یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

۳۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۶ ب.ظ

انقلابی‌گری با خوانندگان زن و رقص عربی!



۱-بعضی از فعالین فرهنگی مملکت هیچ‌کاری به کار دین و انقلاب ندارند و ادعایی هم ندارند و خدا پدرشان را بیامرزد!

۲- اما بعضی دیگر از فعالین فرهنگی مملکت هم نان دین و انقلاب را می‌خورند و هم سنگ آن را به سینه می‌زنند و ادعای انقلابی بودن آنها از سیدجمال‌الدین اسد‌آبادی و میرزا رضای کرمانی هم بیشتر است اما در عمل مثل گروه اول (همان فعالین فرهنگی بی‌ارتباط با دین و انقلاب) عمل می‌کنند! مثلاً برای حمایت از انرژی هسته‌ای از موسیقی «رپ» استفاده می‌کنند و معتقدند که از هر ابزاری می‌توان برای انتقال و ترویج پیام اسلام و انقلاب استفاده کرد تا آنجا که اگر دستشان برسد کنسرت مرگ‌بر آمریکا را با حضور فائقه آتشین، داریوش اقبالی،آغاسی، هایده و... جذاب‌تر برگزار خواهند کرد!

۳- مشکل این فعالین آن است که دچار بیماری «خود مجتهد بینی مفرط» اند! یعنی احساس می‌کنند چون اسمشان فعال فرهنگی انقلاب اسلامی است پس حق دارند هر حرامی را حلال کنند و بعید هم نیست که خیال کنند که حلال و حرام برای بقیه است و خدا و کرام‌الکاتبین برای آنها حساب و کتاب جداگانه‌ای باز کرده و مثل بعضی مسئولان فرهنگی مملکت سیئه آنها را حسنه حساب خواهند کرد!

برای این عده فقه و اجتهاد معنایی ندارد، چون خود را کبوتران خاص حرم می‌بینند و توهم‌زده‌اند که هدف وسیله را توجیه می‌کند! و به همین دلیل است که حاضرند «مرگ بر آمریکا» یا «انرژی هسته‌ای» را در قاب رپ زیرزمینی یا موسیقی شیش و هشت کهکشانی یا رقص عربی «نانسی» هم که شده به خورد خلق‌الله بدهند!

این عزیزان اهل فتوا دادن هم هستند! آن هم به شیوه ابلیس! و مگر نه اینکه « اول من قاس هو ابلیس»! مثلاً یکی از فتاوای این عزیزان است چون حزب‌الله لبنان از بعضی آهنگ‌های جولیا پطروس (خواننده زن مسیحی و حامی مقاومت!) حمایت کرده، پس می‌توان و باید برای ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی از خوانندگان زن هم استفاده کرد!

طبیعی است این مفتیان«سیوطی» نخوانده و مجتهدان بیگانه با «جامع‌المقدمات» حواسشان نیست که لبنان کشوری است که اقلیت آن اهل ایمان حقیقی‌اند و اکثریت اهل کتاب و انحراف و...اند (مسیحیان و دروزیان و....) و در چنین کشوری حمایت غیر مستقیم از زنی مسیحی که به حکم وجدانش و در قالب موسیقی فاخر و اصیل عربی آهنگی در حمایت از مقاومت خوانده جای توجیه دارد اما مگر ایران اسلامی با لبنان قابل مقایسه است؟

ایران حکومتی اسلامی و تحت‌نظر ولّی‌فقیه دارد و چهارچوبه هر اقدامی در آن باید شرع و نظر حاکم شرع باشد! آیا مقایسه میان لبنان و ایران کافی نیست تا عمق اندک اندیشه دینی این فعالین فرهنگی مشخص و معین شود؟ عزیزانی که نه تحصیلات قابل توجه حوزوی دارند و نه مطالعات عمیق اسلامی! نه از محضر اساتید بارز دینی کسب فیض کرده‌اند و نه منبع معتبر دیگری برای عقایدشان می‌شناسند و صرفاً بر اثر فضای محیطی گرایش به اسلام و انقلاب پیدا کرده اما از درک عمیق اندیشه و معرفت دینی محروم مانده‌اند و خروجی کارشان هم می‌شود ترویج انقلاب اسلامی و ارزش‌های آن بوسیله موسیقی زیرزمینی رپ!

۴- اگر این عزیزان اهل تقلید باشند باید بتوانند اثر هنریشان(همان موسیقی رپ زیرزمینی انقلابی!) را نزد مرجع تقلیدشان عرضه کنند و سرشان را هم بالا بگیرند!(و مگر نه اینکه هنرمندان وابسته به اهل‌بیت هنرشان را به اهل‌بیت عرضه می‌کردند و از حمایت آن انوار مقدسه بهره‌مند می‌شدند؟!) آیا این عزیزان می‌توانند اثرشان را در محضر رهبرانقلاب عرضه کنند؟ آن هم رهبری که فتوای صریح ایشان در خصوص موسیقی را هر نوجوان بسیجی متشرعی شنیده و آویزه گوش کرده است؟

۵- هر کسی ممکن است خطا کند، اما(اصرار به خطا، غلطی است بزرگتر از خطای اول!) نکته این است که چرا وقتی عزیزان فوق‌الذکر مرتکب خطایی شدند( تولید موسیقی رپ زیرزمینی با امکانات بیت‌المال و با هدف خدمت به انقلاب!!) چرا به جای پذیرش خطای خود بر درستی اقدامشان پای می‌فشرند و حاضر نیستند که فتوای رهبر انقلاب در خصوص موسیقی و نسبت آن با انقلاب و نظام اسلامی را به‌عنوان فصل‌الخطاب بپذیرند؟

۶- شاید این مثال کودکانه برای تفهیم مطلب مفید باشد! آیا کسی حق دارد با مرکّب غصبی و نجس، قرآن کریم یا احادیث اهل‌بیت را بر روی کاغذ آلوده و ناپاک آن هم با خطی نا خوانا بنگارد و مدعی درستی کارش باشد؟ آیا توزیع غذای نذری در ظرف غذای حیوانات، توهین به غذای نذری اطعام شوندگان نخواهد بود؟آیا هر ظرفی می‌تواند لایق هر مظروفی باشد؟ و آیا ارزش‌های انقلاب اسلامی را با هر قالب هنری می‌توان ترویج کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۶
میم الف الف
جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۸ ب.ظ

دشمن شاد میکنند نه ارشاد.....!


افسران -  دشمن شاد میکنند نه ارشاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۸
میم الف الف
جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۳۵ ق.ظ

اوین و آخرین خاطره

http://iranmatlab.ir/files/fa/news/1394/5/18/405433_166.jpg





امروز جمعه است و باید برای خطبه‌ها مطلب آماده کنم. یک ساعت به ظهر مانده یکی از پاسدارها یادآوری می‌کند که نمازجمعه‌ای در کار نیست و سال‌هاست که از رفتن به نماز جمعه معافم. خوب شد که یادآوری کرد وگرنه ناجور می‌شد؛ اگر به نماز جمعه می‌رفتیم و می‌دیدم یکی دیگر مشغول خواندن خطبه است!

فائزه رفته بیرون و با یک پلاستیک پر ساندویج برگشته! نمی‌دانم چرا از سال ۸۸ به این طرف مصرف ساندویج در خانه ما این قدر زیاد شده! یک ساندویج زیاد می‌آید و فائزه می‌گوید برای داداش مهدی گرفتم! همه بغض می‌کنیم و این اقدام سمبلیک در حمایت از مهدی را ارج می‌نهیم!

عفت می‌گوید حال که پسرم رفته به اوین تا انقلاب دیگری علیه پدر سوخته بازی راه بیندازد بد نیست ما هم مردم را برای خریدن و خوردن ساندویج به خیابان دعوت کنیم! شاید این حرکت انقلاب نوین اوین را تسریع کند! این روزها همه اعضای خانواده سیاسی شده‌اند! شاید غیرسیاسی‌ترین عضو خانواده من باشم! بهتر است کار را به دست جوانترها بسپارم و خودم را با کار در مجمع و امور مملکتی سرگرم کنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۵
میم الف الف



متن زیر نامه ارسالی یک مستند ساز به نام «حسین شمس آریان» است. او شرحی باورنکردنی از یک روستای مرزی را روایت کرده که چندمین نسل متولد شده بعد از دفاع مقدس در آن نیز متحمل درد و رنج ناشی از بمباران شیمیایی روستا توسط رژیم بعث عراق هستند. «حسین شمس آریان» براساس فهرستی که به دفتر هفته‌نامه ارسال کرده است وظیفه ساخت حداقل ۲۳ مستند محرمانه برای نهاد ریاست جمهوری، سپاه پاسداران و سایر نهادهای نظارتی را در کارنامه خود دارد و اکنون نیز در حال ساخت مستند مشابهی درباره داعش است.

لذا آنچه در ادامه می‌آید، تلخیصی از مشاهدات ثبت‌شده این مستندساز از روستای یاد شده است که جهت اطلاع مسئولین در هفته‌نامه یالثارات منتشر می‌شود. دلیل انتشار عمومی این متن نیز بی‌نتیجه ماندن همه اقدامات عملی است که تا کنون برای رفع مشکلات این روستا انجام شده است.

بابا یادگارِ سلحشور

روستای «زرده» یا «بابایادگار» واقع در۴۰ کیلومتری شهرستان سرپل ذهاب با پیشینه تاریخی دوران قبل از اسلام است که محوطه قلعه یزدگرد با معماری دوره پارتی در آن قرار دارد که بنابر تحقیقات محلی قلعه‌های تابستانی و زمستانی یزدگرد بوده است. اما بخش انتهایی تاریخ این روستا مربوط به مردمی است که نام آن را جاودانه کردند. مردمی که در طول ۸ سال دفاع مقدس مهمات رزمندگان و تجهیزات توپخانه ارتش را به ارتفاعات می‌رساندند. نان خود را با رزمندگان تقسیم می‌کردند، روزها در غارها زندگی می کردند و شبها خارج می‌شدند...

با آغاز جنگ تحمیلی، مردم روستای «بابایادگار» با رشادت و از جان گذشتگی، در مقابل هجمه نا برابر رژیم بعث قرار گرفته و به عنوان بازوی لجستیکی توپخانه ارتش و برادران سپاه، با حمل مهمات و رساندن آب و غذای سفره روزانه شان به رزمندگان، کمکهای شایان توجه و بی دریغی به سلحشوران خط مقدم داشته و البته، تا آخرین روز دفاع مقدس از جمهوری اسلامی ایران دفاع کردند.

بنابراین آنچه در ادامه می‌آید ، واگویه بهایی است که مردم سلحشور «بابایادگار» برای دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران داده اند و البته هنوز هم درحال پس دادن تاوان سلحشوری خود هستند!

سه روز پس از پذیرش قطعنامه...

در ساعت ۶ صبح روز۳۱ تیرماه ۱۳۶۷ (سه روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸) و در آستانه عید قربان، مردم روستای «زرده» و انبوه جمعیتی که از شهرهای اطراف به دلیل مراسم مذهبی خاص آن روز در روستا گردهم آمده بودند، مورد اصابت بمبهای شیمیایی رژیم بعث قرار می‌گیرند و برابر اعلام رسمی بنیاد شهید در مورخه ۹/۳/۷۲، تعداد ۱۳۹۱نفر شهید و ۲۳۵ نفر جانباز از بمباران برجای مانده است. البته از این آمار ، تنها به ۲۸ نفر، جانبازی بالای ۲۵درصد و به مابقی آنان جانبازی زیر ۲۵درصد تعلق گرفته است. این در حالی است که به جز معدودی از جمعیت روستا، اکثر مردم با عوارض ناشی از بمباران شیمیایی دست به گریبان بوده و هیچگونه حمایتی از آنان صورت نمی‌پذیرد!

از جمله عوارض مشهود، بیماریهای گوارشی، تنفسی، عصبی، مشکلات پوستی و...است که البته فرزندان این جانبازان شیمیایی نیز با آن دست به گریبان هستند. چنانچه نسلهای دوم و سوم مردم این روستا، در اثر عوارض بر جای مانده از بمباران شیمیایی، فرزندانی با عقب ماندگی ذهنی و جسمی، قدهای کوتاه به دنیا می‌آورند که بعضا از سرطان و مشکلات عدیده جسمی دیگر نیز رنج می‌برند.

سرنوشت سند زنده جنایت

این وضعیت در حالی است که نه در این روستا و نه شهرهای اطراف آن ، هیچگونه مرکز تخصصی مجروحین شیمیایی وجود ندارد! جاده منطقه، خاکی و راه آن صعب العبور و فاقد آب کشاورزی است و از همه مهم تر ، مجروحین ، قادر به تامین هزینه های هنگفت درمانی خود نبوده و حتی از پزشک عمومی نیز محرومند!

بین مردم روستا جوانی به نام «سعد الله» زندگی می‌کند که آرزوی یک ساعت خوابیدن را دارد چون قادر به ایستادن، دراز کشیدن، نشستن و حرکت کردن نیست.

جمهوری اسلامی ایران طی سالهای ۱۳۸۴و۱۳۸۶ از این جوان به عنوان سند زنده جنایت جنگی در دادگاه لاهه استفاده کرده است.مسئولین مربوطه در آن ایام ، سعد الله را با احترام به دادگاه لاهه بردند و بعد از تایید دادگاه تنها یک عصای ویژه نابینایان به وی هدیه شد(!) حالا بعد از۱۰ سال سعد الله درحالی به حال خود رها شده که پدر پیر وی از دنیا رفته و مادر نحیف او نیز در بستر بیماری است.«سعدالله» امروز درشرایط بسیار سختی است و مردم روستای «بابایادگار» هم نیازمند تیم درمانی اعصاب و روان و...اعزام داروی رایگان هستند.

«بی.بی.سی» حامی جانبازان می‌شود

بنده به عنوان شاهد عینی این شرایط، با تمام مدیران عالی رتبه کشور مکاتبه و اطلاع رسانی دقیق انجام داده‌ام. وزارت اطلاعات.سپاه پاسداران، رئیس دولت یازدهم، شورای امنیت ملی، سازمان تبلیغات، هلال احم، شخص وزیر بهداشت، بیشتر امام جمعه‌های کشور، سرلشکر فیروزآبادی و...

با وجود اینکه تا کنون توسط خبرگزاریهایی چون «کیودوژاپن» و «آسوشیتدپرس» و روزنامه‌های «ال پاییس» از اسپانیا و گاردین انگلیس وضعیت این روستا اطلاع رسانی شده است! اما هنوز مردم این روستا به علت نداشتن پرونده بالینی، در مواجهه با مشکلات یاد شده در وضعیت استیصال به سر می‌برند و بنیاد جانبازان نیز برای رفع مشکلات این مرزبانان و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس اقدامی انجام نمی‌دهد!

در واقع حتی سوء استفاده دشمن از این وضع نیز انگیزه ای برای مسئولین بنیاد ایجاد نکرده تا اقدامی برای رفع مشکلات مردمی این روستا انجام دهند. یکی از شواهد این ادعا اقدام شبکه «بی.بی.سی» است. ماجرا به زمان حمله آمریکا به عراق باز می گردد که «فرانسیس هریسون» خبرنگار «بی.بی.سی»، وارد روستای «بابایادگار» می شود و از وضعیت مردم مستندی می‌سازد.

این خبرنگار برای تبلیغ «بی.بی.سی» ، یک کپسول اکسیژن برای یکی از دختران روستا خریداری می کند. این دختر یکی از مجروحان شیمیایی بوده که قادر به حمل کپسول اکسیژن ۱۰ کیلویی خود برای رفتن به دبیرستان در یک روستای دیگر نبوده است. او مشکل خود را به بنیاد جانبازان منتقل می‌کند و تقاضای یک کپسول اکسیژن ۵ کیلیویی می نماید. البته بنیاد نیز به دلیل عدم وجود سابقه جانبازی برای این دختر از اجابت این خواسته امتناع می‌ورزد و در عوض «بی.بی.سی»، این خلاء را پر می‌کند! و لابد بهره تبلیغاتی خود را هم از آن می‌برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۶
میم الف الف
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ب.ظ

طیب نیا:شب واریز یارانه شب مصیبت عظمای دولت است...!!!

افسران - مصیبت عظما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۴
میم الف الف

۱۷ خرداد ماه بود که «سر ماریچه اسخاکه» یکی از نمایندگان پارلمان اروپا ، با لباس شنا در مقابل رئیس قوه مقننه ظاهر شد. آن در هم در مقابل یک هیئت از مستقبلین که گوش تا گوش در حالت خبردار ایستاده بودند.

البته ۲ روز بعد روابط عمومی مجلس شورای اسلامی ، اطلاعیه‌ای صادر کرد و نوشت که این نماینده اروپایی «چند لحظه پیش از حضور در جلسه، پوشش سر خود را تغییر داد و با پوششی غیر متعارف حاضر شد...رعایت آداب، پروتکل ها و قوانین مربوطه، بایستی به صورت جدی به این فرد یادآوری می شد که در این زمینه تذکرات لازم به عوامل اجرایی، برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه داده شد.»

بعد از این علی مطهری نماینده تهران نیز توضیح بیشتری درباره چگونگی تغییر وضعیت «سر ماریچه اسخاکه» داد و نوشت : «آن طور که من تحقیق کردم خانم مورد نظر در ملاقات هیئت با آقای [علاالدین] بروجردی روسری داشته و در نتیجه، آن قسمتهایی از بدن او که در ملاقات بعدی آشکار است پوشیده بوده است. بعد از این جلسه به سرویس بهداشتی می‌رود و هنگام خروج، روسری نداشته و کلاه مانندی برسر داشته است.»

اما مهدی کوچک زاده دیگر نماینده مجلس شورای اسلامی با انتشار یادداشتی درباره این رخداد سوال مهمی را مطرح کرده بود: «آیا عدم انجام ملاقات با این خانم و با این پوشش که مناسب پارتی و رقص شبانه است آن هم از طرف رئیس مجلس که هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله شهید مطهری است و از همه بالاتر رئیس مجلس جمهوری اسلامی است، آن هم در حضور علاءالدین بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت ملی است و او نیز، هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله است منافع ملی را به خطر می انداخت؟»

گیرم که رئیس مجلس به قول علی مطهری «در مقابل عمل انجام‌شده قرار گرفته و بعد از جلسه هم مسئولان مربوطه را توبیخ کرده است». همچنین فرض کنیم که اطلاعیه روابط عمومی مجلس در حکم یک عذر خواهی و تضمین برای عدم وقوع چنین رخدادی در آینده صادر شده است. اما با بقیه ماجرا چه کنیم؟

۲- حدود ۲ ماه بعد از غافلگیری علی لاریجانی ، بازهم ماجرای مشابهی تکرار شد. روز ۱۴ مرداد ماه «پائولو جنتیلونی» وزیر امور خارجه ایتالیا و هیات همراهش با حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی ایران و هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار کردند.

نکته برجسته این دیدار نیز ، پوشش زنانِ هیئت همراه وزیر خارجه ایتالیا بود که با آن در برابر رئیس جمهور و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ظاهر شده بودند. کت و تاپ و تنبان و یک روسری عاریه‌ای ، همه آن چیزی بود که یکی از زنان میهمان در مقابل حسن روحانی به تن داشت و آن طور که در تصاویر به چشم می خورد، تنبان یکی دیگر از زنانِ همراهِ «پائولو جنتیلونی» در حضور رفسنجانی، چند سایزی هم آب رفته و به قاعده یک وجب بالای مچِ سرکار خانم ایستاده بوده است. البته این خانم به علت گرمای هوا از پوشش جوراب هم بی بهره بوده است.

اما نکات تکمیلی که از دیدار حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی با هیئت پاچه ورمالیده ایتالیایی قابل استخراج است به شرح زیر است:

۱- به سیاق رایج در جمهوری اسلامی ایران، هر چیز قبیحی فقط برای بار اول قبیح است و اگر کسی جسارت کرد و خط شکنی نمود، راه بقیه را باز کرده است. در این فرایند نیز ظاهرا «سر ماریچه اسخاکه» نقش خط شکن را بازی کرده و با کمی انحراف از معیار پوشش ترویجی او به عنوان یک عرف دیپلماتیک- اسلامی، توسط مسئولین جمهوری اسلامی پذیرفته شده است.

۲- شاهد ادعای اول ما این است که نه رسانه‌ها مثل قضیه لاریجانی حساسیت نشان دادند و نه روابط عمومی ریاست جمهوری و مجمع برای رفع تکلیف بیانیه‌ای صادر کردند. در همین راستا شنیدن خبر توبیخ عوامل تشریفات، ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، توسط این دو شخصیت عالی رتبه نیز در حد، مسئله رابطه با آمریکا یک خیال باطل به نظر می رسد.

۳- مهدی کوچک زاده پرسیده بود آیا عدم انجام ملاقات با این خانم و با این پوشش که مناسب پارتی و رقص شبانه است آن هم از طرف رئیس مجلس که هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله شهید مطهری است و از همه بالاتر رئیس مجلس جمهوری اسلامی است، آن هم در حضور علاءالدین بروجردی که رئیس کمیسیون امنیت ملی است و او نیز، هم آیت الله زاده است و هم داماد آیت الله است منافع ملی را به خطر می انداخت؟.

به نظر می رسد آقای کوچک زاده باید یادداشت دیگری تنظیم می کرد و سوال خود را از یک آیت الله و از یک حجت الاسلام ، که اتفاقا اصل جنس هستند تکرار می کرد. (طبق ادعای خودشان ، وگرنه نگارنده اصراری بر این نکته ندارد که هاشمی، یک آیت‌الله و روحانی یک حجت الاسلام بوده باشند)

۴- «الناس علی دین ملوکهم یعنی: مردم از رفتار وکردار رهبران و مسئولین تبعیت می کنند.» این تعبیری است که آیت الله جوادی آملی ، مفسر شهیر قرآن معتقد است، سعدی علیه الرحمه آن را از این جمله مبارک حضرت علی علیه السلام اقتباس کرده که فرمود: «إنّما النّاس مع الملوک و الدّنیا»؛ آنها که مؤمن و موحّد نیستند، بنده دنیا هستند و بنده قدرت. «إنّما النّاس مع الملوک و الدنیا إلاّ من عَصَم الله» همچنین مقام معظم رهبری نیز در روز ششم آبان ماه سال ۸۴ در دیدار با مسئولان نظام ، خطاب به آنان ، در این باره می فرمایند: «واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در این‏جا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها.»

۵- بنابراین در نظامی که مسئولان آن از آیت الله و آیت الله زاده گرفته تا حجت الاسلام و کت و شلواری، رسما منکرات را عرف می‌کنند، نیروی انتظامی باید هم گشت ارشاد را تعطیل کند و به همان انجام همان وظایفی مشغول شود که پلیس لندن و نیویورک در دستور کار خود دارند.

در نظامی که مسئولان طراز اول آن از آیت اللهی و حجت الاسلامی فقط عمامه و عبای آن را به سر و دوش می کشند، نباید تعجب کرد که زنان با البسه عورت نما در خیابان ها تردد کنند. پس در این وانفسای وارونگی، جمله آخر مقام معظم رهبری در دیدار ششم شهریور را دوباره به این جماعت گوش زد می‌کنیم:

«بارتان سنگین و کارتان دشوار است. اگر خوب عمل کنید، اجرتان دو برابر است؛ اما اگر خداى نکرده بد عمل کنید، مؤاخذه‏‌تان هم دو برابر است.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵
میم الف الف
چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ب.ظ

ترویج منکرات با تعطیلی حدود و احکام الهی

۱- کجای جمهوری ایران، اسلامی است؟سؤال عجیب و تلخی است اما همه آنانی که به عشق اسلامی بودن جمهوری اسلامی ایران همه هستی خود را در طبق اخلاص گذارده‌اند حق دارند چنین سؤالی را بپرسند و منتظر پاسخی جدی و قانع‌کننده باشند!

۲- شاید از منظر آنانی که با اسلام و احکام و چهارچوبه‌های آن آشنا نیستند وضعیت امروز ایران خیلی هم اسلامی باشد ولی ملاک ما برای سنجش اسلامیت نظام، کلام و بینش حضرت امام به‌عنوان بنیان‌گذار جمهوری اسلامی است! حضرت امام با صراحت فلسفه تشکیل نظام جمهوری اسلامی را اجرای احکام الهی در جامعه دانسته و دلیل برپایی حکومت اسلامی را اقامه دین در مملکت عنوان کرده‌اند. بر این اساس میزان اجرای احکام الهی در جامعه بهترین شاخصه جهت سنجش اسلامیت نظام خواهد بود و اسلامی بودن یا نبودن کشور با این معیار مشخص خواهد شد.

۳- می‌دانیم که برخی از احکام اسلامی در اکثر نقاط جهان قابلیت اجرایی شدن دارند و هم‌اکنون هم اجرا می‌شوند. نماز جماعت، روزه‌داری ماه‌مبارک رمضان،صدقه و انفاق، استفاده از گوشت حلال و... از جمله این احکامند که اجرای آنها نیازی به برپایی حکومت ندارد و در چهارگوشه دنیا(از استرالیا گرفته تا کانادا) بر اساس تمایل مسلمانان آن مناطق در حال اجرا شدن است.

اگر کسی بخواهد برپایی نمازهای جماعت و یا اعلام ماه‌مبارک و برپایی نمازهای عیدفطر، قربان و... در ایران را به عنوان نمادهای جاری شدن احکام اسلام در کشور معرفی کند باید به این سؤال پاسخ دهد که مگر این‌گونه برنامه‌ها در آمریکا و انگلیس و ژاپن و چین و... برپا نمی‌شود؟ اصولاً در جهان امروز کدام کشوری است که برپایی نماز جماعت در آن ممنوع باشد و یا مسلمانان در آن از حق روزه‌داری محروم باشند؟ و مگر نه این است که استفاده از گوشت‌هایی که با شیوه شرعی تهیه شده و برخورداری از غذاهای حلال در همه نقطه جهان آزاد و در اکثر نقاط دنیا رایج است و حتی غذای حلال به‌عنوان یک «برند» جهانی مورد پذیرش بین‌المللی قرار گرفته است؟

آیا در این صورت وجود نماز جماعت و روزه‌داری در ماه‌مبارک در ایران را می‌توان نماد اسلامی بودن آن دانست؟ اگر این چنین باشد پس بسیاری از کشورهای دیگر جهان (از جمله آمریکا و کانادا و انگلیس و...) هم اسلامی‌اند!

۴- در این صورت باید دید اجرای کدام یک از احکام اسلام نماد اسلامیت نظام و جامعه تلقی می‌شوند! حضرت امام در مجموعه درس گفتارهای ولایت فقیه(که در سال‌های پس از ۱۳۴۵ در نجف ارائه شده است) اجرای احکامی مانند حدود شرعی را دلیل برپایی حکومت دینی در عصر غیبت عنوان می‌کنند! چرا که فقط حاکم شرع است که حق دارد زناکار و روزه‌خوار و... را براساس ضوابط قضایی تازیانه بزند و انگشتان سارق را قطع کند و در یک کلام حدود الهی را اقامه کند!

بر این مبنا باید پرسید در طول سال‌های اخیر در ایران چه تعداد از کسانی که بر اساس ضوابط شرعی مرتکب روزه‌خواری علنی در ماه‌مبارک رمضان شده‌اند، حد شرعی روزه‌خواری در مورد آن‌ها اجرا شده است؟ آیا کسی می‌تواند ادعا کند که حتی یک هزارم آنانی که مرتکب روزه‌خواری علنی شده‌اند به تحمل مجازات و حد شرعی مربوط به آن محکوم شده‌اند؟ و آیا به دلیل تعطیلی این حد شرعی نیست که دیگر برای ماه‌مبارک رمضان در کشور جمهوری اسلامی ایران حرمتی باقی‌نمانده و روزه‌خواری به امری عادی تبدیل شده‌است؟

۵- با کمال تاسف سال‌هاست که منکرات آن هم به صورت علنی در کوی‌ و برزن جمهوری ایران بدون واهمه و ترس از حکومت و حتی در برخی مواقع با حمایت دستگاه‌های دولتی و حاکمیتی در حال وقوع است و روز به روز هم بر ارتکاب محرمات در جامعه افزوده می‌شود و حاکمیت در این میان اگر کمک کار و مدافع اهل حرام نباشد صرفاً در حد یک ناظر بی‌طرف به تماشا مشغول است!

سال‌هاست که در جای‌جای شهرهای بزرگ به اسم ورزش صبحگاهی جمعی از زنان و مردان بی‌حیا و بی‌غیرت در پارک‌ها و اماکن تفریحی عمومی با آهنگ‌های خاص مجالس لهو و لعب به رقص مختلط مشغولند(البته بدیهی‌است اماکنی که بدون اختلاط و آهنگ‌های مبتذل شاهد اجرای ورزش صبح‌گاهی‌اند مصداق این عبارات نبوده و نیستند!) و نه تنها کسی مانع آنها نبوده و نشده بلکه اگر کسی با نیت نهی‌از منکر مزاحم عیش و عشرت این افراد فاسد شود با پرسنل زحمت‌کش ناجا طرف خواهد بود!

جالب این‌جاست که نه شهرداری و نه وزارت ورزش و نه هیچ مقام مسئول دیگری برای جلوگیری از این منکر ضداخلاقی هیچ قدمی بر نداشته و حتی از ارتکاب هر روزه و دسته‌جمعی چنین منکری احساس ناراحتی و نگرانی نکرده و حتی از باب حفظ ظاهر هم حاضر به ابراز تاسف از وقوع روزمره چنین منکری نشده و نیستند!(بلکه به احتمال زیاد از این منکرات به نام ترویج نشاط در جامعه دفاع هم می‌کنند!)

عادی شدن بی‌حجابی در جامعه و حمایت علنی(وغیر رسمی) مسئولان امر از این رویداد نماد دیگری از ترویج منکرات و تعطیلی حدود و احکام الهی در جامعه ایران است و سال‌هاست که کشف حجاب و ارتکاب رفتارهای خلاف عفت‌عمومی و مزاحمت برای نوامیس مردم در کوچه و خیابان به اموری عادی و روزمره تبدیل شده‌ و وای به روزگار کسی که بخواهد علیه این روند، کلامی بگوید و قدمی بردارد که از زمین و زمان و صداوسیما و پلیس و مطبوعات و عدلیه برایش محکومیت و مجرمیت و «به تو چه مربوطه» خواهد بارید( علاوه بر آن که عملاً و به صورت خیابانی توسط فاعلین منکر تا سرحد مرگ تنبیه خواهد شد!)

۶- وقتی مجازات تهیه و فروش مشروبات الکلی در کشور همانند تهیه و توزیع سیگار و پارچه قاچاق تعیین شده و دیگر عرضه غیر رسمی مشروبات الکلی در برخی رستوران‌ها و فروشگاه‌ها عجیب و ممنوع نیست! وقتی شبکه‌های مجازی تلفن‌های همراه عرصه‌ای برای اهانت و فحاشی به دین و دیانت و دین‌داران شده‌اند و دولت با قاطعیت از این روند حمایت می‌کند و اجازه تعطیلی این شبکه‌ها را نمی‌دهد، وقتی وزارت کشور سالن بزرگ خود را برای برپایی جشن بی‌عفتی در سینمای ایران اختصاص می‌دهد وقتی تمام همّ و غم وزارت ارشاد برپایی کنسرت‌های موسیقی و حمایت از رقص‌های مختلط حین و پس از کنسرت‌هاست آیا باید باور کرد که جامعه و کشور لایق عنوان اسلامی‌است؟

۷- اگر اسلامی بودن به ادعاست که دولت پاکستان سال‌ها قبل از ایران، ادعای جمهوری اسلامی کرده و آل سعود برای اثبات این ادعا میلیاردها دلار نفتی بی‌زبان را کنار گذاشته است! اسلامی بودن یک کشور به پایبندی و تعهد دولت و حاکمیت آن به احکام اجتماعی اسلام و حفظ حرمت این احکام در جامعه است والا اگر برپایی نماز جمعه و جماعت مقیاس اسلامیت نظام باشد امپراطوری عثمانی بسیار اسلامی‌تر از جمهوری اسلامی ایران بوده است!!

اسلامی بودن یک دولت و نظام به آن است که مومنان در آن احساس امنیت خاطر داشته و فاسدان و اهالی منکر و معاندان دین در آن از خواب راحت محروم باشند! اسلامی بودن یک کشور به آن است که گرایش نسل آینده بیش از هر امر دیگری به «دیانت» باشد و دین‌داری در آن کشور سخت‌تر از نگه داشتن آتش در کف دست نشود!

۸- هر چند این توقعات از کشوری که صدها هزارنفر به خاطر اسلامی بودن و اسلامی ماندن آن مرگ و زخم و شکنجه و اسارت و یتیمی و دربه‌دری را با طیب خاطر پذیرا شدند زیاد نیست اما سؤال اینجاست که بر این اساس(رعایت حرمت احکام اجتماعی دین در جامعه و اقامه احکام و حدودالهی توسط حاکمیت) کجای «جمهوری ایران»، اسلامی است؟

۹- بدیهی‌است منظور از اجرای احکام و حدود، اجرای کامل و صددرصدی احکام در نظام جمهوری اسلامی نیست چرا که این مهم جز با ظهور آخرین حجت حق و سپردن جامعه به دست با کفایت معصوم محقق نخواهد شد بلکه مقصود از اجرای احکام و حدود اجتماعی اسلام در کشور، تلاش حاکمیت و اهتمام آن نسبت به این احکام بر حسب وسعت و توان و امکانات موجود است. تصریح پرشمار امام و رهبرمعظم در زمینه ساز بودن نظام‌اسلامی ایران جهت ظهور آخرین منجی و نیز تأکید فراوان بر اقامه حدودالهی (از جمله در دیدار همایش اهل‌بیت۲۷/۵) لزوماً همّتی جدّی و مضاعف می‌طلبد و اگر دغدغه و تلاش مسئولین نظام به این مهم معطوف شود طبعاً نتایج و ثمرات آن در جامعه قابل لمس خواهد بود و همین مهم مطلوب مومنان این دیار است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۱
میم الف الف
يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ب.ظ

«گِشتاپو» در ایران




رودولف دیلس، اولین رئیس گشتاپو....!!!!!!!!




اولتیماتوم شفاهی

«در اینجا اعلام می‌کنم که اگر کسی بخواهد نقد کند، نقد دلسوزانه، آزاد است، اما من اجازه نمی‌دهم که کسی بخواهد به امید و اعتماد مردم برای آینده درخشان این کشور، برای رونق اقتصادی ، برای صلح و امنیت در کشور ما و در منطقه با دروغی ، اتهامی و سخن ناروایی صدمه بزند.»

گزاره فوق متن سخنان حسن روحانی ، در روز۲۳ تیر ماه سال جاری بود که به طور زنده از شبکه‌های صوتی، تصویری رسانه ملی پخش شد که صراحتا از اعلام رسمی برخورد با منتقدین توافق هسته‌ای توسط ابزارهای دولتی خبر می‌داد کسانی که بنا بر استانداردهای تعیین شده توسط رئیس جمهور در زمره دروغ‌گوها، تهمت‌زنندگان و ناامیدکنندگان مردم قرار می‌گرفتند.

ابلاغ رسمی

به فاصله ۱۲ روز بعد از صدور اولتیماتوم «حسن روحانی»، روز سوم مرداد ماه سال جاری، استانداردهای تعیین شده توسط دولت به رسانه ها ابلاغ شد. هرچند رونوشت این ابلاغیه هیچ گاه به هفته‌نامه یالثارات نرسید اما تصویر آن با عنوان «خیلی محرمانه» در فضای مجازی منتشر شد که طبیعتا از آن تاریخ به بعد آشکار محسوب می‌شد.

این نامه که در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۳۹۴ ، با امضاء «حسن محرابی» ، مدیرکل امور مطبوعات و خبرگزاری های داخلی عطف به نامه شماره ۳۳۴۳ /۳۲۰ /۹۴ در تاریخ ۸ تیر ۹۴ به مدیران مسئول روزنامه های سراسری، مدیران مسئول خبرگزاری های داخلی و مدیران مسئول پایگاه‌های خبری ابلاغ شده بود. اما موضوع آن عبارت بود از اصول حاکم بر سیاست‌های اطلاع‌رسانی و رسانه‌ای در مورد دست آورد های مذاکرات هسته‌ای براساس مصوبه شورای عالی امنیت ملی که با استناد به تبصره۲ قانون مطبوعات به منظور اجرا ابلاغ شده بود:

۱- صیانت از دستاوردهای مذاکرات هسته ای که در زمره مهم ترین مسائل مرتبط با امنیت ملی و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران است.

۲- وحدت، همدلی و انسجام ملی در حمایت از دستاوردهای مذاکرات.

۳- جلوگیری از رفتارهای سیاسی ، جناحی و بخشی‌نگری در رابطه با دستاوردهای مذاکرات.

۴- جلوگیری از القای دوگانگی در سطح مقامات عالی رتبه نظام در رابطه با دستاوردهای مذاکرات هسته‌ای.

۵- تبیین آثار توافق هسته ای و دستاوردهای مذاکرات و تبیین مراحل اجرای توافق.

پرهیز از هر گونه اقدامات سلبی در مورد دستاوردهای مذاکرات بویژه برجام بخصوص:

• تخریب امید ملی و نشاط ملی.
• شبهه افکنی و ایجاد هرگونه تردید و یاس.
• ترویج، تبلیغ و استناد به اظهارات، ادعاها، تحلیل و مصاحبه‌های تخریبی داخلی و خارجی.

• انتشار اخبار و تحلیل هایی که موجب دوقطبی‌سازی جامعه شود.
• القای اختلاف میان دیدگاه‌های مقامات عالی رتبه نظام.
• القای تقابل میان دیدگاه های مردم متدین و انقلابی با رویکرد دولت.
• القای تقابل دستاوردهای مذاکرات با ارزش‌ها و آرمان‌های انقلابی و اسلامی و ملی.

• نقل هرگونه ادعا از سوی طرف‌های مذاکره در مورد دستاوردهای آنان در مذاکرات و برجام، باید. همزمان و همراه با پاسخ مناسب از طرف ایرانی باشد.

انجام اقدامات ایجابی در مورد دستاوردهای مذاکرات بویژه برجام به خصوص:
• تاکید بر مخالفت افراطیون آمریکایی و صهیونیست‌ها با دستاوردهای توافق.

• تاکید بر تحلیل‌های کارشناسان خارجی، در مورد موقعیت ایران در مذاکرات و شکست صهیونیست ها.
• رویکرد توصیفی و تبیینی در برنامه‌های تحلیلی به جای رویکرد انتقادی و تخریبی.

• تشریح ارتقاء دستاوردهای هسته ای در نتیجه مذاکرات برجام.
• تاکید بر اهمیت التزام طرفین به تعهدات خود.
ضرورت احترام و تمجید از مذاکره کنندگان به خصوص:
• بی‌نظیر بودن این‌گونه مذاکرات، در تاریخ سیاسی دهه‌های اخیر.
• اهمیت شهامت توأم با ادب مذاکره کنندگان.
• حرفه ای بودن مذاکرات.

• هماهنگی های تیم های سیاسی ، اقتصادی و فنی.
• ایجاد امید و نشاط سیاسی و اقتصادی برای آینده کشور.

گامی در جهت پرهیز از نفاق در جامعه

۶ روز بعد از ابلاغ‌نامه «خیلی محرمانه» ، «حسین نوش‌آبادی»، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیش از ظهر دوشنبه ۵ مرداد در جریان نشست خبری خود با نمایندگان رسانه‌ها که در محل سالن اجتماعات دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور برگزار شد، در مقام دفاع از ابلاغیه مذکور گفت: «بعضی از موضوعات برای کشور از اهمیت فراوانی برخوردار است و مسائل حیاتی به شمار می‌رود و جزو موضوعات اساسی کشور تلقی می‌شود و لذا باید برای رعایت برخی مسائل در خصوص آنها، چارچوب هایی تعیین شود.

اگر قرار باشد هر کسی پیرامون موضوعی که با امنیت ملی ما گره خورده، اظهارنظرهای مخالف منافع ملی بکند ، قطعا باید جلوی آن را گرفت. تصمیمی که شورای عالی امنیت ملی هم در خصوص توافق هسته ای اتخاذ کرده ، ناظر بر همین موضوع است. توافق هسته‌ای، توافق یک جریان سیاسی با یک کشور خارجی نیست بلکه موضوع مهمی است که زیر نظر رهبر معظم انقلاب و با تدابیر قوای سه‌گانه صورت گرفته و نمی‌تواند به راحتی مورد نقدهای ناروا قرار گیرد.

طبیعی است که باید ساز و کاری برای نحوه پرداختن به این موضوع در رسانه‌ها فراهم می‌شد؛ چراکه همانطور که رهبر معظم انقلاب بعد از این توافق فرمودند، باید متانت و وحدت حفظ شود و نباید این مساله باعث دو دستگی و پراکندگی در جامعه بشود. در این تصمیم اخیر هم که از طرف ما به مطبوعات ابلاغ شد ، موضوع تامین وحدت و حفظ منافع کشور گنجانده شده است. تاکید می کنم که مصوبات شورای عالی امنیت ملی برای همگان لازم‌الاجرا است و ما هم این مصوبه را بر اساس قانون مطبوعات در رسانه ها ابلاغ کردیم. این مصوبه گامی است در جهت حفظ وحدت و متانت و دوری از دو دستگی و پرهیز از نفاق در جامعه.»

ابلاغیه پوچ و آغاز عملیات قَمع

سه شنبه ششم مرداد ماه ، محمد دهقان عضو هیأت رئیسه مجلس اعلام کرد که ۱۸ نماینده مجلس از جمله رسایی، نبویان، سلیمانی، آقاتهرانی، امیرآبادی، توکلی، قادری، موسی احمدی، محمدصادقی، بیاتیان، جوکار، آشتیانی، مرندی، مقتدایی، نادران، فولادگر، خسروی و حاجی دلیگانی به وزیرارشاد تذکر داده‌اند. دهقان درباره متن این تذکر گفته بود:‌ «بر اساس پیگیری های صورت گرفته شورای عالی امنیت ملی هیچ مصوبه ای در خصوص محدودیت رسانه‌ها و تمجید موضوع موافقت نامه نداشته است. وزارت ارشاد باید به مصوبه شورای عالی امنیت ملی عمل کند و آن را منتشر کند.»

شش روز بعد از تذکر ۱۸نماینده مجلس به وزارت‌ارشاد، هیات نظارت بر مطبوعات در جلسه روز دوشنبه ۱۲ مرداد ماه خود، به بررسی عملکرد رسانه‌های مکتوب و الکترونیک درخصوص مذاکرات هسته‌ای پرداخت و با توجه به تبصره ٢ ماده ٥ قانون مطبوعات و بند ۸ ماده ۶، هفته‌نامه «٩دی» را توقیف و پرونده آن را به دادگاه ارجاع داد. همچنین در آن جلسه مقرر شد که بابت برخی تیترها و مطالب روزنامه «کیهان» و پایگاه اطلاع‌رسانی «رجانیوز» به این رسانه‌ها تذکر داده شود.



روند یاد شده در حالی در یک چارچوب حساب شده بعد از توافق وین عملیاتی شده است که به نظر می رسد باید روند آن را بخشی از پازل فشار چند جانبه دولت فرض کرد. فشاری که اعمال کننده آن تصمیم دارد به واسطه ایجاد یک جو سنگین امنیتی برهر نوع مخالفت هزینه سنگینی تحمیل کند.

برهمین اساس یالثارات در ادامه با اتکاء به متن ابلاغ خیلی محرمانه وزارت ارشاد به اثبات این ادعا خواهد پرداخت که اتفاقا دولت با اتخاذ این رویه ، خود را در جایگاه همان متهمانی قرار داده که در صورت عدم رعایت دستورالعمل کذایی ، «حسن روحانی» آنان را دروغگو خطاب کرده و «نوش آبادی» منافقشان خوانده است. بنابراین در ادامه به شکل فهرست‌وار به استخراج نکات مورد نظر و تحلیل آن به اثبات ادعای خود می‌پردازیم:

ترجیع بندِ مشکوک

۱- «دستاوردهای مذاکرات» واژه ای است که۱۰ بار مکّرر در ابلاغیه خیلی محرمانه وزارت ارشاد به رسانه ها به کار گرفته شده است. چنانچه باید گفت این واژه ، ترجیع بندِ دستورالعمل یاد شده را تشکیل می‌دهد. تحلیل چنین تکراری نیز واضح است. وقتی متن این ابلاغیه، در کنار اظهارات نوبه‌ای و پرتکرارِ رئیس دولت و ایادی آن طی روزهای بعد از اعلام توافقِ وین قرار داده می‌شود، این نتیجه منطقی ساده به اذهان متبادر می شود که دولت در حال القای این معناست که برون دادِ وین هر چه که هست،«دستاورد» است نه چیز دیگر! طبیعتا مهم ترین دریافت کنندگان این پیام، جامعه و مجلس شورای اسلامی هستند.

بر این اساس جامعه در حالی با این معنا بمباران می‌شود که به موازات آن، مجلس شورای اسلامی در صورت عدم تصویب توافقِ وین، با مردمی مواجه است که در چارچوب ادبیات ابلاغنامه مجلس را بر باد دهنده دستاورد هسته‌ایِ بی‌نظیرترین مذاکرات تاریخ سیاسی دهه‌های اخیر می‌دانند. همان دستاوردهای که چندی پیش رئیس جمهور، توفیق مردم در آب خوردن را هم به آن گره زده بود.

تنها یک نمونه از اقدامات دولت در چارچوبی که شرح داده شد اظهارات جهانگیری معاون رئیس جمهور است که شب ۱۳ مرداد ماه سال جاری در جلسه شورای اداری استان گلستان ادا شده است: «براساس نظرسنجی‌ای که توسط سازمان های معتبر کشور درخصوص جمع بندی هسته‌ای انجام شده است ، ۸۰ تا ۸۸ درصد مردم از دستیابی به این نتیجه ابراز خوشحالی کرده و تنها ۴ درصد با آن مخالفت کردند. این مخالفان باید تنها درحد همان ۴ درصد حرف بزنند و نباید با لحن طلبکارانه صحبت کنند.»

سند بطلان ادعای معاون رئیس جمهور انتشار نتیجه یک نظر سنجی معتبر دیگر است که براساس آن ۸۸.۶ درصد شرکت کنندگان معتقدبودند که «باید خطوط قرمز در توافق رعایت شود و عزت ملی حفظ شود وگرنه نباید توافق کرد» در این میان تنها ۱۱.۴ درصد به گزینه «به هرقیمتی باید توافق کرد» رای داده بودند.

همچنین روزنامه کیهان به نظر سنجی معتبر دیگری استناد کرده بودکه براساس آن ۸۱ درصد مردم از متن توافقنامه باخبر نیستند و بسیاری از ۱۹ درصد بقیه هم که متن را خوانده‌اند نسبت به سرانجام آن و حفظ استقلال و امنیت کشور دچار تردید هستند.

متهم در جایگاه قاضی!

۲- «به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود. به خوبی می‌دانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند. از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.»

گزاره فوق متن پاسخ مقام معظم رهبری به نامه حسن روحانی در روز ۲۴ تیر ماه سال جاری است که مذاکرات هسته‌ای را به طور مکرر با واژگانی چون «موفقیت‌آمیز و عزتمندانه‌» و «پیروزی» توصیف نموده و آن را «دستاورد» قلمداد کرده بود. این در حالی است که مقام معظم رهبری توافق وین را صرفا یک «متن» قلمداد کرده بود که نیاز به تصویب دارد. اما ، تاکید دوباره معظم‌له بر «متن» خواندنِ توافق وین در خطبه‌های عید سعید فطر در ۲۷ تیر ماه ۹۴ نشان داد که انتخاب این واژه به طور کاملا هدفمند از سوی مقام معظم رهبری به کار برده می‌شود.

چنانچه ایشان دراین باره فرمودند:«چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیش‌بینی‌شده‌ خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛ این را به خود آن برادران هم از نزدیک عرض کردیم. البتّه برای تصویب این متن، یک مسیر قانونیِ پیش‌بینی‌شده‌ای وجود دارد که باید این مسیر را طی کند و خواهد کرد؛ ان‌شاءالله. انتظار ما این است که دست‌اندرکاران، با دقّت مصالح را - مصالح کشور را ، مصالح ملّی را- در نظر بگیرند و آنچه را تحویل ملّت خواهند داد، بتوانند با گردن افراشته، در مقابل خدای متعال هم ارائه بدهند.»

«القای اختلاف میان دیدگاه های مقامات عالی رتبه نظام» و «جلوگیری از القای دوگانگی در سطح مقامات عالی رتبه نظام در رابطه با دستاوردهای مذاکرات هسته‌ای» دو جمله ناهیانه ای است که در ابلاغیه خیلی محرمانه وزارت‌ارشاد به رسانه ها به چشم می خورد. حال با عطف به گزینه اول تحلیلی در یالثارات و نیز متون قیاسی در گزینه دوم این سوال پیش می آید که آیا این خود دولت نیست که رسما و عامدانه با کاربرد ادبیات معارض مقام معظم رهبری تلاش دارد تا با «القای دوگانگی»، به هر قیمت ممکن پیکر نحیف توافق وین را از معبر سخت نظارت عبور دهد؟!

دولت غیرمتدین و ضدانقلاب!

۳- «القای تقابل میان دیدگاه‌های مردم متدین و انقلابی با رویکرد دولت»، جمله پیشین یکی دیگر از گزاره های ناهیانه ابلاغیه وزارت‌ارشاد است که بر اساس آن دولت از یک سو، رسما حساب خود را از بدنه متدین و انقلابی جدا کرده و از سوی دیگر با قرار دادن چنین قیدی (مردم متدین و انقلابی)، جامعه را به دو بخش متدین و غیر متدین تقسیم کرده است. اتفاقا بر اساس متن این ابلاغیه، وزارت‌ارشاد دولت را در بخش غیر متدینین طبقه بندی کرده است!

زیرا براساس متن ابلاغیه فرض بر این است که جامعه به دو بخش متدین و غیرمتدین قابل تقسیم‌بندی هستند و این احتمال وجود دارد که رسانه ها تقابل میان دیدگاه های مردم متدین و انقلابی با رویکرد دولت را القا کنند. همچنین مفروض دیگری از همین جمله یک خطی بدین شرح قابل استخراج است که اساسا دیدگاه‌های بخش غیرمتدین و غیرانقلابی جامعه به طور کامل با رویکرد دولت همسو است. زیرا خطر القای دوگانگی متوجه این قشر نیست.

«گِشتاپو» در ایران

۴- اما بعد از تعارضاتی که ذکر آن گذشت، باید گفت یک بخش آزار دهنده دیگر در متن ابلاغیه خیلی محرمانه وزارت ارشاد به رسانه‌ها، جایی است که بر «ضرورت احترام و تمجید از مذاکره کنندگان» تاکید شده و سر فصل‌های آن در۵ بخش تبیین شده است.

دولتِ تدبیر و امید در حالی بر آستانه ۳ سالگی ایستاده است که رئیس آن در معرکه تبلیغات انتخاباتی ادعا داشت که حقوقدان است نه سرهنگ! اگر ادبیات جاری در بخش پایانی دستور العمل خیلی محرمانه وزارت ارشاد توسط هریک از دولت‌های پیشین ابلاغ شده بود ، همین حضرات دولتی و جریان رسانه ای آنان از تحکم توتالیتاریسم و فاشیسم بر کشور داد سخن می‌رانند و شرایط حاکم بر فضای رسانه‌ای کشور را با مختصات پلیسی دوره تسلط نازیسم در آلمان قیاس می کردند که «گِشتاپو» خالق آن بوده است. حالا به نظر می رسد این سوال از «حسن روحانی» جا دارد که آیا متن ابلاغیه از سوی وزارت ارشاد دولت او با ادبیات سرهنگ های دیکتاتورِ حاکم بر آمریکای جنوبی یا متون تمجیدی از پیشوای رایش سوم، آدولف هیتلر قابل مقایسه نیست؟!

سناریوی فاشیستیِ جاری

روند مشروح پیشین، حکایت از جریان یک سناریوی پیچیده توسط دولت و دستگاه های وابسته به آن دارد که هدف از آن صراحتا ایجاد همان فضا و تولید همان ابهاماتی است که وزارت ارشاد در ابلاغ خیلی محرمانه خود، رسانه‌ها را از مبادرت به آن نهی کرده و حسن روحانی نسبت به آن اولتیماتوم داده است. البته در این سناریو، دولت قصد دارد با ایجاد انفعال در مجلس، اندک صدای منتقدین موجود در صحنه را نیز با شیوه‌های فاشیستی، خفه کند که توقیف هفته‌نامه ۹دی و تذکر به کیهان و رجا نیوز، در همین راستا ارزیابی می‌شود.

فلسفه اتخاذ چنین خط مشیی، دست‌یابی به۲ هدف را به شکل توأمان به اذهان متبادر می‌کند:

اول اینکه افکار عمومی بواسطه تبلیغات پرحجم یک سویه، به سمت تخدیر با این خوراک خبری پیش می رود که همه چیزشان به توافق هسته ای وابسته است و هر آنچه در وین تحت عنوان توافق پذیرفته شده، بزرگترین دستاورد تاریخی در اعاده حقوق ملت ایران است. این مرحله با ساکت کردن رسانه‌های منتقد همراه خواهد بود که در مقابل این موج تخدیری به انتشار واقعیات موجود، اقدام می‌کنند.

هدف توأمان بعدی، مجلس است. همانطور که درگزارش‌های پیشین شرح داده شد مجلس به هیچ وجه اجازه اصلاح متن توافق را ندارد. بلکه تنها بین تصویب یا ردّ آن مخیّر است. این درحالی است که این نهاد نظارتی در آستانه اتخاذ این تصمیم تاریخی در مقابل بی‌سابقه ترین فشار روانی قرار دارد که براساس آن مجلس در صورت ردّ توافق وین، گویی در مقابل ملت ایران ایستاده و دستاوردهای دولت را که تنها نسخه نجات بخش آنان بوده، نابود کرده است!

با این وصف به نظر می رسد بیش و پیش از هر شخص حقیقی و حقوقی دیگر این مجلس است که قادر خواهد بود با اقدام مقتضی، سناریوی جاری را از مدار اجرا خارج کند. برهمین اساس به نظر می‌رسد، وزیر ۲کارته ارشاد به عنوان مسئول صدور ابلاغیه فاشیستی از سوی وزارت ارشاد، به اندازه کافی وزن پرونده خود را برای دریافت کارت سوم و استیضاح بالا برده است. البته اجرای این ضرب شست از سوی مجلسی نیازمند یک حمیّت همگانی در بین نمایندگان است که تذکر ۱۸ نماینده نسبت به صدور ابلاغیه کذایی از سوی وزارت‌ارشاد، هنوز حکایت از وجود چنین انسجامی در مجلس نیست!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۵
میم الف الف
شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ

صداوسیما به حرمت‌شکنی عادت کرده است...!!




برنامه زنده «امشب»، با اجرای علی ضیا هر شب ساعت ۲۳ روی آنتن می رود. در یکی از بخش های این برنامه در شب شهادت امام جعفر صادق (ع)، علی ضیا در اقدامی درخور تحسین از خانواده یکی از شهدای غواص دعوت کرد تا در این برنامه شرکت کنند.

در این برنامه سه برادر و یک خواهر شهید امیر مسعود محمدزاده شرکت می‌کنند و براساس اطلاعات حدود دو ساعت در پخش منتظر اجرای برنامه می مانند. بالاخره ساعت ۱۰ دقیقه بامداد نوبت به خانواده شهید محمدزاده می رسد تا مخاطبان از صحبت ها و خاطرات خانواده‌ای که شهیدشان پس از ۲۹ سال به میهن بازگشته، استفاده کنند.

علی ضیا، مجری برنامه از اعضای خانواده شهید می خواهد خود را معرفی کنند. در حالی که همگان انتظار برنامه ای جذاب و گفت و گویی شنیدنی را داشتند، ضیا در اقدامی عجیب و تامل برانگیز به معرفی افراد این خانواده بسنده کرده و از آنها خداحافظی می‌کند و برنامه را پایان می‌دهد. اقدامی که با واکنش مخاطبان مواجه شد و انتقادات زیادی را متوجه ضیا کرد، به طوری که این اقدام مجری موجب ناراحتی و انتقاد خانواده شهید از مسئولان برنامه شد و اعتراض خود را به مسئولان اعلام کردند.

یکی از اعضای خانواده شهید محمدزاده در مصاحبه‌ای با بیان اینکه مسئولان برنامه مذکور شأن شهدا را رعایت نکردند، گفت: «موضوع ناراحتی خانواده ما، شخصی نیست بلکه بحث شهید و شهادت است که چرا باید خانواده شهید را با اصرار به یک برنامه ببرند و از آنها بخواهند که فقط خود را معرفی کنند». لازم به ذکر است، دعوت از خانواده شهیدی که پیکرش پس از ۳۰ سال طی عملیات تفحص کشف شده اقدامی شایسته است اما شایسته تر از آن حفظ حرمت شهدا بوده و انتظار می رود افرادی مانند علی ضیا که از پایگاه اجتماعی برخوردار هستند قدرشناسی بیشتری نسبت به شهدا داشته باشند.

گفتنی است، هویت پیکر مطهر شهید تازه تفحص شده از منطقه پدغربی جزیره مجنون، «امیرمسعود محمدزاده» بعد از گذشت ۳۰ سال از شهادتش طی عملیات تفحص توسط کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شده بود، شناسایی شد.شهید امیر مسعود محمد زاده از بسیجیان دسته گردان ۱۵۴ لشگر ۳۲ انصارالحسین (ع) بوده که در عملیات ۲۰ شهریورماه سال ۱۳۶۵ پیکر مطهرش در پد غربی جزیره مجنون باقی ماند، شهید امیرمسعودمحمدزاده از جمله ۴۶۶ شهید مفقودالجسد استان همدان بوده که با بازگشت پیکر ۲۷۵ شهید تازه تفحص شده بعد از ۳۰ به وطن بازگشت.

البته گفتنی است، این اولین توهین این مجری به اقشار مختلف جامعه نیست بلکه ضیا در یکی از برنامه های خود نیز به جامعه محترم خبرنگاران توهین کرده و این اقدام او مورد انتقاد اهالی رسانه واقع شد. به نظر می‌رسد ارج بیش از حد به افراد در صداوسیما آن هم نه درحد شأن، اندازه و مهارت آنها بلکه به پشتوانه رانت و رابطه‌هایی که دارند سبب شده تا افرادی مانند علی‌ضیا به این راحتی به اقشار محترمی مانند خانواده شهدا و خبرنگاران توهین کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۵
میم الف الف




نمایش «پینوکیا» نوشته «استفانو بننی» نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگار ایتالیایی، پنج‌شنبه(۱۵ مرداد) به کارگردانی شهره سلطانی در تماشاخانه ایرانشهر و البته با گریم و ظاهر زننده بازیگران زن حاضر در آن روی صحنه رفت.

این نمایشنامه به تبع اینکه خالقی اروپایی و مشخصات ایتالیایی به اسم «استفانو بننی» دارد، طبیعی است که فضا و میزانسن‌هایی با رویکرد و جهان‌بینی خالقش داشته باشد. اما نوع گریم و لباس‌های بازیگران این نمایشنامه آنقدر زننده و غیرقابل توجیه است که هیچ تفاوتی نسبت به اجرای همین نمایش توسط بازیگران غیرمسلمان و در کشوری غیر از کشور خودمان- که رعایت حدود و الزامات شرعی واجب و ضروری نیست- ندارد.

استفاده بازیگران زن این تئاتر از کلاه‌گیس‌هایی به شدت طبیعی! و نوع پوشش ظاهریشان آنقدر طبیعی است که واقعی به نظر می‌رسند! سیاوش طهمورث چند وقت پیش ضمن ابراز انتقاداتی درباره حوزه مدیریتی تئاتر کشورمان گفته بود «در این چند سال اخیر برخی از دوستان به اسم کار مدرن مزخرفاتی روی صحنه می‌برند که شرم‌آور است. شما اول مدرنیته را تعریف کن بعد کار مدرن انجام بده.» گذشته از نکات درست و دقیقی که در اظهارات طهمورث وجود دارد، می‌توان همین گفته وی را با شمایل اجرای نمایشی مثل «پینوکیا» و ظاهر غلط‌انداز و زشت بازیگران زن این نمایشنامه تطبیق داد.

البته استفاده از این نوع گریم و ظاهر در چند وقت اخیر که ظاهراً یک کشف جدید! برای بستن دهان قانون و منتقدان محسوب می‌گردد، مصادیق و نمونه‌های بسیار زیادی در حوزه تئاتر و ظاهر بازیگرانش به خصوص بازیگران زن پیدا کرده است.

در این نمایش شهره سلطانی و پرستو گلستانی به عنوان دو بازیگر زن حاضر در نمایش سعی کرده‌اند آنقدر ظاهری شبیه به اصل نمایش بگیرند که فراموش کرده‌اند قرار است این کار برای مخاطب ایرانی و در کشور ایران اسلامی روی صحنه برود و اجرا شود!

منطق این استدلال تعمیم و تبیین داشتن نگاه دگم نسبت به نمایشنامه‌های خارجی نیست. بلکه منظور این است که وفاداری به متن بسیار مهم‌تر است و ارجحیت دارد به ظاهرسازی! چه اینکه اگر قرار باشد بگوییم در این نمایش از کلاه‌گیس‌هایی استفاده شده که فرقی با موهای واقعی بازیگر زن نمایشنامه ندارد!

می‌شود از فردا دیگر خانم‌های جامعه نیز با به سر کردن کلاه‌گیس و به بهانه اینکه گریم و پیرایش است به خیابان‌ها بیایند! نکته اینجاست که متأسفانه به اسم تئاتر در برخی از سالن‌های نمایش متعلق به زیر مجموعه‌های وزارت ارشاد، کارهایی روی صحنه می‌رود که انگار غایت و هدفی جز تقلید و بازتولید رفتارهای خلاف اخلاق و شرع موجود در نمایشنامه آن هم به اسم وفاداری به متن و چنین بهانه‌های بلاوجهی نداشته و ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۵
میم الف الف