان جلوه فروش ، همراه با شوهران بی‌غیرت یا بدون همراهی آنان بر بستر مجالسی حاضر می شوند که حداقل یک وزارتخانه در مجوز دهی به آن دخیل بوده است.

۴- فلاکت این است که نسوان بزک کرده دست در دست مردان بر فرش قرمزی قدم می گذارند که دولت برای آنان پهن کرده است.

۵- بدبختیِ دوران این است که تامین امنیتِ یک جشن کذایی مثل «حافظ» بر عهده نیروی انتظامی است که خود مسئول و موظف به برخورد قانونی با مظاهر فسق است.

۶- از عجایبِ آخر الزمان این است که از یک سو عسسِ دارالحکومه اسلامی، برای مشتی لاابلی تامین امنیت می‌کند و از سوی دیگر انجمن منتسب به همین جمع از قوه عدلیه همان دارالحکومه، داغ و درفشِ معترضان به تظاهر فسق و فساد را مطالبه می کند.

۷- چه کسی مسئولِ وارونگیِ منکرات و معروف ها و تبدیل شدن حدیث معصوم به فحش است، به جز دین مدارانِ غافل و خواب؟!

۸- حزب الله، پیشاپیش شاکیان را به احتجاج در دادگاه دعوت می‌کند، و اعلام می دارد با وجود این همه تغیرات هنوز عسس و دارالعدل و حزب الله، مأمنی برای اعمال قانون علیه متجاهرین به فسق است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۷
میم الف الف
دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۵ ب.ظ

شما بی‌غیرت نیستید...!



۱- صد و هفت سال پیش در ۱۱ مرداد سال ۱۲۸۸ مجتهدی به نام شیخ فضل الله نوری در تهران و در مقابل چشم هزاران نفر از مردم و به دست یفرم خان ارمنی و شیخ ابراهیم زنجانی و دیگر روشنفکران حاکم بر امور و به جرم طرفداری از استبداد به دار آویخته شد. در این میان مردم و علما و ... جز تماشا کار دیگری نکردند و البته بعضی هم خود شیخ را در این ماجرا مقصر دانستند. از نظر آنان اگر شیخ بعضی چیزها را نمی‌گفت و سنجیده‌تر سخن می‌گفت و با دنیای جدید و مدرنیته مخالفت نمی‌کرد، کارش به دار نمی‌کشید! پیکر شیخ را از دار پایین کشیدند و عریان در کوچه‌های تهران گرداندند و هر ناکسی به پیکر او لطمه ای زد و آب دهان انداخت. اما در حقیقت جرم اصلی شیخ پایبندی به دیانت و شریعت بود آن هم در زمانه ای که اکثریت جامعه حال و حوصله حفاظت از دیانت و شریعت در برابر تهاجم وسیع روشنفکران لامذهب مقلد اروپا را نداشتند!

۲- صدو هفت سال بعد در ۱۱ مرداد سال ۱۳۹۵ نشریه «یالثارات» در تهران و در مقابل چشم همگان به دست روشنفکران و هنرمندنمایان مقلد فرنگ و با امضای وزارت ارشاد به دار آویخته شد! آن هم در حالی که پیکر نحیفش از چند روز قبل آماج هتاکی ها و دشنام ها و عربده‌کشی کسانی قرار گرفته بود که اوج هنرشان جلوه گری با زنان بی حجاب و آرایش کرده شان در برابر چشمان سیری ناپذیر دوربین ها و خلایق بود. کسی به اعدام «یالثارات» اعتراض نکرد و حتی برخی پای چوبه دار «یالثارات» کف زدند و هورا کشیدند! از نظر وزارت ارشاد و آنهایی که به تقلید «اسکار» و «کن» جشنواره برپا کرده بودند.

جرم « یالثارات»، بی ادبی و چماق بدستی و دلواپسی برای سنت‌های پوسیده و نفهمیدن لزوم همراهی با امواج عالم گیر تمدن مدرن فرهنگی بود و به همین دلیل چوبه دار را کمترین مجازات برای « یالثارات» می‌دانستند و ترجیح می‌دادند تا در صورت امکان سینه « یالثارات» را شکافته و جگرش را به دندان بکشند تا دلشان خنک شود! اما جرم اصلی «یالثارات« هیچ یک از این ها نبود. جرم واقعی « یالثارات» انتشار دو حدیث از رسول اکرم و امام صادق علیهما السلام بود. احادیثی که هر کودک ده- دوازده ساله ای می‌توانست معنی آنها را بفهمد و مصادیقشان را بشناسد! جرم « یالثارات « این بود که در حضور همه برهنگی شاه را فریاد زده بود آن هم در حالی که همه شاه برهنه را می‌دیدند و زیبایی لباس او را تحسین می‌کردند!

۳- دردناک‌تر از اصل ماجرا سکوت معنی دار رسانه‌های مدعی اصول گرایی در این عرصه بود. برخی از این رسانه‌های چند طبقه که ماهانه صدها میلیون تومان هزینه برگرده نحیف بیت المال تحمیل می‌کنند و افتخارشان آن است که بیشترین مخاطب ورزشی را از آن خود کرده اند، برای خوش آمد مقلدان « کن » و « اسکار » و با هدف خوش رقصی برای موجوداتی که نهایت هنرمندی را در نمایش ناموسشان در ملأعام بکار می‌برند، در جبهه روشنفکری ایستادند و همصدا با آنان خواستار اعدام نشریه ای شدند که جرمش تنها انتشار دو حدیث از معصومین بود.

در روزگاری که پرداختن به احکام شریعت و دفاع از مبانی و لوازم دیانت و امر به معروف و نهی از منکر ،آخر بی کلاسی تلقی می‌شود، رسانه‌های مدعی اصول گرایی به خوبی از پس آزمون غیرت بر آمده و ثابت کردند که در روشنفکر نمایی و با کلاسی دست کمی از مقلدان فرنگ ندارند و حاضرند قبل از سایرین « یالثارات » را با قیافه ای عاقل اندر سفیه بنگرند و ملامت کنند و تذکر بدهند که اقدام « یالثارات » مخالف اصول بدیهی ژورنالیسم است و محکوم است و چماق بدستی است و غیرفرهنگی است و ....! و البته این جماعت می‌دانستند که در حقیقت آن دو حدیث را محکوم می‌کنند! و الا « یالثارات » غیر از انتشار این دو حدیث کار دیگری نکرده بود!

۴- این که چرا باید در ایران اسلامی انتشار دو خط حدیث این میزان عواقب و مجازات در پی داشته باشد نکته ای است که در مجال دیگری باید به آن پرداخته شود. اما جای این سوال از رسانه ها و شخصیت‌های مدعی اصول گرایی که علیه انتشار این دو حدیث موضع گرفتند (و البته در قبال جشن مفتضح حافظ که مصداق بارز ولنگاری فرهنگی و اهانت به احکام الهی و زیرپا گذاشتن قوانین جاری مملکت در ضرورت رعایت پوشش و حجاب اسلامی توسط زنان بوده بابرخورد سطحی و تغافل گذشتند) باقی است که آیا شما باید تشخیص دهید که احادیث معصومین منتشر شود؟ چه کسی به شما چنین اجازه و حقی داده که برای انتشار و یا عدم انتشار کلام معصوم تصمیم بگیرید؟ آیا (نعوذ بالله) شما خود را از معصومین عاقل‌تر و مودب‌تر می‌دانید؟

اگر پیامبر اسلام و امام صادق واژه ای را برای مصداقی مشخص بکار برده اند دیگر شما و امثال شما کیستید که بخواهید از ادب یا مصلحت و ... سخن بگویید؟ چه کسی به شما اجازه اجتهاد در برابر نص داده است؟ شمایی که نهایت عرضه و فایده تان را در انتخابات اسفندماه گذشته به نمایش گذاشتید و عمق و میزان نفوذ کلامتان در تهران و برخی از نقاط کشور به خوبی مشخص شد! آیا بهتر نبود در این معرکه مانند گذشته دهان می‌بستید و راه کج می‌کردید و خود را به ندیدن و نشنیدن می‌زدید و با جماعتی بی‌غیرت و بی‌پروا هم نوا نمی‌شدید؟ به راستی پاداش این خوش رقصی چیست و چه کسی و چگونه آن را به شما خواهد پرداخت؟

۵ – هر کس کمترین آشنایی با احکام فقهی و قانون مجازات اسلامی داشته باشد به خوبی می‌داند که جشن مفتضح حافظ (چه در سال جاری و چه در سالهای گذشته) مصداق بارز زیر پا گذاردن احکام شریعت و تخطی سازمان یافته از قوانین جاری کشور است! اما عجیب اینجاست که دستگاه قضایی و دادستانی محترم و نیروی انتظامی این جرم سازمان یافته و مشهود را دیده‌اند و هیچ اقدامی در مقابله با آن نداشته‌اند!

از این بزرگواران می‌پرسیم آیا این جشن فاجعه بار را مصداق «ولنگاری فرهنگی » می‌دانید؟ اگر این جشن ولنگاری فرهنگی نیست پس از نظر شما چه حرکتی می‌تواند مصداق ولنگاری فرهنگی باشد؟ آیا شما خود را در برابر نگرانی رهبر معظم انقلاب در خصوص ولنگاری فرهنگی مسئول نمی‌دانید؟

۶- مرور پرونده و سوابق بانیان و دست‌اندرکاران جشن حافظ از سوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی فلسفه و چرایی برپایی این برنامه را روشن خواهد کرد! این برنامه نه یک اقدام خود جوش فاسقانه بلکه بخشی از جنگ نرم سرویسهای بیگانه علیه باورها و مبانی نظام اسلامی است و طراحی و هدایت آن از سوی کسانی صورت می‌گیرد که در سال ۸۸ به قصد براندازی جمهوری اسلامی به صورت تمام قد وارد میدان شدند.

آیا وقت آن نرسیده که مسئولان حوزه‌های امنیتی و اطلاعاتی در راستای پی گیری تذکرات مکرر مقام عظمای ولایت در خصوص نفوذ فرهنگی، ردپای آشکار دشمنان نظام و انقلاب در برپایی چنین برنامه هایی را دنبال کرده و یک بار برای همیشه این راه نفوذ را مسدود کنند؟ آیا درنگ امروز فردای اسارت باری را به دنبال نخواهد داشت؟

۷-گالیله زیر فشار قرون وسطاییان حرفش را پس گرفت و اقرار کرد که زمین به دور خورشید نمی‌گردد اما حقیقت همان بود که او در ابتدا گفته بود. ممکن است «یالثارات» زیر فشار قرون وسطاییان این روزگار به مخاطبان احادیث درج شده در شماره پیش بگوید شما بی‌غیرت نیستید اما حقیقت همان است که در شماره پیش گفته شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۵
میم الف الف