از آن روزی که اینترنت بنا شد
زن خونه ز مرد خود جدا شد
نه چای آماده و نه استکانی
دریغ از پختن یک لقمه نانی
سر صبحی که پی جو تا سحرگاه
موبایلش روشنه هر گاه و بی گاه
گهی اینترنت و واتس آپ و گه چت
پیامک میزنه این خط به اون خط
خیالش نی بچه ش داره میمیره
خوراکش خورده یا اینکه نخورده
خیالش نی که مردش خسته و زار
میاد خونه شبانگاهان سر کار
سرش توی موبایلش هی میخنده
پیامک میزنه خالی میبنده
بجای همدمی با مرد خونه
موبایلا روز و شب همدمشونه
الهی این موبایلا را تو بشکن
دل بیچاره ی مردا رو نشکن
قدیما مرد و زن همراه و همدل
حالا همدم شده خط ایرانسل
الهی کابل اینترنت جدا شه
موبایلا از دست زن ها رها شه
از آن روزی که این تانگو بنا شد
زن خونه ز مرد خود جدا شد
جناب رئیس جمهور محترم
از شما تشکر می کنیم که این فرصت را در اختیار ما قرار داید تا پرسشگر باشیم و سوالهایمان را بپرسیم. آقا امروز که روز اول مهر بود اتفاقا روز عرفه هم بود و ما مشغول به خواندن دعای امام_حسین در روز عرفه شدیم. در این دعا اما حسین گفته: انت الذی انعمت ، انت الذی اغنیت ، انت الذی رزقت ، انت الذی کفیت و ...
آقا فارسی اش را هم زیرش نوشته بود. یعنی تویی که نعمت می دهی، تویی که بی نیاز می سازی، تویی که روزی می دهی، تویی که برای ما کافی هستی. یعنی اینها را به خدا می گوید. بعد پرسیدیم خدا این کارها را به تنهایی انجام می دهد یا کسی هم کمکش میکند؟ گفتند خدا شریکی ندارد. حتی در قرآن گفته خداست که بادهای بشارت آور را میفرستد و آب را از آسمان به اندازه نازل می کند.
پس این خدا همان کدخدا ست درست است؟
آقا ولی اینها هیچ اسمی از کدخدا نمی آورند.اما آب و نان ما هم دست کدخداست. درست است؟ پس آن کسی که روزی می دهد، آب برای ما می فرستد و با وجود اوست که ما بی نیاز می شویم، همان کدخداست درست است؟ آقا ببخشید ما چون بیسواد یم زیاد می پرسیم.
آقا می گویند زمان امام حسین هم یک کدخدایی بوده که اسمش یزید بوده. آقا می گویند امام حسین تشنه شهیدشد.
کاش آن زمان شما بودید و با این تدبیری که دارید کمکشان می کردید.
شاید اگر شما بودید سایه جنگ از سر امام حسین و خانواده اش برطرف می شد.
می گویند امام حسین افراطی بوده اگرنه که مذاکره می کرد و خودش و خانواده اش را به کشتن نمیداد.
خب یزید برای خودش یک امپراطوری داشته. با چند نفر اهل و عیال که نمی شود با یک امپراطوری جنگید!!!!!
بالاخره اگر کوتاه می آمد، آنها هم آب را باز می کردند و یک
مذاکره_برد_برد ی انجام می شد و همه چیز به خیر و خوشی و عاقبت بخیری تمام می شد و به جای جنگ و خونریزی چهره رحمانی اسلام را به جهانیان معرفی می کرد. مثل برادر بزرگش امام حسن که نجنگید. البته آقا می گویند امام حسن یار نداشت که بجنگد، می گویند اگر یار داشت او هم می جنگید درست است؟ اینها اصلا همه شان افراطی هستند.
می گویند امام حسین حج را هم ناتمام گذاشته و به کربلا رفته. ظاهرا خیلی دلواپس بوده.از این آدمهای افراطی ودلواپس الان هم در جامعه ما زیاد هستند. آقا می گویند امام حسین گفته مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت. آقا شما معنی این جمله را می
دانید؟
آقا مگر عزت این نیست که برویم پیش کدخدا خودمان را شیرین کنیم تا شاید چیزی گیرمان بیاید؟ آقا می گویند امام خمینی هم از همین افراطی ها بوده نه؟
میگفته کدخدا هیچ غلطی نمی تواند بکند. البته اینها همه شان یک اقلیت_ناچیز_روستایی_بی_سواد هستند. اینها را جدی نگیرید. اکثریت بچه پولدارهای شمال_تهران پشت شما هستند. همین برای شما کافی است...
آقای رئیس جمهور در نهایت خیلی متشکریم که فرصت پرسش را به ما دادید.
اما از پرسش مهمتر، پاسخی است که باید داده شود. منتظر پاسخ شما هستیم.
یک دانش آموز روستایی (آقا راستی ما روستایی هستیم جواب ما رو می دید؟)
روز هشتم ذیالحجة معروف است به
«یوم الترویه». یکی از سؤالاتی که درباره حضرت سیدالشهداء(ع) در دهه اول ذی
الحجه مطرح میشود این است که چرا امام حسین علیهالسلام حج خود را در روز
«ترویه» ناتمام گذاشت و مکه را ترک کرد.
مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی به این شبهه پاسخ گفته است که در ادامه میخوانید:
قبل
از آن که به تحلیل تاریخى این پرسش بپردازیم، باید این نکته را متذکر شویم
که از دیدگاه فقهى، این سخن مشهور که امام حسین علیهالسلام حج خود را
نیمه تمام گذاشت، سخن نادرستى است؛ زیرا امام در روز هشتم ذى حجه «یوم
الترویه» از مکه خارج شد (۱).در حالى که اعمال حجّ که با احرام در مکه و
وقوف در عرفات شروع مىشود از شب نهم ذى حجه آغاز مىشود. بنابراین، امام
اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام گذارد.
بله،
مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به مکه، عمره مفرده انجام داد و چه بسا در
طول اقامت چند ماهه خود در مکه و احتمالاً در فاصلههاى مختلف، اقدام به
انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در
اعمال حج نمىشود. در برخى از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوى
حضرت سیدالشهدا(ع) سخن به میان آمده است.(۲)
گرچه معروف و مشهور است
و در برخی کتابها مانند «الارشاد» شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل
به عمره کرد و طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمیتوانست
حج خود را تکمیل کند. (۳) ولی به نظر بعید میآید که آن حضرت به احرام حج
محرم شده باشد چون کسی که میخواهد اعمال حج را انجام دهد علی القاعده روز
هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم میشود و جهتی برای محرم شدن زودتر از موعد
مقرر نیست.
برای تایید این مطلب روایاتی در کافی نقل شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
عَنْ
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ
الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ
إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ
دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ
بِیَوْمٍ إِلَى الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً .(۴)
از
امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمود: امام حسین(ع) قبل از روز هشتم ذی
الحجه از مکه خارج شد در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد
انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود.
از این روایت بر نمیآید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد.
در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمود:
قَدِ
اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ
یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَى مِنًى
وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ
الْحَجَّ .(۵)
امام حسین(ع) در ماه ذی الحجه عمره انجام داد و سپس
در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمیخواهد حج انجام دهد
میتواند عمره انجام دهد.
بله، مسلماً آن حضرت در هنگام ورود به
مکه، عمره مفرده انجام داده و چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکه و
احتمالاً در فاصلههاى مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما
انجام اعمال عمره مفرده، به معناى ورود در اعمال حج نیست و شاید وقتی که
خبر دار شد که نیروهای مخفی یزید قصد ترور آن حضرت را در حرم دارند، تصمیم
گرفت به سوی عراق حرکت کند آن زمان امام حسین(ع) برای انجام یک عمره دیگر
محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد و در روز ترویه یعنی هشتم ذی
الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد.
از نقطه نظر تاریخى بالأخره این
پرسش باقى است که با وجود آن که یکى از علل انتخاب مکه، داشتن فرصت مناسب
براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه که اوج حضور
حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى
براى آن حضرت فراهم آمده است ناگهان مکه را ترک کرد؟
به طور خلاصه مىتوانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:
۱- احتمال خطر جانى
از
برخى عبارات امام حسین(ع) که در مقابل دیدگاه شخصیتهاى مختلفى که با
بیرون رفتن آن حضرت از مکه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده چنین
بر مىآید که امام علیهالسلام ماندن بیشتر در مکه را مساوى با بروز خطر
جانى براى خود مىدانست؛ چنانکه در جواب ابن عباس مىفرماید: «کشته شدن
در مکانى دیگر براى من دوست داشتنىتر از کشته شدن در مکه است»(۶)
نیز
به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکه
کشته شوم، براى من دوست داشتنىتر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل
مکه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانهاى از لانه جانوران پناه
برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من مىخواهند، به دست
آورند» (۷)
نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در
محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد .(۸) بالاخره در
بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عدهاى را
همراه با سلاحهاى فراوان براى ترور امام حسین(ع) در مکه فرستاده بود. (۹)
۲- شکسته نشدن حرمت حَرَم
در
ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى حضرت سیدالشهدا(ع)
وجود داشت که نمىخواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن
شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى
باشد.
آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به
گونه تعریضآمیز نسبت به او که بعدها در مکه موضع گرفته و لشکریان یزید
حرمت حرم را خواهند شکست به صراحت بیان مىدارد. ایشان در جواب ابن زبیر
مىفرماید:.«پدرم (على علیهالسلام) براى من نقل کرد که در مکه قوچى است
که به وسیله آن حرمت شهر شکسته مىشود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ
باشم».(۱۰)
-----------------------------
پینوشتها:
۱. واقعة الطف، ص۱۴۷
۲ . وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۴۶، کتاب حج، باب ۷، ابواب العمرة ج ۲ و ۳.
۳ - شیخ مفید، الارشاد ج ۲ ص ۶۸ .
۴و۵- الکافی ج: ۴ ص :۵۳۶
۶.ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج ۸، ص ۱۵۹.
۷.واقعة الطف، ص ۱۵۲.
۸.سید بن طاووس، لهوف، ص ۸۲..
۹.همان،ص۸۲.
۱۰ . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج ۲، ص ۵۴۶.
در حالیکه بحث اول جوانان این مملکت در دو روز گذشته اختلاف بر سر اجرای دو کمدین برنامه خندوانه بوده،
شیعیان منطقه فوعه و کفریا از دیروز از شش جهت در حمله شدید قرار گرفتند و
زنان و دختران از مراجع تقاضای فتوای خودکشی در صورت ورود نیروهای تکفیری
کردند...
اینجا دعوا داریم که کدامیک از کمدین ها بیشتر و بهتر میخندانند آنجا دعوا
دارند که کدامیک اول خودکشی کنند تا روی زشت تکفیر و تکفیریان را
نبینند....
خدایا ما را ببخش که گرفتار غفلتیم...
روزگاری وقتی گفته میشد که فلان فیلمفارسی یا مثلا فیلم شبهروشنفکری، کپی
فلان فیلم خارجی است، اگر چه آن فیلم خارجی، فیلم مطرحی محسوب شده و حتی
بعضا علاقمند تماشایش بودیم اما عمل کپی نعل به نعل از آن و ساختن یک فیلم
به اصطلاح ایرانی را علیرغم تغییر نامها و برخی صحنهها، ناپسند،
سطحینگرانه و غیرهنری تلقی میکردیم. توضیح آنکه کپیبرداری اساسا با
الهام یا درس گرفتن از آثار هنری متفاوت است.
موضوع اقتباس ادبی یا
سینمایی که حاصلش میتواند چندین نسخه فیلم طی سالهای مختلف و از زاویه
نگرش فیلمسازان گوناگون باشد هم امری قابل قبول است. اما کپی سیر تا پیاز
قصه یک فیلم و صحنهپردازیها و حتی دیالوگها و کوچترین حرکات و رفتار
شخصیتهای آن بدون کاربرد هیچگونه خلاقیت، به هیچ وجه نمیتواند عنوان
برداشت هنری یا الهام سینمایی و یا اقتباس را داشته باشد.
متاسفانه
این عمل در سالهای پس از انقلاب هم در عرصه سینمای ایران ادامه یافت و کوس
این رسوایی تا آن حد در همه جا پیچید که گفته میشد تهیهکنندگان و
تولیدکنندگان فیلم، نوار ویدئویی فلان فیلم خارجی را در اختیار نویسنده و
کارگردان قرار داده و از وی میخواهند با کمی تغییرات در عناوین و صحنههای
غیرقابل نمایش، عین آن را ساخته و تحویل دهند! اما تاسف بیشتر آنجا بود
که فیلمهای خارجی کپی شده، حتی از میان آثار مطرح و خوش ساخت هم انتخاب
نشده و اغلب از میان آثار بسیار تجاری و ضعیف و ساده پسند بیرون میآمد!!
کار
کپی و تقلیدهای تصویری به سینما محدود نشد و با گسترش ماهوارهها و
کانالهای ماهوارهای، به تقلیدهای سطحی و سادهنگرانه از برخی برنامههای
بعضا سخیف شبکههای ماهوارهای کشید، خصوصا از شبکههای فارسی زبان که به
اعتراف خودشان اغلب از سطح استاندارد برنامههای تلویزیونی بسیار عقب
هستند.
انگار همان توهمی که گریبان آن تولیدکنندگان فیلمفارسی را
گرفته بود که گویا بیننده فیلمهای سطحی و تجاری خارجی در بین تماشاگران
سینمای ایران، فراوان بوده و همین امر میتواند فروش کپی فارسی آن فیلمها
را هم زیاد کند، در سالهای اخیر به مقلدان برنامههای ماهوارهای هم سرایت
کرد و موجب شد که سخیفترین برنامههای شبکههای فارسی زبان خارج کشور و
حتی دکور و ساختار و طرز رفتار مجریان آنها نیز کپی شود!
ضمن
احترام به همه برنامهسازان و مدیران متعهد و خلاق رسانه ملی بایستی ابراز
تأسف کرد که این تقلیدهای سبک و کپیبرداریهای سخیف، مدتی است به بعضی
برنامههای این رسانه نیز سرایت کرده و در حالی که رسانه ملی و برنامههایش
باید سرمشق و الگوی دیگر رسانهها باشد، بعضاً ضعیفترین برنامهها و
سبکسرترین مجریان کانالهای آن سوی آبها، با دم دستترین شیوهها، مورد
تقلید قرار میگیرند.
به خاطر دارم حدود ۱۵ سال پیش یکی از
هنرپیشگان و برنامهسازان فراری که عناد و دشمنیاش با انقلاب و نظام
اسلامی را هیچگاه پنهان نکرده و از شناخته شدهترین ضد انقلابیون به اصطلاح
هنری در میان جماعت لسآنجلسنشین به شمار میرود، در یکی از مصاحبههایش
اعتراف کرد که تمام شبکههای تلویزیونی فارسی زبان در خارج از ایران، همه
تلاش و کوشش و آرزویشان این است که به لحاظ کیفیت برنامههای تولیدی به پای
شبکههای تلویزیونی جمهوری اسلامی برسند!
اما متأسفانه پس از این
سالها، اینک شاهدیم که تمام تلاش و کوشش برخی برنامهسازان تلویزیون جمهوری
اسلامی این است که از سخیفترین برنامههای همان شبکههای فارسی زبان کپی
بردارند!! شاید بتوان نخستین حرکت در این مسیر را کپیبرداری (البته
ساختاری و نه محتوایی) از برنامه «اتاق خبر» شبکه «من و تو» دانست که به
انحاء مختلف در چندین برنامه خبری شبکههای مختلف سیمای جمهوری اسلامی صورت
گرفت.
این کپیبرداری از مجله خبری شبکه اول شروع شد تا بخشی از
برنامه صبحگاهی شبکه خبر و... و بالاخره بانازلترین صورت به شبکه افق و
برنامه «عصرانه» آن رسید که با توجه به رویکرد و ماهیت و برنامههای دیگر
این شبکه، تأسفبارتر بود.
با این اوصاف شاید نتوان ایراد چندانی به
تقلید نعل به نعل مجموعه تلویزیونی «هفت سنگ» از سریال آمریکایی «خانواده
مدرن» گرفت که صدای مجلات خارجی مانند «ورایتی» را هم درآورد و سبک زندگی
یک خانواده آمریکایی را با تمام وجوهش در میان خانوادههای ایرانی (آن هم
در ماه مبارک رمضان) رواج میداد البته به جز همجنسگرا بودن دو مردی که در
آن سریال آمریکایی میخواستند سرپرستی کودک بیسرپرست را قبول کنند و
همچنین دختر بودن فرزند خانواده که دوست پسرش را به خانه دعوت کرده است!!
شباهت
حیرتانگیز دکور برنامههای «ماه عسل» و به خصوص «امشب» به دکور کنسرت
خوانندگان بدنامی همچون «مدونا» و «ادل» را نیز در نگاهی خوشبینانه شاید
بتوان ناشی از کم اطلاعی تهیه کنندگان و کلاه گشاد طراح صحنه بر سر آنها
تلقی کرد.
اما با تقلید مجری جوان برنامه جدید «جیوگی» از فلان مجری
شبکه تلویزیونی صدای آمریکا VOA چه باید کرد که کوچکترین سکنات و ریزترین
حرکات وی را حتی در تأکیدات کلامی، از قلم نینداخته و همچون سرمشق مدرسهای
مورد اقتدا قرار داده است؟! ضمن اینکه وقتی در برنامهاش ناگهان به سراغ
سوابق سیاسی میهمانش (که به منتقد سینمایی معروف است) میرود! و از به
اصطلاح مبارزاتش در خارج و داخل کشور برای انقلاب سخن میگوید و ... از
سوابق گروهکیاش حرفی نمیزند که وی در آن سالها عضو سازمان به اصطلاح
انقلابی حزب توده بوده، سازمانی که بعداً به حزب رنجبران تغییر نام داد و
از گروهکهای مائوئیستی ضد انقلاب شد.
مجری برنامه «جیوگی» وقتی از
سوابق میهمانش طی سالهای پس از انقلاب سخن میگوید، سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷
را سانسور میکند چرا که میهمان گرامی در آن سالها به جرم سخنگویی حزب
رنجبران در زندان جمهوری اسلامی بوده و اگرچه تصویری یک ثانیهای از مصاحبه
و اعترافات وی در زندان به صورت گذرا پخش میشود اما توضیحی درباره آن
تصویر داده نمیشود. همین میهمان سیاسی/ سینمایی که بارها و بارها در
مصاحبههای مختلف، شخصیت شهید سید مرتضی آوینی را تحریف کرده، باز هم در
این برنامه تلویزیونی به تحریفات خود ادامه داده و وی را در تعامل با جریان
روشنفکری معرفی نموده و ضمن اینکه خودش را با شهید آوینی در یک جبهه قرار
میدهد، میگوید آنها (یعنی خودش و آوینی!) فرهنگ را هیچگاه ذیل سیاست
تعریف نکرده و این دو مقوله را اساساً منفک از هم میدانستند، از همین روی
کاملاً در تقابل با روزنامههایی مانند کیهان قرار داشتند و به همین دلیل
امثال کیهان به تخریب او و آوینی دست میزدهاند!
این در حالی است
که شهید آوینی در مقالات متعدد خود، اساساً برای جریان روشنفکری در ایران
اصالتی قائل نبود و آن را به تمام معنا مصداق غربزدگی و تقلید کورکورانه از
غرب محسوب میکرد. شهید آوینی در پاسخ به مطلب مسعود بهنود که در مجله
آدینه شماره ۵۹ چاپ شده و تحت لوای فرهنگ، انقلاب و نظام اسلامی را تحریف
کرده و آینده آن را زیر علامت سؤال برده بود، مقاله «تحلیل آسان» را نوشت
که ابتدا در روزنامه کیهان به صورت پاورقی و سپس در شماره ششم مجله سوره
چاپ شد.
مقالهای که نشانهای گویا و بارز از نگرش و نوع برخورد
قاطع و تند شهید آوینی با جریان به اصطلاح روشنفکری (که خودش آن را «شبه
روشنفکری» میخواند) است. او در این مقاله برخلاف تأکیدات مکرر میهمان
برنامه «جیوگی» فرهنگ را ذیل سیاست تعریف میکند(۱) و باز هم علیرغم ادعای
میهمان مذکور مبنی بر تقابل کیهان با آوینی (و بالعکس) مقالهاش را به
روزنامه کیهان میدهد تا در آن به چاپ برسد.
اگرچه به مانند اختلاف
سلیقهای که در میان مؤمنین به انقلاب اسلامی و دوستداران نظام جمهوری
اسلامی در تمامی عرصههای فرهنگی و سیاسی وجود دارد، بعضی تفاوتهای
سلیقهای (و نه بر سر اصول) مابین کیهان و شهید آوینی هم وجود داشت اما
همچون اختلاف سلایق در میان جامعه مسلمین، دلیل بر تقابل و تفرقه و دشمنی
به حساب نمیآمد. در همین جهت بود که شهید آوینی در پاسخ به چند سؤال،
مقالهای دیگر برای کیهان نوشت که در بهمن سال ۱۳۷۰ بازهم به صورت پاورقی
در این روزنامه به چاپ رسید.
اما جدای از همه این حرف و سخنها،
معلوم نیست چرا مجری جوان برنامه «جیوگی» برای معرفی ابتدایی میهمان
سینماییاش، از نویسنده ضد دین و هتاک، صادق هدایت مایه میگذارد و وی را
عنصر شاخص جریان روشنفکری معرفی کرده و پس از آن با سؤالات و
نتیجهگیریهای یکطرفهاش ضمن هویت دادن به این جریان در گذشته و حال این
سرزمین سعی میکند برای شهید آوینی هم یک وجه روشنفکری بتراشد؟!!
مخلص
کلام اینکه ملت ایران، شرایط بودجهای و کمبودهای کنونی رسانه ملی را درک
میکند و انتظارات چندان بالایی از آن ندارد. ولی کلام امامش را به خاطر
دارد که این رسانه باید دانشگاه باشد و طبیعی است دانشگاه، آنگاه دانشگاه
است که تولید علم (و در اینجا تولید رسانهای) داشته باشد نه اینکه ضمن
الگو قرار دادن سطح پایینترین تولیدات رسانهای فراریان به خارج کشور،
همچنان پس از گذشت ۳۷ سال از پیروزی انقلاب اسلامی بخواهند شخصیت شهدای
انقلاب را به نفع جریانات لاییک و سکولار تحریف کرده، عناصر معلومالحال
هتاک رابه عنوان نویسنده شاخص روشنفکر نبش قبر نموده و از این طریق راه
نفوذ بیگانگان را فراهم سازند.
--------------------------
۱- شهید آوینی در بخشی از مقاله
«تحلیل آسان»، شبه روشنفکرانی مانند بهنود که برای انقلاب و نظام اسلامی
نسخههای انگلیسی و آمریکایی میپیچند را اینگونه لقب میدهد:
«...
میراث خوران خوشنشین دیار غرب و وابستگان داخلی استکبار و خودباختگان
مرعوب مدینه فاوستی، رجّالگان و زُنّاربستگان دیر «مایکل جکسون» و «بوش»
قداره بند و بزمجههای از ترس رعد و شیفتگان جزایر ناتورالیستها و مداحان
پروسترویکای مفلوک شوروی مفلوکتر و نوچههای کمربسته برق به سوراخ
خزیده... پهلوان پنبههای جُبّان فضای خالی میان سطور نشریات نشخوارگر
جویدههای فرنگیان...»