یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در وصف دردهای بزرگ ما که امام خویش را گم کرده‌ایم (یا بهتر آنکه ما از حضور او گم گشته‌ایم) و در وصف عذابی که می‌کشیم از اینکه نمی‌توانیم حق را برپاداشته و باطل را نابود کنیم فرمود : «در آن دوران، قلب مومن در درون خود مانند نمک در آب ذوب می‌شود زیرا زشتی‌ها را می‌بیند و قدرت جلوگیری و تغییر آن را ندارند. مومن در میان آنها با ترس و لرز راه می‌رود که اگر حرف بزند او را می‌خورند و اگر ساکت شود، دق مرگ می‌شود!»

ساکت نمی‌مانیم نه برای ترس از دق مرگ شدن از شدت غصه‌ها... بلکه برای آتشی گداخته که جانمان را می‌سوزاند و آرام و قرارمان را می‌گیرد...

ماجرا، مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر در آخرالزمان است. درست همانگونه که آقایان و ائمه ما (علیهم السلام) وعده داده بودند که: «برای مردم روزگاری می‌رسد که تنها همّ و غمشان شکم آنها، شرافتشان تجملات زندگی، قبله آنها همسرانشان، دین و آئینشان دِرهم و دینارشان می‌باشد. آنها بدترین خلایق هستند و نزد خداوند ارج و مقامی ندارند... سیاتی علی‌الناس زمان، یخیّر فیه الرجل بین العجز و الفجور، فمن ادرک ذلک الزمان فلیختر العجز علی الفجور!... باید امر به معروف کنید وگرنه بد کاران بر شما مسلط خواهند شد و خوبان هرچه دعا کنند مستجاب نخواهد شد. خوشبخت‌ترین مردم در دنیا افراد پست و نادان خواهند بود، که به خدا و رسولش ایمان نخواهند داشت... هنگامی که ستم و تباهی فراوان شود، منکر آشکار گردد، امت من امر به منکر و نهی از معروف کنند، امر به معروف و نهی از منکر را فراموش کنند...»

دروغ نگفته‌اند به ما و به ایشان نیز دروغ گفته نشده است و حق گفته‌اند. و اینک مصادیق عینی تمام این احادیث را می‌بینیم! ماجرا روشن‌تر و واضح‌تر از توضیح و تشریح است... ماجرای سبک شمردن محرمات الهی!

اینکه لابی‌گری‌های فرهنگی – سیاسی به امری رایج بدل گشته است، شکی نیست... وقتی زنگها به صدا در می‌آیند و پچ پچه‌های پنهانی، بدعتی نوین را پایه ریزی می‌کند؛ بلاشک نفر سوم و یا چندم حاضر در آن لحظه شیطان است!

وقتی پیاده لشگر شیطان تاب حرف حق را نمی‌آورند و یک نهی از منکر آنگونه آشفته می‌کندشان که دست به دامن حاج آقاهای امام و انقلاب و جنگ دیده تسبیح به دست می‌شوند تا به فتوای شریح گونه‌ای چهره کریه و زشت خویش را شستشو دهند!

همان‌ها که بهشت شداد غربی‌ها را در سر می‌پرورانند و کم کم نمونه‌های ایرانی کن و اسکار و... را در ایران بازسازی می‌کنند و گمان می‌کنند تهاجم فرهنگی رگ غیرت مومنین را آنگونه خشکانده که دیگر از هیچ حنجره‌ای فریادی بلند نشود!

اما آنها که حافظه تاریخی خوبی داشته باشند و هنوز رگه‌هایی از غیرت در وجودشان پیدا شود، حواسشان آنقدر جمع است که بدانند آنانکه دار این قالی را علم کرده‌اند و پیاده لشگر شیطان مشغول بافتن و گره در گره زدن تار و پودش هستند، ناکجاآبادی چون جشن هنر شیراز زمان طاغوت را هدف و منظور گرفته‌اند!

مع الوصف چه جای تعجب دارد اگر لثارات را که یک تنه برابر شبیخون‌های دشمنان ایستاده، بازنده بخوانند و افراطی بدانند و حرف حق تلخ و بدآیندشان باشد و دست به دامن این و آن شوند که این فریاد را در نطفه خفه کنند؟!

مگر امیرالمومنین علیه السلام نفرمود که: زمانه‌ای بیاید که هر که امر به معروف کند، خوار شود و کسی که مرتکب گناه شود مورد ستایش قرار گیرد...

چه جای تعجب اگر کسانی که داعیه دینداری و شریعت داشتند، امر به معروف کنندگان را دعوت به توبه کنند؟! که آخرالزمان آنگونه دوران تحیر است که گاهی شخص بی آنکه بداند و بفهمد ضد باور و خط فکری خویش حرف می‌زند و عمل می‌کند و خودش هم متوجه نمی‌شود که چه رودستی از شیاطین خورده است!

که امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: «شخص با ایمان در نزد آنها ضعیف و حقیر است و فرد بافضیلت در چشم آنها پست و بی مقدار، ولی در مقابل شخص فاسق محترم و فرد ستمگر مورد تعظیم و احترام است. ضعیف در بین آنها پایمال و قوی در نزد ایشان صاحب اختیار است!»

آنچه رخ داد اگرچه یک سنت‌شکنی قبیح و یک بدعت زشت بود که نهی از منکر کننده دعوت به توبه شود و به تعبیر بیان امام صادق علیه‌السلام «و رایت الآمر بالمعروف ذلیلا » گردد، اما این حسن را داشت که تلنگری به وجدان‌های خواب رفته بزند و خودی‌هایی که توسط نخودهرآش‌های خودباخته بی آنکه خود بدانند به دروازه خودشان گل بزنند و در خوشبینانه‌ترین حالت مومنین بدانند و بشناسند خواص بی بصیرت را...

حال و روز و اوضاع به ظاهر هنرپیشه‌ها و اهالی سینما و موسیقی و طرب و غنا و فضای هنر مجهول الهویه هفتم، گواه آن است که بعضی‌ها انگار خیلی دلشان برای دوره سیاه و سرد و زشت و کریه طاغوت تنگ شده است و شبها را به آرزو و سودای آن سر بر بالین می‌گذارند که صبح که بیدار شدند خود را در زمانه‌ای ببینند که به زباله دان تاریخ پیوست!

و کارشان از هزل و بیهوده گویی گذشته و گاه تا آنجا ارج و قرب کذایی می‌یابند که ادبیات فاخر و عارفان و ادیبان و مفاخر این خاک را به سخره می‌گیرند تا هنرنمایی کنند! (اشاره به افاضات شرم آور آهنگساز دعوت شده به برنامه خنداونه درباره مولوی و اشعار عرفانی او)...

آرزوست دیگر ! بگذار بکنند! آنچه در مومنین زیاد است، صبر است... صبری که وقتی سرآید ژاله خون می‌شود خون جنون می‌شود و عهدی که با روح خداوندی رضوان الله علیه بسته‌ایم محکم‌تر می‌گردد.

این روزها، کم نیستند مومنینی که اسماعیل در پی اسماعیل به میقات می‌فرستند و حسین علیه‌السلام را می‌بینند که صدای هل من ناصر می‌زند و جوانان مدافع غیور برای دفاع از حریم اسلام از جان گرامی خویش می‌گذرند علی اکبر سان...

آن وقت اینجا و در ام القرای جهان اسلام کسانی از بدحجاب‌ها و پیاده لشگریان و مجریان امر و نهی‌های شیطانی دفاع می‌کنند!
که آن حضرات را سفارش می‌کنم به مطالعه وصیت نامه‌های شهیدان هشت سال دفاع مقدس و شهیدان مدافع حرم؛ تا بشمارند چند بار در سطور وصیتنامه‌هاشان به حجاب توصیه‌های موکد کرده‌اند.

سفارش می‌کنم به شنیدن صحبتهای همسران شهیدان مدافع حرم که حقیقتا تکان دهنده و انسان ساز است. سفارش می‌کنم به ذره‌ای انصاف، ذره‌ای انصاف، و دریغ از انصاف! که نمی‌بینند همین بدحجابی‌ها و همین بی‌بندوباری‌ها و همین شبیخون گسترده و سنگین فرهنگی مسموم با جوانان انقلابی چه کرده و چگونه آنها را منزوی و غریب و مهجور نموده است...

سفارش می‌کنم آنها را که فتوی می‌دهند تا قانون خدا تعطیل گردد و آمران به معروف را به توصیه‌های عجیب و دور از انتظار، تحقیر کنند؛ به اندکی فکر و تامل... تا بیندیشند این جبهه فعال مسموم ضد اسلامی جز برابر خون شهدا و جز برابر باور منجی صف نکشیده‌اند.

آنها که با امر به معروف و نهی از منکر زاویه دارند، حتی اگر خود ندانند آبشخور روحشان سلسله افکار حجتیه‌ای‌هاست که به هر سازی می‌رقصند و با هر فسادی مدارا می‌کنند!

مخلص کلام آنکه؛ در عمل به فرامین الهی و وظایف دینی برد و باخت اگرچه بی‌معناست و امام ما فرمود ما موظف به انجام تکلیفیم و به نتیجه کار نداریم اما بازنده - بدان مضمون که آخرت خویش را به کلامی نسنجیده به رفتاری دور از تقوا فروختن - آنانند که نمی‌خواهند بفهمند با این جریان‌های مسموم فرهنگی عرصه بر جوانان انقلابی خالص تا بدانجا تنگ می‌شود که در انزوای تحمیلی بسوزند و دم برنیاورند و راه نفسشان هر روز تنگ‌تر شود. بازنده آنانند که فراموش کرده‌اند تعالیم دین مبین را که آنکه گناه را می‌بیند و سکوت می‌کند همردیف و محشور با همان اهل معصیت است. بازنده آناناند که «یذل المومن للکافر» می‌کنند. بازنده آناناند که فراموش کرده‌اند رسول الله صلی الله علیه و آله چه کسانی را لعنت فرستاد!

«سیکون فی آخر امّتی رجال، نسائهم کاسیاتٌ عاریات... لایجدن ریح الجنة ! فالعنوهنّ فانّهنّ ملعونات» بازنده آناناند که دام گسترده تاریخی یهود را نمی‌بینند که هر گوشه جهان اسلام را به واسطه فتنه‌ای گرفتار و مشغول ساخته است!

یادش بخیر مرحوم سلحشور را که آنقدر مرد بود و آنقدر غیرت داشت که در میانه میدان باشد و از هیچ چیز و هیچ کس نترسد و هیچ مصلحت اندیشی نکند و پشت‌پرده فسق و فجور هنر هفتم را عیان کند و از تیرهای زهرآگینی که از هر سمت و سو او را نشانه رفت خوفی نداشته باشد...

بازنده آناناند که به حال جوانان بیکار ناامید پریشان‌حال که با حسرت زرق و برق زندگی و سر و وضع هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها و آقازاده‌ها را می‌بینند و آه جانکاه می‌کشند رحمی نمی‌کنند و بلاشک شریک هر معصیتی می‌شوند که آنها به واسطه همین هنر هفتم و اهالی آن و سکوت خواص مرتکب می‌شوند ...

بازنده نیست هر کس که چشم به روی دنیا و منافع خویش ببندد و برای رضای خدا حق بگوید و حتی از خودی‌ها سیلی بخورد... اگر برای خداست، نوشمان باد که دفاع از حریم اسلام اشکال گونه گون دارد و از دست و قلم و توان ما تذکر و نهی از منکر برمی آمد که کوتاهی نکردیم.

« عالمی چون برگ شد خرج خزان بی بهار / تا که دریابد بهار بی خزان عشق را/ در زمین شور، تخم خویش را باطل مکن / گوش زاهد نیست در خور، داستان عشق را»

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۱۹
میم الف الف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی