داد و هوار فیلترینگی برای چیست؟!
سالهاست که حضور پررنگ اینترنت در همه ابعاد زندگی به یک روال عادی تبدیل
شده است. این روزها از خدمات بانکی و خرید اجناس مصرفی گرفته تا ثبتنام
کنکور و شبکههای اجتماعی در فضای اینترنت اتفاق میافتد.کار به جایی رسیده
که گوشیهای تلفن همراه، رایانههای شخصی، تبلتها و حتی در مواردی
تلویزیونهای موجود در بازار توانایی اتصال به این شبکه را دارند.
اینترنت
که محصول برآمده از تکنولوژی یا به زبان فارسی حاصل فناوری (و نه خود
فناوری) است، در حالی به خصوصیترین بخشهای زندگی ما سرک کشیده که بسیاری
از کاربران ایرانی، هیچ تصوری از منشأ، مالکیت و هدف سازندگان آن ندارند.
خانوادههای ایرانی به صورت ثابت برای استفاده از اینترنت هزینه میکنند
بیآنکه در کنار محسنات، خطرات موجود در این عرصه را هم بشناسد.
خطر
گرفتار شدن در دام سارقان اینترنتی و به تاراج رفتن مبالغ هنگفت از حساب
شخصی، خطر انتشار تصاویر و فیلمهای خانوادگی در کنار هرزهنگاریهایی که
با انواع روشهای منزجرکننده، مخاطبان را تبدیل به مصرفکننده انواع
تصاویر، فیلمها و متنهای مستهجن میکند، چند نمونه شناخته شده از خطرات
موجود در فضای اینترنت است. این روزها اما به موازات ادامه مخاطرات قبلی،
جامعه ما با پدیده دیگری نیز مواجه شده است.
امروز شبکههای اجتماعی
اعم از وایبر و تلگرام و واتسآپ و ایمو و اینستاگرام، هرکدام با شیوه
مشخص و سیاست دقیق و از پیش تعیین شده، فرهنگ ما را با چالشهای متعدد
مواجه کردهاند.
در این فضا دیگر انتقال محتواهای مجرمانهای چون
تصاویر غیراخلاقی یک رویه ثابت شده است. قبحشکنی در عرصههای اخلاقی و
دینی به پای ثابت مطالب کانالهای پرطرفدار تلگرامی با مخاطبهای چندصدهزار
نفر تبدیل شده است بدون آنکه این عده کثیر کمترین حق انتخابی در نوع مطالب
کانال و یا حق اظهار نظر داشته باشند.
البته برای کاهش این مشکلات
از روزهای نخست، راهکاری تحت عنوان فیلترینگ مورد استفاده قرار گرفت که
البته شرط لازم برای حذف مخاطرات بود اما کافی نبود. فیلترینگ که به معنای
مسدودسازی راه دسترسی کاربران به محتواهای ممنوعه و مجرمانه است، قدمتی به
اندازه عمر اینترنت و تاریخچهای معادل بیش از یک دهه در کشور ما دارد. این
شیوه اگر چه موفقیتهایی کسب کرده و توانست آمار رجوع به سایتهای
مسألهدار را تا حد زیادی کم کند اما نهایتاً دچار کاهش موفقیت در رسیدن به
اهداف خود شد.
چه کسانی و چرا فیلترینگ رادوست ندارند؟
در
اواخر دولت نهم و گرماگرم فتنه۸۸، همزمان با مشخص شدن موفقیتهای
فیلترینگ در محدودسازی محتواهای ضداخلاقی و ضدنظام، برخی روشنفکرنمایان
داخلی، ایجاد محدودیت در دستیابی به محتواهای اینترنت ولو محتواهای مستهجن
را ناقض آزادی بیان، نماد تحجر، نشانه عدم درک حقایق جاری در جهان و در یک
کلام حاصل مخالفت با تکنولوژی خواندند! در ادامه فیلترینگ به نمادی برای
مخالفت با دولت دهم و عامل غُرغُرهای ضدانقلاب علیه نظام جمهوری اسلامی
ایران شد.
سیاستمداران اصلاحطلب و محافظهکار، فریاد وامصیبتا
سردادند که ایداد و ایبیداد، با فیلترینگ نمیشود جلوی هجوم دشمن را
گرفت. آنها میگفتند معتقد به فرهنگسازی هستند تا مخاطبان اینترنت، خودشان
به سمت این محتواها نروند و دچار مشکلات مربوطه نشوند!
این سخنان
عوامفریبانه متأسفانه سبب تضعیف روزافزون جایگاه و اهمیت فیلترینگ در نزد
افکار عمومی شد. حرفهایی که نهتنها دارای منطق ضعیفی بود بلکه صددرصد با
ذائقه رسانههای معاند و ضدانقلاب هماهنگ بود و به گفتمان ثابت آنها مبدل
گشت.
فرهنگسازی آری، عوامفریبی هرگز
بله!
فرهنگسازی یک نیاز غیرقابل انکار است اما چرا باید با چنین بهانهای
اقدام به تضعیف فیلترینگ کنیم؟ مگر نه آن است که فیلترینگ حاصل قوانین جاری
در کشور است؟ مگر جز آن است که در کنار فرهنگ سازی نیاز به ابزارهای لازم
در دست قانونگذاران داریم تا بستر لازم برای فرهنگسازی و امنیت مورد نیاز
آن فراهم شود؟
شاید یک مثال ساده در این رابطه بتواند روشنکننده
ضعف استدلال مخالفان فیلترینگ باشد. در کشور ما سالیان سال برای فرهنگسازی
در عرصه قوانین راهنمایی و رانندگی سرمایهگذاری شده. قریب به دو دهه برای
آموزش کودکان دبستانی در حال فعالیت هستیم. یقینا ً به لطف برنامهریزی
صحیح در این زمینه، اکنون دیگر بستن کمربند ایمنی و یا حرکت خودروها بین
خطوط، یک رفتار غیرعادی محسوب نمیشود. حالا تصور کنید فردی مثلاً روشنفکر
پیدا شود و بگوید نیروی راهور که همان پلیس راهنمایی و رانندگی است، به کلی
باید تعطیل شود؛ فقط به این بهانه که مملکت نیازمند فرهنگسازی است و در
دوران پسافرهنگسازی، دیگر نیازمند ابزار و ضابطان قانون و قوه قضائیه
نیستیم!
با مردم صادق باشید لطفا
کمتر کسی
آشکارا و بدون رودربایستی به ایرانیان گفته است که تصاویر مستهجن در سایه
تضعیف فیلترینگ میتواند بدون خواست کاربران اینترنتی و از طریق ایمیل،
شبکههای اجتماعی و دهها مسیر دیگر بدون آنکه امکان انتخابی وجود داشته
باشد، مقابل دیدگان آنها قرار گیرد. کمتر مقامی را سراغ داریم که در
گرماگرم افاضات مثلاً روشنفکرانه و حملات بیرحمانه به سازوکار فیلترینگ،
حقیقت جاری در شبکههای اجتماعی را بر زبان رانده و آماری از تعداد صفحات
مستهجن و ضدانقلابی موجود در اینستاگرام در اختیار خانوادهها قرار داده
باشد.
کمتر مسئولی را میتوان سراغ گرفت که همزمان با دفاع از
کارکرد تلگرام، به مخاطبان گوشزد کند که در کانالهای تلگرام، فرقههای
انحرافی، گروهکهای تروریستی، معاندان انقلاب اسلامی، اشاعهدهندگان فحشا
در انواع اشکال آن، شوخیهای رکیک و محتواهای قبحشکنانه تحت هر شرایطی
وارد گوشیهای کاربران میشود و راهی جز فیلتر کردن این شبکه ظاهراً
اجتماعی وجود ندارد.
اندر احوال کاربران چهارگانه تلگرام
میتوان گفت کاربران شبکههای اجتماعی خصوصاً شبکه تنشآفرین تلگرام اعم از مردم و مسئولان به چهار گروه عمده تقسیم میشوند.
گروه نخست با همۀ توان در شبکههای اجتماعی در حال سوداگری و کسب درآمدهای نجومی با فروش همه نوع محصولات مجاز و غیرمجاز هستند.
دسته
دوم به سبب ترس از متهم شدن به تحجر و عقبماندگی از سوی حامیان دولت
اعتدال و اصلاحطلبان و روشنفکرنمایان، راه سکوت را در پیش گرفتهاند و
میکوشند کمضررترین شیوه برای استفاده از تلگرام را در پیش بگیرند.
سومین
گروه با امید کاهش آسیبها میکوشند محتواهای اخلاقمدارانه را در نهایت
حجم ممکن منتشر کنند اما بیآنکه تعمدی داشته باشند در این رهگذر باعث رونق
مضاعف شبکههای اجتماعی خارجی میشوند.
دسته چهارم هم که اکثریت
قریب به اتفاق مسئولان دولت موسوم به تدبیر و امید را شامل میشوند
شبانهروز در حال دفاع از شبکههای اجتماعی هستند. جماعت مورد اشاره تصور
میکنند، میتوانند از فضای شبکههای اجتماعی برای تحکیم و تداوم قدرت خود
در مقاطع حساس همچون انتخابات استفاده کنند. آنها در تلاش هستند تا نظرات
اقشار مختلف جامعه را به سوی خواستههای خویش هدایت کنند.
مردم کجا ماندهاند؟
حالا
مردم ماندهاند با کوهی از بیعملی، انفعال و رفتارهای متناقض
تصمیمگیرندگان. مردم ماندهاند با فضایی که امنیت روانی، اصالت فرهنگی،
بنیان خانوادهها و کرامت انسانی آنها را هر روز بیشتر از دیروز تهدید
میکند.
مردم ماندهاند با هجوم ویرانگر سیل محتواهای ضداخلاقی.
محتواهایی که همه جا حتی در کانالهای تلگرامی مثلاً مفید و صفحات
اینستاگرامی ظاهراً بیضرر در دسترس همه قرار دارد. پیروجوان، کودک و
بزرگسال، مرد و زن، دخترو پسر، گوشیهای همراه خود دارند که از یک سو
اطلاعات شخصیشان را به سرورهای صهیونیستی و آمریکایی منتقل میکند و از
سوی دیگر انواع محتواهای مسألهدار را وارد گوشیهایشان میکند.
مخالفان فیلترینگ تکلیف مردم را مشخص کنند
ای
کاش مخالفان و منتقدان اصل فیلترینگ که پروژه پرهزینه و شکست خورده موسوم
به فیلترینگ هوشمند را در رزومۀ کاری خود دارند، تکلیف اکثریت مردم جامعه
را با هجوم روزافزون محتواهای ساختارشکن مشخص کنند. کاش این مدعیان بگویند
برنامههای فرهنگیشان برای بهبود این اوضاع چیست. مسئولان دولت یازدهم
موظف هستند در محضر مردم اقامه دلیل کنند که چرا در آستانه سه ساله شدن
دولت مدعی اعتدال، این حجم باورنکردنی از بیبرنامگی و سهلاندیشی در
عملکرد فرهنگی آنها دیده میشود.
کلام آخر آنکه اگر در کمترین فاصله
زمانی ممکن، شاهد ایجاد وحدت رویه و آغاز نگاه منطقی در متولیان اینترنت و
فضای مجازی کشور نباشیم، علاوه بر افزایش بدبینی مردم به میزان کارآمدی
مسئولان دولت یازدهم، روزبهروز بر ابعاد و عمق مضرات وارده بر پیکر فرهنگ
عمومیمان افزوده خواهد شد.