دانشجویان جدیدالورود دانشگاه مازندران در هنگام ثبت نام خود مورد عجیبی را مشاهده کردند، در صفحه ثبتنام این دانشجویان در قسمت انتخاب مذهب نام فرقه ضاله بهایی آورده شد، که این اقدام مشکوک پیگیری مقامات قضایی را میطلبد.
در صورتی که طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران این فرقه به
رسمیت شناخته نشده و حتی مراجع عظام تقلید نیز فتاوایی را در مورد معاشرت و
حتی مقابله با افراد این فرقه گمراه اعلام داشتند.
که مهمترین
فتوا مربوط به رهبر انقلاب است که در آن به وضوح در مورد موضع مومنان در
مقابل این فرقه ضاله اشاره شده است که تصویر پاسخ استفتا را در زیر مشاهده
میکنید.
دارا و ندار؛ غنی و فقیر؛ سیر و گرسنه، بی درد و دردمند؛ بیغم و غمدار؛
ارباب و رعیت؛ مصدرنشین و حاشیهنشین، ظالم و مظلوم؛ قاتل و مقتول؛ سارق و
مالباخته؛ هر دو محترمانه در کنار هم زندگی میکنیم و از دردهای پیدا و
پنهان پابرهنگان و بیغولهنشینان و کپرنشینان و حاشیه نشینان خبر نداریم و
اگر خبر هم داشته باشیم کَکمان نمیگزد چراکه در زندگانی روزمرّه خود غرق
شدهایم.
مقام معظم رهبری در جملاتی بسیار ناب و طلایی رسالت انبیاء
را اینگونه معرفی میفرمایند: پیغمبران آمدهاند تا گردن کلفتهای جامعه،
مفتخورهای جامعه، زالوصفتان جامعه، استثمارگران جامعه، زراندوزان جامعه،
بیدردان و بیغمان مرفه جامعه رو سر جای خودشون بنشانند و مستضعفان،
محرومان و پا برهنگان رو به حقوقشان برسانند.
آری اگرما حوزویان و
طلاب مدعی هستیم که پیرو انبیاء و اولیاء هستیم رسالت ما منحصر در ذکر چند
مساله فقهی از باب طهارت و نجاست و عبادات و مناسک نمیشود بلکه رسالت ما
همان رسالت فریادگری موسی در مقابل فرعون و قارون؛ ابراهیم در مقابل نمرود؛
محمد(ص) در مقابل ابوسفیان و ابوجهل وابولهب؛ علی(ع) در مقابل ناکثین و
قاسطین و مارقین و حسین(ع) در مقابل یزید زمان است.
اگر مادر آن دو
دختر کپرنشین در حدود دو ماه پیش در روستای محطوط آباد عنبرآباد در دل آتش
کپر سوخت و فرزندانش بیمادر شدند... اگر آن مادر با چند بچه قد و نیمقد
در چند سال پیش در روستای رحمت آباد عنبرآباد در دل شب طعمه حریق آتش شدند و
در آتش فقر زنده زنده سوختند... اگر خانه حسن رئیسی در «مهتابی زیارت»
جزغاله شد و تمام وسایلش خاکستر شدند.... اگر کپر علی در عبدالله آباد طعمه
حریق شد و زندگیش بر باد فنا رفت.... اگر صورت و بدن لیلا آتش گرفت و تا
آخر عمر امکان ازدواجش منتفی شد.... اگر مدرسه کپری آسیاباد آتش گرفت و
نزدیک بود قصه شینآباد تکرار شود.... اگر دو کنتوک با وسایل محقرش در محله
باقرآباد زهکلوت با آتش نابود گشت... اگر هنوز که هنوزه انگشتان فاطمه
دوساله در آسیاباد بعد یکسال سوختگی در تنور داخل کپر خوب نشده و بهم
چسبیده .... اگر هر ساله از جمله امسال تعداد زیادی از کپرها در دل آتش
میسوزند و فریاد فقر را سر می دهند و نعره جانکاهشان گوش عالم وآدم را کر
میکند اما متاسفانه نالههایشان در دل آتش خاموش میشود و صداهای
مظلومانهشان به گوش صاحبان زر و زور و تزویر نمیرسد؛ تقصیر من و توست که
در صحنه نیستیم. پیامبر رحمت (صلّی الله علیه و آله وسلّم) از مردم، با
مردم و در مردم بود اما من و تو چی؟
بماند؛ و اما قصه پرغصه سوختگی
فاطمه یکساله؛ وقتی قصه پر غصه فاطمه رو شنیدم آنقدر سوختم که شروع کردم
با مادرش دعوا کردن؛ چرا باید دست فاطمه تو تنور بره؟ چرا فاطمه یکساله
باید بسوزد؟ چرا مداواش نکردی؟ چرا خبرم نکردی؟ چرا تنورتون توی خونه است؟
مگه خونه جای تنوره؟ آخه تو که نمیتونی از بچههات مراقبت کنی اینهمه بچه
قد و نیم قد چیه؟ چرا خونتون رو نمیآورید نزدیک شهر که حداقل نزدیک به
درمانگاه و دوا و دکتر باشید؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟
فاطمه با چهار برادر و
خواهر قد و نیم قد دیگر به همراه یک پدر از کارافتاده و پدر بزرگ فرتوت در
یک خانه کپری زهواردررفته در روستای آسیاباد از توابع بخش جبل بارز جنوبی
شهرستان عنبرآباد زندگی می کند.
فاطمه یک و نیم ساله بوده که مادرش
تنور رو آتش میکند تا نان بپزد که در این حین بچه میآید روی دوش مادر و
ناگهان سُر میخورد و دستش کامل می رود زیر آتش و دستش به حدی میسوزد که
انگشتان دختربچه کباب میشود و بهم میچسبد به دلیل صعب العبور بودن منطقه و
نداشتن بودجه و نبود وسیله نمیتواند بچه را به درمانگاه برساند بعد سه
روز مبلغ ۳۰۰۰۰ تومان از پسر عموی شوهرش قرض میکند و بعد سه ساعت طی مسیر
به اولین درمانگاه روستایی در روستای کوشکمور میرسد دکتر کوشکمور بعد از
معاینه و مداوای اولیه میگوید که چرا او را الان آوردید؟
دیگر از
دست ما کاری برنمیآید و امکاناتش را نداریم باید او را اعزام کنید به
شهرستان جیرفت؛ ولی متاسفانه به دلیل نداشتن بودجه دوباره برمیگردند به
خانه، بعد مدتی مبلغی را قرض گرفته و بچه را میبرند به بیمارستان جیرفت
اما متاسفانه دکتر نیز اعلام میدارد که بچه را خیلی دیر آوردید دیگرکاری
از دست ما بر نمیآید و باید بچه را ببرید کرمان؛ جای تاسف و تاثر فروان
اینکه هنوز که هنوز است انگشتان این بچه به هم چسبیده و خانواده مذکور توان
مداوای آن را ندارند و فعلا در روستای دور افتاده و صعب العبور آسیاباد
زندگی میکنند با توجه به دختر بودن این بچه؛ اگر دستان وی مداوا نشود قطعا
آینده فاطمه تباه خواهد شد لذا ما برآنیم که با عنایت امام زمان(عج) و همت
شما خیّرین گرامی در اسرع وقت و به شکل فوقالعاده دستان کوچک فاطمه را
مداوا نماییم قابل ذکر اینکه از سوختن دستان فاطمه حدود یکسال میگذرد و
الان فاطمه دو و نیم ساله میباشد پدر فاطمه دیسک شدید دارد و توان کار
کردن را ندارد و از طرفی پای چپ پدر بزرگ فاطمه رو به دلیل سیاه شدن قطع
کردند و او نیز در کپر فاطمه زندگی میکند و وضعیت اسفناکی دارد که داستان
وی نیز حکایت از محرومیتی جداگانه دارد.
حقیر کپرهای زیادی را
دیدهام اما کپری به دربه داغونی کپر فاطمه کمتر دیدهام کپری با دیوارهای
سنگی بدون حفاظ و سقفی پر از منفذ که بادهای شدید آن منطقه امان سقف را
بریده است خیرین گرامی اگر میخواهند برای فاطمه و چهار برادر و خواهر و
پدر و مادر فاطمه اقدامی نمایند باید دو تا کار اساسی انجام شود اول اینکه
مداوای فاطمه در اسرع وقت انجام گیرد و ثانیا باید جهت تحول اساسی در
زندگانی آنان ؛ زمینی در نزدیکی شهرستان عنبرآباد (روستای عبدالله آباد)
خریداری شود تا آنان در گام اول کپر خود را به آنجا منتقل کنند و در گام
دوم با کمک خیرین گرامی برای آنان خانهای ولو کوچک ساخته شود تا از این
آوارگی و آن روستای جهنم درّۀ دورافتادۀ بدون امکانات نجات پیدا کنند.
و
اما ما قصد داریم غیر از کمک جدی به قصه فاطمه جهت جلوگیری از آتشسوزی در
روستاهای کپری؛ با اعزام برق کار به این روستاها از ایجاد فاجعه انسانی به
دلیل اتصالات برقی و آتش سوزی ناشی از آن جلوگیری به عمل آوریم چون بسیاری
از آتش سوزیهای منطقه متاسفانه ناشی از برق کشی غیر اصولی و اتصالات برقی
میباشد ضمنا درصددیم که برای هر روستا حداقل یک کپسول آتش نشانی تهیه
نمائیم چرا که در آن مناطق عملا امکان اعزام ماشین آتش نشانی وجود ندارد نه
ماشینش را در آن حد کفاف دارند و نه جاده هایشان آسفالت میباشد نه تنها
آسفالت نمیباشد بلکه حتی در روستاهای دور افتاده تسطیح هم نمیباشد لذا به
فرض محال اگر موبایل آنتن بدهد و ماشین آتش نشانی از شهر به روستا اعزام
شود تا به مقصد برسد کل کپر و هست و نیستش به همراه ساکنینش طعمه حریق می
گردد لذا وجود حداقل یک کپسول آتش نشانی در هر روستایی از اوجب واجبات می
باشد. منتظر لبیک سبز شما هستیم .
شماره حساب ۴۴۲۰۴۴۷۴۴۲ و شماره
کارت ۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۱۰۸۶۸۴ هر دو نزد بانک ملت و هر دو به نام گروه جهادی
تبلیغی فدائیان عدالت آماده دریافت کمکهای شما خیراندیشان کوثری است.
خواهشمند است بعد از واریز در ضمن پیامکی به شماره برادر فراهانی
۰۹۱۰۸۰۵۱۱۸۲ حتماً مبلغ هدیه و مورد ملحوظ را ذکر بفرمائید. بدیهی اینکه در
صورت عبور کمکها از میزان درخواستی، مابقی صرف دیگر گزارشها خواهد شد.
با تشکر فراوان .
«محمدرسول الله(ص)» به کارگردانی
مجیدمجیدی، بدون تردید، بزرگترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. این فیلم با
روایت دوران کودکی پیامبراعظم(ص) افتخار و پرچم واقعی هنر ایرانی در سطح
جهان محسوب می شود. آنچه به موفقیت این فیلم انجامیده این است که خارج از
مدیریت دولتی و به دور از مناسبات رایج در تولید فیلم ها خلق شده و همان
طور که سازندگان آن نیز به آن تأکید دارند، پشتیبانی
رهبرفرزانهانقلاباسلامی به عنوان اصلیترین عامل و باعث ساخت آن است.
فیلمی
در ستایش از پیامبر اعظم(ص) در شرایطی به ظهور رسیده که استهزا و توهین به
پیامبران به یکی از ترفندهای امروز غرب برای گسترش تباهی و پوچی تبدیل شده
است. در روزگاری که امپراطوری صلیبی-صهیونی مسلط بر جهان، انسان تشنه
حقیقت و انسانیت را در پی سراب می دوانند، در عصر تردید و تردد میان حق و
باطل، فیلمی به نمایش درآمده که قطرهای است از دریای بیانتهای «محمد رسول
الله»(ص)، ستارهای است که بر تارک شب ظلمانی سینمای بریده از خویشتن
ایران میدرخشد و دل اصحاب حق و سرگشتگان بیابان بیخویشی را میستاند!
نقد
چنین فیلمی دشوار است و در قامت قلم نمیگنجد، مقایسه آن با سایر فیلمها
اشتباه است و نباید آن را تماشا کرد، بلکه باید خود را در آن غرق کرد و
همراه فیلم به نیایش پرداخت. سینما، یکی از غفلتکدههایی است که فرهنگ مدرن
غربی برای بشر به ارمغان آورده است. حتی در کشور خود ما و سینمای نجیبی که
دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی است هم عمده فیلمها بر طبق اصول رایج در
سینمای غالب بر جهان ساخته و پرداخته می شوند. اما این بار فیلمی به ظهور
رسیده که سالن های سینما را به عبادت گاه تبدیل میکند و به جای غفلت، به
ستایش از سرور و سالار خلقت میپردازد. هم از این رو، برای ارتباط عمیق تر
با این فیلم ، بهتر است که با وضو به سینما رفت.
«محمدرسول
الله»(ص) محصول جدید سینمای ایران، درست در زمان و زمانهای روی پرده
سینماهای ایران و جهان می رود که هنوز، مردم خاطره تلخ روایتهای هالیوودی
درباره پیامبران را فراموش نکردهاند. اگر فیلم هایی چون «نوح»، «هجرت:
خدایان و پادشاهان» و قبل از آنها آثاری چون «رمز داوینچی»،«آخرین وسوسه
مسیح» و ... اولیای الهی را تخریب کرده و هر رفتار زشتی را به پیامبران خدا
نسبت داده بودند، «محمدرسول الله»(ص) آمده است تا از حیثیت رسولان دفاع
کند. اگر «نام احمد، نام جمله انبیاست» پس چنین فیلمی به ستایش از همه
رسولان آسمانی میپردازد.
مدح نبی مکرم اسلام، حتی اگر به دوران
کودکی آن حضرت محدود باشد، یعنی دفاع از همه خوبیها و زیباییها. یعنی
حمایت از انسان و انسانیت و نیکی. مدح آخرین پیامبر، دفاعیهای است بر وجود
هدف و معنا در جهان و اثبات و ایجابی است بر راه رهایی و نجات از بند
پلیدیها و بدیها با چنگ انداختن به ریسمان معنویت و دیانت.
باری،
داستان فیلم «محمد رسولالله»(ص) با لشکرکشی ابرهه به شهر مکه آغاز
میشود. درحالی که ارتش قدرتمند حبشیان به فرماندهی ابرهه در پی فتح مکه و
تخریب خانه خداست، اما ناگهان سپاهی از ابابیل بر سر آنها هجوم میآورند و
سنگ بارانشان میکنند و موجب شکستشان می شوند. چند روز بعد، بانویی به نام
آمنه فرزندی را به دنیا میآورد و نام او را محمد(ص) میگذارد و داستان
دوران خردسالی و کودکی آخرین پیامآور الهی را می بینیم. مجیدی در پس روایت
واقعگرایانه ولادت و کودکی نبی مکرم اسلام، به برخی از موضوعات روز،
همچون تهدیدهای نظامی آمریکا و همچنین تحریمهای غرب علیه ایران نیز
پرداخته است.
فیلم «محمد رسول الله(ص)» عظیم ترین أثر سینمایی در
تاریخ ایران محسوب می شود. این عظمت در جلوههای ویژه و عناصر صوتی و
تصویری آن کاملا نمود یافته است. در این فیلم همچنین جمعی از متخصصترین
کارشناسان سینمایی کار کردهاند که ازجمله آنها می توان به ویتوریو
استرارو (مدیر فیلمبرداری) روبرتو پرپینانی (تدوین گر)، رحمان الله راکا
(آهنگساز) ، مایکل اکانر (طراح لباس) و جیانتو دروسی (طراح گریم) اشاره
کرد.
مجید مجیدی این فیلم را در واکنش به اهانت های پیدرپی جریان
صلیبی-صهیونی حاکم بر غرب به پیامبر اعظم(ص) ساخته است. وی در نشست خبری
این فیلم که هفته قبل برگزار شد، گفته بود: «حدود ۹ سال پیش یکی از
جشنوارههای کشور دانمارک مرا دعوت کرد تا برایم بزرگداشت برگزار کنند.
همان روزها ماجرای توهین به ساحت مقدس پیامبر در رسانههای دانمارک پیش آمد
و این باعث شد تا من در آن کشور و آن جشنواره شرکت نکنم. آن زمان با خودم
گفتم چطور میتوانم در کشوری تجلیل شوم که به باورها و اعتقاداتم توهین
کرده است.از همان موقع ذهنم مشغول این موضوع بود که چرا ما در کشور خودمان
و در تمام این سالها کاری برای پیامبر اسلام نکردهایم و منتظر ماندهایم
تا آنها حرکتی داشته باشند و سپس جواب آنها را بدهیم.»
نمایش
نخستین فیلم ایرانی درباره پیامبر اعظم(ص) در سینما را باید تبریک گفت، اما
امید است که این آخرین فیلمی نباشد که درباره آن حضرت ساخته میشود. غربی
ها صدها فیلم درباره پیامبرانی چون حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) ساختهاند و
ما نیز باید یک جریان سینمایی درباره پیامبر خاتم ایجاد کنیم.
چندوقتی است سیمای سرافراز و معاونت سیاسی سابق(معاونت جبلی فعلی!)از
شجریان به عنوان استاد یاد می کند و قربان صدقه ایشان می رود! از آنجا که
محبت دو طرفه است شجریان هم جایی (مثلاً در اتاق خبر شبکه من وتو یا دفتر
بی بی سی فارسی و به کسی (مثلاً گوگوش یا صادق صبا) گفته که یکی از تصنیف
هایش را از همان اول برای سرافراز و پیمان جبلی خوانده است:آن هم به این
شرح: «مرغ سحر ناله سرکن» در این مصرع شجریان، پیمان جبلی و معاونت
خبرصداوسیما را به مرغ سحرتشبیه می کند و از آنها می خواهد که بنالند!
«داغ مرا تازه تر کن»
دراین مصرع شجریان تاکید می کند که از دیدن و شنیدن اخبار سیمای سرافراز داغ می کند!
«بلبل پربسته زکُنج قفس درآ»
در
این مصرع شجریان تصریح می کند که سرافراز مثل بلبل بوده که در زمان ضرغامی
در کُنج معاونت برون مرزی بال وپر بسته برای خودش نشسته بود.(آن هم
حدود۱۰-۲۰سال)و البته منقارش برای چهچهه زدن باز بوده آن هم به ۲۶زبان!
«نغمه آزادی نوع بشر سرا» در این مصرع هم شجریان عنوان میکند که قرار است
صداوسیما تا میدان«آزادی»گسترش پیداکند و فردی به نام نغمه(ترجیحاً یک
خانم)به مدیریت صداوسیما(شعبه میدان آزادی)برسد تا نوع بشر به میدان آزادی
دست پیدا کند البته از طریق همان خانم نغمه!
* در پایان شجریان
افزوده که اگر من علیه صداوسیما یا جمهوری اسلامی یا اسلام حرفی گفته ام
خوب کرده ام و آقایان سرافراز وجبلی بایدخود را به نشنیدن و ندیدن بزنند!
* آخر کار :
الف)جبلی (بعداز خواندن این مطلب):راستی این شجریان کیه که تو بیست وسی خبرش رو کار کردین؟
ب)سرافراز
در مکالمه تلفنی با جبلی:پیمان جون این یارو شجریان عضو اصولگراهاست؟قرار
بود توبیست وسی خبر اونا را کار کنید؟! ببین می خواد برای مجلس نامزد بشه
یا نه؟
♥•٠·˙
در کوفه آدمى داشتیم به نام "شبث ابن ربعى" که فرمانده پیاده نظام ابن سعد
در کربلا بود که برخى هم او را "شیث" خوانده اند، که خیلى تیپ جالبى دارد و
نماد آدم هایى است که ایدئولوژى شان را مثل لباسشان عوض می کنند،
【┘◄ آدم هاى سازشکار ، بى اصول، بوقلمون ، بى تقوى یا بی شعور که این تیپ آدم ها همیشه و در هر دوره اى هستند. 】
در سفینة البحار نقل میکند که این آقا از پولدار هاى کوفه بود،
• قبل از اینکه مسلمان بشود، یک خانمى ادعاى نبوت کرد، به آن خانم ایمان آورد و شد مؤذن او،
• بعدا مسلمان شد ،
• بعد سر خلافت حضرت امیر جزء کسانى بود که آمد و با امیر المؤمنین بیعت کرد و آمد در حکومت على،
• بعد که جریان خوارج پیش آمد، جزء خوارج شد و با على(ع) درگیر شد،
• بعد که مردم با امام حسن بیعت کردند، آمد با امام حسن بیعت کرد و طرف ایشان را گرفت،
• بعد که حکومت امام حسن سقوط کرد، شبث شد جزء افسران معاویه،
• بعد در کوفه جزء کسانى بود که نامه نوشتند به امام حسین که آقا! بیایید قیام کنید و رهبر ما باشید تا علیه یزید اقدام کنیم،
حالا امام حسین به حرف اینها گوش کرده اند و آمده اند به سمت کوفه،
همین آدم یکمرتبه می بیند هوا پس شد و جو سیاسى کوفه یکمرتبه عوض شد و
شایعات و جنگ روانى و حکومت نظامى شد ، با خودش گفت من از شهر فرار کنم
بروم بیرون تا در این درگیرى نباشم، طرف حسین اگر باشم که کشته می شوم، طرف
اینها هم اگر باشم ، دستم به خون پسر پیغمبر آلوده می شود، بروم یک جایى
گم و گور شوم،
ابن زیاد آدم زرنگى بود و دستور داد این تیپ آدم ها و بزرگان را که رفته
بودند در باغ هایشان مخفى شده بودند ، گوششان را بگیرند بیاورند و در کربلا
فرمانده شان کنند، یعنى من نمی گذارم که این وسط دست منِ ابن زیاد، به خون
حسین آلوده شود و اینها همه پاک بمانند،
• شبث شد فرمانده یکى از پیاده نظام هاى ابن سعد،
• بعد که سیدالشهداء شهید شدند و اینها حمله کردند به حرم پیغمبر و زن ها و
بچه ها ، این آدم دلش می سوزد و با شمر درگیرى لفظى پیدا میکند،
• بعد میاید در کوفه چند مسجد می سازد به پاس خوابیدن فتنه حسین به علت نذرى که کرده بوده بابت خوابیدن فتنه حسین و حفظ حکومت یزید،
• بعد مختار قیام می کند علیه یزید و ابن زیاد، شبث به مختار میپیوندد، توبه میکند از کارهایش و جزء فرماندهان قیام مختار میشود،
• بعد "مصعب ابن زبیر" برادر عبدالله میاید و مختار را می کشد و این میشود فرمانده پلیس مصعب بن زبیر در کوفه....
【این تیپ آدمها در همه انقلابها بوده اند و هستند.】
۱-برادر اشتری فرمانده محترم ناجا خوب میداند که بواسطه سوابق جبهه
وجهادش برای ما عزیز و محترم است و اگر چنین نبود هیچ گاه این نوشتار نوشته
نمیشد چرا که به تعبیر قرآن امربه معروف و نهی ازمنکر بین اهل ایمان روی
میدهد و ناشی از محبّت و مؤدت میان مؤمنان است.
۲- آن چه در مقابل
سفارت انگلستان رخ داد(درگیری میان عوامل ناجا و معترضان به تجدید رابطه با
انگلستان)از دید برخی حادثه ای بسیار پیش پا افتاده و عادی بود که از آن
با عنوان پذیرایی و مهمانی ناجا از معترضان تعبیر کردند!حال آن که دقت در
جزئیات برخورد برخی عوامل ناجا با معترضان، بخشی از واقعیتهای تلخ در باب
ناجا را علنی خواهد کرد و این نوشتار در پی بیان گوشهای از این
واقعیتهاست؛ واقعیتهایی که علیرغم تلخی، بایدمورد بررسی قرار بگیرد تا از
وقوع فجایع بزرگتر در ساختار ناجا پیشگیری کند.
۳- بر اساس قوانین،
نیروی انتظامی وظیفه دارد با تجمعات بدون مجوز به صورت قانونی برخورد کند
بر این اساس هیچ کس نمی تواند در اصل برخورد نیروی انتظامی با تجمعات بدون
مجوز (از جمله تجمع اخیر در برابر سفارت انگلیس)شبهه یا تردید وارد کند اما
مشکل ازآنجا شروع می شود که عوامل ناجا برای برخورد با یک اتفاق بدون
مجوز(تجمع در برابر سفارت انگلیس) انبوهی از اقدامات غیرقانونی(و بعضاً
خلاف شرع) مرتکب شده و به صورتی خلاف قانون و شرع به دنبال برخورد با یک
رویداد بدون مجوز بوده است!
جناب آقای اشتری! خوب است بفرمایید بر
اساس کدام ماده و قانون عوامل تحت امر شما معترضان را کتک زدهاند!(به
تعبیروزیرکشور پذیرایی کردهاند!)آیا عوامل ناجا حق دارند برای مقابله با
یک تجمع (هرچند بدون مجوز)افراد را مورد ضرب وشتم قرار بدهند؟آیا این
اقدام، تخلف و قانون شکنی آشکار نیست؟کدام قانون به عوامل ناجا اجازه می
دهد که برای متفرق کردن یک تجمع از اهانت و فحاشی و الفاظ زشت علیه تجمع
کنندگان استفاده کنند؟ آیا ناجا و عوامل آن نمیدانند که برای مقابله با یک
رویداد بدون مجوز نمیتوان و نبایدقانون را زیر پا گذاشت؟آیا شما ضرب و
شتم و اهانت به مخالفان بازگشایی سفارت انگلیس را تأیید میکنید؟آیا ناجا
حق دارد به بهانه مقابله با متخلف،مرتکب خلاف شود؟
در این میان عجیب
تر ودردناکتر از قانون شکنی عوامل ناجا،سیلی زدن یکی ازکارکنان
ناجا(ظاهراً با درجه سرهنگی!)به یکی از خانم های تجمع کننده بوده است!این
اقدام آنچنان زشت و شرم آور است که هیچ راهی برای توجیه آن وجود ندارد!این
اقدام نه تنها خلاف شرع که خلاف قانون،خلاف عرف،خلاف جوانمردی ومردانگی
است! اصلاً فرض بر اینکه آن خانم یک مجرم حرفه ای و حتی یک قاتل مسلح
بود!آیا یک مأمور مرد حق ضرب و شتم یک زن متهم یا حتی مجرم را دارد؟چگونه
یک فرد در ساختارناجا توانسته به چنین درجه ای برسد و از خلاف شرع و قانون
بودن این اقدام خود مطلع نباشد؟(که اگر از خلاف شرع و قانون بودن اقدام خود
مطلع بوده و مرتکب چنین حرکتی شده پس وای بر ناجا و برساختار آن که چنین
افرادی در آن به درجات عالی می رسند!)
۴-اگر بنابر مقابله با
متخلفان و قانون شکنان است پس چرا عوامل ناجا چنین رفتار خشن و کوبنده ای
را متوجه اشرار و اراذل و اوباش و دختران بیحجاب،فروشندگان موادمخدر
ومشروبات الکلی و امثالهم نمی کنند؟اگر تجمع کنندگان مقابل سفارت انگلیس از
قانون تخلف کرده اند، زنان بی حجابی که این روزها به فرمایش رئیس محترم
قوه قضائیه شهرها را به سالن مد تبدیل کردهاند،هم قانون و شرع را یک جا
زیر پاگذاشته و می گذارند پس چرا ناجا به دسته اول که می رسد کوبنده و قاطع
ظاهر می شود و در برابر دسته دوم چشم برهم می گذارد و در پاره ای از مواقع
با لبخند به حمایت و همکاری با بی حجابان قانون شکن می پردازد!(کافی است
زحمت بکشید و به رفتار برخی عوامل ناجا با خانم های مراجعه کننده بیحجاب
در اماکنی مانند راهور، پلیس آگاهی،پلیس فرودگاهها و... دقت کنید!آن گاه
متوجه معنای همکاری محبت آمیز برخی از عوامل ناجا با زنان بی حجاب
خواهیدشد!)
چرا هرگاه ناجا به خواهران چادری و برادران حزب اللهی
میرسد به یاد اعمال قانون(آن هم به شیوه ضرب و شتم)میافتد؟آیا ضرب وشتم
بچههای مومنی که در مسابقه فوتبال در استادیوم آزادی از مردم مظلوم بحرین
حمایت کرده بودند را به خاطر می آورید؟آیا حمایت از مردم مظلوم بحرین در
استادیوم هم تخلف بود که بعضی از عوامل ناجا عقده آل سعود و آل خلیفه را یک
جا سر چند جوان حزباللهی خالی کردند؟ مبادا ناجا به جای آل خلیفه و آل
سعود از جوانان غیرتمند ایرانی انتقام بگیرد!
۵- سؤال ما از شما
برادر وسردار رزمنده این است که در ناجا چه گذشته و میگذرد که عوامل ناجا
مصداق برعکس«اشداء علیالکفار رحماءبینهم» شدهاند؟ چرا وقتی به بهانه
مسابقه ورزشی، انبوهی از زنان بیحجاب (زنانی با پوشش بلوزآستین کوتاه،
شلوار و سر کاملاً برهنه!) مخلوط با مردان و زیر چتر رسمی وزارت ورزش در
روز روشن در پارک چیتگر برای ساعتها تجمع میکنند(!) حتی یک مامور ناجا هم
از آنجا عبور نمیکند که برای رفع تکلیف تذکری خشک و خالی به آن جمع متخلف
از شرع و قانون بدهد؟
آیا وظیفه ناجا حمایت از شرع و احکام الهی
است! یا دفاع از دیوار سفارت انگلیس؟چرا برای ناجا دفاع از سفارت انگلیس
بسیار مهمتر از دفاع از احکام الهی است؟بدون تعارف آیا هنگامی که فرمانده
کل قوا به صراحت دستور برخورد قانونی با خر پولها و اشراف زادگانی که سوار
بر خودروهای میلیاردی در خیابانها مانور تجمل میدهند،را صادر کردندعوامل
ناجا دراجرای امر ایشان قاطعیت(مانند قاطعیتی که در مقابل سفارت انگلستان
شاهد بودیم!!)به خرج ندادند؟چرا باید عوامل ناجا در برابر متجاهران به فسق و
فحشا وقانون شکنی سر به زیر و دهان بسته باشند و در برابر چند جوان مؤمن و
معترض به انگلستان به پهلوان قانون شکن میدان تبدیل شوند؟!
آیا
میدانید خانواده دختران بی حجابی که توسط عوامل ناجا بازداشت شده و در
اماکنی مانند پایگاه هشتم پلیس امنیت با سپردن تعهد آزاد می شوند به خود
اجازه می دهند تا با صدای بلند زشت ترین فحاشی های ناموسی را نصیب عوامل
ناجا کنند و البته با زشت ترین پوششها(مثلاً ملبس به ساپورت و مانتوهای بی
دکمه وجلو باز!) وبا گردنی افراشته برای تحویل گرفتن دختران بیحجاب خود و
بدون هیچ مانعی وارد ساختمانهای ناجا شوند!اگر چنین است (و بسیار بعید است
که شما از این وقایع مطلع نباشید) پس چرا عوامل متساهل ناجا وقتی به تعدادی
دانشجوی معترض به آل سعود یا آل خلیفه یا انگلستان که می رسند کولاک می
کنند و قبل از کبود کردن صورت و بدن دانشجویان معترض،قانون را زیرپا می
گذارند؟
۷- مطمئنیم که شما از این وضعیت راضی نیستید و مایلید ناجا
در برخورد با هر متهم و یا متخلفی فقط در چهارچوب قانون عمل کند و پا از
دایره قانون بیرون نگذارد و با متخلفان بدون تبعیض و براساس ضوابط شرعی و
قانونی رفتارکند! (اتفاقی که سالهاست ندیده ایم!) اگر چنین است پس باید
ساختار ناجا به صورتی اساسی بازنگری شود و عوامل ناجا به خوبی بیاموزند و
باور کنند که وظیفه اصلی آنها دفاع از دیانت و حرمت آن در جامعه و مقابله
با مظاهر فساد و گناه و ضدیت با دین در جامعه است!
بچه های ناجا
باید تفاوت میان حق و باطل و حرام وحلال و قانون مندی و قانون شکنی را
بدانند و قهر و غضب و اخم وقاطعیت خود را فقط در برابر قداره بندان،اراذل و
اوباش، بی حجابان و مروجان بی عفتی و فساد و فحشا،سارقان مسلح، قاچاقچیان
عمده مواد مخدر و عوامل سلب امنیت روانی جامعه(مثلاً تازه به دوران رسیده
های متفرعن سوار بر خودروهای میلیاردی و آنانی که در شبهای وفات ائمه
علیهمالسلام و سوگواری آلالله بدون هیچ واهمه ای صدای گوشخراش شنیعترین
موسیقی های ویژه مجالس فساد از خودروهایشان تا چند خیابان آن سوتر می
رسد!) بکار بگیرند، نه در برابر چند دانشجوی معترض به استعمار انگلیس که
البته بی مجوز قصد تجمع داشتند و قبل از عمل کردن به همین نیت اعتراضشان،
سرکوب شدند!