درسهای جاودان حماسه ۹ دی
«این فتنه، صرفا منحصر به حضور
عدهای افراد در خیابانها نبود، بلکه ناشی از یک بیماری بود که با اقدامات
سیاسی و امنیتی قابل دفع شدن نبود، و به یک حضور عظیم مردمی نیاز داشت ،
که چنین هم شد... همانگونه که در ابتدای انقلاب ، محرم به کمک این مردم آمد
و امام خمینی(ره) فرمود خون بر شمشیر پیروز است ، در قضایای ۹ دی هم ،
عاشورا به کمک ملت آمد و حماسه بزرگ و ماندگاری را خلق کرد.»
گزاره های فوق بخشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای ستاد بزرگداشت حماسه ۹ دی در روز۲۱ آذر ماه سال ۱۳۹۰ است.
حالا
۴ سال از آن تفسیر و ۷ سال از حماسه ۹ دی میگذرد. حماسهای که رهبر
انقلاب در همان دیدار آن را بزرگ خواندند و ضمن تاکید بر ضرورت پاسداشت در
توصیه ای به مسئولین فرمودند: «اولاً در بزرگداشت نهم دی جنبههای شعاری
غلبه پیدا نکند و ثانیاً به عمق شعارها که حرف اصلی ملت ایران بود ، توجه
شود.»
در حالی ۷ سال از مالیده شدن پوزه فتنه گران به
خاک توسط امتحزب الله می گذرد که افعیهای گرما خورده فتنه چند صباحی است
با وصله پینه آرائی حداقلی، به ختم غائله کهنهای امید بسته اند که
شرارههای آن پیش از خاموش شدن به دست حزب الله ، پر و بال خود آنان را
سوزاند. حزب الله در شرایطی به استقبال هشتمین سالگرد حماسه ۹ دی می رود که
دو انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری را نیز پیش روی خود
دارد.
اما افعیهای جان به در برده از کافرکوبهای حزبالله، به
عمق شعارهایی که حرف اصلی ملت ایران در روز ۹ دی بود توجهی نکردند. صاحبِ
نامه بی سلام به فرمانده کل قوا اسفند ماه گذشته تزِ پوسیده شورای رهبری را
داغ کرده و مجلس به مجلس درباره آن سخن گفته بود.
مثلا در یک مجلس
به روزنامه شرق گفته بود: «در زمان امام (ره) طبق قانون اساسی ، ایشان رهبر
بودند و بعد هم آیتالله خامنهای با رای خبرگان رهبر شدند. نیازی نبود که
درباره شورای رهبری بحث کنیم. ولی اگر قرار شد دوباره درباره آن بحث شود ،
ما باید آماده باشیم و خصوصیات را روشن کنیم. احتیاج دارد بحث بیشتری روی
آن انجام شود که چگونه تقسیم کار کنیم؟ رییس چه کسی باشد؟ در محدوده چه
کارهایی باشد؟ اینها بحثهایی است که در صورت وقوع، مطمئنا خبرگان به آنها
وارد میشود.»
بگذریم از روایتی که کریمیِ قدوسی از ذوی الاولادین
فتنه چی نقل کرده بود: «اخیرا آقای هاشمی در جمعی گفته اند باید ویژگیهای
رهبری را از هم تفکیک کنیم. یعنی اینکه اولا رهبری باید مدت دار باشد و
خبرگان رهبری برای آن باید زمان بگذارد، دوم اینکه شورای فقاهتی باید کنار
دست رهبری به وجود بیاید که ایشان برای حکم حکومتی با این شورا مشورت کند و
سوم اینکه رهبری ملزم شود جهت اعمال اختیاراتی که در اصل ۱۱۰ قانون اساسی
دارد با مجمع تشخیص مصلحت نظام مشورت کند.»
روز ۲۷ آذر ماه حسن
خمینی نامزد مجلس خبرگان رهبری شد و روز۳۰ آذر نیز حسن روحانی با ثبت نام
در این انتخابات ، وارد میدان رقابت شد و گفت: «برای ما خیلی مهم است که به
دنیا هم در زبان و هم در عمل اعلام کنیم که تصمیمگیر اصلی برای مدیریت
کشور آرای مردم و صندوقهای انتخاباتی است. ما اولین کشوری هستیم که در
منطقه نظام پارلمانی و انتخاباتی را در مشروطه قبول و به آن عمل کردیم. هر
چند در سالهای بعد انحرافی در آن ایجاد شد. در نظام اسلامی و مردم سالاری
دینی هم ما اولین کشوری بودیم که انقلاب اسلامی را به ثمر رساندیم و امروز
آماده میشویم برای برگزاری سی و سومین انتخابات.»
عیسی سحرخیز مدیر
کل مطبوعات داخلی در دولت اصلاحات- که چندی پیش به عنوان یکی از سر
حلقههای نفوذ بازداشت شد ۲۹ دی ماه ۹۲ و یک هفته پس از دیدار با هاشمی
گفته بود: «ما باید از حرکتهای ساده به سمت حرکتهای پیچیده حرکت کنیم...
نحوه حمایت آقای هاشمی از دولت روحانی هوشیارانه است. این استراتژی صحیح و
منطقی است. اول اینکه خطاها و اشتباهات دولت به گردن آقای هاشمی نمیافتد
یا برعکس هم مصداق دارد. آقای هاشمی به گونهای حلقه اتصال جریانهایی
هستند که با جریانی که در ۸ سال گذشته بر کشور حاکم بوده ، مخالف است.
ایشان به خوبی توانسته یک حلقهای ایجاد کند که در آن به صورت توأمان و
همزمان آقای روحانی، سید حسن خمینی، ناطق نوری، آقای خاتمی و حتی عبدالله
نوری حضور دارد. این حلقه باید فارغ از نامگذاریها و خطگذاریهایی چون
محافظهکار، اصلاحطلب یا کارگزارانی ، در یک حرکت همگرایانه و متحد ، کار
خودش را همچنان به پیش ببرد. نقش آقای هاشمی همانند نقش آقای خاتمی و در
کنار آقای ناطق نوری به نظر من بسیار مهم است. ما نباید به این افراد به
صورت انفرادی نگاه کنیم. حتی نباید یکی از این بزرگان را به عنوان چهره
شاخص مطرح کنیم و نقش بقیه را کمرنگ جلوه بدهیم بلکه همه باید روی این جمع و
این حلقه اتصال سرمایهگذاری کنند و در زمانهای لازم از آن بهره ببرند.
اصلاحطلبان باید برای انتخاب مجلس و خبرگان برنامهریزی و سازماندهی کنند»
پایگاه
خبری «جرس» اتاق فکر رسمی جنبش سبز نیز روز ۵ خرداد ۱۳۹۲ با انتشار
مقالهای تحت عنوان «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی»! نوشته بود:
«گذار
در ایران بر گسل عمیق شدن شکاف میان شاگردان و اطرافیان درجه اول آیتالله
خمینی رخ میدهد؛ دستهای با محوریت آقای خامنهای که خود شاگرد آقای
خمینی بود به همراه کسانی چون آقای جنتی و دسته دیگر در عرض چند سال است
(خصوصاً پس از انتخابات ۸۸ و ظهور جنبش سبز) به دموکراسیخواهی نزدیکتر و
نزدیکتر میشوند، مهمترین افراد در این دسته دوم میرحسین موسوی ، مهدی
کروبی، هاشمی رفسنجانی ، سید محمد خاتمی و بیتآیتالله خمینی هستند. به
نظر میرسد استراتژی باید مانور دادن بر روی این شکاف باشد. باید کمک کرد
که تمایز این دو دسته هر روز واضحتر شود و به تمایز طرفدار استبداد-
طرفدار دموکراسی بدل شود. در این دید نباید با آیتالله خمینی همان
معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی را باید به
عنوان بخشی از تاریخ این کشور نقد کرد، منتها توجه کرد که او به همراه بیتش
همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی کاملاً متضاد از آن میشود کرد و
دموکراسی خواهان قرائت دموکراتیک را برمیگزینند. این نظریه البته احتیاج
به صیقل خوردن دارد. البته که دموکراسی تعریف مشخصی دارد و یحتمل دموکراسی
دینی بیمعناست. با این حال به نظرم آقای خمینی و مجموعه سخنان او در سیاست
ایران در وضعیت کنونی حکم متن مقدس قرآن یا انجیل برای مسلمانان یا
مسیحیان را دارند. یک راه برخورد با این متون این است که نگاهی ذاتگرا به
قرآن یا انجیل داشته باشیم و بگوییم این متون کلاً تولید کننده خشونتاند،
یک راه دیگر هم این است که همچون نواندیشان دینی بر آیات انسانگرایانه این
متون مقدس بیشتر تأکید کنیم و به عنوان مثال آیات طرفدار جهاد و خونریزی را
تأویل کنیم (مثلاً آنها را فقط مربوط به زمان خاص نزولشان بدانیم.) در یک
جامعه مذهبی روش دوم بیشتر جواب میدهد. محتملاً در وضعیت خاص ایران تا
اطلاع ثانوی، «آیتالله خمینی» حکم متن مقدسی را دارد که باید آن را به نفع
دموکراسی تأویل کرد. هیچ اندیشیدهایم چرا عده زیادی در میان اندیشمندان
دنیا از لاک گرفته تا مارتین لوترکینگ و سروش و مجتهد شبستری کوشیدهاند
بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، بجای اینکه بر تضاد این دو
به نحوی ذلتگرایانه انگشت نهند؟ یکی از توجیههای مهم این رویکرد آن است
که توجه شود دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسانها مهم است و بر این
اساس بهتر است دموکراسی خواهان یا حقوق بشر دوستان به جای آنکه خود را در
برابر دین قرار دهند، از نیروی آن استفاده کنند. هکذا است داستان آقای
خمینی در وضعیت بغرنج کنونی ما در ایران. در این نظر قرار نیست دموکراسی را
با معیار سخنان آقای هاشمی و خاتمی بسنجیم. البته که دموکراسی معیارهایی
مستقل دارد. بلکه قرار است کوشش کنیم شکاف را عمیقتر کنیم. در این نگاه
اصلاحطلبانی چون هاشمی یا خاتمی را در حال شدن و تغییر نگریسته میشوند نه
هویتهایی لزوماً ثابت. تغییرات میرحسین و کروبی و رهنورد پس از جنبش سبز
بهترین مثال های امکان چنان تغییری است».
در حالی به آستانه هشتمین
سالگرد حماسه ۹ دی نزدیک می شویم که دوباره می خوانیم کلام یگانه رهبرمان
را که روز ۲۹ دی ماه ۸۸ فرموده بود: «فتنهگر و دشمن همیشه هست ؛ امروز یک
دشمن است، فردا یک دشمن دیگر است، پسفردا یک کس دیگر است، یک جور دیگر
است. یک ملت وقتى بیدار بود، آگاه بود ، عازم بود ، ایمان خودش را حفظ کرد ،
زنده بود ، رویش داشت ، با همه این معارضهها با آسانى - که روزبهروز
آسانتر هم خواهد شد - ایستادگى میکند ، دست و پنجه نرم میکند ، بر همه این
معارضهها هم فائق مىآید.»
آری و آری... حزب الله بیدار است و
آگاه و عازم و رسمش رسوا سازی است. با خشم انقلابی در سینه و دندان های به
هم فشرده نظاره گر است و میدان دار.
حزب الله تلاقی هشتمین سالروز
حماسه ۹ دی را آنگونه که رهبر انقلاب فرمود پاس می دارد و لبیک گویان به
نوّاب دوران در ۲۶ دی ماه ، اعلام می دارد که آماده رویارویی و دست و پنجه
نرم کردن با معارضه های زمان و خُرد کردن گردن آنان است. پس بهتر است که
سناریو نویسانِ خوش خیال برای پرهیز از گرفتار شدن دوباره در چنته
حزبالله، به عمق شعارهای مردم در ۹ دی رجوع کنند.