پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ
ضجّه مویه یک فمینیست محجّبه...!
پساز به خاک مالیده شدن دماغ مفسدان دولتی رسانه های جمعی اعلام کردند که مولاوری معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده به عنوان متولی اصلی ورود زنان به ورزشگاه ها ، شب ۳۰ خرداد یادداشتی را در صفحه غیر قانونی خود در یکی از شبکه های اجتماعی منتشر کرده و در آن به اظهار عجز و نشر برخی اباطیل پرداخته است. از آنجا که این شخص سابقه انتشار فعالیت های رسمی در این فضای ممنوع و غیر رسمی را دارد در ادامه به نشر و تحلیل آن خواهیم پرداخت. بدیهی است در صورت تکذیب این نوشتار از سوی مولاوردی تحلیل و پاسخ های ارائه شده به آن ، مشمول اصل موضوع و پاسخی به نویسنده اصلی آن خواهد بود.
زن صاحب قلم و خواجه حافظ
این نوشتار با مغطله ای آشکار اینچنین آغاز شده است:«ضمن ادای احترام به رأی و نظر مراجع عظام، در این مدت تمام تلاشمان بر این بود و هست تا این موضوع به مسئله و هزینهای برای کشور تبدیل نشود و با رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی ضمن احترام و توجه به دغدغهها و دلنگرانیهای بخشی از جامعه، به خواسته و مطالبه مشروع بخشی دیگر از جامعه هم پاسخ داده شود.
بدیهی است این تلاشها معطوف به حضور بیقید و شرط و به هر بهایی آن هم در همه رشتههای ورزشی نیست، این در حالی است که تمام این قیلوقالها نه برای تماشای ورزش فوتبال و شنا و بوکس و کشتی بلکه برای تماشای ورزش والیبال است که تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است. سؤال این است آیا در این دو سال شرایط و اوضاع و احوال تماشای این بازیها تغییر اساسی پیدا کرده که حکم آن نیز باید مشمول تغییر شود؟ آیا با این اوصاف کشور خود را ناتوان از مدیریت و کنترل این موضوع ساده و تعبیه سازوکارها و ایجاد زیرساختهای لازم معرفی نمیکنیم؟»
ظاهرا صاحب قلم با گستاخی تمام در این نوشتار از یک سو به مراجع عظام ادای احترام کرده و از سوی دیگر مطالبه مشتی فمینیست ضد انقلاب برای ورود به ورزشگاه ها و زیر پا گذاشتن احکام اسلام را خواسته مشروع نامیده است. وی در دروغ پردازی آشکاری نوشته است که «تماشای ورزش والیبال تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است» حال آنکه حکایت به دادگاه کشیده شدن داور زنی و مدیر مجموعه ورزشی آزادی در سال ۹۲ توسط حزب الله حتی ت از دید خواجه حافظ شیرازی نیز مخفی نمانده است.
معاونِ آلزایمری
نویسنده که خود را به راه دیگری زده است در ادامه می پرسد: «مگر در همین کشور طرح سالمسازی دریا پیاده نشده است؟ در همین سفرهای استانی و در سخنرانیهای عمومی رییسجمهور یا در اماکن مذهبی با اتخاذ تدابیر لازم زن و مرد در کنار هم حضور دارند چه اتفاقی میافتد؟ چرا عدهای هنرشان پیچیده کردن مسائل و دشوار کردن حل آن است تا گرهی که با دست باز میشود را با دندان هم نتوان باز کرد؟ و با تبدیل یک مسئله ساده به مسئله چندمجهولی بدین ترتیب تمام بار اسلامیت نظام بر دوش زنان گذاشته شود.»
اتفاقا برخلاف آنچه نویسنده ادعا کرده باید گفت که قضایا ساده است. صاحب متن در تقلایی بی حاصل در عین بی سوادی ، در همین نوشتار نصفه نیمه هم سعی دارد فتاوای مراجع را لگد مال و از خود فتوی صادر کند. چنانچه هر تازه مسلمانی می داند حکم نگاه بخش های عریان بدن مردان توسط زنان در برنامه زنده چیست و تفاوت آن با کنار هم ایستادن مرد و زن در یک مراسم چیست.!
این مغلطه گر در ادامه دروغ پردازی خود چنین نوشته است :«بویژه در آستانه سالگرد انتخابات ۲۴ مرداد ۹۲ که همه اعضای دولت بشدت درگیر ارائه گزارش و برنامههای متعدد برای گرامیداشت این حماسه سیاسی هستند ، طوری وانمود شد انگار هم و غم ما جز این نیست و تمام فعالیتهای خود را تعطیل کردهایم و شبانهروزی در تکاپوی تحقق این موضوعیم. البته این سناریو از ماهها پیش کلید خورده بود، همان زمان که سعی کردند به دروغ از قول من این موضوع را در صدر مطالبات زنان قرار دهند و بر اساس آن چه تحلیلها که ارائه ندادند.»
گویا صاحب متن فراموش کرده که چه کسی واسطه آزادی غنچه قوامی فتنه گر معروف از زندان شد؟ چه کسی در جلسه هیئت دولت این غائله را برپا کرد؟ یادش رفته که چه کسی خواستار نظر سنجی برای وارد کردن زنان به ورزشگاه ها شده بود. شاید هم مصاحبه های نوبه ای مولاوردی با روزنامه های زنجیره ای را از یاد برده که در خلال آن چپ و راست خبر از تصویب آئین نامه و قانون در این رابطه می داد؟
زن صاحب قلم و خواجه حافظ
این نوشتار با مغطله ای آشکار اینچنین آغاز شده است:«ضمن ادای احترام به رأی و نظر مراجع عظام، در این مدت تمام تلاشمان بر این بود و هست تا این موضوع به مسئله و هزینهای برای کشور تبدیل نشود و با رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی ضمن احترام و توجه به دغدغهها و دلنگرانیهای بخشی از جامعه، به خواسته و مطالبه مشروع بخشی دیگر از جامعه هم پاسخ داده شود.
بدیهی است این تلاشها معطوف به حضور بیقید و شرط و به هر بهایی آن هم در همه رشتههای ورزشی نیست، این در حالی است که تمام این قیلوقالها نه برای تماشای ورزش فوتبال و شنا و بوکس و کشتی بلکه برای تماشای ورزش والیبال است که تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است. سؤال این است آیا در این دو سال شرایط و اوضاع و احوال تماشای این بازیها تغییر اساسی پیدا کرده که حکم آن نیز باید مشمول تغییر شود؟ آیا با این اوصاف کشور خود را ناتوان از مدیریت و کنترل این موضوع ساده و تعبیه سازوکارها و ایجاد زیرساختهای لازم معرفی نمیکنیم؟»
ظاهرا صاحب قلم با گستاخی تمام در این نوشتار از یک سو به مراجع عظام ادای احترام کرده و از سوی دیگر مطالبه مشتی فمینیست ضد انقلاب برای ورود به ورزشگاه ها و زیر پا گذاشتن احکام اسلام را خواسته مشروع نامیده است. وی در دروغ پردازی آشکاری نوشته است که «تماشای ورزش والیبال تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی میشده است» حال آنکه حکایت به دادگاه کشیده شدن داور زنی و مدیر مجموعه ورزشی آزادی در سال ۹۲ توسط حزب الله حتی ت از دید خواجه حافظ شیرازی نیز مخفی نمانده است.
معاونِ آلزایمری
نویسنده که خود را به راه دیگری زده است در ادامه می پرسد: «مگر در همین کشور طرح سالمسازی دریا پیاده نشده است؟ در همین سفرهای استانی و در سخنرانیهای عمومی رییسجمهور یا در اماکن مذهبی با اتخاذ تدابیر لازم زن و مرد در کنار هم حضور دارند چه اتفاقی میافتد؟ چرا عدهای هنرشان پیچیده کردن مسائل و دشوار کردن حل آن است تا گرهی که با دست باز میشود را با دندان هم نتوان باز کرد؟ و با تبدیل یک مسئله ساده به مسئله چندمجهولی بدین ترتیب تمام بار اسلامیت نظام بر دوش زنان گذاشته شود.»
اتفاقا برخلاف آنچه نویسنده ادعا کرده باید گفت که قضایا ساده است. صاحب متن در تقلایی بی حاصل در عین بی سوادی ، در همین نوشتار نصفه نیمه هم سعی دارد فتاوای مراجع را لگد مال و از خود فتوی صادر کند. چنانچه هر تازه مسلمانی می داند حکم نگاه بخش های عریان بدن مردان توسط زنان در برنامه زنده چیست و تفاوت آن با کنار هم ایستادن مرد و زن در یک مراسم چیست.!
این مغلطه گر در ادامه دروغ پردازی خود چنین نوشته است :«بویژه در آستانه سالگرد انتخابات ۲۴ مرداد ۹۲ که همه اعضای دولت بشدت درگیر ارائه گزارش و برنامههای متعدد برای گرامیداشت این حماسه سیاسی هستند ، طوری وانمود شد انگار هم و غم ما جز این نیست و تمام فعالیتهای خود را تعطیل کردهایم و شبانهروزی در تکاپوی تحقق این موضوعیم. البته این سناریو از ماهها پیش کلید خورده بود، همان زمان که سعی کردند به دروغ از قول من این موضوع را در صدر مطالبات زنان قرار دهند و بر اساس آن چه تحلیلها که ارائه ندادند.»
گویا صاحب متن فراموش کرده که چه کسی واسطه آزادی غنچه قوامی فتنه گر معروف از زندان شد؟ چه کسی در جلسه هیئت دولت این غائله را برپا کرد؟ یادش رفته که چه کسی خواستار نظر سنجی برای وارد کردن زنان به ورزشگاه ها شده بود. شاید هم مصاحبه های نوبه ای مولاوردی با روزنامه های زنجیره ای را از یاد برده که در خلال آن چپ و راست خبر از تصویب آئین نامه و قانون در این رابطه می داد؟
چهکسانی باید بروند بمیرند؟
اسف بار اینجاست که این زن در ادامه مغلطه خود ، با ذکر مصائب موجود در جامعه ، این موارد را منکراتی می داند که در قبال آن سکوت شده و می نویسد: «بالاخره این موضوع در صدر منکرات جای گرفت، غافل از آنکه به راحتی از کنار منکرات بزرگتر عبور میکنیم و سرمان را یواشکی برمیگردانیم تا مبادا خطی بر وجدانمان بیافتد: زندگی ۵۰۰۰ زن کارتن خواب در تهران ، آمار ۹ درصدی معتادان زن از کل معتادان که در ۵ سال اخیر دو برابر شده است، آمار ۳۲ درصدی مرگ ومیر زنان ناشی از اعتیاد، رواج افسردگی و رسیدن سن اعتیاد به ۱۳ سال در بین دختران و تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به مواد صنعتی و روانگردان که منجر به لذت و هیجان و شادی کاذب میشود، وجود دو میلیون کودک کار در کشور و... قلهای از کوه یخی است. همزمان خبر تجاوز گروهی ۶ مرد معتاد زیر پلی به دختر ۱۱ سالهای که کودک کار است هم منتشر شد. خبری که در هیاهوهای اخیر گم شد و دریغ از واکنشی کوچک به این عمل شنیع و غیر انسانی که به فرموده مولای متقیان از شنیدن آن انسان اگر بمیرد رواست.»
لا اله الا الله... لازم به نظر می رسد باید نظر این فمینیست محجبه را به صفحات حوادث روزنامه ها جلب کنیم که عمده مندرجات آن ناشی از بی عرضگی امثال همین مسئول نما در فیس بوک است. .مثل اینکه این زن یادش رفته که صدقه سر نظام جمهوری اسلامی به آلاف و الوفی رسیده و مسئولیتی دست و پاکرده. خب زحمت کشیده بروید به وضعیت ۵۰۰۰ زن کارتن خواب رسیدگی کنید و مرگ و میر ۳۲ درصدی زنان از اعتیاد را کاهش دهید و...
اولا این آمار۱۰ برابر این هم که باشد مسئول آن یکی مثل خود مولاوردی است که باید به خاطر آن جواب پس بدهد. گیرم که حزب الله از چنین مسائلی اطلاع داشته که نداشته! پس دستگاه ها ی ذیربط چه غلطی می کنند که از حزب الله توقع اقدام دارید؟ لذا معلوم است که چه کسانی اگر بروند و بمیرند رواست!
دوما کجای چنین آماری با عمل حرام انتسابی وارد کردن زنان به ورزشگاه ها قابل قیاس است که از انجام آن از سوی امثال مولاوردی دنبال می شد ، گزارش های نو به نوی آن با وقاحت جار زده می شد و برای فتوحات ناشی از اجرای این فعل حرام رجزها خوانده می شد؟!
چشمان کم فروغ محجّبه فمینیست
محجبه فمینیست تتمه ضجّه و مویه خود را این طور به پایان برده است: «در چند هفته اخیر شدیدترین هجمهها و حملات را از جانب کسانی که اکثریت واجدین شرایط دو سال پیش در چنین روزهایی بر روشها و رویکردها و رویههای آنان خط بطلان کشیدند تحمل کردیم، کسانی که ۸ سال در غار کهف خود خزیده بودند در این دو سال از هیچ کوششی برای پاشیدن بذر ناامیدی و دلسردی در میان مردم دریغ نورزیدهاند. جماعت مقدسنما و مدعی دیانتی که با صدور اطلاعیه پشت اطلاعیه و خط و نشان کشیدنهای پیدرپی از زلزله به پا کردن در روز مسابقه و برخورد خونین تا قبیحترین و مشمئزکنندهترین اهانتها و توهینها که لایق خودشان بود، زنان و دختران پاکدامن و عفیف این سرزمین را خطاب قرار دادند. کسانی که نام یاران خدا را بر خود نهادهاند به رغم توصیه دیگران به حیا، برای نهی از یک منکر دهها منکر دیگر مرتکب شدند، الفاظی که قلم از یادآوری و نوشتن آن شرمسار است و مصداق بارز چندین عنوان مجرمانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران است.اگر روزی زنان و دختران عزیزمان این جماعت را ببخشند بیتردید فراموششان نخواهند کرد و در حافظه تاریخی خود این روزها را به یاد خواهند سپرد.»
بر چشم های بی سو ی ، هَرَجی نیست ، اما صاحبان این چشمان را به گرفتن نایب دعوت می کنیم تا تورقی کنند در صفحات جراید و لابلای آمار و ارقام ، حافظه خود فراموش ساز خود را تقویت کنند تا درک بهتری از اقدامات گذشته حزب الله و البته جایگاه واقعی خود داشته باشند.
در پایان این وجیزه ضمن اظهار مسرت از جاری شدن واژه مهجور«شرم» بر قلم یک فمینیست، به حافظه شهین خانم معروض می داریم: یاران خدا (انصار الله) در یمن هستند، نه ایران!! ، وانگهی همکاران جنابعالی در وزارت ارشاد و هیئت نظارت، زحمت شکایت از یالثارات به خاطر انتساب عناوین مجرمانه به آن علیا مخدّره را به خود دادهاند. اما افسوس که همه آن ادعاها در محک میز عدالت باد هوا شد! و سرانجام آنکه:
اسف بار اینجاست که این زن در ادامه مغلطه خود ، با ذکر مصائب موجود در جامعه ، این موارد را منکراتی می داند که در قبال آن سکوت شده و می نویسد: «بالاخره این موضوع در صدر منکرات جای گرفت، غافل از آنکه به راحتی از کنار منکرات بزرگتر عبور میکنیم و سرمان را یواشکی برمیگردانیم تا مبادا خطی بر وجدانمان بیافتد: زندگی ۵۰۰۰ زن کارتن خواب در تهران ، آمار ۹ درصدی معتادان زن از کل معتادان که در ۵ سال اخیر دو برابر شده است، آمار ۳۲ درصدی مرگ ومیر زنان ناشی از اعتیاد، رواج افسردگی و رسیدن سن اعتیاد به ۱۳ سال در بین دختران و تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به مواد صنعتی و روانگردان که منجر به لذت و هیجان و شادی کاذب میشود، وجود دو میلیون کودک کار در کشور و... قلهای از کوه یخی است. همزمان خبر تجاوز گروهی ۶ مرد معتاد زیر پلی به دختر ۱۱ سالهای که کودک کار است هم منتشر شد. خبری که در هیاهوهای اخیر گم شد و دریغ از واکنشی کوچک به این عمل شنیع و غیر انسانی که به فرموده مولای متقیان از شنیدن آن انسان اگر بمیرد رواست.»
لا اله الا الله... لازم به نظر می رسد باید نظر این فمینیست محجبه را به صفحات حوادث روزنامه ها جلب کنیم که عمده مندرجات آن ناشی از بی عرضگی امثال همین مسئول نما در فیس بوک است. .مثل اینکه این زن یادش رفته که صدقه سر نظام جمهوری اسلامی به آلاف و الوفی رسیده و مسئولیتی دست و پاکرده. خب زحمت کشیده بروید به وضعیت ۵۰۰۰ زن کارتن خواب رسیدگی کنید و مرگ و میر ۳۲ درصدی زنان از اعتیاد را کاهش دهید و...
اولا این آمار۱۰ برابر این هم که باشد مسئول آن یکی مثل خود مولاوردی است که باید به خاطر آن جواب پس بدهد. گیرم که حزب الله از چنین مسائلی اطلاع داشته که نداشته! پس دستگاه ها ی ذیربط چه غلطی می کنند که از حزب الله توقع اقدام دارید؟ لذا معلوم است که چه کسانی اگر بروند و بمیرند رواست!
دوما کجای چنین آماری با عمل حرام انتسابی وارد کردن زنان به ورزشگاه ها قابل قیاس است که از انجام آن از سوی امثال مولاوردی دنبال می شد ، گزارش های نو به نوی آن با وقاحت جار زده می شد و برای فتوحات ناشی از اجرای این فعل حرام رجزها خوانده می شد؟!
چشمان کم فروغ محجّبه فمینیست
محجبه فمینیست تتمه ضجّه و مویه خود را این طور به پایان برده است: «در چند هفته اخیر شدیدترین هجمهها و حملات را از جانب کسانی که اکثریت واجدین شرایط دو سال پیش در چنین روزهایی بر روشها و رویکردها و رویههای آنان خط بطلان کشیدند تحمل کردیم، کسانی که ۸ سال در غار کهف خود خزیده بودند در این دو سال از هیچ کوششی برای پاشیدن بذر ناامیدی و دلسردی در میان مردم دریغ نورزیدهاند. جماعت مقدسنما و مدعی دیانتی که با صدور اطلاعیه پشت اطلاعیه و خط و نشان کشیدنهای پیدرپی از زلزله به پا کردن در روز مسابقه و برخورد خونین تا قبیحترین و مشمئزکنندهترین اهانتها و توهینها که لایق خودشان بود، زنان و دختران پاکدامن و عفیف این سرزمین را خطاب قرار دادند. کسانی که نام یاران خدا را بر خود نهادهاند به رغم توصیه دیگران به حیا، برای نهی از یک منکر دهها منکر دیگر مرتکب شدند، الفاظی که قلم از یادآوری و نوشتن آن شرمسار است و مصداق بارز چندین عنوان مجرمانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران است.اگر روزی زنان و دختران عزیزمان این جماعت را ببخشند بیتردید فراموششان نخواهند کرد و در حافظه تاریخی خود این روزها را به یاد خواهند سپرد.»
بر چشم های بی سو ی ، هَرَجی نیست ، اما صاحبان این چشمان را به گرفتن نایب دعوت می کنیم تا تورقی کنند در صفحات جراید و لابلای آمار و ارقام ، حافظه خود فراموش ساز خود را تقویت کنند تا درک بهتری از اقدامات گذشته حزب الله و البته جایگاه واقعی خود داشته باشند.
در پایان این وجیزه ضمن اظهار مسرت از جاری شدن واژه مهجور«شرم» بر قلم یک فمینیست، به حافظه شهین خانم معروض می داریم: یاران خدا (انصار الله) در یمن هستند، نه ایران!! ، وانگهی همکاران جنابعالی در وزارت ارشاد و هیئت نظارت، زحمت شکایت از یالثارات به خاطر انتساب عناوین مجرمانه به آن علیا مخدّره را به خود دادهاند. اما افسوس که همه آن ادعاها در محک میز عدالت باد هوا شد! و سرانجام آنکه:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت / که گناه دگران برتو نخواهند نوشت
۹۴/۰۴/۰۴