یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ب.ظ

علت کم شدن رزق و روزی چیست؟

انسان از آن جهت که صاحب فکر و اندیشه است، می‌خواهد در مورد بسیاری از مطالب پرس‌وجو کرده، چرایی و چگونگی مطالب را دریابد. از جمله مسائلی که فکر انسان را به خود معطوف داشته، مسائل مربوط به «رزق و روزی» انسان و دیگر موجودات است به طوری که همواره در پی آن است تا روزی‌ِ بیشتری به دست آورد.

انسان سؤالات فراوانی را در این مورد در ذهن خود می‌یابد تا آنجا که اگر بگوییم بعضی از سؤالات به صورت روزانه در بین مردم جریان دارد، سخن به گزاف نگفته‌ایم.

سؤالاتی از این قبیل:
- عوامل مؤثر در افزایش روزی چیست؟ اسباب و علل کاهش روزی کدام است؟
- فلسفه وسعت رزق یک گروه و اندک بودن رزق گروهی دیگر چیست؟
- نقش تلاش و سعی انسان برای به دست آوردن روزی و ارتباط آن با تقدیر روزی چگونه است؟
- آیا دعا در افزایش روزی مؤثر است؟
- تا چه اندازه رزق حلال و حرام در سرنوشت انسان مؤثر است؟

کتاب «رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث» اثر علی متین، به سؤالات و دغدغه‌های افراد در خصوص کسب رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث پاسخ گفته است که در ادامه می‌خوانید:

یکی از عوامل نقصان و کاهش روزی، اجیر شدن برای دیگران است: عمار ساباطی می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: «مردی تجارت می‌کند و اگر خود اجیر دیگران شود سهمی از تجارت به او می‌دهند»، امام(ع) فرمود: «خود را اجیر نکنید و روزی را از خدا خواسته و خود تجارت کنید، زیرا اگر کسی اجیر دیگران شود [درِ افزایش] روزی را بر خود بسته است».

شاید بتوان در تحلیل کاهش رزق و روزی به واسطه اجیر شدن چنین گفت: از آنجا که شخص اجیر حقوق معینی را ماه به ماه دریافت می‌کند، لذا به همان حقوق خود چشم دوخته و برنامه‌های خود و اداره زندگی را با توجه به آن سامان می‌دهد و امید رسیدن بیش از آن را ندارد و شاید همین امر تا حدودی موجب غفلت از خدا می‌شود. اما شخصی که به اصطلاح، شغل آزاد دارد بیش از آن که به اسباب ظاهری عنایت کند، توکل بر خدا را در نظر داشته و همین امر نیز سبب توجه بیش‌تر خداوند سبحان می‌شود.

شاید با مراجعه به وجدان نیز تا حدودی بتوان مطلب را دریافت که آنجا که وسایل و اسباب مادی مناسبی در اختیار داشته باشیم، توجه ما به خدا اندک است و اما آنجا که وسایل و اسباب مادی به ظاهر خوب و مطمئنی در کار نباشد، توجه ما به او بیشتر خواهد بود. حال شخص اجیر تو گویی همان کار خود را از وسایل محکم و خوب می‌داند، به خلاف کسی که اجیر نیست.

مرحوم کلباسی نیز در توضیح احادیثی از این قبیل می‌گوید: بعضی از بزرگان گفته‌‌اند:
شاید سرّ نکته این باشد که انسان وقتی اجیر دیگران شد به آن دستمزد تکیه می‌کند و چنین می‌اندیشید که آن دستمزد زندگی‌اش را می‌چرخاند و چون بر آن اطمینان دارد، بر خدایی که همه کارها دست اوست تکیه نخواهد کرد و اما اگر خود تجارت کند، به دلیل اتفاقات احتمالی، کالای خود را در امان نمی‌بیند، لذا بر خدا توکل می‌کند؛ اتفاقاتی از قبیل:‌ گرانی و ارزانی، رواج و رکود بازار، رغبت و بی‌رغبتی مشتری، خرابی و سرقت.

بنابراین اگر انسان دریابد که بدن و نیروی او در معرض آفت‌های بسیاری است و روحیه تکیه و امید بر خدا را در خود حفظ کند، می‌تواند خود را اجیر نماید و موجب فقر نیز نخواهد بود و در یک جمله، روایت غالب انسان را شامل می‌‌شود.

با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان گفت: اگر کسی اجیر شود برای اداره زندگی‌اش و از سوی دیگر آن را وسیله‌ای برای اداره زندگی بداند و از توکل بر رزّاق حقیقی غافل نباشد، اجیر بودن این شخص موجب کاهش روزی او نخواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۱
میم الف الف
چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ

ننگی جدید بر دولت روحانی...!





بسم الله الرحمن الرحیم

روزنامه سینما، مورخ پنجشنبه ۱۵ بهمن ۹۴، در مطلبی به عنوان «چه سرسبز بود دره من»، به قلم [...] به اصطلاح نقدی در خصوص فیلم «ایستاده در غبار» منتشر کرده است. در مطلب مذکور، «حاج احمد متوسلیان» با واژگان توهین آمیز «سبعیت، تندمزاجی و دارای روحیه وحشی و خشن» توصیف شده است.

به عبارت دقیق تر، صفات مذکور، توسط نویسنده، به شخص «حاج احمد متوسلیان» نسبت داده شده است. مطالعه این متن بی ادبانه و جسارت آمیز، سوالی را به ذهن متبادر می سازد که آیا نگارنده اساسا معنای صحیح عبارتی چون «سبعیت» را می داند اما نکته ای مهم تر قابل ذکر است که بیشتر دارای ابعاد حقوقی است. صرف نظر از جایگاه والای شخصی به نام «حاج احمد متوسلیان» به عنوان یک افسر ارشد نظام جمهوری اسلامی که عملکرد درخشانی در حوزه خود داشته و از فاتحان اصلی «خرمشهر» به شمار می رود، حفظ احترام ایشان به عنوان یک شهید یا حداقل، یک «قهرمان ملی» امری ضروری و بدیهی است.

ممکن است مسئولین این نشریه، برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت چنین خطای شرم آوری، عجله و شتابزدگی برای انتشار مطالب و یا ناآشنا بودن نویسنده به موضوع و یا حتی سهوالقلم را بهانه ای برای اطلاق این الفاظ ناشایست نسبت به سرداری چون «حاج احمد متوسلیان» را بهانه قرار دهند اما سوال این است که اگر در نشریه ای دیگر، همین الفاظ، برای شخصِ رییس جمهور محترم یا وزیر ارشاد، یا حتی معاونت مطبوعاتی ایشان مورد استفاده قرار می گرفت، باز هم مقامات مسئول در وزارت ارشاد، با تساهل و تسامح بزرگوارانه از کنار آن می گذشتند؟ اگر سایر نشریات، در وصف هر کدام از اعضای دولت، آنان را دارای «روحیه ای وحشی» و «سبعیت» معرفی کند، آیا عذری از آنان مورد قبول واقع می شود یا با توقیف و برخورد آهنین مواجه خواهند شد؟؟

مراجعه به سوابق دولت طی دو سال گذشته نشان می دهد که سطحی خفیف تر از خبط روزنامه سینما، نسبت به اعضای دولت، مورد اغماض و بخشش قرار نگرفته است اما در موردی که سردار حسین همدانی، در روزنامه ای، مورد اهانتی شنیع و دشمن پسند قرار گرفت، برخوردی دیگر در پیش گرفتند. البته به نظر نگارنده، غیرت دولت نسبت به اعضای خود و رصد دقیق مطبوعات برای ممانعت از توهین و بی احترامی به دولت‌مندان، بدیهی و قابل احترام است اما انتظار می رود که درباره اهانت به ساحت شهیدان و قهرمانان ملی این مرز و بوم نیز همان میزان غیور و محتسب باشد.

آیا باید به هر نشریه ای مجال داد که با بهانه های سخیف، مقدسات و نوامیس ملی و مذهبی کشور را مورد بی حرمتی و اهانت قرار دهند؟؟ نگارنده چند روزی منتظر ماند تا مگر صدای اعتراضی حتی در سطح یک تذکر خشک و خالی از سوی وزارت ارشاد نسبت در برابر جسارت به «حاج احمد متوسلیان» شنیده شود اما دریغ. و به دنبال ناامیدی از واکنش قانونی، بنابر تکلیف انسانی و ملی خود، اقدام به اعتراض رسانه ای نموده و انتظار داریم که «هیئت نظارت بر مطبوعات» به وظیفه خود عمل کرده و عاملان جسارت به مقدسات را مورد اعمال قانون قرار دهد.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۰
میم الف الف

افسران - نه رو سری نه مانتوئی ...... من که مرد هستم از این پوشیده ترم :|   گل بگیرن در این کاخ خراب شده اتون رو :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۵۶
میم الف الف
جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ب.ظ

از اشتباه مردم کاشان تا اشتباه وزیر ارشاد!

۱- بدون تردید آقای نمازی امام‌جمعه کاشان و مردم متدین این شهر اشتباه کرده‌اند، چرا که اقدام درست اقدامی است که از سوی وزارت ارشاد شخص وزیر ارشاد و دوستان و همفکران ایشان صورت می‌گیرد!

۲- وقتی وزیرارشاد به همراه معاونین و تعدادی از وزراء در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر حاضر می‌شوند و شاهد انواع و اقسام بی‌حجابی‌ها، بی‌حیایی‌ها، پرده‌دری‌ها، زیرپا گذاشتن حدود شرعی و خطوط قرمز می‌شوند و لبخند می‌زنند و خم به ابرو نمی‌آورند، بدین معناست که سیاست رسمی دولت ترویج و حمایت از بی‌حیایی و عبور از خطوط قرمز شرعی است. در چنین حالتی مخالفت مردم متدین کاشان و امام جمعه محترم این شهر، با یک چهره مروج بی‌حیایی و بی‌حجابی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ در حالی که این چهره در شب افتتاحیه جشنواره سی و چهارم فیلم فجر بارها بر روی سن دعوت می‌شود و از وی در مقابل وزراء تجلیل می‌شود!

۳- وقتی در جشنواره تئاتر عروسکی یکی از برگزیدگان به صورت نیمه برهنه روی سن می‌رود و جایزه می‌گیرد و تشویق می‌شود و هیچ کسی به خود این اجازه را نمی‌دهد که از این چهره سئوال کند که آیا در جایی به نام جمهوری اسلامی ایران می‌توان زن بود و نیمه برهنه به روی سن رفت و از وزارت ارشاد جایزه گرفت؟! این حرکت بدین معنا است که سیاست وزارت ارشاد رفتن به سمتی است که تا مدتی بعد بی‌حیایی، بی‌حجابی، بی‌عفتی و احیای فرهنگ و هنر به شیوه فرح پهلوی عادی شود.

وقتی که سیاست رسمی دولت بر زبان مجید انصاری به عنوان معاون پارلمانی دولت جاری می‌شود که ایران را همانند ترکیه می‌خواهند و الگوی زنان ترکیه را در نحوی پوشش و آرایش، الگوی مطلوب برای زن ایرانی می‌شمارند، دیگر مخالفت مردم متدین کاشان و امام‌جمعه محترم این شهر با این سیاست چه سودی دارد؟!

۴- هنگامی که دولت و شخص وزیر ارشاد وجهه همت خود را در ترویج بی‌حجابی و بی‌حیایی در عرصه هنرهای مختلف قرار داده و در این راه از همه سرمایه‌های دولت و وزارت ارشاد بهره می‌گیرد و خود را پشتیبان مستحکم زنان بی‌حجاب و مروجان بی‌حجابی و بی‌عفتی و بی حیایی در عرصه سینما، تئاتر، جشنواره‌های مختلف قرار داده‌اند و با امکانات بیت‌المال را به این امر مشغول کرده‌اند، دیگر چه معنایی دارد که مردم با این روند مخالفت کنند؟!

۵- روزگاری دولت بر آمده از آراء ملت در جمهوری اسلامی، مدافع شریعت بود و تلاش اصلی خود را بر دفاع از اسلام و ارزشهای برآمده از آن قرار می داد؛ امّا امروز روزگار دیگری است؛ دولت اراده کرده است که اسلام و فقه و شریعت و ارزشهای معنوی و دینی را به قیمت حمایت و به دست‌آوردن دل مشتی غرب‌گرای برکنار از دین و هنرمندنمای بی بهره از اخلاق و عفت، زیر پا بگذارد، و با حوزه‌های علمیه، مراجع تقلید، ائمه‌جمعه و با همه مردم متدین ایران به مخالفت برخیزد و همه آنها را افراطی و تندرو و دلواپس بنامد. لذا با نگاه به این سیاست دولت فعلی، شاید راه درست همانی باشد که علی جنتی طی می‌کند! و در چنین حالتی چه می‌توان گفت جز اینکه مردم متدین کاشان و امام جمعه این شهر اشتباه کرده‌اند!

آنها تصور می‌کردند می‌توان به قول دولت بیم و امید تکیه کرد، حال آن که این دولت بارها نشان داده است که در قول دادن و خُلف وعده صاحب تخصص است.

وقتی شورای تامین یک شهرستان به امام جمعه شهر قول قطعی می‌دهد که از ورود چهره‌ای که مروج بی‌حجابی و به عنوان نماد زیرپاگذاشتن خطوط قرمز شرعی است، به شهر دارالعباده کاشان جلوگیری کند؛ اما در عمل قول و قرارها را زیرپا نهاده و اجازه ورود چنین چهره معلوم‌الحالی را به کاشان صادر می‌کند، در چنین حالتی مخالفت مؤمنان و امام جمعه این شهر چه سودی می‌تواند داشته باشد؟! آیا امام جمعه کاشان و مردم متدین این شهر تصور می‌کنند وزیرارشاد و همفکران ایشان قابل هدایت هستند؟! و یا شنوای امربه معروف و نهی از منکرند؟ قطعاً این تصور،تصور درستی نیست.

بایستی با چنین وزیری و چنین دولتی به گونه‌ای دیگر برخورد کرد! طبیعتاً دیر نخواهد بود زمانی که مردم متدین خشم انقلابی خود را در پای صندوقهای رأی به نمایش گذارند و طومار دولتی که به زیرپا گذاشتن خطوط قرمز شرعی افتخار می‌کند و آن را وظیفه خود می‌داند در هم بپیچند.
به امید آنروز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۳۲
میم الف الف
جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ

به بهانه نقدِ بلندترین سریال در سیما

روز ۲۲ دی ماه سال جاری شهاب مرادی در یک برنامه زنده تلویزیونی که از شبکه دوم سیما پخش می‌شد با بیان اینکه انتقادات فراوانی نسبت به سریال معمای شاه دارد گفت: «من خودم نمی‌گذارم بچه‌هایم این سریال را تماشا کنند چون به نظرم نحوه به تصویر کشیدن روابط زن و مرد در این سریال تفاوتی با سریالهای شبکه‌های ماهواره‌ای غیرمجاز فارسی زبان ندارد.»

وی در ادامه انتقاد خود گفت که حجاب همسر شاه در این سریال از حجاب خیلی‌ها مثلا مجریان صداوسیما بهتر است و اذعان کرد که در مجموع در سریال‌های اخیر تاریخی تلویزیون شاهد تحریف تاریخ انقلاب هستیم و نقش بدنه روحانیت و جریان‌های مذهبی هیچ جای این سریال‌ها به تصویر کشیده نمی‌شود.

او در حالی معمای شاه را نمونه حیف و میل بیت‌المال و هدر دهنده پول مردم قلمداد می‌کرد که به نظر می‌رسد اعتراض او به معمای شاه یک الگوی نظری درباره برخی تولیدات این روزهای سیمای جمهوری اسلامی ایران است.

کیمیا، یکی از این تولیدات است که لقب بلندترین سریال تاریخ ایرانِ بعد از انقلاب را نیز با خود به یدک می‌کشد. بعید به نظر می‌رسد کسی قادر باشد بعد از این همه صرف وقت، با خود بنشیند و مرور کند که چه چیزی از تماشای بلندترین سریال تاریخ سیمای ایران دستگیرش شده، همچنین بعید به نظر می‌رسد حتی خود سازندگان این ماراتن شبانه نیز قادر به تعریف خط مشی این سریال باشند. سریالی که ماجرای یک دختر و خانواده‌اش را از دوره مبارزات انقلاب شروع کرد، کار را به دفاع مقدس کشانید و حالا هم مُخِ مخاطبِ بیچاره را در دوره پسا جنگ کار گرفته است.

کیمیا سوژه اصلی سریال است، دختر معمولی که دو خاطر خواهِ انقلابی و لاابالی داشت ، که دومی بر اولی پیروز شد و سوژه اصلی داستان را به تصاحب درآورد. کیمیا همان دخترِ فعالِ انقلابی ، بعد از ازدواج همراه شوهر لاابالی خود به فرانسه رفت. البته ناگفته نماند که همان خاطرخواه مثلا انقلابی داستان نیز عکس کیمیا را در پستوی خانه مخفی کرده بود تا لحظه‌ای از محبوب خود دور نماند.

کیمیا از وسطِ سریال مثل اینکه تازه چشم باز کرده و فهمیده باشد که زن چه آدمِ ناحسابی شده، فهمید که شوهرش آرش، بی‌نماز و دروغگو و قبل از او نیز خاطرخواه دختر دیگری بوده است. کیمیا همان دختر انقلابی در همین حیث و بیس به عنوان مصداق یک زنِ ناشزه، خانه شوهر را ترک می‌کند تا براساس تشخیص سازندگان سریال در متن نبردهای خرمشهر قرار داشته باشد. کمی بعدتر سازندگان بلندترین سریال تاریخ سیمای بعد از انقلاب تمهیداتی اندیشیدند تا مخاطب بفهمانند کیمیا از ازدواج با خاطرخواه اول پشیمان شده و در حالی که شوهر دارد زیر چشمی خاطرخواه دوم را مواظبت می‌کند و از او می‌خواهد تا وکالت پرونده طلاقش را برعهده بگیرد... و بالاخره از خاطرخواه و شوهر اول طلاق گرفت و زنِ خاطرخواه انقلابیِ دوم شد.

لابه لای این وقایع، کیمیا، با مشتی از داستان‌های بی‌سروته آریه‌ای و سکته‌ایِ دیگر که هر کدامشان می‌توانست سوژه یکی از همین تولیدات آبکی سیما باشد، پرشد و مخاطب با صبوری از یک یک آنها بدون کسب هرگونه نتیجه منطقی عبور کرد. تا اینکه این روزها کیمیا در نقش مادر به دنبال دخترِ دوست شهیدش می‌گردد که شوهر اوّلش از او دزدیده و با خود به فرانسه برده است. با گذر از این سوال که یک شخصیت لاابالی مثل آرش در عالم واقع، کجا حال و حوصله بزرگ کردن یک بچه آن هم بچه دوست زنِ سابقش را پیدا می‌کند؟ از اینجای داستان به بعد، بلندترین سریال تاریخ سیمای ایران محل نمایشِ بدعت‌های جدیدی است.

آزاده دختر گمشده کیمیا، عمری را با یک مرد نامحرم (آرش) سپری کرده و حالا هم معلوم نیست که به چه دین و مسلکی است؟ مادر هاج زنبور عسل (کیمیا) در بازگشت از سفر فرانسه عکس دختر گمشده مُکشّفه خود را به شوهر انقلابی و البته نامحرمِ خود در فرودگاه نشان می دهد و او هم بعد از روئیت تصویر مُکشّفه آزاده در جواب زنش می‌گوید: «به‌به ماشاالله چقدر بزرگ شده!.»

بنابراین در کیمیا زن و شوهری که از اول تا آخر سریال انقلابی بودنشان توی ملاج مخاطب خورده به این دلیل که سازندگان سریال کمترین علمی به شرع ندارند، با بدیهی‌ترین مسائل شرعی غریبه‌اند و کمترین دغدغه‌ای هم نسبت به بلایی که بر سر امانت مردم در فرنگ آمده ندارند.

با گذر این مباحث باید گفت، بدِ روزگار آنجاست که سازندگان این سریال و سیمای جمهوری اسلامی ایران، از باز آفرینی نقش زن در انقلاب و دفاع مقدس و ... ، به عنوان دلایلِ توجیهِ صرف بیت‌المال برای ساختِ بلندترین سریال بی سر و ته تاریخِ ایران مایه می‌گذارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۹
میم الف الف
دوشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ

داد و هوار فیلترینگی برای چیست؟!

سال‌هاست که حضور پررنگ اینترنت در همه ابعاد زندگی به یک روال عادی تبدیل شده است. این روزها از خدمات بانکی و خرید اجناس مصرفی گرفته تا ثبت‌نام کنکور و شبکه‌های اجتماعی در فضای اینترنت اتفاق می‌افتد.کار به جایی رسیده که گوشی‌های تلفن همراه، رایانه‌های شخصی، تب‌لت‌ها و حتی در مواردی تلویزیون‌های موجود در بازار توانایی اتصال به این شبکه را دارند.

اینترنت که محصول برآمده از تکنولوژی یا به زبان فارسی حاصل فناوری (و نه خود فناوری) است، در حالی به خصوصی‌ترین بخش‌های زندگی ما سرک کشیده که بسیاری از کاربران ایرانی، هیچ تصوری از منشأ، مالکیت و هدف سازندگان آن ندارند. خانواده‌های ایرانی به صورت ثابت برای استفاده از اینترنت هزینه می‌کنند بی‌آنکه در کنار محسنات، خطرات موجود در این عرصه را هم بشناسد.

خطر گرفتار شدن در دام سارقان اینترنتی و به تاراج رفتن مبالغ هنگفت از حساب شخصی، خطر انتشار تصاویر و فیلم‌های خانوادگی در کنار هرزه‌نگاری‌هایی که با انواع روش‌های منزجرکننده، مخاطبان را تبدیل به مصرف‌کننده انواع تصاویر، فیلم‌ها و متن‌های مستهجن می‌کند، چند نمونه شناخته شده از خطرات موجود در فضای اینترنت است. این روزها اما به موازات ادامه مخاطرات قبلی، جامعه ما با پدیده دیگری نیز مواجه شده است.

امروز شبکه‌های اجتماعی اعم از وایبر و تلگرام و واتس‌آپ و ایمو و اینستاگرام، هرکدام با شیوه مشخص و سیاست دقیق و از پیش تعیین شده، فرهنگ ما را با چالش‌های متعدد مواجه کرده‌اند.

در این فضا دیگر انتقال محتواهای مجرمانه‌ای چون تصاویر غیراخلاقی یک رویه ثابت شده است. قبح‌شکنی در عرصه‌های اخلاقی و دینی به پای ثابت مطالب کانال‌های پرطرفدار تلگرامی با مخاطب‌های چندصدهزار نفر تبدیل شده است بدون آنکه این عده کثیر کمترین حق انتخابی در نوع مطالب کانال و یا حق اظهار نظر داشته باشند.

البته برای کاهش این مشکلات از روزهای نخست، راهکاری تحت عنوان فیلترینگ مورد استفاده قرار گرفت که البته شرط لازم برای حذف مخاطرات بود اما کافی نبود. فیلترینگ که به معنای مسدودسازی راه دسترسی کاربران به محتواهای ممنوعه و مجرمانه است، قدمتی به اندازه عمر اینترنت و تاریخچه‌ای معادل بیش از یک دهه در کشور ما دارد. این شیوه اگر چه موفقیت‌هایی کسب کرده و توانست آمار رجوع به سایت‌های مسأله‌دار را تا حد زیادی کم کند اما نهایتاً دچار کاهش موفقیت در رسیدن به اهداف خود شد.

چه کسانی و چرا فیلترینگ رادوست ندارند؟

در اواخر دولت نهم و گرماگرم فتنه۸۸، هم‌زمان با مشخص شدن موفقیت‌های فیلترینگ در محدودسازی محتواهای ضداخلاقی و ضدنظام، برخی روشنفکرنمایان داخلی، ایجاد محدودیت در دستیابی به محتواهای اینترنت ولو محتواهای مستهجن را ناقض آزادی بیان، نماد تحجر، نشانه عدم درک حقایق جاری در جهان و در یک کلام حاصل مخالفت با تکنولوژی خواندند! در ادامه فیلترینگ به نمادی برای مخالفت با دولت دهم و عامل غُرغُرهای ضدانقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی ایران شد.

سیاست‌مداران اصلاح‌طلب و محافظه‌کار، فریاد وامصیبتا سردادند که ای‌داد و ای‌بیداد، با فیلترینگ نمی‌شود جلوی هجوم دشمن را گرفت. آنها می‌گفتند معتقد به فرهنگ‌سازی هستند تا مخاطبان اینترنت، خودشان به سمت این محتواها نروند و دچار مشکلات مربوطه نشوند!

این سخنان عوام‌فریبانه متأسفانه سبب تضعیف روزافزون جایگاه و اهمیت فیلترینگ در نزد افکار عمومی شد. حرف‌هایی که نه‌تنها دارای منطق ضعیفی بود بلکه صددرصد با ذائقه رسانه‌های معاند و ضدانقلاب هماهنگ بود و به گفتمان ثابت آن‌ها مبدل گشت.

فرهنگ‌سازی آری، عوام‌فریبی هرگز

بله! فرهنگ‌سازی یک نیاز غیرقابل انکار است اما چرا باید با چنین بهانه‌ای اقدام به تضعیف فیلترینگ کنیم؟ مگر نه آن است که فیلترینگ حاصل قوانین جاری در کشور است؟ مگر جز آن است که در کنار فرهنگ سازی نیاز به ابزارهای لازم در دست قانونگذاران داریم تا بستر لازم برای فرهنگ‌سازی و امنیت مورد نیاز آن فراهم شود؟

شاید یک مثال ساده در این رابطه بتواند روشن‌کننده ضعف استدلال مخالفان فیلترینگ باشد. در کشور ما سالیان سال برای فرهنگ‌سازی در عرصه قوانین راهنمایی و رانندگی سرمایه‌گذاری شده. قریب به دو دهه برای آموزش کودکان دبستانی در حال فعالیت هستیم. یقینا ً به لطف برنامه‌ریزی صحیح در این زمینه، اکنون دیگر بستن کمربند ایمنی و یا حرکت خودروها بین خطوط، یک رفتار غیرعادی محسوب نمی‌شود. حالا تصور کنید فردی مثلاً روشنفکر پیدا شود و بگوید نیروی راهور که همان پلیس راهنمایی و رانندگی است، به کلی باید تعطیل شود؛ فقط به این بهانه که مملکت نیازمند فرهنگ‌سازی است و در دوران پسافرهنگ‌سازی، دیگر نیازمند ابزار و ضابطان قانون و قوه قضائیه نیستیم!

با مردم صادق باشید لطفا

کمتر کسی آشکارا و بدون رودربایستی به ایرانیان گفته است که تصاویر مستهجن در سایه تضعیف فیلترینگ می‌تواند بدون خواست کاربران اینترنتی و از طریق ایمیل، شبکه‌های اجتماعی و ده‌ها مسیر دیگر بدون آنکه امکان انتخابی وجود داشته باشد، مقابل دیدگان آنها قرار گیرد. کمتر مقامی را سراغ داریم که در گرماگرم افاضات مثلاً روشنفکرانه و حملات بی‌رحمانه به سازوکار فیلترینگ، حقیقت جاری در شبکه‌های اجتماعی را بر زبان رانده و آماری از تعداد صفحات مستهجن و ضدانقلابی موجود در اینستاگرام در اختیار خانواده‌ها قرار داده باشد.

کمتر مسئولی را می‌توان سراغ گرفت که هم‌زمان با دفاع از کارکرد تلگرام، به مخاطبان گوشزد کند که در کانال‌های تلگرام، فرقه‌های انحرافی، گروهک‌های تروریستی، معاندان انقلاب اسلامی، اشاعه‌دهندگان فحشا در انواع اشکال آن، شوخی‌های رکیک و محتواهای قبح‌شکنانه تحت هر شرایطی وارد گوشی‌های کاربران می‌شود و راهی جز فیلتر کردن این شبکه ظاهراً اجتماعی وجود ندارد.

اندر احوال کاربران چهارگانه تلگرام

می‌توان گفت کاربران شبکه‌های اجتماعی خصوصاً شبکه تنش‌آفرین تلگرام اعم از مردم و مسئولان به چهار گروه عمده تقسیم می‌شوند.

گروه نخست با همۀ توان در شبکه‌های اجتماعی در حال سوداگری و کسب درآمدهای نجومی با فروش همه نوع محصولات مجاز و غیرمجاز هستند.

دسته دوم به سبب ترس از متهم شدن به تحجر و عقب‌ماندگی از سوی حامیان دولت اعتدال و اصلاح‌طلبان و روشنفکرنمایان، راه سکوت را در پیش گرفته‌اند و می‌کوشند کم‌ضررترین شیوه برای استفاده از تلگرام را در پیش بگیرند.

سومین گروه با امید کاهش آسیب‌ها می‌کوشند محتواهای اخلاق‌مدارانه را در نهایت حجم ممکن منتشر کنند اما بی‌آنکه تعمدی داشته باشند در این رهگذر باعث رونق مضاعف شبکه‌های اجتماعی خارجی می‌شوند.

دسته چهارم هم که اکثریت قریب به اتفاق مسئولان دولت موسوم به تدبیر و امید را شامل می‌شوند شبانه‌روز در حال دفاع از شبکه‌های اجتماعی هستند. جماعت مورد اشاره تصور می‌کنند، می‌توانند از فضای شبکه‌های اجتماعی برای تحکیم و تداوم قدرت خود در مقاطع حساس همچون انتخابات استفاده کنند. آنها در تلاش هستند تا نظرات اقشار مختلف جامعه را به سوی خواسته‌های خویش هدایت کنند.

مردم کجا مانده‌اند؟

حالا مردم مانده‌اند با کوهی از بی‌عملی، انفعال و رفتارهای متناقض تصمیم‌گیرندگان. مردم مانده‌اند با فضایی که امنیت روانی، اصالت فرهنگی، بنیان خانواده‌ها و کرامت انسانی آنها را هر روز بیشتر از دیروز تهدید می‌کند.

مردم مانده‌اند با هجوم ویرانگر سیل محتواهای ضداخلاقی. محتواهایی که همه جا حتی در کانال‌های تلگرامی مثلاً مفید و صفحات اینستاگرامی ظاهراً بی‌ضرر در دسترس همه قرار دارد. پیروجوان، کودک و بزرگسال، مرد و زن، دخترو پسر، گوشی‌های همراه خود دارند که از یک سو اطلاعات شخصی‌شان را به سرورهای صهیونیستی و آمریکایی منتقل می‌کند و از سوی دیگر انواع محتواهای مسأله‌دار را وارد گوشی‌های‌شان می‌کند.

مخالفان فیلترینگ تکلیف مردم را مشخص کنند

ای کاش مخالفان و منتقدان اصل فیلترینگ که پروژه پرهزینه و شکست خورده موسوم به فیلترینگ هوشمند را در رزومۀ کاری خود دارند، تکلیف اکثریت مردم جامعه را با هجوم روزافزون محتواهای ساختارشکن مشخص کنند. کاش این مدعیان بگویند برنامه‌های فرهنگی‌شان برای بهبود این اوضاع چیست. مسئولان دولت یازدهم موظف هستند در محضر مردم اقامه دلیل کنند که چرا در آستانه سه ساله شدن دولت مدعی اعتدال، این حجم باورنکردنی از بی‌برنامگی و سهل‌اندیشی در عملکرد فرهنگی آنها دیده می‌شود.

کلام آخر آنکه اگر در کمترین فاصله زمانی ممکن، شاهد ایجاد وحدت رویه و آغاز نگاه منطقی در متولیان اینترنت و فضای مجازی کشور نباشیم، علاوه بر افزایش بدبینی مردم به میزان کارآمدی مسئولان دولت یازدهم، روزبه‌روز بر ابعاد و عمق مضرات وارده بر پیکر فرهنگ عمومی‌مان افزوده خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۱۱:۳۱
میم الف الف
يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ب.ظ

روایتی از یک روضه‌خوانی مادرانه!




مادر طاقت یک خراش بر بدن دردانه‌اش را نداشت، اما خدا قدرت و صبری را به او عطا می‌کند که بر بالای سر پیکر غرقه به خون فرزندش که فقط یک چشمش به جا مانده، می‌نشیند، او را نوازش می‌کند و با او سخن می‌گوید، داخل قبر رفته و برای پسرش زیارت عاشورا می‌خواند و این‌چنین ادبیات مقاومت مادران شهدا که این روزها بر قامت مادران شهدای مدافع حرم هویداست، معنا می‌شود.

«شهید مسعود عسکری» متولد شهریور ۱۳۶۹ بود. او ابتدا رشته الکترونیک و سپس حقوق را برای تحصیل انتخاب کرده بود اما هیچ‌کدام نتوانست پاسخگوی شوق او به پرواز باشد. به همین دلیل پرواز را انتخاب کرد تا در نهایت توانست بر بلندترین ارتفاع عشاق پرواز کند. او ۲۱ آبان ماه سال جاری طی عملیات مستشاری در حلب سوریه به شهادت رسید. پیکر او ۲۲ آبان ماه به کشور بازگشت و طی مراسم باشکوهی در ۲۴ آبان ماه تشییع و در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.

مادرش می‌گوید: «یک چشم نداشت اما چشم دیگرش باز بود. من همه حرف‌هایم را با همان یک چشم به مسعود زدم». مادر با قدرتی مثال‌زدنی روضه پسرش را می‌خواند، روضه‌ای برای تمام شهدایی در قد و قامت پسرش که این روزها در جبهه دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) حضور دارند. و شیرمردان خمینی با جملات مادر اشک می‌ریزند. مادر با دوستان مسعود و هم‌سن و سالانش هم حرف‌های زیادی دارد.

او خطاب به دوستان مسعود که گرداگردش با صدای بلند در از دست دادن دوستشان اشک می‌ریزند، می‌گوید: «تا وقتی شما هستید ما هم سلامتیم. مدافع ولایت باشید. شما با آمریکا دست ندهید و گول نخورید. مثل کسانی نباشید که در ظاهر می‌گویند مقام معظم رهبری این‌طور گفت اما به‌عکسش را عمل می‌کنند، شما این‌طور عمل نکنید. آگاه باشید. مسعود من هم آگاه بود. مسعود من هم بیدار بود و گول حرف‌های قشنگشان را نمی‌خورد. راه مسعود را ادامه دهید و مثل سردار همدانی بمانید...».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۹
میم الف الف
يكشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۵۳ ب.ظ

نواب اسوه همیشه دوران...


افسران - عجب پوستری + 27 دی (شهادت نواب صفوی و اجرای برجام)


امروز ۲۷دی، شصت سال از شهادت سید مجتبی نواب صفوی می‌گذرد.

امّا تبریک صمیمانه به خاطر گذشت شصت سال از حضور عنداللهی نواب و شصت سال حضور مرامی و شخصیتی نواب در شاکله مقدس نظام اسلامی. و چرا چنین نباشد. مگر نه آن است که بنیانگذار این نظام الهی، مؤیّد و حامی نواب بود، نواب‌گونه‌ها را پرورید. خلف صالح او؛ ولی‌فقیه دوران از ارادتمندان و اقتداگران به مسلک و مرام آن، ذریّه رسول‌الله بوده است.

نواب به دلیل صدق و اخلاص، نسبت به شعار قرآنی فدائیان اسلام؛ «کلمه‌الله هی‌ العلیا» خود نیز به برترین منزلت نزد خدای سبحان رسید؛ شعاری که امروز نیز اولین و آخرین سخن قبیله‌ شهیدان و مبارزان راه خداست.

نواب و یاران مرامی او، در دوران خود، علی‌رغم قلّت عدد و کثرت دشمن، در همان عصر ظلمت طاغوت، حائز برترین ابهت و صلابت میان معاصران بودند.

نواب و یاران پیش از آنکه دست به سلاح ببرند نظام طاغوت و بساط طاغوتیان در همت و اراده خود در هم شکسته بودند. بیشترین اتکای ملی‌گریان در مبارزات سیاسی و بیشترین حمایت نسبت به رهبر مبارزان دینی علیه شاه از آن فدائیان اسلام بود.

به حمد و شکر الهی، روح صلابت و حماسی نواب، پس از انقلاب فراگیر شد و تا زمانی که این روحیه محفوظ بماند، جریان اسلام آمریکایی و اسلام لیبرال نصیبی جز شکست و شرم‌ساری نخواهد داشت علی‌رغم جولان ظاهری. والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۴ ، ۱۸:۵۳
میم الف الف
شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

اصحاب کدخدا و امداد آمریکایی!










چرا دقیقا چهارشنبه؟!

شاید این سوال، مهمترین و البته مغفول‌ترین سوالی بود که پس از انتشار نخستین اخبار مربوط به بازداشت ملوانان متجاوز آمریکایی به آبهای سرزمینی ایران باید پرسیده می‌شد.

چرا آمریکایی‌ها دقیقا در روزی که جایگاه قلب رآکتور اراک با سیمان پر شد، دست به چنین ماجراجویی‌ای زدند؟!

آیا ارتباطی میان اقدامات دوستان داخلی آمریکا با آمریکا در کار بود؟! آیا اقدامات دقیق و زمان‌بندی شده دولت آمریکا با تحولات داخلی ایران کوک شده است؟! آیا صدقه‌‌ی آمریکایی‌ها از اموال خودمان، به خودمان(!) دقیقا در شب انتخابات مجلس از راه خواهد رسید؟! واقعا ارتباط جریان بزک شیطان بزرگ با نهان‌خانه‌ی شیطان تا کجاست؟

بدون تردید؛ چهارشنبه ۲۳ دی‌ماه ۹۴ یکی از تلخ‌ترین و عبرت‌آموزترین صفحات تاریخ این مُلک بود. در این روز قلب رئاکتور آب سنگین اراک که یکی از افتخارات کم‌نظیر و غرورآفرین در صنعت ملی و بومی هسته‌ای ایران بود، با قلدری شیطان بزرگ از سینه رئاکتور مظلوم بیرون کشیده شده و حاصل دسترنج جوان دانشمندِ مومنِ انقلابیِ ایرانی، آنچنان با «سیمان»، بتن‌ریزی شد تا زین پس، دانشمند ایرانی، با تک‌تک سلولهای خویش؛ شیرفهم شود که کدخدا و بلکه خدای جهان کثیف مدرن کیست!

این روز سیاه بدون تردید در تاریخ سیاسی این مملکت هرگز فراموش نخواهد شد. روزی که شعار «مامی‌توانیم» زیر کفشهای واکس‌خورده و یقه‌های تانخورده‌ی اصحاب دیپلماسی لبخند، لگدمال شد...

نگارنده‌ی این سطور تا قبل از چهارشنبه همچون بسیاری از ناظران رسانه‌ای؛ ۲۳ دی‌ماه ۹۴ را روزی سخت برای دستگاه دیپلماسی دولت جناب آقای روحانی پیش‌بینی می‌کرد. روزی که رسانه‌های غیردولتی می‌توانستند با استناد به تخلفات متعدد در تخریب دستاورد ملی هسته‌ای اراک، ملت را نسبت به دور زدن متوالی خطوط قرمز نظام جمهوری اسلامی، هوشیار کنند. اما چنین نشد!

قلب رئاکتور آب سنگین اراک در شرایطی از کار افتاد که برخلاف خط قرمزهای قطعی و مکتوب رهبر انقلاب، اولا هیچ تضمینی برای بازطراحی رئاکتور توسط دشمنان اسلام و انقلاب(!) ارائه نشده، ثانیا در قرارداد بی‌خاصیت و بدون ضمانت اجرای بازطراحی؛ هیچ اشاره‌ای به باقی ماندن هویت «آب سنگین» رئاکتور نشده است! و این یعنی حاصل حدود یک دهه خون دل خوردن دانشمندان مملکت در یک دیپلماسی سرشار از گل و بوسه و لبخند به فنا رفته است!

دقیقا در چنین روزی که مردم، تخریب سرمایه‌های ملی‌شان را در کنار تشدید تحریمها و خالی‌تر شدن جیبها و تمسخر اقتصاد مقاومتی و دوختن چشمها بر دست اجنبی، نظاره می‌کردند؛ به یکباره گاوچرانها سر از خلیج فارس درمی‌آورند و اندک تعرضی به آبهای سرزمینی ایران می‌کنند و در ازای درست کردن جنجالی، رسانه‌ای در ایران و جهان، تن به بازداشت یک روزه‌ی ملوانان متجاوز خویش می‌دهند!

واقعا چرا دقیقا در این روز؟!

چرا آمریکایی‌ها دقیقا در روز تخریب رئاکتور اراک دست به چنین عملیات رسانه‌ای زدند؟! آیا قرار بود خبر اصلی ۲۳ دی‌ماه ۹۴ که بی‌شک؛ بخشی از کارنامه تاریک دوستان آمریکا به حساب می‌آمد، در سایه‌ی خبری ساختگی و بی‌خاصیت، گم شود؟ آیا قرار بود وزیر محترم امور خارجه کشورمان پس از مذاکره تلفنی با وزیر خارجه آمریکا در مورد ماجرای ملوانان، بار دیگر جلوی چشم ملت مظلوم ایران، خط قرمز «ممنوعیت هرگونه مذاکره‌ی غیرهسته‌ای با مقامات آمریکایی» را زیرپاگذارند تا التزام عملی ایشان به ولایت مطلقه فقیه برای چندمین بار به اثبات رسد؟!!

حقیقتا هدف از بازی پیچیده آمریکایی‌ها چه بود؟! هدف آمریکایی‌ها و البته جریان بزک شیاطین عالم در داخل کشور، هرچه بود، مهمتر از آن؛ بازی‌ای بود که بخش مهمی از رسانه‌های جبهه اسلام و انقلاب در آن گرفتار آمدند! بی‌پرده بگویم؛ برخی از دوستان رسانه‌ای ما این بازی را باختند! برخی عناصر سیاسی - رسانه‌ای ما بدون آنکه قصد و عمدی در کارشان باشد دقیقا پازل عملیات روانی دشمن را تکمیل کردند! کار به جایی رسید که همین عزیزان در حالی که قطعا می‌دانند؛ ارتش آمریکا تحت فرمان رئیس‌جمهور این کشور است و نه کنگره؛ تجاوز ارتش آمریکا به آبهای سرزمینی ایران را توطئه جمهوری‌خواهان کنگره آمریکا خواندند!!! تا همچنان دولت تروریستی آمریکا را جریانی معتدل در مقابل کنگره نشان دهند! تمام صفحات رسانه‌های چهارشنبه و پنجشنبه پر بود از اخبار بی‌خاصیت ماجراجویی آمریکایی‌ها در خلیج فارس و در این میان کمتر کسی صدای سرازیر شدن خروار خروار سیمان به قلب صنعت هسته‌ای این کشور را شنید.

اما گوشهای اهل بصیرت، گرفتار این هیاهو نگشت. صدای سیمانِ سرازیر شده از میکسر برادر صالحی در تاریخ ماند، همانطور که صدای سخنان وزیر محترم امور خارجه در شورای روابط خارجی آمریکا برای ثبت در تاریخ باقی ماند! همانجایی که وی خطاب به صحنه‌گردانان اصلی سیاست صهیونیستی آمریکا؛ وابستگیِ «بقاء دولت آقای روحانی» به «تصمیم سیاستمداران آمریکایی» را بی‌پرده بیان داشت و در حالی که هیچگاه گمان نمی‌کرد فیلم سخنان وی در این لابی صهیونیستی و جاسوسی منتشر شود؛ راه جلوگیری صهیونیسم آمریکایی از بازنشستگی زودتر از موعد کدخداسالاران - در اثر شکست در انتخابات - را حمایت آمریکا از سیاست خارجی دولت فعلی ایران معرفی کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۹
میم الف الف
شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۱۹ ب.ظ

تعامل با دنیا به این میگن......

جعفری دولت آبادی روز شنبه (۱۳۹۴/۱۰/۲۶) اعلام کرد: در راستای مصوبات شورای عالی امنیت ملی ایران و مصالح کلی نظام چهار زندانی ایرانی دو تابعیتی ظرف روز جاری در چهار چوب مبادله زندانیان آزاد شدند.

 

فارس نیز نوشت:  لحظاتی قبل و پس صدور حکم آزادی ۴ زندانی دو تابعیتی جیسون رضاییان و سعید عابدینی (کشیش ایرانی) از زندان آزاد شدند.

ساعتی قبل دادستان تهران خبر از آزادی ۴ زندانی دو تابعیتی داده بود.

این در حالی است که احتمال داده می‌شود امیر میرزا حکمتی که به اتهام جاسوسی در ایران دستگیر شده بود نیز جز آزادشدگان باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۹
میم الف الف