حاتمیکیا میگویند به ما درجه بدهید؛ خدا به شماها درجه داده، بنده چه
درجهای را به شما بدهم! درجه شما، درجه خدایی است. این ذوق و استعداد
هنری که شماها دارید، این همان درجهای است که به شماها داده.» این جملات
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار سینماگران و خطاب به ابراهیم حاتمیکیا
به خوبی نمایانگر نگاه ایشان به مقوله هنر و جایگاه هنرمندان است.
با رجوع به بیانات رهبر انقلاب دلیل این توجه روشن شده و راه را بر
برداشتهای نادرست در مورد چنین تأکیداتی و مواجهه با آن به عنوان تعارف و
... میبندد. اساساً در نگاه آیتالله خامنهای حقیقتِ هنر «عطیهای الهی»
بوده و از جایگاه رفیعی برخوردار است:
«هنر گوهر بسیار گرانبهایی
است که ارزش و گرانبهایىِ آن فقط بدین جهت نیست که دلها و چشمهایی را به
خود جذب میکند - خیلی از چیزهایی که هنری نیست، ممکن است چشمها و دلهایی
را به خود جذب کند - نه، این یک موهبت و عطیهی الهی است. حقیقتِ هنر - هر
نوع هنری - یک عطیهی الهی است. فیلم هم چیز جذابی است؛ سینما خیلی عنصر
جذابی است، رسانهی فوقالعادهای است، یعنی واقعاً الان هیچچیزی مثل
سینما نیست از لحاظ اثرگذاری.»
مفهومشناسی سینمای متعهد، دینی و انقلابی
برای
دستیابی به خطوط اصلی سینمای متعهد و انقلابی لازم است تعاریف رهبر انقلاب
از سه مفهوم هنر (و در اینجا سینمایِ) متعهد، دینی و انقلابی مورد توجه و
تبیین قرار گیرد. در منظومهی فکری حضرت آیتالله خامنهای این مفاهیم به
مثابه دایرههایی متداخل و مرتبط با هم مورد توجه هستند. هر یک از این سه،
اثرگذاری خاص خود را داشته و یک تولید سینمایی براساس مضمون و فرم و نحوهی
پرداخت میتواند به صورت همزمان متعهد، دینی و انقلابی یا هریک از اینها
باشد:
۱. سینمای متعهد
«جایگاه والای انسان و تعهد او به سایر انسانها» زمینهی اصلی طرحِ هنرِ متعهد در اندیشهی آیتالله خامنهای است:
«بعضی
کسان میگویند در هنر متعهد، کلمهی اول با کلمهی دوم تناقض دارد. هنر،
یعنی آن چیزی که مبتنی بر تخیل آزاد انسان است و متعهد، یعنی زنجیر شده؛
این دو چگونه با هم میسازد!؟ این یک تصور است؛ البته تصور درستی نیست. بحث
مسئولیت و تعهد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او
برمیگردد. بالأخره یک هنرمند قبل از اینکه یک هنرمند باشد، یک انسان است.
انسان که نمیتواند مسئول نباشد. اولین مسئولیتِ انسان در مقابل
انسانهاست. اگرچه انسان در مقابل طبیعت و زمین و آسمان هم تعهد دارد، اما
مسئولیت بزرگ او در قبال انسانهاست.»
۲. سینمای دینی
نشر حقایق
و معارف دینی و ماندگارسازی آن در ذهن مخاطبان» گزارهی اصلی در تعریف
مفهوم سینمای دینی از دیدگاه رهبر انقلاب است: «هنر دینی آن است که بتواند
معارفی را که همهی ادیان - و بیش از همه، دین مبین اسلام - به نشر آن در
بین انسانها همت گماشتهاند و جانهای پاکی در راه نشر این حقایق نثار شده
است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. این معارف، معارف
بلند دینی است ... هنر دینی این معارف را منتشر میکند؛ هنر دینی عدالت را
در جامعه به صورت یک ارزش معرفی میکند؛ ولو شما هیچ اسمی از دین و هیچ
آیهای از قرآن و هیچ حدیثی در باب عدالت در خلال هنرتان نیاورید.
۳. سینمای انقلابی
در
بحث سینمای انقلابی عمدهی توجه حضرت آیتالله خامنهای به «حرکت بزرگ و
افتخارآمیز ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی» و رسیدن به دستاوردهای مهم
در عرصههای گوناگون است. اگر صحنهی عظیم تلاشها و مجاهدتهای ملت در طول
دوران مبارزات تاریخی خود و رسیدن به پیروزیهای گوناگون و نیز مقاومت در
مقابل توطئهها و فشارهای دشمنان در طول سالیان متمادی را به عنوان تابلویی
زیبا فرض کنیم، از نگاه رهبر انقلاب مسئولیتِ مهم سینمای انقلابی روایتِ
این عظمتها و زیباییهاست. بنابراین مطالبهی سینمای انقلابی «برگرفته از
یک نگاهِ زیباشناختی در زمینهی هنر» است.
جمعبندی
چنانکه از
بیانات رهبر انقلاب به دست آمد نگاه ایشان به حقیقتِ هنر از «جنس الهی»
بوده و آن را دارای کارکردهای مهم، اثرگذار و کلیدی در روند پیشرفت کشور
میدانند؛ چراکه سینما به عنوان هنری جذاب و اثرگذار در سطح اجتماع
میتواند زمینهساز پرورش انسانهایی امیدوار و دارای اعتماد به نفس بوده
یا بالعکس، افراد را زیر سؤال برندهی افتخارات بار بیاورد: «شما
[سینماگران] میتوانید این نسل را یک نسل پیشرونده، امیدوار، پُرشوق، معتقد
به خود و معتقد به ارزشهای اسلامی و ملىِ خود بار بیاورید؛ و همینطور
میتوانید این نسل را شرمنده، پشیمان، زیر سؤال برندهی افتخارات گذشته و
زیر سؤال برندهی افتخار انقلاب و دفاع مقدس بار بیاورید.»
براساس
این جایگاه مهم است که هنرمند در برابر انسان، معارف والای دینی و مضامینِ
گرانسنگ مسئولیت پیدا کرده و نمیتواند بیتوجه به ارزشها و زیباییها به
فعالیت و تولید هنری و سینمایی بپردازد و اگر کسانی با چنین درکی از سینما
و براساس این جهتگیری به عرصهی سینما و فیلمسازی ورود کنند فعالیتشان
«جهاد» محسوب خواهد شد: «شما برای آن تابلوی پرشکوه و پر از
ریزهکاری و ظرافت و زیبائی آئینه میشوید. خود این کار فرهنگی و
کار هنری شما که روایت آن جهاد مقدس هست، جهاد است.»
اخیراً فردی ناآشنا با بدیهیات قانونی و حقوقی (که بعید نیست به همین دلیل
در دبیرخانه مناطق آزاد کشور منصبی پیدا کرده!) خارج از حوزه اختیارات
قانونی وحقوقی خود،اظهاراتی در خصوص فعالیت نیروی انتظامی در مناطق آزاد
انجام داده و گفته مردم برای تفریح به مناطق آزاد می آیند و ناجا نباید با
گشت و ارشاد و انجام وظایف جاری خود مزاحم تفریح مردم شود و... هرچند چنین
اظهارات برآمده از فقر شدید دانش حقوقی و قانونی ارزش پاسخ گویی ندارد اما
چون گوینده آن از صاحب منصبان مناطق آزاد است و اختیار اجرایی کردن
اظهاراتش را تا حدودی داراست،پاسخ گویی به این اظهارات ضروری می نماید:
۱-
گوینده این سخنان نمی داند که ناجا یک موسسه قانونی است و شرح وظایف آن
توسط قانون گذار تعیین شده و خواهد شد و جز قانون و مجاری قانونی راهکاری
برای تغییر در وظایف این نهاد متصّور نیست!( به بیان ساده شرح وظایف ناجا
به سلیقه این و آن وابستگی نداشته و نخواهد داشت و تابع هوسها یا "ویار"
این و آن نبوده و نیست!)
۲- بر اساس قانون امر و نهی به ناجا در
انحصار فرماندهی کل قوا و سلسله مراتب ناشی از آن است و خارج از این مسیر،
احدی (هرکه باشد!)حق امر و نهی به ناجا را ندارد! (حتی اگر مدیرکل امور
جزئی مناطق آزاد باشد!)
۳- گوینده این سخنان برای یک بار هم نشنیده
که حوزه عمل یک نهاد قانونی را قانون تعیین می کند و بر اساس قانون ضابط
اصلی اجرای قانون و حراست از آن در عرصه نظم و امنیت در سراسر کشور ،نیروی
انتظامی است! به بیان عوامانه هر جا دزد و چاقوکش و متجاوزی پیدا شود باید
به پلیس اطلاع داد و مثلاً در مناطق آزاد (به دلیل آزاد بودن!) نمی توان و
نباید سرقت را به بخش فرهنگی مناطق آزاد ارجاع داد و یا از مدیر فرهنگی
دبیرخانه شورای مناطق آزاد در خواست کرد تا یک جیب بر خرده پا را بازداشت
کند!
۴- بعید است گوینده این اظهارات بداند که براساس قوانین جمهوری
اسلامی رعایت حجاب و پوشش اسلامی برای همه کسانی که در قلمرو جمهوری
اسلامی تردد و زندگی می کنند (اعم از ایرانی و بیگانه)الزامی است و عدم
رعایت حجاب و پوشش شرعی و مطابق عفت عمومی جرم آشکار تلقی شده و ناجا بر
اساس وظایف قانونی خود ملزم به برخورد با این جرم آشکار است!
۵- اگر
بتوان چنین استدلال کرد که پیگیری سرقت، ضرب و جرح، قتل و... در مناطق
آزاد بر عهده ناجا نیست (چون این مناطق محل تفریح مردم است!!) میتوان گفت
گشتارشاد در مناطق آزاد نباید باشد(چون محل تفریح مردم است!) از نظر قانون
جرم، جرم است (چه بیحجابی و بیعفتی باشد و چه قتل!) و ناجا ضابط قانونی
مقابله با جرایم است! خواه در مناطق آزادخواه در سایر مناطق!
۶-
ظاهراً گوینده این عبارات فرض بر این گذاشته که مردم در مناطق آزاد مجرمانه
تفریح میکنند! (شاید قیاس به نفس کرده باشد!) والا ناجا صرفاً مزاحم
برنامههای مجرمانه است و هیچگاه مخّل تفریح مردم نبوده و نخواهد بود! آیا
گوینده این عبارات معتقد است مردمی که به مناطق آزاد سفر میکنند قصد جرم
دارند و ناجا را مخل اقدامات خود میدانند؟ آیا این عبارات توهین آشکار به
مسافرانی که به مناطق آزاد سفر میکنند نیست؟ آیا مسئولان مناطق آزاد با
استخدام چنین فردی قصد جذب گردشگر به این مناطق را دارند؟ فردی که به
صراحت همه گردشگران مناطق آزاد را مجرم فرض کرده و از ناجا میخواهد مزاحم
تفریح مجرمانه گردشگران نشود؟
۷- جالب این جاست که همین الان ناجا
در انجام وظایف خود در خصوص مقوله عفاف و حجاب با حداکثر تساهل ممکن عمل
میکند و عملاً کسی درجزیره پیدا نمیشود که برای پوشش با مانعی روبرو
باشد!
دردآور اینجاست که گوینده این عبارت در کسوت روحانیت مرتکب
چنین جرم فاحشی شده است و بسیار لازم است که این شخص در محضر دادگاه ویژه
روحانیت به این سئوال اساسی پاسخ بگوید که بر اساس کدام مبنای فقهی و شرعی
این چنین به دفاع از بیعفتی و بیحجابی پرداخته و واجب شرعی امر به معروف
(کارکرد گشت ارشاد) را زیر سئوال برده است!
دانشجویان جدیدالورود دانشگاه مازندران در هنگام ثبت نام خود مورد عجیبی را مشاهده کردند، در صفحه ثبتنام این دانشجویان در قسمت انتخاب مذهب نام فرقه ضاله بهایی آورده شد، که این اقدام مشکوک پیگیری مقامات قضایی را میطلبد.
در صورتی که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران این فرقه به
رسمیت شناخته نشده و حتی مراجع عظام تقلید نیز فتاوایی را در مورد معاشرت و
حتی مقابله با افراد این فرقه گمراه اعلام داشتند.
که مهمترین
فتوا مربوط به رهبر انقلاب است که در آن به وضوح در مورد موضع مومنان در
مقابل این فرقه ضاله اشاره شده است که تصویر پاسخ استفتا را در زیر مشاهده
میکنید.
دارا و ندار؛ غنی و فقیر؛ سیر و گرسنه، بی درد و دردمند؛ بیغم و غمدار؛
ارباب و رعیت؛ مصدرنشین و حاشیهنشین، ظالم و مظلوم؛ قاتل و مقتول؛ سارق و
مالباخته؛ هر دو محترمانه در کنار هم زندگی میکنیم و از دردهای پیدا و
پنهان پابرهنگان و بیغولهنشینان و کپرنشینان و حاشیه نشینان خبر نداریم و
اگر خبر هم داشته باشیم کَکمان نمیگزد چراکه در زندگانی روزمرّه خود غرق
شدهایم.
مقام معظم رهبری در جملاتی بسیار ناب و طلایی رسالت انبیاء
را اینگونه معرفی میفرمایند: پیغمبران آمدهاند تا گردن کلفتهای جامعه،
مفتخورهای جامعه، زالوصفتان جامعه، استثمارگران جامعه، زراندوزان جامعه،
بیدردان و بیغمان مرفه جامعه رو سر جای خودشون بنشانند و مستضعفان،
محرومان و پا برهنگان رو به حقوقشان برسانند.
آری اگرما حوزویان و
طلاب مدعی هستیم که پیرو انبیاء و اولیاء هستیم رسالت ما منحصر در ذکر چند
مساله فقهی از باب طهارت و نجاست و عبادات و مناسک نمیشود بلکه رسالت ما
همان رسالت فریادگری موسی در مقابل فرعون و قارون؛ ابراهیم در مقابل نمرود؛
محمد(ص) در مقابل ابوسفیان و ابوجهل وابولهب؛ علی(ع) در مقابل ناکثین و
قاسطین و مارقین و حسین(ع) در مقابل یزید زمان است.
اگر مادر آن دو
دختر کپرنشین در حدود دو ماه پیش در روستای محطوط آباد عنبرآباد در دل آتش
کپر سوخت و فرزندانش بیمادر شدند... اگر آن مادر با چند بچه قد و نیمقد
در چند سال پیش در روستای رحمت آباد عنبرآباد در دل شب طعمه حریق آتش شدند و
در آتش فقر زنده زنده سوختند... اگر خانه حسن رئیسی در «مهتابی زیارت»
جزغاله شد و تمام وسایلش خاکستر شدند.... اگر کپر علی در عبدالله آباد طعمه
حریق شد و زندگیش بر باد فنا رفت.... اگر صورت و بدن لیلا آتش گرفت و تا
آخر عمر امکان ازدواجش منتفی شد.... اگر مدرسه کپری آسیاباد آتش گرفت و
نزدیک بود قصه شینآباد تکرار شود.... اگر دو کنتوک با وسایل محقرش در محله
باقرآباد زهکلوت با آتش نابود گشت... اگر هنوز که هنوزه انگشتان فاطمه
دوساله در آسیاباد بعد یکسال سوختگی در تنور داخل کپر خوب نشده و بهم
چسبیده .... اگر هر ساله از جمله امسال تعداد زیادی از کپرها در دل آتش
میسوزند و فریاد فقر را سر می دهند و نعره جانکاهشان گوش عالم وآدم را کر
میکند اما متاسفانه نالههایشان در دل آتش خاموش میشود و صداهای
مظلومانهشان به گوش صاحبان زر و زور و تزویر نمیرسد؛ تقصیر من و توست که
در صحنه نیستیم. پیامبر رحمت (صلّی الله علیه و آله وسلّم) از مردم، با
مردم و در مردم بود اما من و تو چی؟
بماند؛ و اما قصه پرغصه سوختگی
فاطمه یکساله؛ وقتی قصه پر غصه فاطمه رو شنیدم آنقدر سوختم که شروع کردم
با مادرش دعوا کردن؛ چرا باید دست فاطمه تو تنور بره؟ چرا فاطمه یکساله
باید بسوزد؟ چرا مداواش نکردی؟ چرا خبرم نکردی؟ چرا تنورتون توی خونه است؟
مگه خونه جای تنوره؟ آخه تو که نمیتونی از بچههات مراقبت کنی اینهمه بچه
قد و نیم قد چیه؟ چرا خونتون رو نمیآورید نزدیک شهر که حداقل نزدیک به
درمانگاه و دوا و دکتر باشید؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟
فاطمه با چهار برادر و
خواهر قد و نیم قد دیگر به همراه یک پدر از کارافتاده و پدر بزرگ فرتوت در
یک خانه کپری زهواردررفته در روستای آسیاباد از توابع بخش جبل بارز جنوبی
شهرستان عنبرآباد زندگی می کند.
فاطمه یک و نیم ساله بوده که مادرش
تنور رو آتش میکند تا نان بپزد که در این حین بچه میآید روی دوش مادر و
ناگهان سُر میخورد و دستش کامل می رود زیر آتش و دستش به حدی میسوزد که
انگشتان دختربچه کباب میشود و بهم میچسبد به دلیل صعب العبور بودن منطقه و
نداشتن بودجه و نبود وسیله نمیتواند بچه را به درمانگاه برساند بعد سه
روز مبلغ ۳۰۰۰۰ تومان از پسر عموی شوهرش قرض میکند و بعد سه ساعت طی مسیر
به اولین درمانگاه روستایی در روستای کوشکمور میرسد دکتر کوشکمور بعد از
معاینه و مداوای اولیه میگوید که چرا او را الان آوردید؟
دیگر از
دست ما کاری برنمیآید و امکاناتش را نداریم باید او را اعزام کنید به
شهرستان جیرفت؛ ولی متاسفانه به دلیل نداشتن بودجه دوباره برمیگردند به
خانه، بعد مدتی مبلغی را قرض گرفته و بچه را میبرند به بیمارستان جیرفت
اما متاسفانه دکتر نیز اعلام میدارد که بچه را خیلی دیر آوردید دیگرکاری
از دست ما بر نمیآید و باید بچه را ببرید کرمان؛ جای تاسف و تاثر فروان
اینکه هنوز که هنوز است انگشتان این بچه به هم چسبیده و خانواده مذکور توان
مداوای آن را ندارند و فعلا در روستای دور افتاده و صعب العبور آسیاباد
زندگی میکنند با توجه به دختر بودن این بچه؛ اگر دستان وی مداوا نشود قطعا
آینده فاطمه تباه خواهد شد لذا ما برآنیم که با عنایت امام زمان(عج) و همت
شما خیّرین گرامی در اسرع وقت و به شکل فوقالعاده دستان کوچک فاطمه را
مداوا نماییم قابل ذکر اینکه از سوختن دستان فاطمه حدود یکسال میگذرد و
الان فاطمه دو و نیم ساله میباشد پدر فاطمه دیسک شدید دارد و توان کار
کردن را ندارد و از طرفی پای چپ پدر بزرگ فاطمه رو به دلیل سیاه شدن قطع
کردند و او نیز در کپر فاطمه زندگی میکند و وضعیت اسفناکی دارد که داستان
وی نیز حکایت از محرومیتی جداگانه دارد.
حقیر کپرهای زیادی را
دیدهام اما کپری به دربه داغونی کپر فاطمه کمتر دیدهام کپری با دیوارهای
سنگی بدون حفاظ و سقفی پر از منفذ که بادهای شدید آن منطقه امان سقف را
بریده است خیرین گرامی اگر میخواهند برای فاطمه و چهار برادر و خواهر و
پدر و مادر فاطمه اقدامی نمایند باید دو تا کار اساسی انجام شود اول اینکه
مداوای فاطمه در اسرع وقت انجام گیرد و ثانیا باید جهت تحول اساسی در
زندگانی آنان ؛ زمینی در نزدیکی شهرستان عنبرآباد (روستای عبدالله آباد)
خریداری شود تا آنان در گام اول کپر خود را به آنجا منتقل کنند و در گام
دوم با کمک خیرین گرامی برای آنان خانهای ولو کوچک ساخته شود تا از این
آوارگی و آن روستای جهنم درّۀ دورافتادۀ بدون امکانات نجات پیدا کنند.
و
اما ما قصد داریم غیر از کمک جدی به قصه فاطمه جهت جلوگیری از آتشسوزی در
روستاهای کپری؛ با اعزام برق کار به این روستاها از ایجاد فاجعه انسانی به
دلیل اتصالات برقی و آتش سوزی ناشی از آن جلوگیری به عمل آوریم چون بسیاری
از آتش سوزیهای منطقه متاسفانه ناشی از برق کشی غیر اصولی و اتصالات برقی
میباشد ضمنا درصددیم که برای هر روستا حداقل یک کپسول آتش نشانی تهیه
نمائیم چرا که در آن مناطق عملا امکان اعزام ماشین آتش نشانی وجود ندارد نه
ماشینش را در آن حد کفاف دارند و نه جاده هایشان آسفالت میباشد نه تنها
آسفالت نمیباشد بلکه حتی در روستاهای دور افتاده تسطیح هم نمیباشد لذا به
فرض محال اگر موبایل آنتن بدهد و ماشین آتش نشانی از شهر به روستا اعزام
شود تا به مقصد برسد کل کپر و هست و نیستش به همراه ساکنینش طعمه حریق می
گردد لذا وجود حداقل یک کپسول آتش نشانی در هر روستایی از اوجب واجبات می
باشد. منتظر لبیک سبز شما هستیم .
شماره حساب ۴۴۲۰۴۴۷۴۴۲ و شماره
کارت ۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۱۰۸۶۸۴ هر دو نزد بانک ملت و هر دو به نام گروه جهادی
تبلیغی فدائیان عدالت آماده دریافت کمکهای شما خیراندیشان کوثری است.
خواهشمند است بعد از واریز در ضمن پیامکی به شماره برادر فراهانی
۰۹۱۰۸۰۵۱۱۸۲ حتماً مبلغ هدیه و مورد ملحوظ را ذکر بفرمائید. بدیهی اینکه در
صورت عبور کمکها از میزان درخواستی، مابقی صرف دیگر گزارشها خواهد شد.
با تشکر فراوان .