تقلا برای برگزاری کنسرتهای پر از رِجس و نکبت
براساس آماری که اعتماد در شماره ۳۲۶۷ این روزنامه مورخ ۲۴ خرداد ماه
سال جاری ارائه داده است ، طی یک سال گذشته بیش از ۳۵ کنسرت موسیقی که از
سوی وزارت ارشاد مجوز کسب کرده بوده اند ، لغو شده و موفق به اجرا
نشده اند. درحالی پیش از این سخنگوی وزارت ارشاد اعلام کرده بود لغو
کنسرت ها غیرقانونی است که سردار منتظر المهدی ، سخنگوی نیروی انتظامی،
در پاسخ وی گفته بود: «لغو کنسرت موسیقی با حکم قضایی انجام شده است.
در ماده٢٠ آیین نامه مصوب هیات وزیران صراحتا آمده است: برگزاری هرگونه
برنامه هنری و نمایشی مستلزم تحصیل اجازه مخصوص از نیروی انتظامی است.»
همچنین
سردار حسین اشتری ، فرمانده ناجا روز۲۳ خرداد پس از دیدار با مراجع
عظام تقلید تاکید کرده بود که: «اگر ممانعتی از حضور در کنسرت ها و
ورزشگاه ها انجام می دهیم براساس وظیفه ذاتی و شرعی ما است، چراکه در
کشوری اسلامی هستیم و پاسداری از ارزش ها وظیفه ذاتی ما شمرده می شود.»
این
در حالی است که «حسن روحانی» همان روز در کنفرانس مطبوعاتی خود ، در
این رابطه گفت : «وقتی دستگاهی به عنوان مرجع قانونی برای دادن مجوز
تعیین شده است ، دخالت دیگران در این امور شایسته نیست. همه باید به
قانون عمل کنیم و به دنبال اجتهاد شخصی نباشیم.اگر اجتهاد را به عهده
حوزه بگذاریم و همه در چارچوب قانون خود را ملتزم به قانون بدانیم و هر
دستگاهی که باید مجوز صادر کند مجوزش مورد احترام باشد قانون به اجرا
در می آید. وقتی در چارچوب قانون به یک کنسرت مجوز داده می شود و
مردم بلیت می خرند اینگونه دخالت ها نه تنها تضییع حقوق اصحاب
فرهنگ است بلکه تضییع حقوق مردم است.»
حسام الدین آشنا مشاور
فرهنگی رئیس جمهور نیز در جواب سوالی که عنوان کرده بود نیروی انتظامی
فقط خود را مجری قانون می داند و این نهادهای بالادستی هستند که در
قبال لغو کنسرت ها دستوراتی را صادر می کنند ، گفته بود:«بهتر است
کسانی که این بیانیه ها را می دهند، کمی بیشتر با مسوولان بالادستی خود
صحبت کنند و بر بیانات مقام های بالاتر از خودشان بیشتر دقت کنند. جهت
گیری هایی که برخی افراد در نیروی انتظامی دارند ، تناسبی با وضعیت
جاری کشور ندارد و بهتر است اگر دستوری خارج از نیروی انتظامی وجود
دارد، آن را بیان کنند.»
البته این نوع از «روده درازی» در
مقابل اجرای شریعت و پاسداری از ارزش ها که در گزاره های پیشین نمونه های
آن ذکر شد ، شیوه عملکرد رسانه های «افساد طلب» است که انتشار آن با
اتکاء به اظهارات مسئولین مختلف در وزارت کشور ، ارشاد ، اماکن و ... در
چارچوب گزارش های مطبوعاتی طی روزهای گذشته ادامه داشته است.
اما
تتمه این سناریو بازهم از سوی «حسن روحانی» در بجنورد به اجرا درآمد.
وی مجددا روز ۲۴ خرداد به مسئله موسیقی ورود پیدا کرد ، آن را به
شادی گره زد و در نهایت گفت: «ما مگر با شادی و نشاط مردم مخالفیم، ما
در ١٥ رمضان شاد میشویم و برای ١٩ و۲۱ رمضان نیز اشک میریزیم. ما ملتی
رشید، شاد، بزرگ و با فرهنگ و با هنر هستیم و روحیه شاد از بجنورد و
کشور ایران به آسیای مرکزی و قفقاز رسوخ پیدا کرده است. ما با نشاط،
اشتغال، رونق اقتصادی و رفاه اجتماعی مردم موافق هستیم، ما برای حقوق ملت
به پا خاستهایم. ما شاد و سرزنده هستیم. مگر اشکالی دارد که شما
مردم حاضر در این ورزشگاه وقتی نام مقدس امام هشتم(ع) را میشنوید روح
شما پرواز کند و وقتی هم قطعه موسیقی محلی نواخته میشود، شاد شوید.»
آنچه
مسلم است کشمکش بین حزب اللهی ها ، متدینین و و نهادهایی که رمقی از
انقلابی گری در پیکره آنها باقی مانده با دولت بر سر اجرای شریعت یک
مسئله جدید نیست.
براین اساس منصفین با رجوع به سابقه چنین
رویارویی هایی با دولت احمدی نژاد به این واقعیت رای می دهند که حزب
الله در مقابل اقدامات خلاف شرع دولت او نیز به دفعات ایستادگی کرد.
از کنسرت ها گرفته تا نمایش فیلم ها و بی حجابی.
براساس همین
قاعده بر حزب الله پوشیده نیست که احمدی نژاد و روحانی هر دو دانش
آموخته مکتب «قدرت» با البسه متفاوت هستند. از همین منظر ناظر منصف
تفاوتی بین ادبیات احمدی نژاد و روحانی در عرصه فرهنگ قائل نیست. کما
اینکه چنین تشابهی در ادبیات سیاسی چند ماهه آخر دوره احمدی نژاد و
این روزهای روحانی نیز موج می زند.
او با شعار «مهر ورزی» و این
یکی با شعار «تدبیر و امید» ، او با دکترین «خدمت» و این یکی با
دکترین «سیاست خارجی توسعه گرا» ، وعده هایی رویایی دادند و هر یک به
دلیل عملکرد کاملا شخصی ، غیر سازمانی و متوهمانه موفق به اخذ نتیجه
نشدند.
احمدی نژاد در چند ماهه آخر با سوء تدبیر و
اقداماتی که خدا می داند کی و چه موقع دلیل آن مشخص شود ، اقتصاد
کشور را دچار تلاطم و زندگی مردم را مشوش ساخت و روحانی نیز پس از ۲ سال
وقت گذرانی بیهوده در اتاق های مذاکرات ، حالا زار زدن در پشت تریبون
ها در رسای افلاس کشور را به یک رویه جاری بدل ساخته است. او در حالی
مدام بر طبل تاثیر تحریم ها می کوبد که تنها سوغات سرداران دیپلماتش
برای ملت چند عکس یادگاری دست اول با وزیر خارجه ایالات متحده آمریکا
بوده که حق انحصاری آن متعلق به دولت بنفش است.!
روحانی در حالی
با زدن به سیم آخر ، خوردن آب و نان را هم مشروط به توافق کذایی می کند
تا شاید بتواند از بدبختی وهم انگیز تعریف شده در ادبیات خود موجی
بسازد ، بر آن سوار شود و سدهای داخلی موجود در مقابل توافق مورد
قبول آمریکا را بشکند.
شاید بر اساس همین فلسفه است که بی مقدمه
بنزین گران می شود و هزینه ناشی از آن بر گرده مستضعفین سوار و نیز قرار
است «آب مفت» نیز قطع شود.
ورای اجرای سیاست های موج ساز ، در
عین حال دولت مُفلس روحانی به تبع سَلَفش در دوره دهم ، دیواری از
دیوار شریعت کوتاه تر پیدا نکرده و تلاش دارد آرائی را که هر روز از
سبد بنفشش خارج می شود را با هر وسیله ای حفظ کند.
این وسیله یک
روز تلاش برای وارد کردن زنان به ورزشگاه های مردان و روز دیگر تقلا
برای برگزاری کنسرت های پر از رِجس و نکبت است که صد البته در مقابل این
رویاهای پلید سدهای محکمی قرار دارد.
زشتی کار دولت های قدرت
مدار در گذشته و حال در این مسئله متجلی می شود که از «قانون» برای
رسمیت بخشیدن به فحشا مایه می گذارند و مقابله کننده با عمل انتسابی
خود را قانون گریز و قانون شکن و خودسر خطاب می کنند. تا بواسطه اجرای
این سناریوی کثیف در یک بازی «بُرد بُرد» ، ما به ازای خوبی کسب کرده
باشند. که نمود آن در گزینه های زیر است:
۱.اگر تلاش موفق باشد.
قبحی ریخته و سدی شکسته می شود. مردم به دین ملوکشان مدتی را در
سُکر گناه سپری نموده و از درد وعده های بی عمل غافل می شوند.
۲.اگر تلاش ناموفق باشد. فریاد برآورده می شود که ما می خواستیم مردم شاد باشند و فلان و بهمان نگذاشتند.
حال
این سوالات از دولت ۲ ساله بنفش جاری است: کدام قشر با خرید بلیط چند
ده و بعضا چند صد هزار تومانی یک کنسرت مفتضح ، مست شادی می شوند؟ آیا
عمدتاً به غیر از زنان بیکاره لابالی یا عده ای که باید در زمره «علی
بی غم ها» جایشان داد کسانی هستند که برای ملاحظه «لِنگ و پاچه» مردان
نامحرم راهی استادیوم های ورزشی شوند؟
رئیس دولت دهم در لفافه
ذکر صلوات و دعا برای ظهور حضرت ولی عصر به عناد با احکام شریعت پرداخت
و رئیس دولت یازدهم در لباس روحانی و بکارگیری ادبیات توسعه گرایانه
التقاطی به عناد با دین پرداخته است. پس ای «حسن فریدون» که به
«روحانی» تغییر نام دادی و به لباسش مُلَبّس شدی! از عاقبت سلف خود
عبرت آموز و دست بردار از آنچه او کرد.