یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.
چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

گوشه‌ای از نتایج دولت اعتدال!



۱- رئیس انجمن تولیدکنندگان لوازم خانگی: تولید لوازم خانگی در ایران به نصف کاهش پیدا کرده است.

۲- یک تولیدکننده: بسیاری از کارخانه‌های تبدیل ضایعات پتروشیمی به سوخت‌های صادراتی( که محصولات خود را به کشورهای همسایه صادر می‌کردند) بدلیل عدم همکاری دولت تعطیل شده‌اند.

۳- دبیر کانون سنگ ایران: ۵هزار واحد سنگبری با ۱۶۰ هزار نیروی کار در معرض تعطیلی قرار گرفته‌اند.

۴- یک صادر کننده نمونه: دولت علی‌رغم وعده‌های فراوان، حاضر به پرداخت جایزه‌های صادراتی به صادرکنندگان نیست.

۵- رئیس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی تهران: از مجموع ۹۱ کارخانه سیمان ۲۱ کارخانه تعطیل شده‌اند.

از مجموع اتفاقات فوق نتیجه می‌گیریم که:


الف) انعقاد توافقات ژنو، لوزان و وین باعث شده تا حال اقتصاد ایران بیش از حد مجاز خوب و عالی بشود.

ب) هرکسی با دیدن اخبار فوق و امثال آن تصور کند حال اقتصاد ایران بد شده یک دلواپس، بی‌سواد و افراطی است که باید برود جهنم!

ج) تازه این‌ها گوشه‌ای از نتایج دولت اعتدال است و باش تا صبح دولتش بدمد.

د) یادتان هست که حسن‌آقای روحانی قول داده بود تا گردش چرخ سانتریفیوژها را با هدف به گردش در آمدن چرخ زندگی مردم متوقف کند؟ حالا این اخبار گوشه‌ای از چرخش زندگی مردم است!

ه) هر کسی که فکر کند این اخبار دلیل خوبی حال اقتصاد ایران نیست "احمدی نژادی" و شریک " بابک زنجانی" و "قاضی مرتضوی" است و در ضمن همکار"رحیمی" هم خواهد بود!

و) در این بلبشو آدم دلش بدجوری برای طفلکی‌هایی که به حسن آقا امید بسته بودند می‌سوزد!

ز) این همه خبر خوب فقط از مطبوعات یک روز (۱۳ مرداد امسال) انتخاب شده‌اند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۴۵
میم الف الف
دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ب.ظ

نگاهی به برنامه «از لاک جیغ تا خدا»




گل شوره‌زار و انتظار مخاطبان!

کمتر از یک سال است که برنامه ای مستند با نام «از لاک جیغ تا خدا» در گروه خانواده و فرهنگ شبکه ۲ سیما به تهیه کنندگی هاشم تفکری بافقی تولید و پخش می شود. این برنامه در روزهای سه شنبه ، پنجشنبه و جمعه ساعت ۱۶:۱۵ به مدت۲۰ دقیقه روی آنتن می رود و تا کنون ۳۵ قسمت از آن پخش شده است.

مثال بارز این ادعا «از لاک جیغ تا خدا» است. برنامه‌ای که ضمن گفت وگو با زنان محجبه، سیر رسیدن آنان به حجاب را مورد بررسی قرار می‌دهد. در واقع این برنامه بی‌بدیل در رسانه ملی، در ۳۶ سالگی انقلاب سراغ سوژه هایی می رود که بی‌حجابی را تجربه کرده و حالا هم محجبه هستند و هم با اعتقاد راسخ از حجاب اسلامی دفاع می کنند.

همچنین شاهد ادعایم مبنی بر رویش‌های فردی در رسانه‌ملی، «هاشم تفکری‌بافقی» تهیه‌کننده این مستند است که درباره نحوه شکل‌گیری این اثر می‌گوید: «ایده ساخت این برنامه از زمانی در ذهن من جریان پیدا کرد که در بسیج سوره مسئولیت داشتم. آنجا به عینه تغییر بچه‌ها را می‌دیدم و همیشه دوست داشتم مستندی از این اتفاق بسازم.»
«بسیج سوره» کلید واژه‌ای است که خط سیر ظهور این برنامه را به مخاطب نشان می دهد.همان بستری که به هیچ وجه نمی توان اثری از آن یافت.

چرا در آستانه یک سالگی؟!

شاید این سوال  مطرح باشد که چرا در آستانه یک سالگی تولید این برنامه و پخش مجموعه دوم آن از شبکه ۲ سیما ، قلم به حمایت از این برنامه چرخیده است؟!

این سوال پاسخ واضحی دارد! ، روند کاری رسانه ملی نشان داده ، حتی در صورت صلاح ظاهری یک برنامه باید روند آن را مورد ارزیابی قرار داد که به عمق و فلسفه صحیح آن پی برد. چه آنکه برنامه های ظاهرالصلاح زیادی از رسانه ملی پخش می‌شوند که در واقع مشغول نشر فساد رسمی، یا زمینه‌ساز تغییر فرهنگ اسلامی جامعه به نوع سکولار و التقاطی هستند.

خندوانه، ماه عسل و ده‌ها برنامه گفت‌و‌گو محور دیگر در سیمای جمهوری اسلامی ایران ساخته و پخش می شوند که از همین خط مشی فاسد پیروی می‌کنند و متاسفانه، مورد حمایت جاهلانه یا عامدانه کارشناسان به اصطلاح دینی نیز قرار می‌گیرند.

یاد کردن از «از لاک جیغ تا خدا» زمانی قابل درک می‌شود که به یاد آوریم، شخصی به نام زائری ملبس به لباس روحانیت، رسما در یک برنامه زنده تلویزیونی، اساس الزامی بودن حجاب را زیر سوال برد و اجباری بودن استفاده از حجاب اسلامی در ایران انقلاب را یک اقدام هیجانی و اشتباه قلمداد کرد. همچنین بیشتر به ارزش این برنامه پی می‌بریم وقتی در لابلای برنامه‌های زنده کارشناس محور شبکه‌های مختلف می‌بینیم که کارشناس برنامه رسما والدین را به مهیا کردن شرایط دوستی دختران و پسرانشان با جنس مخالف نامحرم توصیه و ترغیب می‌کنند!. بنابراین به نظر می رسد باید به نشریه حق داد تا برای حفظ اذهان مخاطبانش از اغتشاش تا مشخص شدن خط مشی و روند یک برنامه در تقدیر و تقبیح آن قلم فرسایی نکند.

مجری‌های تحول یافته

به هر تقدیر «تفکری‌بافقی» درباره روال ساخت «از لاک جیغ تا خدا» می گوید: «این مستند درباره خانم‌هایی است که در گذشته حجاب درستی نداشتند و حالا محجبه شده‌اند. من زمان زیادی به ساختار این اثر فکر کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که همه چیز کاملا ساده و به شکل نوعی خاطره‌گویی باشد تا مخاطب بیشتر درگیر محتوا باشد و کار ادعایی برای ساختارهای عجیب غریب نداشته باشد.»

در حالی مجموعه دوم این مستند، در ساعات پر مخاطب پخش می‌شود که بخش اول آن هر هفته جمعه‌ها ساعت۲۲:۵۰ از شبکه ۲ سیما روی آنتن می‌ رفت، که البته همین مسئله نیز می تواند یک نکته امید بخش برای تسری تحول‌های فردی به سطح سازمانی باشد.

«هاشم تفکری بافقی» تهیه‌کننده و کارگردان «از لاک جیغ تا خدا۲» اجرا و روایت قسمت‌های مختلف برنامه، را به سوژه‌های «از لاک جیغ تا خدا۱» سپرده است. یعنی همان افرادی که امروز با یقین به حجاب اسلامی روی آورده اند. مثلا «ابوالحسنی» یکی از آدم‌هایی است که در زندگی‌اش دچار تغییر شده بودو یک قسمت از سری اول را به او اختصاص داده شده بود و او اکنون یکی از راویان «از لاک جیغ تا خدا۲» است. همچنین صفالو و چرندابی نیز دیگر راویانی هستند که با سوژه‌های این بخش از برنامه مصاحبه می‌کنند.

کارگردان این مستند درباره نحوه پیدا کردن سوژه‌های بخش دوم می‌گوید: «با پخش سری اول سایتی راه اندازی کردیم که بسیاری از این سوژه‌ها خودشان را آنجا معرفی کردند و ما سراغشان رفتیم. حتی نمونه‌هایی داشتیم که با دیدن «از لاک جیغ تا خدا» تغییر کردند.ما سوژه‌هایی در تهران، آبادان، اهواز، اصفهان، قم، مشهد و برخی از شهرهای شمال کشور داشتیم و حتی یکی از گزینه‌هایمان دانمارکی است.»

تهیه‌کننده و کارگردان «از لاک جیغ تا خدا» حتی خواننده تیتراژ برنامه هم هست و البته نکته مهم اینکه خودش هم جزو افراد تحول یافته محسوب می شود و معتقد است به همین دلیل حس خاصی به بحث این برنامه دارد.

خداحافظی با بازیگری

اما یکی از روایت های تاثیر گذار از سوی صفالو یکی از مجریان «از لاک جیغ تا خدا» بیان می شود که می توان بر اساس آن قضاوت کرد که چرا محیط‌های هنری با چارچوب‌های فعلی اساسا مفسد پرورند. این مجری که خودش در مجموعه اول این برنامه سوژه‌ یکی از قسمت‌ها بوده، درباره انتخاب حجاب و نحوه اجرا در این برنامه می‌گوید: «روزی که محجبه شدم تصمیم گرفتم از علاقه خودم یعنی بازیگری به ویژه بازیگری تئاتر بگذرم چون من هنوز در زمینه حجاب شبیه یک کودک نوپا بودم و از این هراس را داشتم که با بازگشت به حیطه هنر و تئاتر ، دوباره از حجاب فاصله بگیرم.

البته من پیش از این هم اعتقادات مذهبی داشتم اما در مورد حجاب کوتاه می‌آمدم. همواره با خودم می‌گفتم خدا مرا بابت این یک گناه می‌بخشد. آن زمان از این غافل بودم که بد حجابی حق الناس است و هر گناه زمینه ساز گناهان دیگر می‌شود. وقتی تصمیم گرفتم از بازیگری دور شوم، خداوند مجری گری را سر راه من قرار داد. آن هم اجرا در چنین برنامه‌ای که بودن در آن برای من، فراتر از اجرای آن است.

چون هر روز افرادی را می‌بینم که حرف‌ها،‌ دغدغه‌ها و حسرت‌هایشان شبیه به من است. با هم می‌خندیم، اشک می‌ریزیم و از اینکه چرا زودتر لذت حجاب را نچشیده‌ایم افسوس می‌خوریم.»

صفالو درباره انگیزه‌هایش از اجرای این برنامه نیز می‌گوید: «اجرا در این برنامه را قبول کردم به امید اینکه شاید کار فرهنگی کوچکی در زمینه حجاب کرده باشم. همواره امیدوارم دختران سرزمین من پاسخ پرسش‌هایشان را بگیرند و محجبه شوند و دعای خیر مادرها پشت سرمان باشد. به راستی نیت تمام بچه‌های گروه و عزیزانی که به برنامه می‌آیند این است که شاید بتوانند نظر یک نفر را نسبت به حجاب تغییر دهند.»

«از لاک جیغ تا خدا» یک پایگاه اطلاع رسانی راه اندازی کرده که با همین نام در موتورهای جستجو قابل ردیابی است. همچنین مخاطبان می توانند به آدرس اینترنتی http://azlakejightakhoda.com مراجعه کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۰۶
میم الف الف
يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ

وقتی چرخ زندگی مردم نمی‌چرخد!!




آنهایی که خانم ابتکار را می‌شناسند می‌دانند که ایشان چقدر در همه‌جا و همه‌چیز معتدل و اهل اعتدال است. همین‌قدر بدانید که در اوج دوران خاتمی، که همه اهل افراط در اصلاح‌طلبی بودند، ایشان به‌عنوان تنها فرد اعتدالی کابینه خاتمی شناخته می‌شد و مثلاً محیط‌زیست را بدون افراط و تفریط و کاملاً تدریجی و معتدل به سمت نابودی هدایت می‌کرد!

مثلاً ایشان در مدت هشت‌سال ریاست بر سازمان محیط زیست (در دوران اصلاحات) حتی از خرید چند تفنگ بیهوش کننده حیوانات نیز خودداری کرد و در نتیجه در ۱۸سال اخیر هر وقت ماموران محیط‌زیست با یک حیوان وحشی که به خاطر گرسنگی و... وارد مناطق مسکونی شده روبرو می‌شوند با شلیگ گلوله به زندگی‌اش خاتمه می‌دهند! و این جوری اعتدال در حفاظت از محیط‌زیست اجرا می‌شود!

یکی دیگر از نمادهای حاکمیت اعتدال بر عملکرد خانم محیط زیست(همان ابتکار!) رعایت دیپلماسی شکار است! از آنجا که دولت فعلی در همه‌چیز (از هسته‌ای گرفته تا آب و فاضلاب) مقید به رعایت اعتدال دیپلماتیک و دیپلماسی اعتدالی است خانم ابتکار هم با الگو گرفتن از ریاست حقوق‌دان و دیپلمات دولت تلاش کرده تا حتی شکار حیوانات وحشی در کشور را هم به صورت اعتدال و دیپلماتیک در بیاورد!

مثلاً در حالی که شکار خرگوش توسط یک ایرانی معمولی موجب دستگیری و جریمه او می‌شود،مجوز شکار حیوانات کمیاب و در حال انقراض مملکت (مثل پلنگ، خرس، گوزن زرد، مارال،بزکوهی،قوچ و...) به صورت دلاری و یورویی به شکارچیان خارجی فروخته می‌شود و آنان حق دارند پس از دریافت مجوز از سازمان‌های حفاظت محیط‌زیست و ریاست اعتدالی آن، با تفنگ به جان پلنگ و گوزن و خرس‌های ایرانی بیفتند و پوست آن‌ها را غلفتی کنده و تصاویر حیوانات ایرانی پوست‌کنده را در فیس‌بوک‌هایشان به نمایش بگذارند و به جان خانم ابتکار دعا کنند!

البته به کسی هم مربوط نیست که دلارها و یوروهایی که بابت صدور اجازه کشتار حیوانات ایرانی به اجانب، بدست خانم محیط‌زیست می‌رسد چه سرنوشتی پیدا می‌کنند چون خانم «محیط‌زیست» اصولاً از صدور چنین مجوزهایی ابراز بی‌اطلاعی کرده و طبیعی است اگر کسی از صدور مجوزی ابراز بی‌اطلاعی کند در خصوص درآمد ناشی از صدور آن مجوز هم ابراز بی‌اطلاعی خواهد کرد!

۱- شاید این دلارها خرج حفاظت دیپلماتیک از محیط زیست می‌شود! مثلاً حمایت از روباه پیر یا پروار کردن شکارهایی که به دیپلمات‌های خارجی مقیم ایران تقدیم می‌شوند یا...

۲- وقتی چرخ زندگی مردم نمی‌چرخد چرا باید چرخ محیط‌زیست بچرخد؟ وقتی مردم آب‌خوردن ندارند چرا باید پلنگ‌ها و خرس‌ها آب بخورند؟ بهتر نیست در این روزها که چرخ زندگی مردم نمی‌چرخد، چرخه حیات‌وحوش هم نچرخد؟ البته امیدواریم بعد از قطعی‌شدن توافق و بهبود رابطه با آمریکا و انگلیس یک روش‌هایی هم برای انقراض بی‌دردسر حیوانات ایرانی از آمریکا یا انگلیس وارد شود تا خرس‌ها و پلنگ‌ها هم مثل مردم ایران از برکات توافق بهره‌مند بشوند!

حاشیه اول: به گزارش بنگاه خبرپراکنی مجوز دار «بی‌بی‌سی» دست‌کم ۵۰۰ مجوز شکار رسمی برای خارجی‌ها از سوی خانم محیط‌زیست و سازمان متبوعه ایشان صادر شده است! دولت اعتدال که «بی‌بی‌سی» را دروغ‌گو نمی‌داند!

حاشیه دوم: مشروح حکایت وحوش ایران و خانم «محیط‌زیست» را در کیهان مورخه ۱۳ مرداد امسال بخوانید!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۹
میم الف الف
شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

انقلابی‌گری با خوانندگان زن و رقص عربی!



۱-بعضی از فعالین فرهنگی مملکت هیچ‌کاری به کار دین و انقلاب ندارند و ادعایی هم ندارند و خدا پدرشان را بیامرزد!

۲- اما بعضی دیگر از فعالین فرهنگی مملکت هم نان دین و انقلاب را می‌خورند و هم سنگ آن را به سینه می‌زنند و ادعای انقلابی بودن آنها از سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی و میرزا رضای کرمانی هم بیشتر است اما در عمل مثل گروه اول (همان فعالین فرهنگی بی‌ارتباط با دین و انقلاب) عمل می‌کنند! مثلاً برای حمایت از انرژی هسته‌ای از موسیقی «رپ» استفاده می‌کنند و معتقدند که از هر ابزاری می‌توان برای انتقال و ترویج پیام اسلام و انقلاب استفاده کرد تا آنجا که اگر دستشان برسد کنسرت مرگ‌بر آمریکا را با حضور فائقه آتشین، داریوش اقبالی،آغاسی، هایده و... جذاب‌تر برگزار خواهند کرد!

۳- مشکل این فعالین آن است که دچار بیماری «خود مجتهد بینی مفرط» اند! یعنی احساس می‌کنند چون اسمشان فعال فرهنگی انقلاب اسلامی است پس حق دارند هر حرامی را حلال کنند و بعید هم نیست که خیال کنند که حلال و حرام برای بقیه است و خدا و کرام‌الکاتبین برای آنها حساب و کتاب جداگانه‌ای باز کرده و مثل بعضی مسئولان فرهنگی مملکت سیئه آنها را حسنه حساب خواهند کرد!

برای این عده فقه و اجتهاد معنایی ندارد، چون خود را کبوتران خاص حرم می‌بینند و توهم‌زده‌اند که هدف وسیله را توجیه می‌کند! و به همین دلیل است که حاضرند «مرگ بر آمریکا» یا «انرژی هسته‌ای» را در قاب رپ زیرزمینی یا موسیقی شیش و هشت کهکشانی یا رقص عربی «نانسی» هم که شده به خورد خلق‌الله بدهند!

این عزیزان اهل فتوا دادن هم هستند! آن هم به شیوه ابلیس! و مگر نه اینکه « اول من قاس هو ابلیس»! مثلاً یکی از فتاوای این عزیزان است چون حزب‌الله لبنان از بعضی آهنگ‌های جولیا پطروس (خواننده زن مسیحی و حامی مقاومت!) حمایت کرده، پس می‌توان و باید برای ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی از خوانندگان زن هم استفاده کرد!

طبیعی است این مفتیان«سیوطی» نخوانده و مجتهدان بیگانه با «جامع‌المقدمات» حواسشان نیست که لبنان کشوری است که اقلیت آن اهل ایمان حقیقی‌اند و اکثریت اهل کتاب و انحراف و...اند (مسیحیان و دروزیان و....) و در چنین کشوری حمایت غیر مستقیم از زنی مسیحی که به حکم وجدانش و در قالب موسیقی فاخر و اصیل عربی آهنگی در حمایت از مقاومت خوانده جای توجیه دارد اما مگر ایران اسلامی با لبنان قابل مقایسه است؟

ایران حکومتی اسلامی و تحت‌نظر ولّی‌فقیه دارد و چهارچوبه هر اقدامی در آن باید شرع و نظر حاکم شرع باشد! آیا مقایسه میان لبنان و ایران کافی نیست تا عمق اندک اندیشه دینی این فعالین فرهنگی مشخص و معین شود؟ عزیزانی که نه تحصیلات قابل توجه حوزوی دارند و نه مطالعات عمیق اسلامی! نه از محضر اساتید بارز دینی کسب فیض کرده‌اند و نه منبع معتبر دیگری برای عقایدشان می‌شناسند و صرفاً بر اثر فضای محیطی گرایش به اسلام و انقلاب پیدا کرده اما از درک عمیق اندیشه و معرفت دینی محروم مانده‌اند و خروجی کارشان هم می‌شود ترویج انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن بوسیله موسیقی زیرزمینی رپ!

۴- اگر این عزیزان اهل تقلید باشند باید بتوانند اثر هنریشان(همان موسیقی رپ زیرزمینی انقلابی!) را نزد مرجع تقلیدشان عرضه کنند و سرشان را هم بالا بگیرند!(و مگر نه اینکه هنرمندان وابسته به اهل‌بیت هنرشان را به اهل‌بیت عرضه می‌کردند و از حمایت آن انوار مقدسه بهره‌مند می‌شدند؟!) آیا این عزیزان می‌توانند اثرشان را در محضر رهبرانقلاب عرضه کنند؟ آن هم رهبری که فتوای صریح ایشان در خصوص موسیقی را هر نوجوان بسیجی متشرعی شنیده و آویزه گوش کرده است؟

۵- هر کسی ممکن است خطا کند، اما(اصرار به خطا، غلطی است بزرگتر از خطای اول!) نکته این است که چرا وقتی عزیزان فوق‌الذکر مرتکب خطایی شدند( تولید موسیقی رپ زیرزمینی با امکانات بیت‌المال و با هدف خدمت به انقلاب!!) چرا به جای پذیرش خطای خود بر درستی اقدامشان پای می‌فشرند و حاضر نیستند که فتوای رهبر انقلاب در خصوص موسیقی و نسبت آن با انقلاب و نظام اسلامی را به‌عنوان فصل‌الخطاب بپذیرند؟

۶- شاید این مثال کودکانه برای تفهیم مطلب مفید باشد! آیا کسی حق دارد با مرکّب غصبی و نجس، قرآن کریم یا احادیث اهل‌بیت را بر روی کاغذ آلوده و ناپاک آن هم با خطی نا خوانا بنگارد و مدعی درستی کارش باشد؟ آیا توزیع غذای نذری در ظرف غذای حیوانات، توهین به غذای نذری اطعام شوندگان نخواهد بود؟آیا هر ظرفی می‌تواند لایق هر مظروفی باشد؟ و آیا ارزش‌های انقلاب اسلامی را با هر قالب هنری می‌توان ترویج کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۶
میم الف الف
جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ب.ظ

دشمن شاد میکنند نه ارشاد.....!


افسران -  دشمن شاد میکنند نه ارشاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۸
میم الف الف
جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ق.ظ

اوین و آخرین خاطره

http://iranmatlab.ir/files/fa/news/1394/5/18/405433_166.jpg





امروز جمعه است و باید برای خطبه‌ها مطلب آماده کنم. یک ساعت به ظهر مانده یکی از پاسدارها یادآوری می‌کند که نمازجمعه‌ای در کار نیست و سال‌هاست که از رفتن به نماز جمعه معافم. خوب شد که یادآوری کرد وگرنه ناجور می‌شد؛ اگر به نماز جمعه می‌رفتیم و می‌دیدم یکی دیگر مشغول خواندن خطبه است!

فائزه رفته بیرون و با یک پلاستیک پر ساندویج برگشته! نمی‌دانم چرا از سال ۸۸ به این طرف مصرف ساندویج در خانه ما این قدر زیاد شده! یک ساندویج زیاد می‌آید و فائزه می‌گوید برای داداش مهدی گرفتم! همه بغض می‌کنیم و این اقدام سمبلیک در حمایت از مهدی را ارج می‌نهیم!

عفت می‌گوید حال که پسرم رفته به اوین تا انقلاب دیگری علیه پدر سوخته بازی راه بیندازد بد نیست ما هم مردم را برای خریدن و خوردن ساندویج به خیابان دعوت کنیم! شاید این حرکت انقلاب نوین اوین را تسریع کند! این روزها همه اعضای خانواده سیاسی شده‌اند! شاید غیرسیاسی‌ترین عضو خانواده من باشم! بهتر است کار را به دست جوانترها بسپارم و خودم را با کار در مجمع و امور مملکتی سرگرم کنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۵
میم الف الف



متن زیر نامه ارسالی یک مستند ساز به نام «حسین شمس آریان» است. او شرحی باورنکردنی از یک روستای مرزی را روایت کرده که چندمین نسل متولد شده بعد از دفاع مقدس در آن نیز متحمل درد و رنج ناشی از بمباران شیمیایی روستا توسط رژیم بعث عراق هستند. «حسین شمس آریان» براساس فهرستی که به دفتر هفته‌نامه ارسال کرده است وظیفه ساخت حداقل ۲۳ مستند محرمانه برای نهاد ریاست جمهوری، سپاه پاسداران و سایر نهادهای نظارتی را در کارنامه خود دارد و اکنون نیز در حال ساخت مستند مشابهی درباره داعش است.

لذا آنچه در ادامه می‌آید، تلخیصی از مشاهدات ثبت‌شده این مستندساز از روستای یاد شده است که جهت اطلاع مسئولین در هفته‌نامه یالثارات منتشر می‌شود. دلیل انتشار عمومی این متن نیز بی‌نتیجه ماندن همه اقدامات عملی است که تا کنون برای رفع مشکلات این روستا انجام شده است.

بابا یادگارِ سلحشور

روستای «زرده» یا «بابایادگار» واقع در۴۰ کیلومتری شهرستان سرپل ذهاب با پیشینه تاریخی دوران قبل از اسلام است که محوطه قلعه یزدگرد با معماری دوره پارتی در آن قرار دارد که بنابر تحقیقات محلی قلعه‌های تابستانی و زمستانی یزدگرد بوده است. اما بخش انتهایی تاریخ این روستا مربوط به مردمی است که نام آن را جاودانه کردند. مردمی که در طول ۸ سال دفاع مقدس مهمات رزمندگان و تجهیزات توپخانه ارتش را به ارتفاعات می‌رساندند. نان خود را با رزمندگان تقسیم می‌کردند، روزها در غارها زندگی می کردند و شبها خارج می‌شدند...

با آغاز جنگ تحمیلی، مردم روستای «بابایادگار» با رشادت و از جان گذشتگی، در مقابل هجمه نا برابر رژیم بعث قرار گرفته و به عنوان بازوی لجستیکی توپخانه ارتش و برادران سپاه، با حمل مهمات و رساندن آب و غذای سفره روزانه شان به رزمندگان، کمکهای شایان توجه و بی دریغی به سلحشوران خط مقدم داشته و البته، تا آخرین روز دفاع مقدس از جمهوری اسلامی ایران دفاع کردند.

بنابراین آنچه در ادامه می‌آید ، واگویه بهایی است که مردم سلحشور «بابایادگار» برای دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران داده اند و البته هنوز هم درحال پس دادن تاوان سلحشوری خود هستند!

سه روز پس از پذیرش قطعنامه...

در ساعت ۶ صبح روز۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ (سه روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸) و در آستانه عید قربان، مردم روستای «زرده» و انبوه جمعیتی که از شهرهای اطراف به دلیل مراسم مذهبی خاص آن روز در روستا گردهم آمده بودند، مورد اصابت بمبهای شیمیایی رژیم بعث قرار می‌گیرند و برابر اعلام رسمی بنیاد شهید در مورخه ۹/۳/۷۲، تعداد ۱۳۹۱نفر شهید و ۲۳۵ نفر جانباز از بمباران برجای مانده است. البته از این آمار ، تنها به ۲۸ نفر، جانبازی بالای ۲۵درصد و به مابقی آنان جانبازی زیر ۲۵درصد تعلق گرفته است. این در حالی است که به جز معدودی از جمعیت روستا، اکثر مردم با عوارض ناشی از بمباران شیمیایی دست به گریبان بوده و هیچگونه حمایتی از آنان صورت نمی‌پذیرد!

از جمله عوارض مشهود، بیماریهای گوارشی، تنفسی، عصبی، مشکلات پوستی و...است که البته فرزندان این جانبازان شیمیایی نیز با آن دست به گریبان هستند. چنانچه نسلهای دوم و سوم مردم این روستا، در اثر عوارض بر جای مانده از بمباران شیمیایی، فرزندانی با عقب ماندگی ذهنی و جسمی، قدهای کوتاه به دنیا می‌آورند که بعضا از سرطان و مشکلات عدیده جسمی دیگر نیز رنج می‌برند.

سرنوشت سند زنده جنایت

این وضعیت در حالی است که نه در این روستا و نه شهرهای اطراف آن ، هیچگونه مرکز تخصصی مجروحین شیمیایی وجود ندارد! جاده منطقه، خاکی و راه آن صعب العبور و فاقد آب کشاورزی است و از همه مهم تر ، مجروحین ، قادر به تامین هزینه های هنگفت درمانی خود نبوده و حتی از پزشک عمومی نیز محرومند!

بین مردم روستا جوانی به نام «سعد الله» زندگی می‌کند که آرزوی یک ساعت خوابیدن را دارد چون قادر به ایستادن، دراز کشیدن، نشستن و حرکت کردن نیست.

جمهوری اسلامی ایران طی سالهای ۱۳۸۴و۱۳۸۶ از این جوان به عنوان سند زنده جنایت جنگی در دادگاه لاهه استفاده کرده است.مسئولین مربوطه در آن ایام ، سعد الله را با احترام به دادگاه لاهه بردند و بعد از تایید دادگاه تنها یک عصای ویژه نابینایان به وی هدیه شد(!) حالا بعد از۱۰ سال سعد الله درحالی به حال خود رها شده که پدر پیر وی از دنیا رفته و مادر نحیف او نیز در بستر بیماری است.«سعدالله» امروز درشرایط بسیار سختی است و مردم روستای «بابایادگار» هم نیازمند تیم درمانی اعصاب و روان و...اعزام داروی رایگان هستند.

«بی.بی.سی» حامی جانبازان می‌شود

بنده به عنوان شاهد عینی این شرایط، با تمام مدیران عالی رتبه کشور مکاتبه و اطلاع رسانی دقیق انجام داده‌ام. وزارت اطلاعات.سپاه پاسداران، رئیس دولت یازدهم، شورای امنیت ملی، سازمان تبلیغات، هلال احم، شخص وزیر بهداشت، بیشتر امام جمعه‌های کشور، سرلشکر فیروزآبادی و...

با وجود اینکه تا کنون توسط خبرگزاریهایی چون «کیودوژاپن» و «آسوشیتدپرس» و روزنامه‌های «ال پاییس» از اسپانیا و گاردین انگلیس وضعیت این روستا اطلاع رسانی شده است! اما هنوز مردم این روستا به علت نداشتن پرونده بالینی، در مواجهه با مشکلات یاد شده در وضعیت استیصال به سر می‌برند و بنیاد جانبازان نیز برای رفع مشکلات این مرزبانان و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس اقدامی انجام نمی‌دهد!

در واقع حتی سوء استفاده دشمن از این وضع نیز انگیزه ای برای مسئولین بنیاد ایجاد نکرده تا اقدامی برای رفع مشکلات مردمی این روستا انجام دهند. یکی از شواهد این ادعا اقدام شبکه «بی.بی.سی» است. ماجرا به زمان حمله آمریکا به عراق باز می گردد که «فرانسیس هریسون» خبرنگار «بی.بی.سی»، وارد روستای «بابایادگار» می شود و از وضعیت مردم مستندی می‌سازد.

این خبرنگار برای تبلیغ «بی.بی.سی» ، یک کپسول اکسیژن برای یکی از دختران روستا خریداری می کند. این دختر یکی از مجروحان شیمیایی بوده که قادر به حمل کپسول اکسیژن ۱۰ کیلویی خود برای رفتن به دبیرستان در یک روستای دیگر نبوده است. او مشکل خود را به بنیاد جانبازان منتقل می‌کند و تقاضای یک کپسول اکسیژن ۵ کیلیویی می نماید. البته بنیاد نیز به دلیل عدم وجود سابقه جانبازی برای این دختر از اجابت این خواسته امتناع می‌ورزد و در عوض «بی.بی.سی»، این خلاء را پر می‌کند! و لابد بهره تبلیغاتی خود را هم از آن می‌برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۶
میم الف الف
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ب.ظ

طیب نیا:شب واریز یارانه شب مصیبت عظمای دولت است...!!!

افسران - مصیبت عظما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۴
میم الف الف

۱۷ خرداد ماه بود که «سر ماریچه اسخاکه» یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ، با لباس شنا در مقابل رئیس قوه مقننه ظاهر شد. آن در هم در مقابل یک هیئت از مستقبلین که گوش تا گوش در حالت خبردار ایستاده بودند.

البته ۲ روز بعد روابط عمومی مجلس شورای اسلامی ، اطلاعیه‌ای صادر کرد و نوشت که این نماینده اروپایی «چند لحظه پیش از حضور در جلسه، پوشش سر خود را تغییر داد و با پوششی غیر متعارف حاضر شد...رعایت آداب، پروتکل ها و قوانین مربوطه، بایستی به صورت جدی به این فرد یادآوری می شد که در این زمینه تذکرات لازم به عوامل اجرایی، برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه داده شد.»

بعد از این علی مطهری نماینده تهران نیز توضیح بیشتری درباره چگونگی تغییر وضعیت «سر ماریچه اسخاکه» داد و نوشت : «آن طور که من تحقیق کردم خانم مورد نظر در ملاقات هیئت با آقای [علاالدین] بروجردی روسری داشته و در نتیجه، آن قسمتهایی از بدن او که در ملاقات بعدی آشکار است پوشیده بوده است. بعد از این جلسه به سرویس بهداشتی می‌رود و هنگام خروج، روسری نداشته و کلاه مانندی برسر داشته است.»

اما مهدی کوچک زاده دیگر نماینده مجلس شورای اسلامی با انتشار یادداشتی درباره این رخداد سوال مهمی را مطرح کرده بود: «آیا عدم انجام ملاقات با این خانم و با این پوشش که مناسب پارتی و رقص شبانه است آن هم از طرف رئیس مجلس که هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله شهید مطهری است و از همه بالاتر رئیس مجلس جمهوری اسلامی است، آن هم در حضور علاءالدین بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت ملی است و او نیز، هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله است منافع ملی را به خطر می انداخت؟»

گیرم که رئیس مجلس به قول علی مطهری «در مقابل عمل انجام‌شده قرار گرفته و بعد از جلسه هم مسئولان مربوطه را توبیخ کرده است». همچنین فرض کنیم که اطلاعیه روابط عمومی مجلس در حکم یک عذر خواهی و تضمین برای عدم وقوع چنین رخدادی در آینده صادر شده است. اما با بقیه ماجرا چه کنیم؟

۲- حدود ۲ ماه بعد از غافلگیری علی لاریجانی ، بازهم ماجرای مشابهی تکرار شد. روز ۱۴ مرداد ماه «پائولو جنتیلونی» وزیر امور خارجه ایتالیا و هیات همراهش با حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران و هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کردند.

نکته برجسته این دیدار نیز ، پوشش زنانِ هیئت همراه وزیر خارجه ایتالیا بود که با آن در برابر رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ظاهر شده بودند. کت و تاپ و تنبان و یک روسری عاریه‌ای ، همه آن چیزی بود که یکی از زنان میهمان در مقابل حسن روحانی به تن داشت و آن طور که در تصاویر به چشم می خورد، تنبان یکی دیگر از زنانِ همراهِ «پائولو جنتیلونی» در حضور رفسنجانی، چند سایزی هم آب رفته و به قاعده یک وجب بالای مچِ سرکار خانم ایستاده بوده است. البته این خانم به علت گرمای هوا از پوشش جوراب هم بی بهره بوده است.

اما نکات تکمیلی که از دیدار حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی با هیئت پاچه ورمالیده ایتالیایی قابل استخراج است به شرح زیر است:

۱- به سیاق رایج در جمهوری اسلامی ایران، هر چیز قبیحی فقط برای بار اول قبیح است و اگر کسی جسارت کرد و خط شکنی نمود، راه بقیه را باز کرده است. در این فرایند نیز ظاهرا «سر ماریچه اسخاکه» نقش خط شکن را بازی کرده و با کمی انحراف از معیار پوشش ترویجی او به عنوان یک عرف دیپلماتیک- اسلامی، توسط مسئولین جمهوری اسلامی پذیرفته شده است.

۲- شاهد ادعای اول ما این است که نه رسانه‌ها مثل قضیه لاریجانی حساسیت نشان دادند و نه روابط عمومی ریاست جمهوری و مجمع برای رفع تکلیف بیانیه‌ای صادر کردند. در همین راستا شنیدن خبر توبیخ عوامل تشریفات، ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، توسط این دو شخصیت عالی رتبه نیز در حد، مسئله رابطه با آمریکا یک خیال باطل به نظر می رسد.

۳- مهدی کوچک زاده پرسیده بود آیا عدم انجام ملاقات با این خانم و با این پوشش که مناسب پارتی و رقص شبانه است آن هم از طرف رئیس مجلس که هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله شهید مطهری است و از همه بالاتر رئیس مجلس جمهوری اسلامی است، آن هم در حضور علاءالدین بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت ملی است و او نیز، هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله است منافع ملی را به خطر می انداخت؟.

به نظر می رسد آقای کوچک زاده باید یادداشت دیگری تنظیم می کرد و سوال خود را از یک آیت الله و از یک حجت الاسلام ، که اتفاقا اصل جنس هستند تکرار می کرد. (طبق ادعای خودشان ، وگرنه نگارنده اصراری بر این نکته ندارد که هاشمی، یک آیت‌الله و روحانی یک حجت الاسلام بوده باشند)

۴- «الناس علی دین ملوکهم یعنی: مردم از رفتار وکردار رهبران و مسئولین تبعیت می کنند.» این تعبیری است که آیت الله جوادی آملی ، مفسر شهیر قرآن معتقد است، سعدی علیه الرحمه آن را از این جمله مبارک حضرت علی علیه السلام اقتباس کرده که فرمود: «إنّما النّاس مع الملوک و الدّنیا»؛ آنها که مؤمن و موحّد نیستند، بنده دنیا هستند و بنده قدرت. «إنّما النّاس مع الملوک و الدنیا إلاّ من عَصَم الله» همچنین مقام معظم رهبری نیز در روز ششم آبان ماه سال ۸۴ در دیدار با مسئولان نظام ، خطاب به آنان ، در این باره می فرمایند: «واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در این‏جا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها.»

۵- بنابراین در نظامی که مسئولان آن از آیت الله و آیت الله زاده گرفته تا حجت الاسلام و کت و شلواری، رسما منکرات را عرف می‌کنند، نیروی انتظامی باید هم گشت ارشاد را تعطیل کند و به همان انجام همان وظایفی مشغول شود که پلیس لندن و نیویورک در دستور کار خود دارند.

در نظامی که مسئولان طراز اول آن از آیت اللهی و حجت الاسلامی فقط عمامه و عبای آن را به سر و دوش می کشند، نباید تعجب کرد که زنان با البسه عورت نما در خیابان ها تردد کنند. پس در این وانفسای وارونگی، جمله آخر مقام معظم رهبری در دیدار ششم شهریور را دوباره به این جماعت گوش زد می‌کنیم:

«بارتان سنگین و کارتان دشوار است. اگر خوب عمل کنید، اجرتان دو برابر است؛ اما اگر خداى نکرده بد عمل کنید، مؤاخذه‏‌تان هم دو برابر است.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵
میم الف الف
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ

ترویج منکرات با تعطیلی حدود و احکام الهی

۱- کجای جمهوری ایران، اسلامی است؟سؤال عجیب و تلخی است اما همه آنانی که به عشق اسلامی بودن جمهوری اسلامی ایران همه هستی خود را در طبق اخلاص گذارده‌اند حق دارند چنین سؤالی را بپرسند و منتظر پاسخی جدی و قانع‌کننده باشند!

۲- شاید از منظر آنانی که با اسلام و احکام و چهارچوبه‌های آن آشنا نیستند وضعیت امروز ایران خیلی هم اسلامی باشد ولی ملاک ما برای سنجش اسلامیت نظام، کلام و بینش حضرت امام به‌عنوان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی است! حضرت امام با صراحت فلسفه تشکیل نظام جمهوری اسلامی را اجرای احکام الهی در جامعه دانسته و دلیل برپایی حکومت اسلامی را اقامه دین در مملکت عنوان کرده‌اند. بر این اساس میزان اجرای احکام الهی در جامعه بهترین شاخصه جهت سنجش اسلامیت نظام خواهد بود و اسلامی بودن یا نبودن کشور با این معیار مشخص خواهد شد.

۳- می‌دانیم که برخی از احکام اسلامی در اکثر نقاط جهان قابلیت اجرایی شدن دارند و هم‌اکنون هم اجرا می‌شوند. نماز جماعت، روزه‌داری ماه‌مبارک رمضان،صدقه و انفاق، استفاده از گوشت حلال و... از جمله این احکامند که اجرای آنها نیازی به برپایی حکومت ندارد و در چهارگوشه دنیا(از استرالیا گرفته تا کانادا) بر اساس تمایل مسلمانان آن مناطق در حال اجرا شدن است.

اگر کسی بخواهد برپایی نمازهای جماعت و یا اعلام ماه‌مبارک و برپایی نمازهای عیدفطر، قربان و... در ایران را به عنوان نمادهای جاری شدن احکام اسلام در کشور معرفی کند باید به این سؤال پاسخ دهد که مگر این‌گونه برنامه‌ها در آمریکا و انگلیس و ژاپن و چین و... برپا نمی‌شود؟ اصولاً در جهان امروز کدام کشوری است که برپایی نماز جماعت در آن ممنوع باشد و یا مسلمانان در آن از حق روزه‌داری محروم باشند؟ و مگر نه این است که استفاده از گوشت‌هایی که با شیوه شرعی تهیه شده و برخورداری از غذاهای حلال در همه نقطه جهان آزاد و در اکثر نقاط دنیا رایج است و حتی غذای حلال به‌عنوان یک «برند» جهانی مورد پذیرش بین‌المللی قرار گرفته است؟

آیا در این صورت وجود نماز جماعت و روزه‌داری در ماه‌مبارک در ایران را می‌توان نماد اسلامی بودن آن دانست؟ اگر این چنین باشد پس بسیاری از کشورهای دیگر جهان (از جمله آمریکا و کانادا و انگلیس و...) هم اسلامی‌اند!

۴- در این صورت باید دید اجرای کدام یک از احکام اسلام نماد اسلامیت نظام و جامعه تلقی می‌شوند! حضرت امام در مجموعه درس گفتارهای ولایت فقیه(که در سال‌های پس از ۱۳۴۵ در نجف ارائه شده است) اجرای احکامی مانند حدود شرعی را دلیل برپایی حکومت دینی در عصر غیبت عنوان می‌کنند! چرا که فقط حاکم شرع است که حق دارد زناکار و روزه‌خوار و... را براساس ضوابط قضایی تازیانه بزند و انگشتان سارق را قطع کند و در یک کلام حدود الهی را اقامه کند!

بر این مبنا باید پرسید در طول سال‌های اخیر در ایران چه تعداد از کسانی که بر اساس ضوابط شرعی مرتکب روزه‌خواری علنی در ماه‌مبارک رمضان شده‌اند، حد شرعی روزه‌خواری در مورد آن‌ها اجرا شده است؟ آیا کسی می‌تواند ادعا کند که حتی یک هزارم آنانی که مرتکب روزه‌خواری علنی شده‌اند به تحمل مجازات و حد شرعی مربوط به آن محکوم شده‌اند؟ و آیا به دلیل تعطیلی این حد شرعی نیست که دیگر برای ماه‌مبارک رمضان در کشور جمهوری اسلامی ایران حرمتی باقی‌نمانده و روزه‌خواری به امری عادی تبدیل شده‌است؟

۵- با کمال تاسف سال‌هاست که منکرات آن هم به صورت علنی در کوی‌ و برزن جمهوری ایران بدون واهمه و ترس از حکومت و حتی در برخی مواقع با حمایت دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی در حال وقوع است و روز به روز هم بر ارتکاب محرمات در جامعه افزوده می‌شود و حاکمیت در این میان اگر کمک کار و مدافع اهل حرام نباشد صرفاً در حد یک ناظر بی‌طرف به تماشا مشغول است!

سال‌هاست که در جای‌جای شهرهای بزرگ به اسم ورزش صبحگاهی جمعی از زنان و مردان بی‌حیا و بی‌غیرت در پارک‌ها و اماکن تفریحی عمومی با آهنگ‌های خاص مجالس لهو و لعب به رقص مختلط مشغولند(البته بدیهی‌است اماکنی که بدون اختلاط و آهنگ‌های مبتذل شاهد اجرای ورزش صبح‌گاهی‌اند مصداق این عبارات نبوده و نیستند!) و نه تنها کسی مانع آنها نبوده و نشده بلکه اگر کسی با نیت نهی‌از منکر مزاحم عیش و عشرت این افراد فاسد شود با پرسنل زحمت‌کش ناجا طرف خواهد بود!

جالب این‌جاست که نه شهرداری و نه وزارت ورزش و نه هیچ مقام مسئول دیگری برای جلوگیری از این منکر ضداخلاقی هیچ قدمی بر نداشته و حتی از ارتکاب هر روزه و دسته‌جمعی چنین منکری احساس ناراحتی و نگرانی نکرده و حتی از باب حفظ ظاهر هم حاضر به ابراز تاسف از وقوع روزمره چنین منکری نشده و نیستند!(بلکه به احتمال زیاد از این منکرات به نام ترویج نشاط در جامعه دفاع هم می‌کنند!)

عادی شدن بی‌حجابی در جامعه و حمایت علنی(وغیر رسمی) مسئولان امر از این رویداد نماد دیگری از ترویج منکرات و تعطیلی حدود و احکام الهی در جامعه ایران است و سال‌هاست که کشف حجاب و ارتکاب رفتارهای خلاف عفت‌عمومی و مزاحمت برای نوامیس مردم در کوچه و خیابان به اموری عادی و روزمره تبدیل شده‌ و وای به روزگار کسی که بخواهد علیه این روند، کلامی بگوید و قدمی بردارد که از زمین و زمان و صداوسیما و پلیس و مطبوعات و عدلیه برایش محکومیت و مجرمیت و «به تو چه مربوطه» خواهد بارید( علاوه بر آن که عملاً و به صورت خیابانی توسط فاعلین منکر تا سرحد مرگ تنبیه خواهد شد!)

۶- وقتی مجازات تهیه و فروش مشروبات الکلی در کشور همانند تهیه و توزیع سیگار و پارچه قاچاق تعیین شده و دیگر عرضه غیر رسمی مشروبات الکلی در برخی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها عجیب و ممنوع نیست! وقتی شبکه‌های مجازی تلفن‌های همراه عرصه‌ای برای اهانت و فحاشی به دین و دیانت و دین‌داران شده‌اند و دولت با قاطعیت از این روند حمایت می‌کند و اجازه تعطیلی این شبکه‌ها را نمی‌دهد، وقتی وزارت کشور سالن بزرگ خود را برای برپایی جشن بی‌عفتی در سینمای ایران اختصاص می‌دهد وقتی تمام همّ و غم وزارت ارشاد برپایی کنسرت‌های موسیقی و حمایت از رقص‌های مختلط حین و پس از کنسرت‌هاست آیا باید باور کرد که جامعه و کشور لایق عنوان اسلامی‌است؟

۷- اگر اسلامی بودن به ادعاست که دولت پاکستان سال‌ها قبل از ایران، ادعای جمهوری اسلامی کرده و آل سعود برای اثبات این ادعا میلیاردها دلار نفتی بی‌زبان را کنار گذاشته است! اسلامی بودن یک کشور به پایبندی و تعهد دولت و حاکمیت آن به احکام اجتماعی اسلام و حفظ حرمت این احکام در جامعه است والا اگر برپایی نماز جمعه و جماعت مقیاس اسلامیت نظام باشد امپراطوری عثمانی بسیار اسلامی‌تر از جمهوری اسلامی ایران بوده است!!

اسلامی بودن یک دولت و نظام به آن است که مومنان در آن احساس امنیت خاطر داشته و فاسدان و اهالی منکر و معاندان دین در آن از خواب راحت محروم باشند! اسلامی بودن یک کشور به آن است که گرایش نسل آینده بیش از هر امر دیگری به «دیانت» باشد و دین‌داری در آن کشور سخت‌تر از نگه داشتن آتش در کف دست نشود!

۸- هر چند این توقعات از کشوری که صدها هزارنفر به خاطر اسلامی بودن و اسلامی ماندن آن مرگ و زخم و شکنجه و اسارت و یتیمی و دربه‌دری را با طیب خاطر پذیرا شدند زیاد نیست اما سؤال اینجاست که بر این اساس(رعایت حرمت احکام اجتماعی دین در جامعه و اقامه احکام و حدودالهی توسط حاکمیت) کجای «جمهوری ایران»، اسلامی است؟

۹- بدیهی‌است منظور از اجرای احکام و حدود، اجرای کامل و صددرصدی احکام در نظام جمهوری اسلامی نیست چرا که این مهم جز با ظهور آخرین حجت حق و سپردن جامعه به دست با کفایت معصوم محقق نخواهد شد بلکه مقصود از اجرای احکام و حدود اجتماعی اسلام در کشور، تلاش حاکمیت و اهتمام آن نسبت به این احکام بر حسب وسعت و توان و امکانات موجود است. تصریح پرشمار امام و رهبرمعظم در زمینه ساز بودن نظام‌اسلامی ایران جهت ظهور آخرین منجی و نیز تأکید فراوان بر اقامه حدودالهی (از جمله در دیدار همایش اهل‌بیت۲۷/۵) لزوماً همّتی جدّی و مضاعف می‌طلبد و اگر دغدغه و تلاش مسئولین نظام به این مهم معطوف شود طبعاً نتایج و ثمرات آن در جامعه قابل لمس خواهد بود و همین مهم مطلوب مومنان این دیار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۱
میم الف الف