یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم

یاران خراسانی

ما تا آخرین نفس ایستاده ایم


اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازنند، اگر سرمان را بالای دار ببرند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگان‌مان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه‌ کفر و شرک را امضا نمی‌کنیم. ما مظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پا برهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم و اگر هزار بار قطعه قطعه شویم دست از مبارزه با ظالم بر نمی‌داریم.

 چندی پیش کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از تصویب طرحی در این کمیسیون خبر داد که بر اساس آن زنان مجرد زیر ۴۰ سال مانند سابق گذرنامه نمی‌گیرند بلکه باید با اجازه ولی قهری خود یا حکم شرعی حاکم شرع از کشور خارج شوند.


 این طرح هنوز به تصویب کلی نرسیده اما اگر به تصویب نهایی برسد، زنان مجرد زیر ۴۰ سال برای دریافت گذرنامه باید از پدر، پدر جد یا کسی که قانون گذار او را ولی زن مجرد مشخص می کند، اجازه داشته باشند. هرچند پس از آن پیشنهادی هم اضافه شد و فراکسیون زنان پیشنهاد کرد در لایحه گذرنامه، زنان زیر ۴۰ سال در صورتی که رشیده باشند اجازه خروج از کشور پیدا کنند.(جراید)

 میرفلفل خاتون: در جایی خواندم که معاون مرکز امور زنان اعلام کرده است: دختر پس از ۴۰ سال به سن عقلی می رسد و پیش از آن نمی تواند بدون مجوز پدر از کشور خارج شود.

بسیار مشتاق بودم که از ایشان بپرسم که دختران چگونه تا قبل از سن چهل سال و حتی در سنینی که طفلی بیش محسوب نمی شوند عقل اداره زندگی را یافته و می توانند به امر تربیت فرزند بپردازند که البت توفیق حاصل نشد و نمی شود قطعا!

فلذا، در این مقال در پاسخ به کمیسیون گرام امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و بسیاری دیگر از موافقان این طرح، باید عرض کنم که :

 اولا: شاید تنها نصفِ نصفِ نصفِ نصفِ … این جمعیت هفتاد میلیونی مملکت، وُسع مالی شان به سفرهای خارجی (خارج از حیطه شغلی) برسد.

دویّماً: چه تعداد از این جمعیت زن هستند؟

سیّماً: چه تعداد از این جماعت نسوان به سن قانونی رسیده اند که بخواهیم برای باقی ماندگان قانون بگذاریم؟

چهارماً: تفاون سن بلوغ با سن رشد چیست؟

پنجما: چرا دختران در سنین خیلی خیلی خیلی پایین می توانند ازدواج کنند؟ آیا در آن سن رشیده هستند؟

ششماً: مگر چند درصد از دختران تا چهل سالگی دختر می مانند و ازدواج نمی کنند؟ (با احتساب بالا رفتن سن ازدواج همچنان بخشی بزرگی از جمعیت دختران زیر چهل سال تا قبل از رسیدن به این سن، سال های سال است که ازدواج کرده اند و حتی برخی دارای نوه می باشند، بنابراین تنها با معدودی از جماعت دختر چهل ساله مجرد مواجهیم که چیزی هم نمانده به سن یائسگی برسند! و…

هفتماً: مگر چند درصد از زنان ما تا این سن پدرشان زنده است؟ اصلا تکلیف افرادی که پدرشان از بدو تولد در قید حیات نبوده چه طور؟ اگر دختری ولی قهری نداشته باشد چه؟

 عارضم حضور انورتان که چرایی و ماهیت پرداختن به این قانون، و همچنین علت دفاع بسیاری از بانوانی که خود را مدافع حقوق زنان می دانند بر بنده معلوم نیست، شاید علت اینکه برخی زنان مکرمه نشسته بر مناصب مختلف از این امر دفاع می کنند، برگردد به همان علت دفاع تمام قد آنان از ازدواج موقت به بهانه حفظ کانون گرم خانواده و الباقی و بی توجهی به بسیاری از اما و اگرهای موجود در باب این موضوع. ما که بالاخره نفهمیدیم چی شد، شاید بدفهمی ما بوده، و شاید هم زمانه بدی شده آقا و شاید هم هوا بس ناجوانمردانه رو به سردی گراییده.

البت، در باب این مسئله برخی می گفتند، شاید دختران چهل ساله بروند خارجه و افکار ممالک فرنگ بر آنها اثر گزارده و از این نظر خلاف اندیش شوند و حرف هایی از این دست، اما ماجرای کلثوم ننه و دخترش چیز دیگری است که شاید شرح آن در این مجال برایتان خالی از لطف نباشد.

کلثوم ننه شصت سال سن دارد. او خواهرکوکب خانم(همان زن با سلیقه ای است که با غذاهای ساده از مهمانان پذیرایی می کرد)، الغرض ننه این ماجرا، بعد از آنکه خوب ملتفت شد که دخترش که چند سال قبل موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس شده بود، قصد به ادامه تحصیل در خارجه دارد، تصمیم گرفت تا برای تمدید پاسپورت دخترش که قصد داشت جهت اخذ مدرک دکترا به خارج برود، او را همراهی کند.

 کلثوم ننه همین طور که کنار دخترش در ماشین نشسته بود و دوتایی به سوی اداره گذرنامه می تاختند! با خودش می گفت: این ننه افسر(نام دخترش) که از شوهر بی نصیب موند و بختش وا نشد، هرچی هم پول در آورد ریخت تو بازار تا سرمایه بشه برایش و خلاصه تجارت کنه، این چند وقت هم که بحران دلار این مادرمرده رو بیچاره کرد، خوبه حالا به سرش زده بره دکترا بگیره، باز بهتر از اینه که بخواد سر این معامله ها با این بازار که نصف بیشترشون مرد هستند، چک و چونه بزنه، همون بهتر بره درسش رو بخونه، خلاصه ننه تو این افکار بود که افسر ماشین رو نگه داشت بره دوتا آبمیوه جهت تازه کردن جگر داغ دیده خودش و مادرش از کیوسک روزنامه فروشی کنار خیابان که در آن (روزنامه، مجله، جدول، سفته، چای داغ، شکلات داغ، آب معدنی، آبمیوه و …) پیدا می شد، بخرد که به ناگاه دو دستی زد بر سرش.

ننه کلثوم با اون حال زارش داد زد: چی شد ننه، چه بلایی سرت اومد؟ چی شد؟

افسر دوان دوان اومد و اظهار کرد: نوشته دخترای مجرد تا چهل سال باید اجازه ولی قهری یا جد پدری داشت باشند برای خروج از کشور ، حالا من چی کار کنم ننه؟!…

ننه کلثوم بیچاره، مونده بود چی بگه، این بود که زنگ زد به کوکب خانم( همان زن با سلیقه) که چندسالی از خودش بزرگ تر بود و به شدت گوش اش سنگین بود.

با هم مکالمه این دو خواهر را می خوانیم:

ننه کلثوم: الو، آبجی کوکب سلام، خوبی

کوکب: الو، الو، بلند تر حرف بزن، خوبی؟ دارم تخم مرغ درست می کنم، مهمان سرزده دارم

کلثوم ننه: تو این شرایط که همه چی گرون شده، چرا هنوزم تخم مرغ می ده به مهمون های ناخونده ات !

کوکب: چی؟ چی گفتی: نه مرغ کجا بود آبجی، من پول مرغ خریدن ندارم، چه خبر؟

کلثوم: افسر می خواد از دوباره پاسپورت بگیره، می گن اجازه ولی قهری یا جد پدری می خواد چه کنیم؟

کوکب: چی اکبر؟

کلثوم: نه افسر

کوکب: نمیشه خواهر، این کارا چیه؟ دختره چهل سالشه هنوز شوهر نداره، بگو بیاد ور دل من با هم از مهمون های ناخونده من پذیرایی می کنیم، بگو بیاد اینجا من دست تنها موندم، خارج کدومه؟ برای چی می خواد بره خارج؟ بگو بیاد اینجا پسر کدخدا ۴۵ سالشه دنبال زن می گرده، خدا رو چی دیدی شاید بخت اش باز شد، تازه افسر که پولداره، با پسر کدخدا پول هایشان رو می ذارند رو هم، اینجا زندگی می سازن بیا و ببین. اجازه شوهر هم برایش ردیف می شه! من باید برم خواهر، مهمون های ناخونده آب می خواهند!

و کلثوم ننه موند که خواهرش با این سن چه طور از پس این پذیرایی های مکرر بر میاد و البت با خودش فکر کرد عجب پیشنهادی کرد این خواهر، بنابراین به افسر گفت: ننه خاله کوکب می گه، یک شوهر برایت پیدا کرده ماه ! بدو بریم تا مشکلات مون حل بشه، برایت هم شوهر از آسمون رسید، هم اینکه می تونی اجازه داشته باشی بری خارجه، نظرت چیه ننه؟!

و اینجا بود که افسر به این نتیجه رسید: جهت آنکه بگویی زن و دختر موفقی هستی، حتما باید یک آقایی باشد موسوم به (آقا بالاسر) جهت ادامه روند این زندگی، این طوری یحتمل در این سن رشیده هم محسوب می شوی!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۲۱
میم الف الف

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی