اکبر هاشمی رفسنجانی ۱۵ خرداد ۷۱ - : تا شب در لتیان ماندیم.وقت به مطالعه و صحبت و قدم زدن و قایق سواری و تماشای «جت اسکی » سواری مهدی و یاسر گذشت.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی ۲۹ خرداد ۷۱ - :ساعتی در دریا شنا کردم.کمی هم با «جت اسکی » کار کردم؛خیلی ابتدایی بود،خسته ام کرد.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی ۳۰خرداد ۷۱ - : با استفاده از دریا و قایقرانی وقتم را گذراندم. «جت اسکی » سواری را هم یاد کرفتم ولی خیلی خسته شدم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی ۵ تیر۷۱ - : در خانه بودم. استخر را آب انداختم و عصر هم استفاده کردم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۹ تیر۷۱ - :به مهمانسرای سعدآباد رفتم و در کنار استخر با میهمانان تاجیکی صبحانه خوردم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۱ تیر۷۱ - :عصر به سد لتیان رفتیم.به تدریج بستگان،عفت و والده و همشیره و بجه ها آمدند.عصر در آب سد شنا کردم.هوای خوبی دارد.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۲ تیر۷۱ - :تا ساعت ده شب در لتیان بودیم.صبح و عصر شنا کردیم.بجه ها بیشتر به «جت اسکی » مشغول بودند.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-اول مرداد ۷۱ -:عصر به خانه آمدم و در استخر خانه مقداری شنا نمودم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۵مرداد ۷۱ -:قبل از غروب به خانه آمدم واز استخر استفاده کردم.از صندلی مخصوص ماساژ برقی هم استفاده کردم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۲ مرداد ۷۱ -:هنگام آزمایش آب درمانی ، آب روی من ریخت و حسابی خیس شدم.عبای خوب خاشیه ام خراب و خانم مسئول آزمایش شرمنده شد.عبایم را عوض کردم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۰ مهر ۷۱ -:عصر کارها را انجام دادم و از استخر دفتر استفاده کردم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۳ مهر ۷۱ -:ظهر بعد از نماز و ناهار و استراحت به استخر دفتر رفتم.عصر با هلی کوبتر به محل سد لتیان رفتیم.بجه ها به تدریج آمدند.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۴ مهر ۷۱ -:تا غروب در محل سد لتیان بودیم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۱ آبان ۷۱ -: سرشب از استخر دفتر استفاده کردم. عفت از گوشت شکاری که یاسر زده است کباب درست کرده است.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۲ آذر۷۱ -:به همراه تمام اعضای خانواده به جز یاسر به کیش رفتیم.هدف سفر استراحت بود ولی نگذاشتند.قبل از ظهر در دریا شنا کردم و مقداری «جت اسکی » نمودم. «جت اسکی » خوبی دارند و استفاده از آن آسان است.شام را در رستوران سبز صرف کردیم.مناظر شاعرانه ای دارد.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۱۳ آذر۷۱ -:بعد از صبحانه به ساحل جزیره رفتم. مقدار زیادی وقت با «جت اسکی » و شنا در دریا مشغول بودم.عصر سوار کشتی شدیم و ساعتی در دریا بودیم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۲ بهمن ۷۱ -:بعد از سخنرانی با هلی کوبتر به فرودگاه و از آنجا به جزیره کیش رفتیم.بعد از ناهار و استراحت مقداری با مهدی قایق سواری کردیم.شام را در رستوران درخت سبز خوردیم.
.........
اکبر هاشمی رفسنجانی-۲۷ بهمن ۷۱ -: عصر برای رفع خستگی سفر از استخر دفتر استفاده کردم.
.........
منبع :کتاب رونق سازندکی ، خاطرات آیت الله هاشمی رفسنجانی در سال 1371
جشن شب بازیگر تئاتر، پنج شنبه شب هفته گذشته در حالی برگزار گردید که مخاطب و بیننده را بیشتر یاد برپایی حراج انواع لباس و مانتو در مزون ها و بوتیکهای فروش البسه می انداخت.
چند وقتی است که هر مراسمی در عرصه های مختلف هنری برگزار میگردد بیشتر به شوهای آن ور آبی و مهمانی های مختلطی که در آنها سعی میشود با عجیب و غریبترین لباسها و آرایش ها دیگر مدعوین را متعجب کنند، تبدیل شده است(!) در میان افرادی که به محل برگزاری جشن آمده بودند چهرههای شناخته شده زیادی را میشد دید که به تبع بازی در فیلم و سریالهای مختلف سینمایی و تلویزیونی برای خودشان نام و نانی دست و پا کردهاند.
متاسفانه در میان همین افراد که به لطف هزینههای بیت المال و فضای باز فرهنگی! که دولت در اختیارشان قرار داده است بسیاری هستند که با بزک و آرایشهای غلیظ و تند به جشن میآیند. واقعیت این است که در میان این سینماگران یک مسابقه و رقابت نانوشته اما کاملاً عریان در ارائه انواع پوشش و آرایش و ... وجود دارد که به راحتی قابل رصد و رویت است.
هر کدامشان به نحوی سعی کردهاند تا خودشان را نسبت به دیگران متفاوت نشان بدهند و به همین دلیل دست به هر کاری هم میزنند. یکی را میبینی که چندین متر کاموا بافته شده به شکل طناب دور گردنش به اسم شال! انداخته است. آن دیگری تا میتوانسته از انواع رنگ ها و براق کننده و ورم دهنده ها برای سر و صورتش استفاده کرده تا شاید چروکها و خط و خطوط صورتش را پشت آنها پنهان کند و همچنان خودش را اصطلاحاً در بورس قرار بدهد! آن یکی را ملاحظه میکنی که برای مانکن نشان دادن خودش عاقبت یزید را برای خودش فراهم کرده است و آنچنان بصورت فشرده و تحت فشار لباس پوشیده است که هر آن امکان دارد مانند یک زودپز پر از لوبیا بترکد!
فلان آقای بازیگر با تفرعن و قیافهای متکبرانه عینکی بر صورت زده که بیشتر شبیه به متکدیان سر چهارراهها و (با عرض معذرت و بلا تشبیه و دور از جان جوشکاران با شرف)یا جوشکاران برجهای الهیه و اقدسیه است! بازیگر خانمی که او را با چادر در یک فیلم یا سریال دیده ای با آرایش و لباسهایی می بینی که اصلاً قابل شناسایی نیست!
برخی هم به نظر میرسد سعی میکنند لباسهای ایام کودکی و نوجوانی شان را به تن کنند تا شاید متفاوت به چشم بیایند! ظواهر این بازیگران و سینماگران یکطرف، افرادی که به عنوان همراه یا دوست یا دنباله یا هر قید و صفتی در اطراف این افراد حضور دارند؛یکطرف. این افراد که معلوم نیست چطور فکر میکنند با چسباندن خودشان به سینماگران و بازیگران به شکلی رفتار میکنند که انگار فردوسی شاهنامه را در وصف آنها سروده است نه برای رستم و ... !
در جشن شب بازیگر تئاتر برخی از حاضران که گاه برای به خاطر آوردنشان باید کتابهای تاریخی را ورق بزنی تا مکشوف گردد که در کدام صحنه نقش میّت را بازی کردهاند چنان با تبختر و تفرعن بالا و پایین میروند که به قول یک ظریفی انگار آفتاب به خاطر آنها طلوع میکند!
دود سیگار و فیگورهای کج و راست ایستادن های خاص! بیشترین هنری است که برخی از این افراد از خودشان بروز می دهند. در نوع این مراسم که سعی میشود تا بیشترین شباهت را با جشنهای مشابهاش در کشورهای غربی داشته باشد. گاه این مراسمات شبیه به شوهای فروش لباس هستند که گاهی یکنفر با یک مدل لباس خاص از جلوی دیدگان حضار عبور میکند تا با راه رفتنهای گربهای کیفیت و زیبایی لباسها را نمایش دهند!
در عین خنده دار بودن چنین محافلی گاه به حال بیتالمال، جوانان و فرهنگ و هنر این مرز بوم چند هزار ساله غصه می خوریم، چرا که عدهای به عنوان مسئول، هزینههای بی ثمری را به نظام و کشور وارد میکنند تا اولاً روشنفکر بودن خودشان را ثابت کنند ثانیاً به خاطر به دست آوردن رأی و نظر عدهای که از هنر و فرهنگ فقط بزک کردن و ادا اطوار درآوردن را یاد گرفتهاند که اتفاقاً جزو اسرائیلیات آن محسوب می گردد. اسرائیلیاتی که ماحصل غرب پرستی عده ای ملیجک و بادمجان دور قابچین است که حاضرند برای جلب رضایت اربابان غربی و چشم آبی شان تن به هر خفتی بدهند؛ ولو این خفت لخت شدن در برابر دوربینهای آنها باشد.
این وسط معلوم نیست تناسب نظام جمهوری اسلامی ایران و مسئولان فرهنگی اش با چنین مراسمات و افرادی چیست که گاه در نمایشهای متعفن و سرشار از ولنگاری و اختلاط مدهوشان فرهنگ منحط غرب حضور پیدا می کنند(!)