مدیریت بدون میز
32 سال پیش در اول خردادماه 1362 محمد بروجردى، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا به شهادت رسید. آنچه در ادامه مى خوانیم، خاطره اى است از دوران حیات مادى اش: فرمانده سپاه منطقه 8 و جانشین قرارگاه حمزه بود. نشد یکبار در «قرارگاه حمزه»، او را پشت میزش ببینم. اگر هم کارى با او داشتم یا مى آمد بیرون از اتاق و به کارم رسیدگى مى کرد یا اگر هم داخل اتاقش مى رفتیم، از پشت میز کارش بلند مى شد و مى آمد این طرف میز و خیلى راحت کنارم مى نشست و صحبت مى کردیم. تعجب کرده بودم که این چه جور مدیرى است که هیچ وقت پشت میزش ً با من اینطوره. خلاصه احترام ما را نگه مى دارد. چند وقتى به کارهایش دقت کردم تا نیست. با خودم گفتم که حتما جواب سوالم را پیدا کنم و بفهمم که فقط با من چنین کارى مى کند یا با بقیه مراجعین هم این طوریست. متوجه ً شدم آقاى بروجردى با همه همین شکلى تا مى کند، یعنى اصلا پشت میز به کارهایشان رسیدگى نمى کند. بالاخره یک روز دلم را زدم به دریا و با خجالت پرسیدم: حاج آقا! چرا شما با ارباب رجوع پشت میزت برخورد نمى کنى؟ با خنده گفت: «برادرمن! میز ریاست یک حال و هواى خاصى دارد که آدم را مى گیرد. پشت آن میز من فرمانده و رئیسم و مخاطبم، ارباب رجوع است. من مى آیم این طرف و کنار مردم مى نشینم تا توى آن حال و هواى خاص با آنها برخورد نکنم. این طرف میز من برادر مردم هستم و مثل یک برادر به مشکلاتشان رسیدگى مى کنم.» چیزى نداشتم که بگویم. فقط سرم را انداختم پایین.